نقد فیلم زالاوا – ترسِ بومیشده
فیلم زالاوا به عنوان تنها فیلم کمدی وحشت جشنواره فیلم فجر ۹۹ نه آنقدر ترسناک است که از تماشای آن وحشت کنید و نه آنقدر کمدی میشود که از خنده رودهبر شوید. این فیلم نود ...
فیلم زالاوا به عنوان تنها فیلم کمدی وحشت جشنواره فیلم فجر ۹۹ نه آنقدر ترسناک است که از تماشای آن وحشت کنید و نه آنقدر کمدی میشود که از خنده رودهبر شوید. این فیلم نود دقیقهای که بدش نمیآید به عاشقانهای تراژدیک یا درامی تاریخی هم تبدیل شود، آش عجیبی به نظر میرسد که شوری و تلخیاش هم مشخص نیست اما ارزش یک بار خوردن را دارد. با ویجیاتو برای نقد یکی از فیلمهای مورد انتظار فجر ۹۹ همراه باشید.
اکران فیلم آن شب در جشنواره فجر ۹۸ انتظارات از ژانر ترسناک در فیلمهای ایرانی را بالاتر برد. اگرچه این فیلم وابستگی زیادی به سینمای ایران نداشت اما قرارگرفتن شهاب حسینی در نقش اصلی آن باعث میشود که به بهترین و متفاوتترین فیلم ترسناک تاریخ سینمای ایران تبدیل شود. بنابراین فیلم زاوالا به عنوان فیلمی ترسناک [که اندکی به ژانر کمدی هم تعلق خاطر دارد] وظیفه دشواری در جشنواره فجر ۹۹ دارد و تا حدودی هم از پس آن برمیآید. با این حال مشکل بزرگی که فیلم را آزار میدهد، جایگاهی است که مشخص نیست چه هدفی را دنبال میکند.
نخستین تجربه ارسلان امیری
فیلم زالاوا نخستین فیلم سینمایی ارسلان امیری است که پیش از این در آثار آیدا پناهنده هم ثابت کرده بود دستی بر آتش سینما دارد. آیدا پناهنده هم که امسال با فیلم تیتی در جشنواره حضور دارد در نقش مشاور کارگردان و فیلمنامهنویس در کنار همسرش حاضر شده تا نخستین تجربه کارگردانی او به بهترین شکل ممکن شکل بگیرد و البته که سمیرا برادری و پدرش روحالله برادری، تهیهکنندگان فیلم درساژ، وظیفه تهیهکنندگی این فیلم را برعهده داشتهاند. فیلمبرداری آن در ۵۰ جلسه و در سه استان کردستان، همدان و تهران انجام شده و پیش از اوجگیری شیوع ویروس کرونا به پایان رسیده است.
مورد انتظارترین فیلمهای جشنواره فجر ۹۹ که ارزش سینما رفتن دارند
ایده این فیلم ایرانی ترسناک که براساس مجموعهای از حوادث واقعی در دهه ۵۰ شکل گرفته از چندین سال پیش در ذهن امیری بوده اما از آنجایی که او تصمیم داشت فیلم را براساس دیالوگهای کردی بسازد، راه دشواری برای رسیدن به مرحله تولید داشت. ارسلان امیری با تغییر استراتژیاش پذیرفت که میتواند از دیالوگهای کردی برای روایت اصل داستان فیلمش استفاده کند و پس از ارائه طرح آن در بازار سینمایی هنگ کنگ در سال ۲۰۱۹ موفق شد که جایزه ویژه خانه سینمای کره را برنده شود.
امیری خودش هم پذیرفته که به عنوان یک کارگردان فیلم اولی [که تجربه قابل قبولی در پشت دوربین دارد] بیش از حد خوششانس بوده که فرصت همکاری با تیم تولید توانمند فیلم زالاوا را داشته و این تیم کامل با بازیگران خوبی که دارد، کاملتر هم شده است؛ هدی زینالعابدین بهعنوان یکی از نادیدهشدهترین زنان زیبای سینمای ایران بالاخره در نقشی که لیاقتش را دارد، دیده میشود و نوید پورفرج هم که در فیلم مغزهای کوچک زنگزده ثابت کرد هنرمند خیرهکنندهای است، نقش اصلی فیلم زالاوا را برعهده دارد.
سردرگم در ژانر؛ ترسناک یا کمدی؟
فیلم زالاوا درک کرده که فرصت زیادی برای نزدیکشدن به تماشاگرش ندارد و به عنوان یک فیلم ترسناک از همان ابتدا تلاش میکند تا نشانههای تاثیرگذار و انفجاریاش را فعال کند. فیلم با نشانههایی از ژانر ترس آغاز میشود اما به مرور این نشانهها را از دست میدهد. در شرایطی که از یک فیلمنامه ترسناک انتظار میرود با نزدیکشدن به پایان داستان سطح بالاتری از ترسهای وحشتناک را نمایش دهد، فیلم زالاوا به مرور زمان از ترسناکبودن فاصله میگیرد.
دیالوگها و واکنشهای کمدی، بخش مهم و گاها تاثیرگذاری از داستان فیلم هستند اما حد خودشان را میدانند و از مرزهای مشخصی عبور نمیکنند. با این حال این خودداری از کمدیشدن هم به فیلم زالاوا کمک نمیکند که فیلم ترسناکی بماند. تماشاگر هر چه به پایان فیلم نزدیک میشود، بیشتر احساس میکند با درامی [گاها عاشقانه] مواجه شده که تلاشهای ارزشمندی برای انتقاد از جامعهای خرافاتی دارد.
همین سردرگمی در ژانر است که فیلم زالاوا را در مسیر تبدیلشدن به یک عنوان بهیادماندنی ناکام میگذارد. اگرچه ارسلان امیری خودش هم تاکید میکند که نخستین تجربه سینماییاش فیلمی کمدی ترسناک است اما واقعیت آن است که بومیسازی بیش از حد فیلم زالاوا باعث شده که عنوان او میان درامبودن، خندهداربودن و ترسناکبودن گرفتار شود. البته که هیچکدام از این درگیریها از توانمندی فیلم زالاوا کم نمیکند اما فیلم امیری توازن خوبی میان ژانرهایی که به آنها تعلق دارد، ایجاد نمیکند.
فضاسازی فیلم زالاوا هم به طبع بیهدفی در میان ژانرهایی که به آنها دست میاندازد، تحت تاثیر قرار گرفته است. فیلم در کوتاهترین زمان ممکن از فضایی ترسناک و ناگوار وارد دنیایی از دیالوگها و واکنشهای کمدی میشود و در این میان بدش نمیآید که برای مدتی کوتاه در چارچوب عاشقانههای تراژدیک هم قرار بگیرد.
دقیقا به همین دلیل است که فیلم زالاوا بیشتر از آنکه تماشاگر را بترساند، باعث خنده او میشود و بهجای احساسیکردن تماشاگر از پایان تلخ عشقی که پس از مدتها حرکت سطحی به عمق رسیده او را به تفکر درباره عاقبت خرافات و باورهای سنتی وا میدارد. چرخشهای ناگهانی فیلم از ژانرهایی که درون خودش جای داده هم اگرچه ناگهانی به نظر میرسند اما به فرم فیلم ضربه خاصی وارد نمیکنند
با این حال همه این ترکیبها که فیلم زالاوا را به آشی آغشته به چند طعم تبدیل کرده هم باعث نمیشود که با فیلمی خستهکننده، غیرقابل درک و بیهدف مواجه باشید. ارسلان امیری و همکارانش تلاش کردهاند که فضای ژانر کمدی وحشت را در چارچوبهای اقلیم کردستان بومی کنند و نتیجه کارشان با وجود ضعفهای اندکی که دارد، قابل دفاع و ارزشمند به نظر میرسد.
فیلم زالاوا با دستچینکردن بهترین ویژگیهای ژانرهایی که به آنها تعلق خاطر دارد به فیلمی سرگرمکننده، پویا، متفاوت و تحسینبرانگیز تبدیل شده که باید دستاوردهای اصلیاش را جشن بگیرد. در سینمایی که ساختن فیلمهای ترسناک هرگز مورد توجه قرار نگرفته، فیلم زالاوا تلاش میکند معنی و مفهوم ژانر ترس را در فرهنگ و اقلیم کردستان به تصویر بکشد و در رسیدن به این هدف تماشاگرش را ناامید نمیکند.
بازیهای تحسین برانگیز
نوید پورفرج در شرایطی در نقش اصلی فیلم زالاوا حضور پیدا کرده که اهالی سینما او را با حضور در فیلم مغزهای کوچک زنگزده به یاد میآورند. او در سال ۹۸ هم فیلم مغز استخوان را بازی کرد که مورد توجه منتقدان قرار گرفت. بعید به نظر میرسد که پورفرج برای هنرنماییاش در فیلم زالاوا برای جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد فجر ۳۹ نامزد شود اما پس از تماشای این فیلم کنارآمدن با این حقیقت که او برای دو فیلم قبلیاش نامزد جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد دو دوره از جوایز فجر شده، چندان هم دشوار به نظر نمیرسد.
اگرچه فیلمنامه فیلم زالاوا با وجود قراردادن پورفرج در نقش اصلی او را به مهمترین شخصیت فیلم تبدیل میکند اما از همه ظرفیتهای پورفرج یاری نمیگیرد. با این حال او در نخستین تجربهاش در نقش اصلی خارقالعاده ظاهر میشود. واکنشها، صحبتها و غرور ذاتی رییس پاسگاه به روی صورت سرد اما احساسی پورفرج نشسته و او به خوبی از پس رفتارهای لجوجانه یک نظامی مدعی بر میآید. تنها ایرادی که میتوان از بازی مقتدر و تماشایی پورفرج گرفت، آن است که با وجود این که او در کرمانشاه به دنیا آمده اما آنطور که از یک بازیگر کرمانشاهی انتظار میرود با زبان کردی ارتباط برقرار نمیکند
هدی زینالعابدین و پوریا رحیمیسام هم که پیش از حضور در این فیلم در سریال کرگدن در کنار یکدیگر حاضر شده بودند، اینجا هم هنرنماییهای قابل توجهی دارند. زینالعابدین لهجه کردی را به خوبی روی زبانش کنترل میکند و مثل همیشه با نگاههای خیرهکنندهاش به هنرنماییاش اعتبار بیشتری میبخشد. در شرایطی مشابه با پورفرج، اینجا هم فیلم آنقدر درگیر سوژههایش میشود که نهتنها شخصیتپردازی شخصیتهای اصلیاش را نصفه و نیمه رها میکند بلکه از ظرفیتهای بازیگری بازیگران اصلیاش هم استفاده نمیکند.
در این میان اما پوریا رحیمیسام خوششانسترین بازیگر فیلم است. او که در نقش جنگیری به اسم آمردان ظاهر شده بیشتر از دو شخصیت دیگر فیلم فرصت پردازش خود را پیدا میکند. آمردان که نماینده تفکر خرافاتی رایج، قدرتمند و چیره فیلم است روی مرز باریکی از شخصیت مثبت یا منفیبودن فیلم حرکت میکند و در نهایت باطن واقعیاش را نشان میدهد.
بازیگرانی که در نقش اهالی روستا ظاهر میشوند هم همگی بومی هستند و به همین دلیل بخش عمده دیالوگهای کردی فیلم که با زیرنویس نمایش داده میشود هم به آنها تعلق دارد. اکثر آنها عملکرد قابل قبولی دارند و نیازی به یادآوری نیست که تعدادی از این بازیگران بومی را در سریال نون خ هم تماشا کرده بودیم.
داستان و سوژه نادر
داستان جذاب، دیالوگهای سرراست و بازیهای خیرهکننده به فیلم زالاوا اعتبار بیشتری بخشیدهاند اما هیچکدام عامل اصلی تمایز نخستین فیلم بلند ارسلان امیری نیستند. این فیلم نه به دلیل روایت سرگرمکنندهاش بلکه به دلیل تلاشش برای براندازی خرافات است که باید مورد توجه قرار بگیرد. او بهعنوان کارگردانی فیلم اولی اما مجرّب به سراغ سوژهای رفته که بسیاری از همکاران قدیمیترش هم در این جامعه خرافاتزده شجاعت پرداختن به آن را ندارند.
در کشوری که هنوز هم بسیاری از مردم برای رهاشدن از باورهای پوچ تا مغز استخوان فرورفتهشان به طلسمها و دعاهای بیفایده پناه میبرند، فیلم زالاوا سوژهای را از دههها پیش استخراج میکند و آن را به باد انتقاد میگیرد. رییس پاسگاه و جنگیر در فیلم زالاوا نماینده دو تفکر کاملا متفاوت هستند که در فیلم هم در برابر یکدیگر قرار میگیرند و با درگیریای تلخ به نتیجهای که باید دست پیدا میکنند.
شاید به همین دلیل باشد که تماشاگر در ابتدای فیلم با پیامی مواجه میشود که مدعی شده تنها نیمه ترسناک ماجرا واقعی است و نیمه دیگر آن زاده ذهن توانمند کارگردانی بوده که از تماشاگرش میخواهد درباره باورهای پوسیدهاش تجدید نظر کند. فیلم زالاوا تنها تلنگری برای یادآوری باورهای خاکخورده مردمان این سرزمین کهن نیست؛ این فیلم قیامی است بر همه آنچه آهسته آهسته و قرنها به درون مغزهای باستانی ایرانیان رسوخ پیدا کرده و باید روزی و جایی کاملا دفع شود.
فیلم زالاوا با وجود تغیراتی که به نوع روایت داستانش میدهد، در نهایت دیوار تنومندی روی مرز باریک میان ترس و کمدی میسازد و پرچم واقعگرایی در برابر خرافهپرستی را روی بالاترین نقطه داستان نصب میکند. این دستاور بزرگ برای نخستین فیلم ارسلان امیری اندکی بیش از حد ارزشمند به نظر میرسد. او با شجاعتی تحسین برانگیز موفق شده روایتی کمدی، ترسناک، عاشقانه و واقعگرایانه از داستانی تاثیرگذار ارائه دهد؛ پیروزیای بزرگ که تنها برای آنهایی که سینما را میشناسند، رقم میخورد.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فیلم قشنگ و تاثیرگذاری بود
فیلمنامه نویس و کارگردان باهوشی داره این اثر که باعث میشه بیننده بعد اتمام فیلم به افکار خودش شک کنه و متوجه این آفت بزرگ به اسم خرافات بشه