نقد فیلم Greyhound – تام هنکس و دیگر هیچ!
در نقد فیلم Greyhound همراه ویجیاتو باشید تا نگاهی بندازیم بر جدیدترین تجربه فیلمنامهنویسی و بازیگری تام هنکس و ببینیم بازگشت او به جبهههای جنگ جهانی چه کیفیتی دارد. تام هنکس را میتوان یک تمثیل ...
در نقد فیلم Greyhound همراه ویجیاتو باشید تا نگاهی بندازیم بر جدیدترین تجربه فیلمنامهنویسی و بازیگری تام هنکس و ببینیم بازگشت او به جبهههای جنگ جهانی چه کیفیتی دارد.
تام هنکس را میتوان یک تمثیل تمام عیار از مفهوم پدر بر پرده سینما دانست. تواناییهای هنری و نحوه بازی او به همراه حالت آرام و با طمأنینه چهرهاش باعث میشود مخاطب در برخورد اول به او اطمینان کند و هنکس را ساحل امن شخصیتهای داستان به شمار بیاورد. مردی که در فیلم سالی و در میان ابرها توانست تمام مسافرانش را به سلامت به مقصد برساند، حالا در سگ شکاری وظیفه دارد در سفری اودیسهوار باری دیگر با کیلومترها فاصله از خشکی، زندگی همراهانش را نجات دهد.
فیلم گری هوند درباره حفظ همبستگی، عشق و امید در میان دریای متلاطم زندگی است. ارنست کراوس برای نخستین بار به عنوان فرمانده یک کشتی انتخاب شده تا در بحبوحه جنگ جهانی دوم یک محموله مهم را از ایالات متحده به بندر لیورپول در انگلستان برساند، اما دست تقدیر با کراوس در اولین تجربه فرماندهیاش در میان اقیانوس اطلس یار نیست. او شبیه به فرماندهان نظامی بد دهن و مستبد فیلمهای جنگی نیست، بلکه به فرماندهان کلیشهای شباهت دارد که با عطوفت، خویشتنداری و کمی سکوت سعی میکنند بر مشکلات فائق بیایند.
استفاده از المانهای زیر ژانر مسیحی در فیلمهای درام اجتماعی و درام جنگی در بسیاری از مواقع سبب موفقیت اثر در گیشه شدهاست. جدیدترین ساخته آرون اشنایدر نیز قصد دارد با ارائه چهرهای مسیحگونه از قهرمان خود، بیننده را مجاب به پذیرش برحق بودن او کند. به عنوان مثال حتی استفاده از سبکترین الفاظ رکیک بر عرشه کشتی سگ شکاری ممنوع است و فرمانده با گشادهدستی از دو ملوان متخلف –که با یکدیگر درگیر شدهاند- میگذرد تا پرسونای پدرانه کراوس تقویت شود. اما این رفتارهای آمیخته با عطوفت و وام گرفته شده از توصیههای اخلاقی مذاهب شرح و بست خاصی پیدا نمیکنند و در سطح باقی میمانند. اوضاع برای باورهای مذهبی و ملی قهرمان داستان به غایت بهتر از امیال زمینی اوست؛ زیرا ابعاد درونی و اعتقادی شخصیت اصلی حداقل با چند نمای دعا خواندن دست و پا شکسته و بهره جستن از نورپردازی اکسپرسیونیسمی نشان داده میشوند، اما حضور معشوق فرمانده محدود به یک فلاشبک کم رمق با موتیفی بیکار کرد است. به همین خاطر هنگامی که در فصلهای پایانی، ارنست کراوس سعی میکند جسم و روحش –یعنی پاهای خونآلود و ذهن شوریدهاش- را با تمسک به آن دیدار رومانتیک التیام ببخشد، کمتر مخاطبی با وی در درد و رنجهای شخصیاش همراه میشود؛ زیرا دغدغهها و خواستهای فردی او در بستر قصه ساخته نمیشوند. مهمترین مشکل قهرمان فیلم سگ شکاری از همینجا نشئت میگیرد. یک شخصیت اصلی موفق در فیلمی که قرار است امید را در وجود بیننده جاری سازد، زمانی میتواند بر روان او کارگر بیوفتد که مشابهتهای جدی با زندگی روزمره، آمال و حتی رنجهای کتمان شده مخاطب را در خود جای داده باشد، اما در فرمانده کراوس نشانی از این الگوهای صحیح شخصیتپردازی به چشم نمیخورد، مگر در چند مورد تقلیل یافته و کارکاتورگونه مانند نماهای بیشیرازه عاطفی یا تزکیههای شخصی.
شخصیتهای فرعی پوشالی فیلم یکی دیگر از دلایل ناکامی اثر در رسیدن به مطلوبش هستند. سگ شکاری سعی دارد با ترسیم دقیق نقش هر یک از نیروهای حاضر در کشتی به ما نشان دهد برای قهرمان بودن نیازی نیست حتما یک فرمانده باشید. در راستای تصویرگری این موضوع، تاکید زیادی بر جزئیات شغلی مردهای پشت رادار یا بیسیمچی شدهاست، اما مشکل آنجاست که به واسطه محتوای ضعیف هیچ کدام از این افراد به یک شخصیت ملموس تبدیل نمیشوند و حتی برای رسیدن به سطح شخصیتهای تیپیکال نیز راه زیادی در پیش دارند. تام هنکس پیش از آغاز پخش فیلم در یادداشتی ادعا کرده بود در نگارش فیلمنامه و بعدها در اجرا به کمک کارگردان، سعی داشته نشان دهد هر شخص با توجه به توامندیها و روحیاتش میتواند در رقم خوردن یک پیروزی تاثیرگذار باشد. به همینخاطر فیلم پس از اینکه این پرسش را مطرح میکند که در موقعیتهای مشابه با مخمصهای که این دریانوردان در آن گرفتار آمدهاند چه کاری انجام باید داد، خیلی سریع و با لکنت میگوید باید در بهترین حالت خود با نهایت ایمان و امیدواری به سوی پیروزی گام بردارید، حتی اگر یک سرباز در رختشورخانه باشید. پرسشی که اکنون باید مطرح کرد این است که آیا اثر میتواند این مفهوم و پاسخ آرمانی را به دنیای امروز پیوند بزند و مخاطب را مجاب کند که امیدوارانهتر –درست همانند حالت چشمهای فرمانده ارنست کراوس در سکانس پایانی- به زندگی نگاه کند؟ مسلما خیر؛ زیرا نه محتوا و نه فرم بصری توانایی رهنمون ساختن بیننده به سمت دستیابی به چنین مفهومی را ندارند.
جلوههای ویژه کامپیوتری قابلتوجه و نماهای متراکم آغازین گری هوند سبب میشوند یک سوم ابتدایی فیلم بهترین بخش اثر باشد. طی این سکانسها، کارگردان به لطف استفاده درست از کلاستروفوبیا و نماهای متوسط ملتهب، مخاطب را به دل تشویشهای یک نبرد دریایی میکشاند و با نماهای دور زیبایش به خوبی تله مرگباری که کشتی سگ شکاری و همراهانش در آن گرفتار شدهاند را نمایش میدهد. اما متاسفانه به این خاطر که در فیلمنامه هیچ گره داستانی و چالش خاصی وجود ندارد، موقعیت ملتهب آغازین نیز به تدریج ثمربخشی خود را از دست میدهد و از نیمه فیلم وقتی دوربین به راهروهای تنگ و نمور کشتی سرک میکشد، آن حس ترس و محدودیت دیگر به بیننده القا نمیشود و همین نکات مثبت بصری نیز به تدریج روبه اضمحلال میگذارند.
فیلم سگ شکاری ماحصل ترکیب تصویر پدرانه هنکس طی سالیان فعالیتش با علایق آرون اشنایدر در به تصویر کشیدن خمودگی انسانها به هنگام بخشهای سخت و تاریک زندگیشان است. فیلم از آن دست آثار شعاری است که هرساله میتوان یک یا چند نمونه از آن را در سینمای آمریکا پیدا کرد، فیلمهایی که بهجای خلق شخصیتهایی ملموس و به حرکت در آورند آنها در بستر پیرنگی جالبتوجه، سعی میکنند با صحبت از مفاهیمی انسانی، رضایت بیننده را به دست بیاورند، اما تا زمانی که محتوای سرگرم کننده و جذابی در میان نباشد، کسب تراضی ممکن نیست.
نظر شما در مورد نقد فیلم Greyhound چیست؟ این فیلم را چگونه ارزیابی میکنید؟ نظرات خود پیرامون این مطلب را با ما و سایر کاربران ویجیاتو به اشتراک بگذارید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من که خیلی لذت بردم تو کل فیلم هم هیجان داشتم
چه نقد مضحکی!
روندش کند بود ولی نه اونقدر که بگی ارزش دیدن نداشت در کل سطح فیلم معمولی بود اگه به دریا و دریانوردی یه همچین چیزایی علاقه داشته باشی لذت میبری
یاد فارست گامپ و سرباز رایان بخیر همین طور مسیر سبز سه تا شاهکار بی نقص
در مقایسه با بقیه فیلمای تام هنکس این فیلم کاملا یه فیلم معمولی بود نه بیشتر نه کمتر . تو کل فیلم ریتم داستان ثابته و هیچ نوسانی نداره به غیر از اون صحنه مراسم کشته شدگانشون که میندازنشون تو دریا ولی کل فیلم یه ریتم ثابت و کمی خسته کننده داره
برخلاف نظر نویسنده از تمامی دقایق فیلم لذت بردم
فیلم بدی نبود
من حوصلم سر نرفت