فجر جهانی: نقد فیلم افسانه بناسان – ۳۰ هزار تومان برای تبلیغ پرویز پرستویی
راستش اصلا نمیدانم چرا باید روی «افسانه بناسان، غول چراغ جادو» نام فیلم گذاشت و بیشتر از آن نمیدانم که چرا باید اصلا تحلیلی روی چنین اثری ادامه داد. به هر حال افسانه بناسان یکی ...
راستش اصلا نمیدانم چرا باید روی «افسانه بناسان، غول چراغ جادو» نام فیلم گذاشت و بیشتر از آن نمیدانم که چرا باید اصلا تحلیلی روی چنین اثری ادامه داد. به هر حال افسانه بناسان یکی دیگر از فیلمهای حاضر در جشنواره جهانی فیلم فجر است که ثابت میکند هر فیلمی حتی اگر نتوانیم آن را در چارچوب سینما هم تعریف کنیم هم میتواند جایی در این جشنواره داشته باشد.
تبلیغ برای پرویز پرستویی و بس
این فیلم در قالب «نگاه به شرق» و با اسم «افسانه بناسان، غول چراغ جادو» با تبلیغ حضور پرویز پرستویی به عنوان یکی از بازیگران اصلی وارد جشنواره جهانی فیلم فجر شد. مشکل اینجاست که افسانه بناسان نه تنها فیلم سینمایی نیست بلکه پرویز پرستویی را هم به عنوان بازیگر در خود ندارد چون اصلا فیلمی وجود ندارد که پرویز پرستویی بازیگر آن باشد.
در واقع این اثر که در نگاه اول یک فیلم محصول مشترک ایران و ژاپن تولید میکند شبیه ویدیوهای تبلیغاتی نامزدهای انتخاباتی است که تا میتواند از پرویز پرستویی و کارهای بزرگی که او انجام می دهد تبلیغ میکند و خرده داستانی در مورد یک پزشک از آلمان و یک زن از ژاپن هم در آن خواهیم دید.
تمام اتفاقاتی که در افسانه بناسان، غول چراغ جادو رخ میدهند توسط شخصیتهای واقعی روایت میشود. ما زنی را در ژاپن میبینیم که بعد از اتفاقات بدی که برای این کشور طی جنگ جهانی دوم افتاد و بعد از آن بازسازی ژاپن تصمیم میگیرد که هر ساله تعدادی از جانبازان ایرانی را به ژاپن بیاورد. از سمت دیگر هم با یک دکتر طرف هستیم که بخش زیادی از عمرش را صرف درمان بیمارانی از ایران کرده که طی دوران دفاع مقدس با گازهای شیمایی توسط حکومت آن زمان عراق مورد حمله قرار گرفتند.
جالب است که این فیلم نه از داستان این خانم ژاپنی به طور مشخص صحبت میکند، نه حتی از جناب دکتر چیزی میگوید و بدتر از آن حتی میکروفونی به جانبازان کشورمان نمیدهد، به جای آن تمام فیلم تکه ویدیوهایی از ایران و ژاپن هستند که با ابتداییترین تدوین به یکدیگر به بدترین شکل ممکن چسبانده شدهاند.
یک شخصیت غولی هم در داستان افسانه بناسان، غول چراغ جادو وجود دارد که بیشترین حضورش در فیلم مربوط به همان نام این اثری هنری (!) خلاصه میشود و به جز یک سری صدای ناهنجار که طی فیلم از او میشنویم، اثری در داستان ندارد.
یک سوال بزرگ
در واقع اصلا هیچ داستانی وجود ندارد که بخواهیم در افسانه بناسان آن را دنبال کنیم. هیچ قصهای مطرح نمیشود که ادامه پیدا کند یا اصلا کاراکتری وجود ندارد که به آن پرداخته شود. حتی تبلیغهای عجیب و بیشماری که این فیلم برای پرویز پرستویی و سبک زندگی او میکند هم بی اثر و حتی زننده میشوند چون آنقدر با بیان کودکانه، ساده و بدون هیچ پوششی به مخاطب عرضه میشوند که خیلی راحت میتوان آن را پس زد.
مشخص نیست که چرا و با چه اهدافی چنین فیلمهایی ساخته میشوند و حتی به جشنواره جهانی فیلم فجر هم راه پیدا میکنند. چرا باید فیلمی که در مورد عادتهای اخلاقی پرویز پرستویی است نام افسانه بناسان داشته باشد و با عنوان «نگاه به شرق» برای مخاطب معرفی شود. جواب این سوالها را پس از سالها تماشای این جشنواره و فیلمهایش متوجه نشدم و بعید میدانم در سالهای آینده هم پیشرفتی در این زمینه داشته باشم.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بعضی از بازیگران ایرانی تبدیل به برندی شدن، که فقط میان جلوی دوربین چندتا عکس ازشون می گیرن، به فیلم تبدیلش می کنند، بعد یه چند میلیاردی هم می زنن به جیب، بعد هم انتظار دان بهش به عنوان هنر هفتم نگاه کنیم!