یادداشت – اختلاف عقاید تماشاگران در سینمای کریستوفر نولان
کریستوفر نولان، مرد پرآوازه دو دهه اخیر سینماست که بیشتر او را بخاطر آثار معماشکل و غیرخطی میشناسیم. مدت زمان زیادی نیست که از اکران اخرین اثر نولان یعنی تنت میگذرد. اثری که طبق انتظار، ...
کریستوفر نولان، مرد پرآوازه دو دهه اخیر سینماست که بیشتر او را بخاطر آثار معماشکل و غیرخطی میشناسیم. مدت زمان زیادی نیست که از اکران اخرین اثر نولان یعنی تنت میگذرد. اثری که طبق انتظار، سیل نظرات گوناگونی را از مخاطبین در پی داشت. از بهترین فیلم و کارگردان تاریخ گرفته تا بدترین و بی استعدادترین. به همین خاطر این بار سعی میکنم نیم نگاهی داشته باشم به این موضوع تا شاید بتوانم دلیل این تفاوت عقاید را در بستر سینما نولان بیابم.
هر حقهای شامل 3 مرحله است. اولین مرحله التزام (The Pledge) نام دارد. شعبده باز یک چیز معمولی را به شما نشان میدهد. یک دسته ورق، یک پرنده یا یک انسان. شعبده باز آن را به شما نشان میدهد، و حتی شاید از شما بخواهد به خوبی بررسیاش کنید، تا ببینید جعلی نیست. ولی مسلم است که حقیقت چیز دیگریست. مرحله دوم دگرگونی (The Turn) نام دارد. شعبده باز یک کار شگفت انگیز روی آن انجام میدهد. حالا شما میخواهید راز حقه را بدانید اما نمیتوانید، چون به ماجرا درست نگاه نمیکنید. چون واقعا نمیخواهید بدانید، تمایل دارید گول بخورید. اما هنوز کسی دست نمیزند، چون ناپدید کردن یک چیزکافی نیست، باید آن را برگردانید. و به همین علت هر حقهای مرحله سومی نیز دارد. سخت ترین مرحله، که حیثیت (The Prestige) نام دارد.
مطمئنا تمامی اثار نولان بدون نقص نیستند و حتی اگر بخواهیم تعدادی از اثارش را با چهارچوب ژانر علمی-تخیلی قضاوت کنیم، شاید نتیجه چندان خوشایند نباشد اما لازم به ذکر است، برای بررسی کردن یک اثر، عینکهای مختلفی وجود دارد که به عقیده من، کارگردان خودش عینک ساز آثارش است.
از دیدگاه من سبک روایی نولان خاص ترین ویژگی اثارش است. از شروع تماشایی فیلم سینمایی پرستیژ گرفته تا روایت واقعه شناخته شدهای مانند اثر سینمایی دانکرک که همگان از نتیجه آن خبر دارند. شیوه روایتی که اغلب با فرم فیلم جریان پیدا میکند. آیا تابحال از خود پرسیده اید، ابتدایی ترین جوابی که برای حقه جابجایی انسان (پرستیژ) وجود دارد چه میتواند باشد؟ بیگمان، پاسخ چیزی جز بدل یا همزاد نخواهد بود، اما نحوه روایت فیلم به گونهای پیش میرود (بدل و دستگاه فراطبیعی تسلا را میبینیم) که تا آخرین لحظات، این پاسخ ساده به ذهنمان خطور نمیکند. چرا؟ چون به ماجرا درست نگاه نمیکنیم و تمایل داریم گول بخوریم!
مخلوقات نولان برخلاف اکثر فیلمهای سینمای معاصر، به آسانی خود را عرضه نمیکنند تا به راحتی تاثیرات خود را از بین نبرند. حذف و پرش از سکانس به سکانسهای دیگر به وضوح در اثارش دیده میشود که اثربخشی طولانی را با خود به ارمغان میآورد. نقل قولی از برسون میتواند مثال خوبی باشد، که معتقد است علت باید بعد از معلول بیاید، نه اینکه آنرا همراهی کند یا مقدم بر آن باشد.
" مرد خوشحالی را دیدم که چشمهایش به چیزی، پشت سر من خیره شده بود، چیزی که من قادر به دیدنش نبودم. اگر در همان لحظه متوجه زن یا بچهای پشت سرم میشدم که مرد با چشمانش آنها را دنبال میکند، چهره خوشحال او تا این حد بر من تاثیر نمیگذاشت"
روبر برسوناخرین فیلم کریستوفر نولان، شاید در نگاه اول نظیر سه گانهای باشد که قسمت اول و اخرش حذف شده باشد، گویا میانه داستانهای او، محرزترین ناحیه در آثارش است (مانند نقطه اوج پایانی فیلم ممنتو که در واقع میانه فیلم است یا در اثر شوالیه تاریکی در مقایسه با دو قسمت دیگر).
تنت، شخصیترین فیلم نولان است، زیرا برخلاف چیزی که بنظر میآید بدنبال تشویق بیننده نیست. خواهان دست زدن تماشاچیان نیست چون مهمترین مرحله حقه، یعنی حیثیت (The Prestige) را به بیننده واگذار میکند که همیشه یک نتیجه بیشتر ندارد، دو دستگی بیشتر. عدهای آنرا میستایند و عدهای از آن متنفر میشوند.
«بمبی که منفجر نشد برای کسی اهمیت ندارد!» شاید تنت هم میتوانست مانند میان ستارهای و تلقین، با شیوه روایت خاص خود، بینندگان را در جریان تمامی اتفاقات بگذارد و در آخر همچون رابرت انجیر (شخصیت شعبده باز فیلم پرستیژ) در مقابل تشویق تماشاچیان سر تعظیم فرود بیاورد اما به جای آن تصمیم میگیرد با حذف کردن، اضافه کند تا هر بیننده از دیدگاه پروتاگونیست بینام، مرحله حیثیت را برای خود رقم بزند.
نکته دیگری که نمیتوانم از ذکر کردنش صرف نظر کنم، اشاره فیلم به احساس کردنش است، نه درک کردن آن. کنجکاو بودم اگر فیلم تحسین شدهای مانند ممنتو با همان بودجه اندک در چنین سالی اکران میشد، چه نتایجی کسب میکرد. گویا تنت نیز اگر کمتر هالیوودی بود (در صورت امکان) بازخورد عادلانهتری (نه بسیار مثبت، نه بسیار منفی) دریافت میکرد زیرا اغلب، پیش زمینه فکری نسبت به یک تجربه، احساس کردنش را مختل میکند. شاید اگر تنت طبق قاعده "درباره فیلها فکر نکن" (تلقین) ، این موضوع را به شکل "سعی نکن احساسش کنی، درکش کن" مطرح میکرد، احساس کردنش راحتتر میشد!
در آخر باید اشاره کرد، هر شخصی با پیش زمینه و هدف متفاوتی سینما را دنبال میکند. عدهای برای سرگرمی و عدهای به مراتب جدی تر با سینما همراه میشوند.
بدون شک تماشا کردن فیلمهای نولان در فرمت مخصوص خود (ایمکس) تجربه بسیار متفاوتی را رقم میزند اما هنر نولان در این است که اثارش جوامع و اقشار متفاوتی از جامعه را در بر میگیرد تا بتوانند متناسب با پیشزمینه خود، فرافکنی و برداشت کنند. (مانند شوالیه تاریکی که جامعه گستردهتری را برخلاف ژانر ابرقهرمانی، به تفکر عمیقی وا میدارد). به عبارت دیگر سبک داستانگویی سینمای نولان علاقهمندان و غیرعلاقهمندان سینما را به حرکت سو میدهد تا در آخر، بتوانند متناسب با برداشت خود نظراتشان را بیان کنند و طبیعی است زمانی که با جامعه آماری بزرگتری روبهرو باشیم، انتظار تفاوت عقاید بیشتری را داشته باشیم. حال شاید زمان آن رسیده باشد که از خود بپرسیم: آیا ما با دقت نگاه میکنیم؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
این دیواید کردن به بهترین یا بدترین ابتدا به ساکن غلطه. واقعیت اینه که نولان نه بهترینه و نه بدترین. به نظر من نولان شعبده بازی نمیکنه که ما بخوایم دستش رو بخونیم. اون معما طرح میکنه و پاسخ معما رو میده. اتفاقا دلیل اصلی عامه پسند بودن نولان همینه که یک معمای ساده رو پیچیده طرح میکنه و پیچیده پاسخ میده و مخاطب فکر میکنه که از دقت خودشه. هنر نولان (در بحث روایت البته، از حیث سینماتوگرافی به نظرم بسیار فیلمساز درجه یکیه. اما فقط از این حیث) همین پیچاندنه. شما پیچیدگی در طرح نمیبینید. در پلات نمیبینید(به جز اینسپشن که اونم پلات رو از یک انیمه بلند کرده بود.) صرفا روایت پیچیده بیان میشه. و در مورد تنت به طرز کسالت باری این اتفاق میفته. تنت حتی سیناپس چفت و بست داری نداره. پی فیلمنامه سسته. صرفا یک ایدهست که برای به تصویر کشیدنش یک داستان و یک سری کاراکتر با حداقل عمق خلق شدن که ۵ سال بعد کسی حتی به خاطرشون نخواهد آورد. اتفاقا هرچی تنت رو با دقت بیشتری تماشا کنی، بیشتر پی میبری که فیلم به معنای کلمه ضعیفه.
سعی نکردم مشخص کنم بهترین یا بدترینه، اینجا فقط بررسی کردم دلیل این همه تفاوت عقیده درباره نولان چی میتونه باشه. چرا بعد هر فیلمش داستان داریم. نکته بعدی اینکه بهترین و بدترین نسبیه و حتی توی همین مطلب هم سعی کردم از کمترین کلمات "تر" و "ترین" استفاده کنم، چون نظر شخصیه.
سلام
درمورد نولان بايد بگم با اختلاف بهترين كارگردان تاريخه
و اما تنت
نميگم بهترين كارش بود اما جزو بهترينا بود
اما چرا اين اختلاف به وجود اومد
خب معلومه
چون نولان هميشه ريسك ميكنه و فيلم هاش رو تا جاي ممكن پيچيده ميسازه
حالا چرا ميگم ريسك كرده؟
خب راحت بگم
هيچ كارگرداني اين جرئت رو نداره كه اندازه نولان پيچيده كنه داستان رو ...
حالا چرا ؟
چون ممكنه بيننده فيلم رو نفهمه و ازش متنفر بشه
و اين همين اتفاقي بود كه در تنت افتاد
هيچكس از فيلماي نولان بدش نمياد
بلكه همه عاشق اون هستن
اما چرا بعضيا ميگن اون بدترينه
خب بالا هم گفتم
كساني كه فيلم هاش رو نميفهمن ميان و ميگن كه فيلم چرت بود
حالا همون آدم چند بار ببينه ميگه عالي بود
در نهايت بگم ..............................هيچكس نولان نخواهد شد
در مورد تنت هم باید بگم این فیلم تمامی مولفه های یه فیلم شاهکار رو داره ولی یه شاهکار کالت(کسایی که قبول ندارن بگن تا من
بهشون بگم چر)
رزش واقعی اون طی چند سال اینده معلوم میشه
چون این یه فیلم فوق العاده خاصه پس دیدنش و درک کردنش هم خاصه
این فیلم رو باید حداقل ۳ بار دید تا به یه مفهوم کلی ازش رسید
وبرای کامل فهمیدنش و درک دقیق اون باید بیش از ۶ بار اون رو دید
دوستان نگاه کنید علاقه داشتن به چیزی و برتر دونستن اون دو مقوله جداست
ممکنه چیزی خیلی خوب باشه ولی به دل یکی نشینه یا چیزی خیلی هم خوب نباشه ولی یکی عاشقش بشه
ما نمیتونیم توی علاقه شخصی دیگران دخالت کنیم
بشخصه من عاشق نولانم وفبلماش واسه من بهترینم و میگم ایشون واسه من بهترین فیلمسار دنیاست ولی فقط واسه من چوم توی مدیومی به بزرگی سینما نمیشه یه نسخه رو واسه همه نوشت چون سلایق متفاوت اند
ولی
چیزی که قطعیه اینه که نولان جزو برترین فیلمساز ها و برترین نویسندگان تاریخه و اگه کسی این مسله رو قبول نداره بگه تا براش بگم چرا
یه آیا میدانید: این زن قد بلنده تو تنت تو یه سریال که تو بی بی سی میداد هم نقش زن یک خلفکار داشت که اونجام یه بچه داشت که دقیقا مرد خلافکارم نمیزاشت اون کاری بکنه ?
راستش من از تنت خوشم اومد به چند دلیل:
1.جنون پیچیدگی دارم(از چیز های پیچیده خوشم میاد)
2.از دیالوگ های قلنبه سلمبه خوشم میاد.
3.از ژانر اکشن و جاسوسی خوشم میاد.
هر کسی سلیقه ای داره و سلایق همه قابل احترامه
بهترين كارگردان كه از نظر من نيست ولي كارگردان خيلي خوب و قابليه و كلی فيلم شاهكار ساخته ولی بدترين كارگردان؟؟؟؟؟؟؟
واقعا متوجه اين بخش نميشم
قبلنم گفتم من چیزی پیدا نکردم که حسش کنم. چیزی که تو فیلمای قبلی نولان وجود داشت این بود که یه سری سوالات مبهم به وجود میورد اما اینا غیر قابل پاسخ نبودن ولی تنت یه انبار سوال بی پاسخ بود. یه فیلمنامه استخوان دار و قوی این مشکلو راحت برطرف می کرد چون ایده فیلم بی نظیر بود و می تونست خیلی راحت تبدیل شه به بهترین فیلم نولان
نه بهترین کارگردانه نه بدترین کارگردانه
هم آثار معرکه داره هم متوسط و هم ضعیف
از هیچ کارگردانی برای خودتون بت نسازید
فیلم ضعیفشو میشه بگی؟
ولی بدجور موافقم باهات،از هیچی نباید بت بسازیم
نمونش شادمهر
پرستیژ البته این نظر شخصی من
نظرتون محترمه کلی به نظرم نامردیه ضعیف بدونیم این اثرو
پرستیژ یه شاهکار به تمام معناست
اتفاقا از نظر من پرستيژ بهترين فيلم نولانه
دوست عزیز نولان هیچ اثر حتی خوبی هم نداره
همه اثار ایشون خیلی خوب به بالا هستن
*درست نگاه کنیم
جانم .....................بت نسازيم ؟؟؟؟ همونطور كه بالا هم گفتم بعضيا فيلم هاي نولان رو درك نميكنن و بايد چندين بار ببينند مثل خود شما ..............
نولان بهترین کارگردان تمام تاریخه یه نفرو بگین ازش بالاتر باشه
خودم عاش نولانم ولی دیس!
*عاشق
خبر اومده اسکورسیزی، تارانتینو، لینچ، فینچر، کاپولا، آرنوفسکی ،آلن، دی پالما، ویلنوو، کوبریک همه خودکشی دسته جمعی کردن. بی شوخی من خودم طرفدار فیلماشم و هر کدومو چندین بار دیدم. اگه بگیم یکی از بهترینا منطقی تره. پیشنهاد می کنم بیشتر فیلم ببین
سلام؛من اومدم بایا رو به شما معرفی کنم.
خخخخخخخخخخخخخخخخخ
كاملا باهات موافقم ..........پدر من خودش كارگردانه و اينو به شدت تاييد ميكنه