Borderlands 2 از زمان خودش جلوتر بود… خیلی جلوتر…
ما خبر نداشتیم که چقدر خوش شانس بودیم. زمانی که Borderlands 2 در سال ۲۰۱۲ عرضه شد، عکسالعملمان این بود که «ایول، بازی نسبت به نسخه اول خوب پیشرفت کرده». سیستم انتخاب کلاس عالی و ...
ما خبر نداشتیم که چقدر خوش شانس بودیم. زمانی که Borderlands 2 در سال ۲۰۱۲ عرضه شد، عکسالعملمان این بود که «ایول، بازی نسبت به نسخه اول خوب پیشرفت کرده». سیستم انتخاب کلاس عالی و یک دنیا سلاح. بازی واقعا لذتبخشی بود اما متوجه نشدیم که بردرلندز ۲ در نهایت ساختاری را پایهریزی کرد که بسیاری از بازیها روی آن ساخته شدند و البته به سطح خود Borderlands 2 نرسیدند. ما نفهمیدیم که این بازی چقدر خاص بود.
بردرلندز ۲ مواردی چون رنگبندی نادر بودن آیتمها و ریدها (Raid) را از بازیهای MMO الگوبرداری کرد اما حوصلهسربر بودن گشت و گذار در بازی را با اضافه کردن ماشینهای که انگاراز دنیای هیلو آورده شدهاند، از بین برد. این بازی هم یک تجربه کوآپ عالی برای دوستانی بود که میخواستند آنلاین با یکدیگر وقت بگذارنند و در عین حال یک بازی تک نفره بیعیب و ایراد هم بود.
لیست بلند بالایی از بستههای الحاقی بعد از عرضه Borderlands 2 از راه رسیدند به همراه رویدادهای زمانی هم چون آن مسابقه ۱۰۰ هزار دلاری پیدا کردن لوت و چالشهای اندگیم و پس از انتهای بازی چون Digistruct Peak و لولهای Overpower که مخصوص گیمرهایی بود که همه چیز را به آخرین سطح رسانده بودند. هر چند در آن زمان هنوز پدیدهای به عنوان «بازی به عنوان یک سرویس» تعریف نشده بود اما به نوعی بردرلندز ۲ یک بازی همیشگی بود. همین حالا نیز حداقل روزی ۵۰۰۰ نفر به تجربه بازی ادامه میدهند.
در عین حال، Borderlands 2 کاملا به سال ۲۰۱۲ اختصاص دارد. برای مثال وقتی مایا، کاراکتر کلا سایرین، دشمن سطح بالایی را میبیند، فریاد میزند «یه کلهخر داریم اینجا» دیالوگی که یادآور میم (Meme)معروف آن زمان یعنی واکنش نیل دیگریس تایسون است. اکستون (Axton)، کاراکتر کلاس سرباز بعضی اوقات میگوید: «یه گلوله مال تو و یه گلوله هم مال تو» که بدون شک ارجاعی به اتفاقی معروف در یکی از برنامههای اوپرا است وقتی او تصمیم گرفت به همه مهمانان برنامهاش ماشین واقعی هدیه دهد و فریاد میزد «یه ماشین مال تو، یه ماشین هم مال تو و...» با این تفاوت که حالا بحث کشتن دشمنان در میان است.
بیشتر بخوانید:
- بهترین مرحله The Witcher 3 چطور ساخته شد؟
- ایلان ماسک طی این هفته یک ایده افتضاح در مورد بازیهای ویدیویی داشت
- معرفی بازی Squad – شبیهساز جنگ واقعی
یک ایستر اگ از رنگین کمانی دوتایی در بازی وجود دارد که اگر اهل دنیای میم باشید، میدانید که به ویدیوی معروفی در یوتیوب اشاره دارد که مردی از دیدن رنگین کمانی دو تایی بینهایت هیجانزده میشود و یکی از بستههای الحاقی بازی رسما شامل دزدان دریایی نینجایی میشود. بردرلندز ۲ مثل موزهای از میمهای آن دوران میماند.
بازی همچنین مملو از اشارات مختلف به فرهنگ عامه است اما تفاوتی بین میمها و این اشارات وجود دارد. خودروهایی که در بسته الحاقی Captain Scarlett & Her Pirate's Booty به بازی اضافه شدند، طراحیشان یادآور سفینههای مخصوص اسکیف از فیلم Return of the Jedi است. این یک ارجاع به حساب میآید اما وقتی گیج (Gaige)، کاراکتر کلاس مکرومنسر، فریاد میزند «قدرت نامحدود!» مثل آن میماند تصویر یک میلیون پالپاتین از نسخه Revenge of the Sith سری جنگ ستارگان به روی صفحه میآیند و این دیالوگ را تکرار میکنند، این یک میم است.
حالا پس از سالها، این میمهای بسیار قدیمی را به شکل عجیبی لذتبخش میبینم. سالها میشود که نشنیدهام کسی بگوید «روز آشغالهاست» یا به کارتهای تله اشارهای کند اما این میمها در بردرلندز ۲ وجود دارند انگار که در یک کهربایی از میم یخ زده باشند.
داستان بیپایان
اما بدون شک فقط بحث میمها نبود. ما به جدا شدن برخی از کاراکترها و گفتن جملهای چون «من باید برم، مردمم بهم احتیاج دارن» اهمیت نمیدادیم اگر در عنوانی حضور نداشتند که تا مدتها ما را مشغول خودش نگه داشته بود. تفنگ تکتیراندازی که گلولههای اسیدی سهتایی شلیک میکرد. تپانجهای که با سرعتی غیرقابل باور خشابگذاری میشد و به اندازه یک سنگ ثابت بود. همه اینها باعث شدند تا Borderlands 2 را روی درجه سختی True Vault Hunter و تمامی بستههای الحاقی بازی را برای صدها ساعت بازی کنیم.
یک بازی لوتمحور را که برای مدتی طولانی بازی کنید، در نهایت مشکلاتی پیش میآید. یکی از این موارد سپری به نام The Bee بود که احتمال نسبتا خوبی وجود داشت تا بتوانید آن را از یک مجری رادیویی در منطقه Boneyard در Ari Nexus دریافت کنید. این سپر (Shield) که اشارهای به یکی از نقل فولهای محمد علی، بوکسور معروف داشت، به ازای هر شلیک دمیج بیشتری به سلاحها اضافه میکرد و با سلاحهایی که سرعت شلیک بالایی داشتند، به ترکیب بسیار قدرتمندی تبدیل میشد.
در نتیجه خیلی زود همه گیمرها همین کار را کردند و همگ یاد گرفتند چطور آن را به دست آورند و فارم کنند. سازندگان بازی و استودیو Gearbox اما به جای آن که مثل بسیاری از سازندگان بازیهای شوتر دیگر که قرار نیست سالها بازی شوند، بیخیال این موضوع شود، همان کاری را کرد که سازندگان بازیهای MMO انجام میدهند، یعنی قدرت آن را کم کرد.
با وجود اینکه Borderlands 2 بدون شک یک بازی اکشن اول شخص به حساب میآید اما اگر بخواهیم آن را با استانداردهای این سبک قضاوت کنیم، زیبایی و قدرت بازی نادیده گرفته میشود. دشمنان بازی تنها تاکتیکهای بسیار ساده و ابتدایی بلد هستند و به جز نارنجک انداختن به سمت شما که پناه گرفتهاید، کار خاص دیگری نمیکنند. فضاهایی که در آنها به جنگ دشمنان میروید، تقریبا مثل یکدیگر و تکراری بوده و مملو از بشکههای افنجاری مخلتف است. هدف این نیست که از دشمنان زرنگتر باشید بلکه کاراکترتان را به یک موتور محاسباتی کارآمد تبدیل کنید که دشمنان را از بین میبرد.
دشمنانی که شیلد دارند، در برابر حملههای الکتریکی مصون نیستند و در عین حال دشمنان دارای زره به راحت با حملات خورنده ذوب میشوند. اتکهای آتش هم برای نابود کردن دشمنانی بهترین است که هیچ دفاع ویژهای ندارند اما نوار سلامتی عادی آنها بسیار زیاد است و در بردرلندز ۲ هم کمبودی از مهمات و سلاحهای مختلف احساس نمیشود. هر دشمنی که از سلاحهای مجهز به اسلگ (Slag) آسب ببیند، به ازای تمامی حملات بعدی عادی آسیب بیشتر میبیند.
وقتی همه اینها را با لزوم همکاری با بازیکنهای دیگر و جابهجا شدن بین سلاحها و نارنجکهای مختلف با قدرتهای متفاوت ترکیب میکنید، به نظر میرسد که در حال تجربه نسخهای از سری فاینال فانتزی یا پوکمون هستید تا هف لایف.
این صحبتها برای این نیست که بگویم بازی در شوتر بودن خوب نیست. Borderlands 2 مثل بازیهای نقشآفرینی اجازه نمیدهد اعدادی توانایی شما در نشانهگیری را مشخص کنند. اگر به سمت دشمنی شلیک کنید، مهم نیست قدرت و ویژگیهای سلاحتان چیست، آن شلیک به هدف خواهد خورد. دشمنان بازی آسیب بیشتری میبینند اگر نقاط ضعفشان را نشانه بگیرید و Goliathها دیوانه میشوند و به هم تیمیهای خودشان حمله میکنند اگر به سرشان شلیک کنید. بازی به انتظارات گیمرهای اکشنهای اول شخص رسیدگی میکند و در عین حال لذت پیشرفت در بازیهای نقشآفرینی را هم روی آن به شما هدیه میدهد.
شوتر لوتمحوری تکرارنشدنی
باقی بازیهای شوتر لوتمحور دیگر همگی در تلاش هستند تا آن چیزی را که Borderlands 2 به درستی انجام داد، دوباره خلق کنند. سری بازیهای Divisions لوتهای خسته کنندهای دارند، همه آنها زانوبند و تفنگهایی هستند که موقع پرتاب کردنشان مثل نارنجک منفجر نمیشوند. Warframe در چندین ساعت ابتداییاش و قبل از آنکه به تجربه خوبی تبدیل شود، کاملا یک بازی دیگر است و انتم هم که اصلا هیچ وقت خوب نمیشود.
کاراکترهای Destiny مدام تلاش میکنند تا شخصیت خودشان را به شما یادآوری کنند اما بیشتر آنها به زودی فراموش میشوند. کاراکتر Ghost بازی مثل کلپترپ (Claptrap-کاراکتر ربات بردرلندز) برای افراد حوصله سربر است.
زمانی که بردرلندز ۲ تازه عرضه شده بود، آن را با دوستانم بازی کردم. بینهایت به همه ما خوش گذشت و در کمال تعجب متوجه شدم که فقط جذب شوتینگ بازی نشدهام، بلکه داستان هم برایم جالب است. برای همین دوباره یک کاراکتر دیگر ساختم تا تنهایی بازی کنم و تمامی نوارهای صوتی را پیدا کردم و همه صحبتهای هندسام جک را بشنوم.
این همان چیزی است که وقتی بازی را با دیگر شوترهای لوتمحور مقایسه میکنم، خودش را نشانه میدهد. نمیتوانم تصور کنم با تجربه The Division 2 هم چنین حسی داشته باشم، عنوانی که حتی طرفداران آن هم اعتراف میکنند که به داستانش اهمیتی نمیدهند. اگر بردرلندز ۲ از برخی مکانیزمها و ایدههای مدرن امروزی هم استفاده میکرد، من مشکلی نداشتم تا وقتی که به این ایده پایند باشد که داشتن یک کمان داستانی، یک شخصیت منفی و داستانی جذاب که سرانجامی دارد، مهم است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مقاله باحال دمتون گرم واقعا شاهکاره این بازی
جدا بازی معرکه ای هستش هنوزم دارم بازیش میکنم