نقد فیلم Rebecca – اقتباسی شُسته رُفته از یک داستان گوتیک
ژانر گوتیک چه در ادبیات و چه در سینما، مانند هر ژانر دیگر از این نوع، به سختی قابل تعریف است. به واقع باید گفت این یک زیر ژانر وحشت محسوب میشود که عناصر مرگ ...
ژانر گوتیک چه در ادبیات و چه در سینما، مانند هر ژانر دیگر از این نوع، به سختی قابل تعریف است. به واقع باید گفت این یک زیر ژانر وحشت محسوب میشود که عناصر مرگ و تاریکی و احساساتی مانند ترس و تعلیق را با خود تركیب میكند. اما ربکا، رُمانی گوتیک از دافنه دوموریه که در سال 1938 نوشته شده، این ژانر را کاملاً در رابطه با یک داستان مُجسم میکند.
اقتباس سینمایی از رمان دوموریه با همین نام از کارگردان بن ویتلی، داستانی تقریباً یکسان با رمان دارد. این فیلم یک زن گمنام را دنبال میکند که اندکی پس از ملاقات با ماکسیم دِوینترِ انگلیسی و ثروتمند که اخیراً بیوه شده، با او ازدواج میکند. اکثر وقایع در عمارت دِوینترِ، تحت عنوان ماندرلی، اتفاق میافتد. در واقع با ورود تازه عروس به املاک خانوادگی شوهرش در سواحل انگلستان، او خود را درگیر مبارزه با سایه همسر اول شوهرش یعنی ربکا میبیند.
بنابراین، ربکا تمام عناصر مناسب یک داستان گوتیک را روی کاغذ دارد. خانه بزرگ متروک، مضامین مربوط به مرگ و رمز و رازهای تاریک. با این حال، ربکا یک فیلم گوتیک نیست. این فیلمِ بن ویتلی تلاش میکند تا یک اثر هیجان انگیز، یک عاشقانه و یک رمز و راز به ظاهر پیچیده را به یک تعادل برساند، اما به هیچ وجه در این راه به یک سبک و لحن واحد دست پیدا نمیکند.
بدون وجود تنش و فضای ثابتی برای گره زدن فیلم به موضوعات مختلف، لحن آن فوقالعاده عجیب به نظر میرسد و جدا شدن از آن برای مخاطب آسان است. مدت زمان فیلمِ ربکا حدوداً دو ساعت است و با این شرایط فیلم خسته کننده به نظر میرسد. البته واضح است که این فیلم میخواهد داستان را به عنوان یک اثر عاشقانه بیان کند و انجام این کار به داشتن نوعی شیمی ملموس منجر میشود.
اما اقتباس از یک رمان کلاسیک در قالب تصویری و سینمایی برای چندمین بار نیاز به دیدگاه جدیدی در مورد منبع دارد. در غیر این صورت، یک فیلم خطر تحتالشعاع قرار گرفتن به نسبت اقتباسهای قبلی را با خود یدک میکشد. و ربکا ساخته بن ویتلی دچار همین سرنوشت تأسفبار شده است. چرا که ما فیلم برنده بهترین اثر اسکار در سال ۱۹۴۰، ساخته آلفرد هیچکاک را در یک طرف داریم، و در طرف دیگر نسخه تاریکتر بن ویتلی موجود است.
مطمئناً بن ویتلی یک کارگردان با استعداد است، اما نسخه او چیزی را به ارمغان نمیآورد که کتاب را در پرتو اُفق جدیدی ببیند و یا باعث تماشای آن برای مخاطبان امروز شود، به غیر از جدید بودن. گرچه شاید در نظر گرفتن نسخه جدید از دریچه اقتباس هیچکاک ناعادلانه باشد، اما ویتلی با تکرار علل موفقیت فیلم 1940، این مقایسه را مجبور به صورت پذیرفتن میکند.
به عنوان مثال، هر دو با این خطِ روایتِ "دیروز خواب دیدم که دوباره به ماندرلی رفتم". شروع میشوند. مطمئناً، این اولین جمله از کتاب دوموریه است، اما ویتلی انتخاب هیچکاک را برای استفاده از روایت اول شخصِ کاراکتر اصلی تکرار میکند و سپس به تدریج هنگام پخش فیلم دستگاه صداگذاری راوی گونه را فراموش میکند.
ویتلی همچنین نشانههای تصویری فیلم هیچکاک را گرفته، و به کرات استفاده میکند. یکی از آنها استفاده از صحنههای سایه روشن با حضور شخصیت خانم دنورس با نوری مایل به آبی خاکستری است که در این فیلم کریستین اسکات توماس آن را بازی کرده و در فیلم هیچکاک جودیت اندرسون آن را اجرا کرده بود. این بازی با نور این شخصیت را یک چهره برجسته و سرد جلوه میدهد. چیزی که در فیلم هیچکاک نیز خودنمایی میکرد
هر دو فیلم هیچکاک و ویتلی، عمارت ماندرلی را به شکلی پراکنده و در شاتی طولانی دنبال و معرفی میکنند. با این اوصاف، شباهتها حاکی از آن است که ویتلی به دنبال اقتباس از رُمان برای نسل جدید و بازسازی فیلم هیچکاک برای خودش بوده است. در ظاهر چنین کاری ایراد ندارد، مگر اینکه چیزی برای افزودن به قبلیها داشته باشید.
به نظر من پاشنه آشیل فیلم، فیلمنامه آن است. فیلمنامهای که آن هم به شدت وام دارِ فیلم هیچکاک است. هر دو فیلم اساس کار خود را بر مبنای مرگ مرموز ربکا قرار دادهاند. اما کتاب دوموریه در حالتی این حوادث را نقل میکند، که خواننده خود را به شدت درگیر شخصیتهایی میبیند که مرتباً در مرکز کارهای وحشتناکی قرار دارند. در این حالت خواننده و مخاطب با شخصیتها همدلی میکنند.
در فیلم هیچکاک جزئیات فدای لحن مرموز یا کُد تولید آثار جنایی هیچکاکی شدهاند. اما فیلم بن ویتلی که به ظاهر خواسته اقتباسی وفادار باشد هم، دچار همان تغییرات و کمبودهای شخصیتی کاملاً شدید است. این شکافهای شخصیتی در ربکایِ بن ویتلی، ضربهای بزرگ به پرده سوم فیلم وارد کردهاند.
در واقع ویتلی با این کوتاهی در بدنه فیلمنامه و شخصیتهایش، از رویارویی با مخاطب خود یا ارائه چیزی غیر متعارف اجتناب کرده است. حتی میتوان گفت که ربکایِ ویتلی به جای این که به دنبال ارائه یک اثر شایسته در سایههای ژانر گوتیک باشد (سبکی که هیچکاک با الهام از اکسپرسیونیستهای آلمانی در ربکا ۱۹۴۰ به کار برد)، خواسته با نمایش شکوه و عظمت دکور، صحنه و ابزارآلات خاص بیشتر یک کلکسیون به ظاهر رمانتیک و شیک به نظر برسد.
انتخاب چنین رویهای برای داستانی چون ربکا، که ریشه در ابهام و تعلیق دارد، بسیار اشتباه و دور از منطق بوده است. اما همان طور که گفتم اگر یک شاخصه متفاوت در ربکا بن ویتلی به نسبت فیلم هیچکاک وجود داشته باشد، آن نحوه تولید زرق و برق دار آن در طراحی هنری و انتخاب لوکیشن و ابزارآلات صحنه است. بنابراین یکی از بهترین ویژگیهای این فیلم طراحی صحنه و لباس توسط جولیان دِی است.
از طرفی درست مثل هر اثر اورجینال نتفلیکس، این فیلم هم از نظر ظاهری و بصری بسیار زیباست. فیلمبرداری زیبای فیلم کاملاً جذاب است و مخاطبانش را سرگرم نگه میدارد.
همچنین در مرکز ربکا، چند نمایش خوب و چند نمایش فراموش نشدنی از تیم بازیگری وجود دارد. یکی از آنها اجرای اسکات در نقش خانم دانورس است، شاید شخصیت او ظرافت عجیبی نداشته باشد، اما او شخصیتی است که آشکارا از شکنجه روحی دیگران لذت میبرد و این در بازی اسکات کاملاً در آمده است.
اما بدون تردید ستارگان فیلم ربکا، آرمی هامر و لیلی جیمز هستند. این دو در نقش آقا و خانم دِوینتر محو شدهاند، و بازی جالبی از خود به نمایش گذاشتهاند. آرمی هامر در نقش ماکسیم عملکردی عالی از شخصیتی را ارائه میدهد که بسیار پیچیده است.
در طول روایت قصه فیلم، آرمی هامر احساس شور، عصبانیت و غم اندوه را به بهترین شکل نمایش میدهد. البته جیمز نیز در نقش خانم دِوینتر میدرخشد، هر چند او بازهم شخصیتی عذرخواه نمایش داده شده، اما به اندازه فیلم هیچکاک ساده نیست. او در این فیلم شخصیتی باهوش و هویت دار است که برای افرادی که تازه با این رمان و اقتباسش روبرو شدهاند، یک قهرمان قابل قبول است.
اما در پایان باید بگویم، فیلم ربکا ساخته بن ویتلی را اگر با ذهنیتی باز و بدون مقایسه تماشا کنید، چیزهایی برای لذت بردن در آن وجود دارد. اما، دیدن فیلم ربکا به عنوان یک اقتباس دارای هویت، دیدگاهی دچار اشکال است، چرا که آن بازسازی معمولی و شُسته رُفتهای از فیلم هیچکاک است. پس سعی کنید برای لذت بردن از فیلم بن ویتلی، ربکایِ هیچکاک را فراموش کنید. (کاری نشدنی)
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام دوستان من میخوام بازی واچ داگز2 رو بزنم رو پی اسم. صحنه های بدی داره یانه؟ چطوری میشه زود ردشون کرد؟ اخه من جلوی خانواده بازی میکنم
من این فیلم رو پریروز دیدم از فیلم خیلی لذت بردم و نقد شما کامل و جامع بود و چیز دیگری که در کتاب بود و در فیلم نبود لحظه پایانی فیلم بود که دانورس در کتاب در خانه سوخت ولی در فیلم خود رو از صخره پرتاب کرد
بازهم ممنون