ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد مینی سریال Defending Jacob – چه مقدار به باورهای خود اطمینان دارید؟

این بار اپل تیوی پلاس با مینی سریال، جنایی حقوقی پا به رقابت گذاشته است. ژانری قابل اعتماد، که هیچ گاه طرفداران خاص خودش را از دست نمی دهد. نمایش‌هایی وجود دارد که روز بعد ...

امیر نیکوبین
نوشته شده توسط امیر نیکوبین | ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ | ۲۰:۳۱

این بار اپل تیوی پلاس با مینی سریال، جنایی حقوقی پا به رقابت گذاشته است. ژانری قابل اعتماد، که هیچ گاه طرفداران خاص خودش را از دست نمی دهد. نمایش‌هایی وجود دارد که روز بعد می بینید و فراموش می کنید. دفاع از جیکوب یکی از آنها نیست. این نوع نمایشی است که می خواهید در مورد آن بخوانید و از دوستان خود بینش بگیرید.

احتمالا مورتن تیلدام، خالق اثرهای "The Imitation Game" و "Passengers" معرف حضورتان هست. کارگردان نروژی این بار با تیم بازیگری شناخته شده ای همراه شده، تا اثری متفاوتی را به نمایش بگذارد. با ما برای نقد این سریال همراه باشید:

در وهله اول سریال دفاع از جیکوب شاید ترکیبی از دو سریال پرطرفدار"The Night Of" و "The Outsider بنظر برسد اما  رفته رفته ، راه خود را مشخص میکند. تمرکز سریال بیشتر بر روی تاثیر جرم و جنایت بر خانواده است تا حل پرونده جنایی. هدف اين است که ما را نه تنها به خانه متهم ، بلکه در احساسات طوفانی والدينش نيز سوق دهد. چیزی به نام خانواده ی بی نقص وجود ندارد اما خانواده ی باربر در آغاز با کلمه شاد در سریال تعریف میشوند.  شاید بتوان ادعا کرد آلفرد هیچکاک موضوع "سوءظن بین زن و مرد" را با فیلم "Suspicious" به جایگاه والایی رساند، اما تیلدام در اینجا سعی دارد آن مضمون را به پیوند عمیق‌تری بین والدین و فرزند محبوبشان تبدیل کند. چه جیکوب قاتل باشد چه نباشد عدم اطمینان والدینش او را مورد اصابت قرار می‌دهد که به خودی خود يک فاجعه است.

انسان همواره در تکاپوی درک محیط پیرامونش است و ظاهر ابتدایی ترین و تنها ترین سوژه قضاوت است. برای مثال قربانی یک دعوا ، با زخمی بر روی صورتش را تصور کنید. برای دیگر افراد، بی گناهی یا گناهکار بودن او اهمییتی ندارد، همه به چشم گناهکار با او رفتار میکنند. این وضعیتی است که خانواده بابر با آن سیر میکنند. از قضا ، قدرت دراماتیک نمایش ، درهم شکستن شخصیت ها است. آیا کودک مانند یک انسان بی‌تعادل عمل می کند یا مانند یک انسان عادی در برابر شرایط روانی واکنش نشان می دهد؟ آیا واکنش‌‌های مادر به راحتی قابل فهم است ، یا او مانند یک تنش خودمختار رفتار میکند.

سوژه، سوژه جذابی است. پتانسیل بالایی دارد اما بی مبالات پیاده سازی شده است. شاید بهتر باشد از کلمه ی ظاهرسازی استفاده کنم.برای مثال، نمیدانم این چندمین بار در سینما است، هنگامی که می‌خواهند خانواده‌ای شاد که سرنوشت تلخی در انتظارشان است را به تصویر بکشند به چنین مقهوم یا مورد مشابهی اشاره می‌کنند:

"مرد خانه را میبینیم که درحال آماده شدن است و پا به آشپزخانه میگذارد و بر شانه همسرش بوسه‌ای میزند."

از این ظاهرسازی‌ها و کلیشه‌ها به کرات در فیلم دیده می‌شود، مواردی که در دنیای واقعی لزوما وجود ندارند و تبدیل به عناصری آشنا در سینما شدند.

من حدس میزنم تلخ ترین ویژگی این سریال، در حقیقت این است که شما "کشیدن" را احساس میکنید، اما برای این که بفهمید چه اتفاقی افتاده است، باید به خود اجازه دهید "کشیده شوید" و این میتواند بسیار نا امید کننده باشد. برجسته‌ترین ویژگی این ژانر نسبت به ژانر های دیگر این است که به مخاطب اجازه میدهد پیش بینی کند، حدس بزند و خودش را بیازماید، اما دفاع از جیکوب، دید گسترده ای در اختیار بیننده نمیگذارد، و همزمان شاخه های بی هدفی به داستان اضافه میشود. به صورتی که در اخر بیینده برای همراه شدن مجبور است، تفکر را کنار گذاشته و تنها میتواند به هر تصویری که به نمایش دراید، اعتماد کند. شاید این گمراهی هدفمند است و به گونه‌ای طراحی شده تا حس و حال والدین رو به مخاطب تلقین کند.

باید گفت  در طول سریال دوگانگی "ظاهر سازی" و "ترسیم عمیق" احساس میشود. در واقع احساس م‌یشود سریال حتی مفهوم‌هایی که نمی‌خواهد مستقیم منتقل کند را نیز کم رنگ جلوه میدهد. یادمان باشد در اصول هنری وظیفه ی هنرمند پیدا کردن وسایل مناسب است و وظیفه ی مخاطب کشف معنا، اگر قطعه جواب نداد تقصیر مخاطب است، نه شما!

در حالی که اين سريال مضامين سنگين را لمس می‌کند - مانند گرايش‌های ژنتيکی به سمت خشونت ، سيستم عدالت پيچيده آمريکا و تأثيرات اينترنت روی نوجوانان - هرگونه نکته‌ اساسی که به دست می‌آيد ، بی‌رحمانه دور ريخته می‌شود و در پايان ، تنها احساس میشود این مضامین بیشتر برای پر کردن وقت داستان نوشته شده‌اند و قرار نیست به آنها درست پرداخته شود. حال زمانی که سریال قصد ندارد درباره این مشکلات واکاوی انجام دهد، پس باید گفت بدون شک اگر سریال فشرده‌تر می شد اثر جذاب تری خلق می‌شد.

پایان سریال نسبت به کتابی که داستان از آن اقتباس شده متفاوت است و این موضوع انتقادات زیادی از سوی عاشقان کتاب به همراه داشته است.

. این تفاوت احتمالا میتواند داستان را برای  فصل دوم ادامه دار کند. به شخصه فکر می کنم تصمیم برای حفظ ما از حقیقت ، تصمیمی فوق العاده شجاعانه از سوی نویسندگان است و این تصمیم جسورانه به پایان‌بندی سریال کمک کرده است.

در آخر باید نکات کوچکی درباره سریال اضافه کنم؛ تیتراژ آغازین سریال بسیار ستودنی است. کریس ایوانز به زیبایی می‌درخشد و تماشای او بدون سلاح همیشگی‌اش در دنیای مارول خالی از لطف نیست. مارتل نیز تصویر هنرمندانه ای از کودک 14 ساله ای که دوگانگی در چشمانش برق میزند را به نمایش میگذارد.و اما سریال "دفاع از جیکوب" نمایش بسیار خوبیست و شاید پیشنهاد جذابی برای تماشا با خانواده، در طی این روزها باشد. تنها تصور اینکه میتوانست به چه اثر خارق العاده ای تبدیل شود آزارم میدهد. بی صبرانه متنظر هدفمند شدن و استفاده از پتانسیل بالای آن هستم.

نظر شما درباره سریال چیست؟

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (4 مورد)
  • Seyed Mohammad Hossein
    Seyed Mohammad Hossein | ۱۱ آذر ۱۳۹۹

    هدف سریال باید فهمیده بشه که خیلی از بیننده ها نفهمیدن متاسفانه ، کمبود ها و مشکلات روانی باعث بوجود آمدن مادر و پدر مخصوصا مادری می شود که به پسر خود شک میکند و قصد کشتن او را دارد ، هدف سریال اینکه چیزی به اسم عشق مادری وجود نداره وحتی مادر هم وقتی صلاح خودش در چیزی باشه پسرشم فدا میکنه

  • محمد
    محمد | ۲۳ خرداد ۱۳۹۹

    سلام
    وقت بخیر
    در دوره قرنطینه فرصتی ایجاد گشت تا دیدن برخی سریال ها را تجربه نمایم. مفهوم عدالت که پایه و بنیان فیلم برآن بود و همچنین بحث های روان شناختی که ضمن سریال به نمایش گذاشته شد بسیار دلنشین جلوه داده شد. به حقیقت عدالت(هر آنچه جای خود باشد) هم در جلو و هم پشت صحنه وجود داشت و همه چیز در جایگاه مناسب خود قرار داشت. در خصوص اشاره به سه کلیدواژه سریال - گرايش‌های ژنتيکی به سمت خشونت ، سيستم عدالت پيچيده آمريکا و تأثيرات اينترنت روی نوجوانان - به نظر بنده کافی بود و بیش از این در سریال 8 اپیزودی نمی گنجید. به نظر من همین اشاره گذرا کارگردان، سر نخ دادن به بیننده است و تمایلی ندارم تمام آنچه عیان است به خورد بیننده داده شود بلکه نظاره گر حال باید تا سرانجام آن را بپیماید.
    چالش های درون خانوادگی نیز پس از راز های گفته شده و گاه پنهان گشته، تعارض بین عدالت،حقیقت و خانواده به خصوص برای اندی باربر که دستیار حقوقی بود و سال ها به دنبال تحقق عدالت بود از نقاط قوت سریال بود و به خوبی جلوه داده شد.
    در انتها پیشنهاد مشاهده سریال را دارم. بیش از این در این مقال نگنجد.

  • Mr.Natsu
    Mr.Natsu | ۱۵ خرداد ۱۳۹۹

    سلام
    خسته نباشید
    سریال رو ندیدم ولی این نقد هم هیچ مشوق یا مدافعب برای دیدن یا ندیدن سریال نبود.

    فقط برام جالب بود کریس ایوانز توی فیلم گیفت خوب خودش رو نشون داد که از زیر سایه ی کاپیتان امریکا بیرون بیاد هرچند فیلم های خوب و قابل قبولی داره مثل برف شکن که با ساخته شدن سریالش باز رو بورس افتاده و یا همین اخری چاقو کشی، پس چرا باید بگین که بدون سلاح همیشگی ؟؟؟؟

    • امیر نیکوبین
      امیر نیکوبین | ۱۶ خرداد ۱۳۹۹

      سلام، وقت بخیر.
      سعی در تمجید یا تخریب سریال نداشتم، زیرا محبوب ترین فیلم و سریال های دنیا نیز مخالفان خودشان را دارند و برعکس. هدف اصلی، تنها ایجاد بینشی متفاوت بود.
      برای مسئله ی دوم هم باید عرض کنم، هرگاه اسم کریس ایوانز برده میشود، اولین چیزی که در ذهن مخاطب تداعی میشود کاپیتان امریکا است. وگرنه شکی در هنر بازیگری او نیست.

مطالب پیشنهادی