
نقد سریال The Studio – جنون پشت صحنه هالیوود
تحسین، طعنه، هجو، ادای دین، آشوب و جنون در جدیدترین اثر ست روگن که پشت پرده ساخت فیلمهای هالیوود را به تصویر میکشد
سر و صدای زیاد مردم، دوربین روی دست با سرعت سرسامآور، ادای دیالوگها با سریعترین شیوه ممکن، دیدارهای پشت به پشت افراد با یکدیگر، خداحافظیهای سریع و سلامهای دوباره... صدای زنگ تلفن، اندوهی سر آورده از تنهایی و نگاهی غمبار به افق دوردست. این سریال The Studio است و چیزی در آن، حد وسط ندارد، اگر فرا خوانده شدید، یا قرار است ترفیع بگیرید، یا این که اخراج شوید. این جا تغییرات ستون به ستون اتفاق میافتد، نه کم کم و رفته رفته. همه چیز در این جا دیوانهوار است.
همه چیز، وارون، مورب، معلق و هر نوع زاویهای که بخواهید شده، هر زاویهای که «معمول» نباشد، جایی که پلههای صعود شما، سرهای افراد سقوط کرده است، جایی که شکست و نابودی یک نفر دیگر، همزمان باعث خوشحالی و پیشرفت کس دیگری است. یا این که... یک لحظه وایستید! این فرمول، همان فرمول ذات آدمی است و سریال The Studio فقط آن را به میزان پول عظیم در گردش در صنعت هالیوود، با سرعتی جنونوار به نمایش میگذارد؟ یعنی چیزی که با سرعت کند در دنیای عادی اتفاق میافتد، در پشت صحنه هالیوود روی دور تند قرار میگیرد؟ با نقد ویجیاتو از سریال The Studio همراه باشید تا بفهمیم اوضاع از چه قرار است.

سریال The Studio سریع تکلیف خود را با مخاطب مشخص میکند و میگوید، در این جا قرار است ما واقعیت را به شکلی شدید و تند به شما نشان دهیم. فقط بحث هنر و این مسائل نیست، در این جا ما با یک کارخانه طرفیم، و یک کارخانه را از اساس بر مبنای سود آن میسنجند، و تمام اهداف کارخانه باید در راستای سودآوری بیشتر باشد، تمام تصمیات، تمام جهتگیریها و تمام برنامهریزیها باید برای این باشد که محصول خروجی کارخانه، بتواند از نظر سودآوری، روی دست محصول قبلی یا رقیب بلند شود... و آن کارخانه، هالیوود است. در این جا «فقط» بحث هنر نیست...
مت رمیک (ست روگن)، به عنوان رئیس استدیو، بین فشارها و اجبار کارخانه صعنتی هالیوود و روحیه هنری خود، گیر افتاده است. او میداند چارهای ندارد و باید بر اساس قوانین بازی، بازی کند. قانون اول هم قانون پول است، به هر حال همین سیستم سرمایهداری باعث شده تا صنعت سینما به جایی برسد که چنین آثار باعظمتی در کار باشد و با چنین ارزش تولیدی، تولید شوند. از سمتی دیگر همین سیستم سرمایهداری کاری کرده که پولهای کلان، در دست همان بالادستیهایی باشد که برای آنها سودآوری، بیشتر از هنر مهم است. پس مت، چارهای ندارد که از بالادستی، دستور بگیرد برای چراغ سبز دادن به فیلمی که شخص مورد نظر، با خود فکر میکند سود کلانی دارد. حالا با قبول این پروژه، مت سعی میکند آن را به هنریترین شیوه ممکن بسازد، چیزی شبیه به فیلم باربی، که تلفیقی از سود و هنر است.
یکی از طعنههایی که سریال The Studio به صنعت فیلمسازی هالیوود میزند، جنبه بازاریابی آن است. در این جا میبینیم که باید المانهایی برای بازاریابی مدنظر گرفته شود، که مرور آنها باعث تعجبتان خواهد شد. مثلاً استیو بوشمی را در نظر بگیرید،. به این علت برای انتخاب این شخص به عنوان نقش اصلی فیلم اختلاف نظر وجود دارد، چون هیچکدام از افراد تهیهکننده، نمیتوانند تلفظ صحیحی از اسم او داشته باشند، پس چطور انتظار داشته باشیم فیلمی که مخاظبین نمیتوانند روی تلفظ بازیگر اصلی آن اتفاق نظر داشته باشد، بتواند فروش خوبی را تجربه کند؟ حالا سؤال این جاست، به نظر شما این موضوع به ساختار خود ذهن انسان بر میگردد یا این که مارکتینگ هالیوود آن قدر با ذهن انسان بازی کرده و به آن شکل داده که حالا حتی سختی تلفظ یک اسم، میتواند به شکست تجاری یک فیلم تبدیل شود؟

سریال The Studio سعی میکند به وضع امروزی سینما طعنه بزند، این که چطور هنر خود را به پول باخته و تقریباً قریحه و ذوق هنری را دیگر در آثار سینمایی امروزی نمیبینیم. با این حال خود سریال این کار را، یعنی همین کنایهها و به سخره گرفتنهایش را، سعی میکند به هنریترین شکلی که میتواند، در اپیزودهای کوتاه تقریباً ۳۰ دقیقهای خود به نمایش بگذارد و به ما یک پارادوکس ارائه دهد، یعنی نشان دهد چطور بیهنری را میتوان به هنریترین شکل ممکن نشان داد، به همین خاطر ما در هر کدام از اپیزودهای سریال، تکنیکهای ناب سینمایی داریم که برخی نوستالژیک، و برخی مرتبط با تکنیکهای روز سینما هستند.
در بازی تمام بازیگرها، اغراق دیده میشود، حتی تمام حضورهای افتخاری سریال هم، نسخهای اغراقآمیز و کمیک از شخصیت خود ارائه میدهد. این جا دقیقاً یکی از جاهایی است که سریال روی لبه تیغ راه میرود، چون در خیلی از صحنهها این استرس وجود دارد که با اغراق زیاد در اکتها، اثر خودش را در لودگی بیاندازد، اما خوشبختانه اغراق رفتاری و کرداری شخصیتها کنترل و مهار شده است، به همین علت سوا از دیالوگهای طعنهآمیزی که به صنعت سینما و رویکردهای آن زده میشود، ما شوخیها و کمدیهای فیزیکی داریم که آنها هم به نسبت همان دیالوگها، میتوانند طنز باشند. به این طریق سریال میتواند هم از طریق دیالوگها برای کسانی که با سینما آشنایی کاملی دارند خندهدار باشد، هم از طریق اکتهای اغراقآمیز و پیامدهایی که از پی آن میآید، برای مخاطب عادی که به دنبال یک سریال کمدی جذاب است.
با این حال اصلاً تصور نکنید که سریال The Studio به صورتی یکطرفه جانب کارگردانهای خلاق این صنعت را میگیرد و استدیوها را شبیه به شرورهای تمام و کمال نشان میدهد. در واقع سریال به جای این که دنبال قهرمان و شرور بگردد، سعی در نمایش تجارب مت رمیک به عنوان مدیر یک استدیو و همکارانش به عنوان تهیهکننده اجرایی دارد. این تجارب گاهی شامل لحظاتی میشود که این، خود کارگردانهای خلاق هستند که به روند توسعه هنری فیلم و نتیجه پایانی آن لطمه میزنند. این بار شبیه به رییس استدیو، که به علت ثروت زیاد کسی چیزی نمیتواند به او بگوید، در این جا به کارگردان به خاطر کارنامه هنری پربارش و شمایل نمادینی که در سینما پیدا کرده، کسی چیزی نمیتواند بگوید. دو سمت ترازو سریال The Studio پول و هنر هستند. هر کدا میزانش از چیزی که باید بیشتر شود، مشکلی برای سمت دیگر ماجرا پیش میآید، چون در نهایت هر چقدر هم کارگردانی مؤلف باشید، سینما مخصوصاً از نوع هالیوودیش، یک کار گروهی است نه فردی.

سریال The Studio سعی میکند در هر اپیزودش، یکی از سبکها و زیباییشناسیهای مربوط به آن را قرض بگیرد و آن قسمت را بر پایه آن بنا کرده و جلو ببرد، حال میخواهد سبک تک برداشت باشد، یا اتمسفر نئونوآر، در هر صورت کل اپیزود بر پایه قواعد آن سبک به پیش میرود، از دکور و نورپردازی و کاستومها گرفته تا خود سناریو. در نهایت تمام اینها، در قالب کمدی ارائه میشود، چون باآوردن قصههای روی پرده به پشت پرده، مشخص است که جدیت رنگ طنز به خودش میگیرد. به همین علت در هنگام مشاهده اپیزودهای سریال The Studio، اگر علاقه مند به دنیای سینما باشید، همواره لبخند رضایتی در آن ۳۰ دقیقه روی لب دارید، به خاطر یک لذت نتوستالژیک از ادای دین این سریال به هالیوود، و هم موقعیتهای بامزهای که در خود لحظه رخ میدهند.
درست است که اپیزودهای سریال The Studio از نظر زمانی کوتاه هستند، اما هیچکدام از دقایق آن صرف سکوت یا نماهای بدون اکت نمیشود، به همین علت تمام این ۳۰ دقیقه، غنای زیادی دارد و در هر رد و بدل شدن دیالوگها، و اتفاقات شلاقی که در خلال هر اپیزود رخ میدهد، اطلاعات زیادی نصیب مخاطب میشود. روند طولانی تولید یک فیلم سینمایی هالیوود، در یک کمدی سریع جمع میشود، به این صورت که هم از طنز ماجرا لذت میبرید و هم به اختلافات پشت پرده تولید فیلمهای سینمایی هالیوودی پی میبرید، از چاپلوسیها، از زیر آب زدنها، از رودربایستیها، از احساسات فردی و از این که چطور همهی اینها میتواند جهت تولید یک فیلم را به کلی تغییر دهد. شاید با دیدن این سریال، شکست خیلی از فیلمهای مورد انتظار، به خوبی درک شود. معلوم نیست کدام فیلم، کیفیتش قربانی رقابت دو تهیهکننده شده که بر سر ترفیع مقام، جلو راه همدیگر دستانداز میانداختند.
خالقین سریال The Studio میدانستند که در سال ۲۰۲۵، اگر میخواهی اثری بسازی که بترکونی، نمیتوانی فقط به خوب بودن سناریو، بازیها و فیلمبرداری خوب حساب باز کنی، بلکه باید روی تلفیق تمام این المانها مانور بدی تا خروجی این تلفیق، شکل خلاقانه و منحصربهفردی به خود بگیرد. به همین خاطر در سریال The Studio، این المانها، چیزهای جدا از همی نیستند. در این اثر سناریو و دیالوگهایی که نوشته شده، بدون تعقیب خاص دوربین اصلا فایدهای ندارند، و اتفاقهایی که میافتد، بدون مکانهای خلقانهای که برای این اتفاقات در نظر گرفته شده، معنی ندارد، و آن موقعیت هم، بدون اکت و زبان بدن جنونآمیز بازیگرها، اصلاً به ثمر نمیشیند. پس عنصر اصلی سریال The Studio، یک تلفیق یک دست از تمامی این المانهاست، که نمیشود این المانها را از هم جدا کرد، بلکه در کنار هم هستند که این اثر هنری را میآفرینند.

در یکی از بهترین و بامزهترین اپیزودهای سریال The Studio، به سراغ تقابل دو جنبه مختلف ذات انسانی میرویم، یعنی هنر که مربوط به جنبه روحنواز ذات انسان است، و علم، که جنبه عقلنواز ذات اوست. سریال در این اپیزود نشان میدهد که در ماتریکس اجتماعی، هر فردی که در هر یک از این سمتها شاغل است یا این که آیندهاش را به یکی از این دو سو برده، گرایشش به آن سمت است اما کاملاً نباید با آن سمت یکیانگاری کند، به صورتی که کاملاً سمت مقابل را انکار کرده یا به تمسخر بگیرد. زندگی بر اساس عقل و علم، یک زندگی بیروح و خشک است، و زندگی کاملاً بر اساس هنر، به سمت جنون یا لودگی کشیده میشود. در این اپیزود، سریال با ایجاد رابطهای بین مت و یک دکتر زن، و بردن آنها به موقعیت یک جشن خیریه، بسیار زیبا و بامزه این معضل فرهنگی و اجتماعی به خاطر تضاد این دو حرفه را، را به نمایش میگذارد.
نکته جالب در مورد سریال The Studio این جاست که جدا از بردن مسائل به پشت پرده تولید فیلمهای هالیوودی و نگاه هجوآمیزش به ساز و کار فیلمسازی، خود هر اپیزود، ساختارش به گونهای است که در ابتدا یک موضوع را به شکل هیجانانگیزی معرفی کرده، و نوع پیشروی سناریو طوری است که بیننده را به شکلی هیجانی درگیر خود میکند تا منتظر نقطه عطف ماجرا در انتهای اپیزود بماند. پس سریال The Studio فقط یک طنز هجوآمیز عالی با زبان طعنه و کنایه نیست، بلکه هر اپیزود روایتی هیجانانگیز با قصهای درگیرکننده دارد که به آن ارزش دنبال کردن میدهد، حال میخواهد این نقطه عطف، مطرح شدن یا نشدن اسم مت در مراسم گلدن گلاب باشد، یا این که چه کسی یکی از ریلهای فیلم را دزدیده است.
تنها جایی که شوخیهای سریال The Studio کمی خنک و اغراقآمیز میشود، در دو اپیزود پایانی آن است که گروه فیلمسازان و بازیگران در مهمانی، اوقات خود را به صرف مواد میگذارنند و بدون این که بدانند، چند برابر دوزی که باید مصرف میکنند، در حالی که فردا، در سینما-کان، باید ارائه داشته باشند. بدون مواد هم، ذات سریال The Studio و اکت بازیگرها، اغراقآمیز، تنشزا و کمیک است، اما هیچ وقت خط قرمزی که باید را رد نمیکند و درست همان جایی که مناسب است، از اغراق دست کشیده و نتیجه کار، سکانسهایی لذت بخش با دوز مناسب درام و کمدی میشود. اما به خاطر مصرف مواد در این دو اپیزود، بازیگرها مجبور بودند دو برابر اپیزودهای قبل، جنونآمیز و کمیک شوند، به همین خاطر در این دو اپیزود دیالوگها و رفتار آنها آن طور که باید خندهدار نیست، بلکه مصنوعی و زورکی است.

سخن پایانی این که در سریال The Studio قرار نیست با نمایش پولهای کلان و ریخت و پاشها، کل ساختار سرمایهداری نفی شود، این جا با طعنه به هالیوود، قرار نیست کل هالیوود زیر سؤال برود. سریال The Studio اتفاقاً موارد گفته شده را تحسین میکند و با «قبول» سیستم هالیوود، به زبان طنز جذاب، کیفیت عالی سناریو و دقت فوقالعاده در فیلمبرداری، انتقادات و پیشنهادات خودش را به صنعت فیلمسازی هالیوود ارائه میکند.
سریال The Studio، با زبان نیشدار و نگاه طعنهآمیزش، ما را به پشت صحنه تولید فیلمهای هالیوودی میبرد، اما نه هالیوود را زیر سؤال برده و نه یک طرفه سمت هنر خالص را میگیرد، بلکه نشان میدهد تلفیق این دو است که یک فیلم هالیوودی را میسازد، پول و خلاقیت، صنعت و هنر، آن هم در اپیزودهای کوتاه سی دقیقهای که هر کدام با زیباییشناسی متنوع و ساختار عالی سناریو، قصهای هیجانانگیز دارد و مخاطب را تا انتها پای اثر نگه میدارد، پس چه به سینما و پشت پرده آن علاقه دارید و چه به دنبال یک سریال طنز جذاب هستید، این اثر مناسب شماست.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.