مدیریت بحران کرونایی به سبک Money Heist
Money Heist یا La Casa de Papel سریال جنایی مهیج اسپانیایی در سالهای اخیر از پر طرفدارترین سریالهای نتفلیکس است. نبوغ پنهان در طراحی نقشه سرقت، بحرانهایی که حین اجرای آن به وجود میآید و ...
Money Heist یا La Casa de Papel سریال جنایی مهیج اسپانیایی در سالهای اخیر از پر طرفدارترین سریالهای نتفلیکس است. نبوغ پنهان در طراحی نقشه سرقت، بحرانهایی که حین اجرای آن به وجود میآید و دینامیک میان اعضای گروه مخاطبان بسیاری را از سراسر دنیا به این سریال دوستداشتنی جذب کرده است. در این روزهای کرونایی که فرصت زیادی برای مرور برترین فیلم ها و سریال های دنیا داریم، بد نیست با نگاهی به Money Heist همه درس هایی که این سریال می تواند برای مدیریت جهانی بحران داشته باشد را با هم مرور کنیم.
فصل چهارم Money Heist در هفته اول آوریل و در بحبوحه توصیه برای قرنطینه خانگی در ایام کرونا، منتشر شد و به مخاطبان این فرصت را داد تا تمام فصل را در چند روز تماشا کنند. این سریال با وجود طرفداران پروپاقرص، آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته و نظرات درباره آن متفاوت است. یکی از معماهای حلنشده Money Heist این است که چرا تماشای آن با وجود بعضی سفسطه های فلسفی و وجود اتفاقات غیر منطقی و در مواردی بازیهای نهچندان خوب، تا این اندازه برای مخاطبان اعتیادآور است؟
کاراکترهایی که در سرقت نقش دارند، محوریت داستان را تشکیل میدهند. ما در ابتدا نام هیچیک از اعضای گروه را نمیدانیم و آنها را با اسم رمز (اسامی شهرهای مختلف در گوشه گوشه دنیا) میشناسیم. البته با پیشرفت داستان با اسامی واقعی وزندگیشان تا حدی آشنا میشویم اما ترجیح میدهیم تا پایان آنها را با نام شهرهایشان به یاد بیاوریم. بهتدریج ارتباط مخاطب تا حدی عمیق میشود که حذف یا کشته شدن ناگهانی آنها میتواند اعصاب و روان بیننده را حداقل برای چند ساعت به هم بریزد. در میان همه این شخصیتهای دوستداشتنی، میتوانیم دو نفر را بهنوعی پاشنه آشیل Money Heist بدانیم: «پروفسور» و «توکیو»
فرشته نجاتی به نام پروفسور
«پروفسور» در حقیقت مغز متفکر گروه است و جزئیات نقشه به او بستگی دارد. «توکیو» راوی داستان، یک خلافکار تحت تعقیب است که توسط «پروفسور» جذب گروه میشود. دینامیک میان این دو شخصیت، سلسله وقایعی را به وجود میآورد که موتور محرک سریال است.
«پروفسور» بهعنوان رهبر گروه، تعدادی خلافکار قدیمی و وامانده را برای عملی کردن یک نقشه عجیب و بلندپروازانه دورهم جمع میکند و این نقشه چیزی نیست جز چاپ پول در ضرابخانه سلطنتی اسپانیا! برای او مشروعیت و جایگاه عمومی گروه اهمیت بسیاری دارد؛ پس سعی میکند حمایت مردم کوچه و بازار را به دست آورد و نظر مثبت آنها را به خود جلب کند. به همین دلیل به او به چشم خلافکاری خوشطینت و رابینهود نگاه میکنیم. در نهایت سریال این را میگوید که«پروفسور» نهتنها پولی از ضرابخانه نمیدزدد بلکه با چاپ پول بدون پشتوانه و تزریق نقدینگی به اقتصاد کمک میکند.
اعجوبه دوستداشتنی Money Heist غنائم این جنگ تمامعیار را با فراغ بال میان همه قسمت میکند و به سهم هیچکس چشم ندارد. «پروفسور» همه سلاحهای موردنیاز برای سرقت را از دارک وب تهیه میکند اما نه برای اینکه حمام خون به راه بیندازد، تنها و تنها برای جلوگیری از یورش نیروهای امنیتی به ضرابخانه. او فنون کاراته را بهخوبی میداند اما از این مهارت تنها بهعنوان تیر آخر ترکش استفاده میکند. همچنین تأکید دارد در طول سرقت به هیچ گروگانی آسیب نرسد. به زبان ساده «پروفسور» قدرتمند است اما از این قدرت برای آسیب رساندن به مردم استفاده نمیکند. همه اعضای گروه به عدالت و استراتژی «پروفسور» اعتماد کامل دارند و او را حلال همه مشکلات میدانند. اما دو چیز او را تا این حد قابلاعتماد کرده؛ اولی مهارت و دومی پایبندی به قول و قرار و تعهداتش در قبال تکتک اعضای گروه.
هنگام بروز بحران چشم تکتک اعضای گروه به اوست و باوجوداینکه میدانند در صورت تخطی از مسئولیتهایشان مجازات میشوند اما او را کلید همه درهای بسته میدانند. «پروفسور» نسبت به آنها حساسیت ویژهای دارد و در کنار همه سختگیریها در صورت زخمی یا دستگیریشان با استراتژی «یکی برای همه، همه برای یکی» دوباره همه اعضا را دور هم جمع میکند.
حتی در دنیای Money Heist هم انسان جایزالخطا است و «پروفسور» نیز از این قاعده مستثنا نیست. او هم اشتباه میکند و اوضاع را به هم میریزد اما دوباره کنترل را به دست میگیرد و همین باعث میشد اعضای گروه بازهم به او اعتماد کنند. آنها میدانند در صورت بروز بحران، این ارتش تکنفره بالاخره مشکل را حل میکند. فرقی نمیکند چطوری، او همیشه در آستینش یکراه حل دارد. مثلاً برای نجات «لیسبون» از دادگاه، معدنچیان استرالیایی را استخدام میکند یا برای نجات «توکیو» از زندان از مبارزان اوکراینی کمک میگیرد و درست سر بزنگاه مثل یک فرشته نجات سر میرسد.
معدن باروتی به نام توکیو
در سمت دیگر «توکیو» را داریم؛ او فداکار و شجاع است و برای رسیدن به هدفش تاآخریننفس میجنگد. اما در کنار همه اینها مسئولیتپذیر و با ثبات نیست و از همه مهمتر غیرقابلپیشبینی بودنش افتضاحات جبرانناپذیری به بار میآورد. در فلش بکهای فصل 1 به زندگی پرفرازونشیب و آسیبهای روحی او پی میبریم. «توکیو» در لحظاتی تا حدی احساسی، عصبی و انتقامجو عمل میکند که تحملش از توان هر فرد صبوری خارج میشود. او با وجود تأثیرگذاری در گروه، به اصول اولیه کوچکترین اهمیتی نمیدهد و همین موضوع همه را به دردسر میاندازد. قضیه آنقدر بغرنج میشود که در فصل دوم بقیه اعضا در مقابل رفتارهای نسنجیده او جبهه میگیرند.
خطر اسپویل: مثلاً کمتحملی «توکیو» در ماجرای فرار از زندان، باعث کشته شدن «مسکو» یکی از دوستداشتنیترین اعضای گروه میشود. پایان خطر اسپویل. هرچند به نظر میرسد او در پایان فصل 2 متحول شده و فداکاریهای زیادی برای فرار گروه از تونل نشان میدهد اما با آغاز فصل 3 تمام تصوراتمان با خاک یکسان میشود و بیثباتی او این بار کار دست «ریو» میدهد. پسزده شدن از جانب «ریو»، توکیو را شکنندهتر از قبل میکند و همین موضوع افتضاح جدیدی برای گروه به بار میآورد. توکیو خونگرم، فداکار و قهرمان است میتواند از پس شلیک به تانک ارتش و جراحی برآید اما در لحظات حساس میتواند همزمان عصبی شود و آشفته شود. به قول آرتورو (یکی از گروگانهای سریال): « توکیو ناپایدار و خون گرم است و مرگ همکارش تقصیر او بود؛ بنابراین نمیتواند مسئول هیچچیزی باشد».
ارتباط Money Heist و کرونا
این روزها اگر فصل چهارم سرقت پول را در ایام شیوع کرونا دیدیم، درحالیکه تماشای نقشه «پروفسور» برایمان کار لذتبخشی است، احتمالاً حواسمان بیشتر معطوف شکستها، اشتباهات و خرابکاریهای «توکیو» است و دراینبین گریزی میزنیم به اخبار کرونا، عدم شفافیت چین، ضعف مدیریت بحران در سراسر دنیا، تأثیر رفتوآمد آزادانه مردم و رفتارهای پرخطر آنها بر شیوع کرونا و...
در حال حاضر در بیشتر نقاط دنیا اوضاع تحت کنترل است اما مدیریت جهانی شباهت زیادی به رفتارهای «توکیو» دارد: عدم آمادگی برای مواجهه با بحران، پنیک کردن و بروز سلسله رفتارهایی بیفکر و احساسی.
بسیاری از کشورها در اولین روزهای بروز بحران، رفتارهای احساسی و نسنجیدهای بروز دادند که به گسترش بیماری در سراسر دنیا دامن زد. مثلاً بنا بر گزارشها یکی از اشتباهات استراتژیک آمریکا در آن دوران، نادیدهگیری همپیمانان و مصادره تجهیزات پزشکی خریداریشده توسط اروپا بود و در کشور خودمان نیز جدی نگرفتن این موضوع در روزهای اول یک خطای جبران ناپذیر در لحظات بحران شیوع کرونا بود.
توکیوهای بدقلقی که در سراسر دنیا وعده خوب شدن اوضاع را دادند و بدون آنکه زوایای این بحران را بسنجند، کاری کردند تا بسیاری از اعضای گروهشان به کام مرگ بروند. برخی مانند ترامپ اصرار به بازگشایی ایالات دارند و درست مانند گروگانگیرها رفتار میکنند؛ مردمانی که گروگان این سیاستمداران بوده و از بیتدبیری تصمیمات آنها به کام مرگ فرو رفتند و فرشته نجات را در بین خودشان پیدا کردند نه در سیاستهای مقامهای بالا دست.
باوجود بازگشت احتمالی موج دوم شیوع کرونا در پاییز و زمستان، به نظر میرسد ادامه این روند میتواند جهان را تا مرز نابودی ببرد. پس تا دیر نشده بهتر است با الهام از استراتژی «پروفسور»، برقراری نظم و مهم شمردن تکتک اعضای جامعه، اوضاع را کنترل کنیم و این مهمان ناخوانده چینی را شکست دهیم.
به امید آن روز
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.