بهترین فیلم های عاشقانه ایرانی – من تو را دوست دارم
فیلم های عاشقانه در سینمای ایران هم مثل کمدی، طیف وسیعی از افراد جامعه را به خود جذب میکند. در سینمای ایران به قطع شاید نتوان گفت که یک فیلم در ژانر عاشقانه قرار بگیرد. ...
فیلم های عاشقانه در سینمای ایران هم مثل کمدی، طیف وسیعی از افراد جامعه را به خود جذب میکند. در سینمای ایران به قطع شاید نتوان گفت که یک فیلم در ژانر عاشقانه قرار بگیرد. دلیل این موضوع هم تخلیط ژانرها در سینمای ایران است. گاهی درام و کمدی و عاشقانه آنچنان ترکیب میشوند که در شناسایی آن با مشکل مواجه میشویم. با ویجیاتو همراه باشید تا به سراغ فیلم های عاشقانه ایرانی برویم.
همچنین توصیه میشود که مطلب مرتبط با بهترین فیلم های عاشقانه نیز را از ویجیاتو مطالعه کنید.
- 1 هامون 1368
- 2 سنتوری 1385
- 3 عروس 1369
- 4 لیلا 1375
- 5 خواستگاری 1368
- 6 درخت گلابی 1376
- 7 رگ خواب 1395
- 8 سوته دلان (1356)
- 9 در امتداد شب (1357)
- 10 قرمز (1377)
- 11 تکیه بر باد (1378)
- 12 سام و نرگس (1379)
- 13 آواز قو (1379)
- 14 شام آخر (1380)
- 15 رقص در غبار (1381)
- 16 شبهای روشن (1381)
- 17 شاعر زبالهها (1384)
- 18 رویای خیس (1384)
- 19 تنها دو بار زندگی میکنیم (1386)
- 20 مجنون لیلی (1386)
- 21 شبانه روز (1387)
- 22 چیزهایی هست که نمیدانی (1389)
- 23 برف روی کاجها (1391)
- 24 چند متر مکعب عشق (1392)
- 25 عصبانی نیستم (1392)
- 26 در دنیای تو ساعت چند است؟ (1393)
- 27 رگ خواب (1395)
- 28 بمب یک عاشقانه (1396)
هامون 1368
هامون یک فیلم سینمایی ایرانی عاشقانه است اما در وهله اول یک اثر اجتماعی با چاشنی سورئال است. این فیلم هم به کارگردانی داریوش مهرجویی است و از آن دست فیلمهای مهم تاریخ سینمای ایران هم لقب میگیرد. فیلم با روایتی مدرن به بحرانی که در زندگی یک روشنفکر است، میپردازد. مشکل او یک بعد اگزیستانسیالیتی دارد و این تنها مشکل او نیست و روابطش با همسرش نیز دچار مشکل شده است. کشمکشهای این دو در یک فضای مدرن و سورئال، یک مسئلهی عاشقانه را شکل داده که یکی از عجیبترین فیلم های عاشقانه سینمای ایران لقب میگیرد.
داستان فیلم از این قرار است که هامون باوجود درگیریاش با شریک زندگی خود، با خودش هم مشکل پیدا کرده و در حال نوشتن کتابی درباره عشق است. در همین حین به دنبال دوستش هم میگردد.
سنتوری 1385
سنتوری هم یک فیلم سینمایی ایرانی عاشقانه به حساب میرود اما در اصل یک فیلم سینمایی در مذمت اعتیاد است اما نیمه اول آن که به روایت ماجرای عاشقانه علی و هانیه میپردازد را میتوان در این لیست جا داد. داریوش مهرجویی در این فیلم کمتر از چاشنی شعر و بیشتر از موسیقی استفاده کرد. هرچند این فیلم هم یک روایت ذهنی و فلشبکهایی از زندگی یک نوازنده سنتور است.
علی که از خانوادهای مذهبی و مطرود آنهاست، به نوازندهای مشهور تبدیل شدهاست. هانیه، از طرفداران او، که خود هم دستی بر آتش موسیقی دارد به او نزدیک میشود اما دنیای رنگی پر شعر و موسیقی آن دو، خیلی زود از آتش اعتیاد علی سیاه میشود. هانیه او را ترک میکند تا علی، تنهاتر از قبل بیش از پیش در باتلاق فرو برود و از او چیزی باقی نماند.
عروس 1369
فیلم عاشقانه ایرانی عروس به کارگردانی بهروز افخمی و نویسندگی مشترک افخمی و علیرضا داوود نژاد است. فیلم روایتی رئال و باورپذیر از یک داستان عاشقانه با بازیهای خوب است. تا قبل از ساخت فیلم عروس، در سینمای ایران چیزی به نام ستاره بازیگر زن وجود نداشت. زنها نقشهای کمرنگ را بازی میکردند و کمتر تصویر کلوزآپ از بازیگر زن دیده میشد.
فیلم داستان پسری به نام حمید است که از دانشگاه فارغالتحصیل میشود اما بیکار است. در این حین عاشق دختری شده و به دلیل فاصله طبقاتی پدر دختر اجازه ازدواج را نمیدهد. حمید راهی را برمیگزیند تا از آن طریق پولدار شود و بتواند ازدواج کند.
لیلا 1375
لیلا، دوازدهمین فیلم بلند داریوش مهرجویی و اولین حضور لیلا حاتمی جلوی دوربیناش است که در این فیلم ایرانی عاشقانه بازی کرده است. لیلا فیلمی بود که جوایز بسیاری را از آن خود کرد. تمامی جوایز جشنواره فجر را تصاحب کرد و همچنین به عنوان بهترین فیلم سال از طرف منتقدین معرفی شد. مهرجویی نوع دیگری از روایت را برای فیلمش در نظر گرفت و لیلا راوی فیلم است و مصیبتهای وارده به او از زبان خودش روایت میشود و همین امر باعث باورپذیری و نزدیک کردن مخاطب با لیلا شده است.
لیلا با رضا ازدواج کرده است اما نمیتوانند بچهدار شوند و این مشکل از طرف لیلا وجود دارد. خانواده رضا با فشارهای روانی که به لیلا وارد میکنند، او را راضی میکنند تا رضا با شخص دیگری ازدواج کند تا فرزندی داشته باشد.
خواستگاری 1368
فیلم عاشقانه ایرانی خواستگاری ساخته مهدی فخیمزاده است. این فیلم با اینکه حدودا یکی دو دهه از ساخت و پخشاش میگذرد اما هنوز هم فیلمی پرطرفدار محسوب میشود. فیلمی متفاوت در بین فیلم های عاشقانه سینمای ایران است. فیلم داستان پیرمردی است که چندین فرزند و نوه دارد و همسرش قبلا فوت کرده اما ناگهان تصمیم میگیرد که ازدواج کند. اینبار با زنی همسن و سال خودش که او هم دارای چندین نوه و فرزند است.
درخت گلابی 1376
درخت گلابی فیلم عاشقانه ایرانی از داریوش مهرجویی است و برگرفته از داستان کوتاهی از مجموعه داستان جایی دیگر نوشته گلی ترقی است. فیلم را میتوان اقتباسی موفق از داستان قلمداد کرد. هرچند در جاهایی از پلات مهرجویی تغییراتی را ایجاد کرده است. کمتر کسی پیدا میشود که از دیدار دوباره با عشق دوران نوجوانی و جوانیاش شگفت زده نشود.
فیلم داستان نویسندهای است که در یک دورهی طولانی نتوانسته چیزی را بنویسد. به شهر خود میرود و در آنجا عشق دوران نوجوانیاش را میبیند. اما این دیدار آنچنان دوام نخواهد داشت و اتفاقات زیادی برای هر دو میافتد.
رگ خواب 1395
رگ خواب فیلم عاشقانه ایرانی به کارگردانی و تهیهکنندگی حمید نعمتالله و به نویسندگی معصومه بیات است. لیلا حاتمی در جشنوارهی فیلم فجر جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن را دریافت کرد. از دیدگاه منتقدین نیز فیلم رتبهی بالایی رو کسب کرده است. موسیقی متن دلنشین فیلم با صدای همایون شجریان و آهنگسازی سهراب پورناظری بر روی فیلم کاملا روحنواز است.
خلاصه داستان فیلم از این قرار است که مینا پس از اینکه از همسرش جدا میشود برای کار به رستورانی میرود. و شیفتهی مدیر رستوران میشود و کم کم کامران مدیر رستوران نیز به او علاقهمند میشود. اما از جایی به بعد کامران دیگر قصد ادامه این رابطه را ندارد.
سینما توانایی این را دارد که نقاط حساس روح آدمی را قلقلک بدهد. هرچند تاثیر فیلمها روی همه مخاطبان یکسان نیست اما اگر عاشق سینما باشی، اگر هر بار خودت را در جادویش غرق کرده باشی، همراه با آدمهای روی پرده، شاد میشوی، رنج میکشی و حتا عاشق میشوی. در این نوشتار میخواهم به بهترین عاشقانههای سینمای ایران بپردازم. هرچند تعداد نمونههای خالص آن در سینمای ما زیاد نیست اما عشق، با آن ماهیت سحرآمیزش به هر اثر هنری گرما میبخشد. یک هنرمند باید خیلی کمهوش باشد که کارش را از چنین موهبتی محروم کند. برای همین است که فیلمها، از هر ژانر و گونهای که باشند دست کم یک داستان عاشقانه را هم روایت میکنند.
در این فهرست تلاش کردم تا حد امکان فیلمهایی را لحاظ کنم که عشق هسته مرکزی داستانشان را تشکیل میدهد. لطفا تا پایان نوشتار با من همراه باشید.
سوته دلان (1356)
وقتی همکارانش فیلمفارسی میساختند، او شاعرانههایش را روی پرده میآورد. بیجهت نیست که علی حاتمی را شاعر سینمای ایران مینامند و فیلم عاشقانه ایرانی با نام این کارگردان گره خورده است. او در سوتهدلان حتا عشق را به عنوان علاج جنون معرفی میکند و زیباترین نمودش را در رابطه میان مجید دوکله و اقدس که زنی خودفروش است به نمایش میگذارد.
حبیب آقا ظروفچی، برادر بزرگ خانواده که تارک دنیا و صوفی مسلک است، بیتوجه به خود و نگران وضعیت پسر کوچکتر خانوادهاست. علت نگرانی او رفتارهای اخیر مجیدِ رواننژند است. او یک بار، دلباخته عکسی در گوشه یک عکاسخانه میشود و بار دیگر به بلیطفروش سینما دل میبندد. برای فرونشاندن غلیانات مجید، دختری بدکاره را به خانه دعوت میکنند. میان آن دو علاقهای شکل میگیرد، آنها ازدواج میکنند و زندگی کوچکی با هم میسازند.
مثل همه فیلمهای علی حاتمی، سوتهدلان هم از آثار ماندگار سینمای ایران است. بسیاری از دیالوگهای آن، به خصوص گفتههایی که بر زبان الکن مجید جاری میشوند در حافظه سینما دوستان ایرانی مانند ضربالمثل تبدیل حک شدهاند.
در امتداد شب (1357)
اولین نشانههای تاختن به ابتذال حاکم بر سینمای قبل از انقلاب، از همین فیلم عاشقانه ایرانی آغاز شد. در امتداد شب، فیلمی بود به ظاهر بسیار شبیه به فیلمفارسیهای آن دوران اما در باطن بسیار متفاوت. فیلمی خویشتاب که به زندگی پروانه، یک ستاره سینما و پیچیدگیهای زندگی شخصی و حرفهایاش میپردازد. کمکم علاقهای میان پروانه و یکی از طرفدارانش که پسری نوجوان است شکل میگیرد. علاقهای که با پی بردن به بیماری پسر، بر سختیهایش افزوده میشود.
پیشه پروانه به بعد ملودراماتیک اثر میافزاید و در امتداد شب را به آخرین یادگاری ارزشمند سینمای آن روزهای ایران بدل میکند. فیلمی ساخته پرویز صیاد و به تهیه کنندگی بهمن فرمانآرا.
قرمز (1377)
فریدون جیرانی است و عاشقانههای روانرنجورانهاش با مایههای جنایی. عاشقانههایی گرچه شکمسیر اما تا حد زیادی مطبوع و تماشایی. محمدرضا فروتن، نقش یک شوهر عاشق و به غایت شکاک را بازی میکند و هدیه تهرانی زنی مستقل را.
شخصیت پارانویید ناصر و علاقه دیوانهوارش به هستی دو روی یک سکهاند. با پیشرفت فیلم، به نظر میرسد هرچه پافشاری هستی برای جدایی از او بیشتر میشود، به همان نسبت عشق ناصر هم آتشینتر میشود. قصه عشق پر فراز و نشیب آن دو با موسیقیهای دلنشین بابک بیات، از قرمز، فیلمی خاطرهانگیز میسازد.
تکیه بر باد (1378)
نوبت بازگشت فیلم فارسیها به پرده است. تکیه بر باد یک فیلم عاشقانه ایرانی از فیلمهای جوانپسند آن دوران بود؛ عاشقانهای جنوبی- تهرانی با تم خیانت و رسوایی. قصه عشقی که احتمالا رویای بسیاری از جوانهای دهه هفتاد را نشان میداد. فیلمی به کارگردانی داریوش فرهنگ و نویسندگی فریدون فرهودی.
سینا، جوان جاهطلب جنوبی به هوای کار و پیشرفت به تهران میآید. به دخترعموی ثروتمندش علاقهمند میشود اما تنها تهدید برای ازدواجشان نامزد باردار سینا، یعنی لیلا ست. لیلا به تهران میرود تا حقش را مطالبه کند و از رسوایی جلوگیری. طی اتفاقی لیلا کشته میشود و سینا محکوم به قصاص! (به نظر میرسد آن وقتها، فیلمها مشاور حقوقی نداشتند!)
سام و نرگس (1379)
موفقیت فیلم عاشقانه ایرانی تکیه بر باد باعث شد فیلم دیگری با مضمونی مشابه ساخته شود. اینبار عاشقانهای نجیبانهتر، با قربانیانی معصومتر که ایرج قادری آن را نوشته و ساختهاست. او در این فیلم سوپراستار آینده سینمای ایران را معرفی کرد؛ محمدرضا گلزار در نقش سامِ عاشق و بیگناه.
سام و عبد دوستانی صمیمی هستند. علاقه متقابل خواهر عبد و سام به یکدیگر باعث میشود، عبد دست به خودکشی بزند. سام به قتل عبد متهم میشود و محکوم به اعدام در ملا عام! (شوخی میکنید؟) اما بر خلاف تکیه بر باد، این بار سر بیگناه بالای دار نمیرود. تلاشهای نرگس نتیجه میدهد و سام از مهلکه جان به در میبرد.
گرچه فیلم از نظر سینمایی فاقد ارزش است اما به هر حال سام و نرگس از عاشقانههای پر سوز و گداز و ماندگار سینمای ماست. فیلمی که حتا اگر آن را ندیده باشید دست کم اسمش را شنیدهاید.
آواز قو (1379)
فیلم عاشقانه ایرانی آواز قو، ماجرای آدمهایی بود که تا جان به لبشان نرسد، صدایشان شنیده نمیشود. درست مثل قوهایی که در آستانه مرگ آوازشان به گوش میرسد. جوان اولهای فیلم، همان نقش اولهای جامعه در آن دوران بودند، دانشجوهای آزادیخواه و اخراجی!
پیمان و پرستو، بی دلیل از دانشگاه اخراج میشوند. یک بار در خیابان از طرف گشت مورد بازجویی قرار میگیرند. درگیری در پاسگاه و فرار پیمان، کار را برای آن دو سختتر میکند تا جایی که پیمان و پرستو چارهای جز جلای وطن نمیبینند.
گرچه حواشی داستان که زوج عاشق را ناگزیر از فرار از کشور میکند، پررنگتر از عشق آن دوست اما آواز قو، با بازی چمشید هاشمپور و آن دیالوگهای خاطرهانگیزش، به عاشقانهای به یاد ماندنی تبدیل شدهاست. فیلمی به کارگردانی سعید اسدی که جالب است بدانید فیلمنامه آن را پیمان معادی نوشتهاست.
شام آخر (1380)
باز هم فریدون جیرانی و این بار یک مثلث عاشقانه با چاشنی تابو. مانی معترف، در حالی عاشق استاد خود، میهن مشرقی (کتایون ریاحی) میشود که دختر او، ستاره دلباختهاش است. از طرفی همسر سابق میهن، تحت تاثیر دروغهای ستاره، به ناحق جو دانشگاه را بر علیه میهن و مانی مسموم میکند. آن دو از دانشگاه اخراج میشوند و در حالی که سفر ماه عسلشان را میگذرانند، مورد هجوم ستاره قرار میگیرند.
شام آخر، عاشقانهای متفاوت در سینمای ماست. جایی که یک مادر و دختر، به رقیبهای عشقی تبدیل میشوند. مثلثی که دختر را به مرز جنون میرساند و از مادر خود متنفر میکند.
رقص در غبار (1381)
بر خلاف سوتهدلان دیگر نه تنها عشق با زنی تنفروش مورد پسند نیست، حتا ازدواج با دختر چنین زنی هم بر اثر فشار اجتماعی محکوم به فناست. اولین فیلم بلند اصغر فرهادی، رقص در غبار، ماجرای نظر، پسر جوانی ست که عاشق ریحانه میشود اما به اجبار او را طلاق میدهد. نظر دچار عذاب وجدان میشود و تلاش میکند با پرداخت مهریه ریحانه خود را از سنگینی آن خلاص کند. او با مارگیری آشنا میشود و شاگرد ناخواسته او میشود. طی حادثهای، پیرمرد مارگیر، مجبور میشود، انگشت نیش زده نظر را قطع کند. در بیمارستان، نظر با پولی که برای درمان انگشتش فراهم شدهاست، فرار میکند و همه میدانیم به کجا میرود.
شخصیت صاف و ساده نظر، پاکی عشق و مسئولیتپذیریاش و همینطور طنز نهفته در دیالوگهایش از جذابیتهای رقص در غبار است. فیلمی که گرچه در بعد عاشقانه بسیار نجیب است اما حتما ارزش دیدنش را دارد.
شبهای روشن (1381)
وقتی صحبت از فیلم عاشقانه ایرانی میشود، شبهای روشن از اولین نامهایی ست که به ذهن میآید. فیلمی شاعرانه که فرزاد موتمن آن را ساخته و سعید عقیقی فیلمنامه شاعرانهاش را بر اساس داستانی به همین نام اثر داستایفسکی نوشتهاست. شبهای روشن ماجرای آدمهایی ست که تنهاییشان را با هم شریک میشوند تا تاریکی شبگون زندگی شان را با عشق، گرما و نور ببخشند.
رویا، دختر جوانی ست که مطابق قراری که یک سال پیش با معشوقش گذاشته، باید سه شب متوالی در جایی معین منتظر شود. شب اول، او به طور اتفاقی با استاد تنهای ادبیات دانشگاه همصحبت میشود. به خانهاش میرود و سه روز انتظار را با او سپری میکند. از طرفی این همصحبتی جرقه عشق را میان آن دو روشن میکند و از طرف دیگر انتظار، رویا را مایوس. در پایان شب سوم و در حالی آن دو مطئن هستند که امیر نخواهد آمد، خلاف این موضوع اتفاق میافتد و رویا میرود.
افکار شاعرانه استاد با بازی مهدی احمدی و نریشنهای ذهنی او که داستان را از زاویه دید خود بیان میکند از زیباییهای شبهای روشن است. ماجرای دلبستگی و دل کندنی مثل شعلهای کوتاه اما سوزان.
شاعر زبالهها، از آن فیلمهای شیرین و کمتر دیده شده سینمای ماست که نادیدهترین فیلم عاشقانه ایرانی به حساب میرود. فیلمی با جهانی کوچک که از زاویه دید یک رفتگر روایت میشود. رفتگری که به زنی از طبقهای متفاوت علاقهمند میشود و تلاش میکند از طریق زبالههای خانهاش به اسرار زندگی او پی ببرد و حتا به او کمک کند.
فضای شاعرانه فیلم و نامتناسب بودن عاشق و معشوق از نکات دلچسب شاعر زبالههاست. محمد احمدی این فیلم را بر اساس سناریویی از محسن مخملباف ساخته است.
رویای خیس (1384)
یک فیلم عاشقانه ایرانی از نوع جوان پسند دیگر این بار به کارگردانی پوران درخشنده. ماجرای عشقی میان دو نوجوان نابالغ و رابطهای که از نظر خانوادههایشان مذموم است. اکران رویای خیس به سینماها جان تازهای بخشید. موضوع باب روز آن احتمالا نوجوانهای زیادی را جذب کرده بود. نوجوانهایی که در آستانه بلوغ چنین احساسی را آرزو میکردند. عاشق پیشههایی که حاضر بودند برای محبوب جان بدهند اما خانوادههای سختگیرشان نمیگذاشتند!
تنها دو بار زندگی میکنیم (1386)
تنها دو بار زندگی میکنیم از آن فیلمهای عجیب و بیمانند در سینمای ما به کارگردانی بهنام بهزادی بروجنی ست. قصه محبتی شاعرانه میان شهرزاد، یک دختر جوان و اندکی روانپریش و یک راننده مینیبوس صوفی مسلک. شهرزاد تصور میکند که اهل سیارهای دیگر و در سرزمین خودش شاهزاده است. وجود شهرزاد خون تازهای به زندگی سیامک میدواند.
سیامک، که دانشجوی اخراجی رشته پزشکی ست، از بیمعنایی در زندگیاش عاصی ست و قصد دارد تا در تولد چهل سالگیاش به زندگی خود پایان دهد. شور و سرخوشیای که شهرزاد با آن سر به هوایی خاصش به زندگی او میدهد برایش زندگی جدیدی را به ارمغان میآورد.
علاقه پنهان سیامک به همکلاسی سابقش و ترحمی که به شهرزاد دارد، از فیلم عاشقانهای شیرین و پاک میسازد. شخصیت شهرزاد یادآور شازده کوچولو در اثر جاودانه اگزوپری ست.
مجنون لیلی (1386)
مجنون لیلی فیلم عاشقانه ایرانی است که به صورت اپیزودیک ساخته قاسم جعفری ساخته شده است و ماجرای دست به دست شدن جعبهای اسرارآمیز در میان آدمهای مختلف را در روز عشق روایت میکند. این از معدود فیلمهای سینمای ایران است که یک شیء قهرمان آن است و زاویه دید اثر را تعیین میکند. چنین فرمی، پیشتر در فیلم سفره ایرانی ساخته کیانوش عیاری هم مورد استفاده قرار گرفته بود.
جعبه یادگاری پروانه که یک دندانپزشک است گم میشود. فرهاد که میخواهد دل او را به دست بیاود جعبه را پیدا میکند اما تصادف میکند و آن را از دست میدهد. جعبه مدام از طرف عاشقهای مختلف به معشوق هدیه میشود و زندگی آنها را روایت میکند. عاشقانه هایی تلخ و شیرین و حکایتهایی گاه ترحم برانگیز. تعداد زیاد داستانها باعث میشود گاه منطق اتصالشان زیر سوال برود اما باز هم چیزی از دلنشینی فیلم کم نمیکند.
شبانه روز (1387)
شبانه روز، فیلم ا upپیزودیک دیگری به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی ست که چند داستان عاشقانه در زمانهای متفاوت را به شکلی موازی پیش میبرد. این فیلم از معدود محصولات سینمای ماست که منحصرا به داستان های عاشقانه میپردازد.
یکی از قصهها، ماجرای تاج السلطنه دختری در دربار قاجار است که با معلم و پسرخالهاش درد دل میکند. رابطه عاطفی پنهانی میان این دو در حال شکل گیری ست هرچند بعدا متوجه میشویم این ماجرای یک فیلم بودهاست. در داستانی دیگر فوژان پس از آشنایی با بابک درباره ازدواج با پسرعمهاش مردد میشود. قصه سوم مربوط به مرجان است؛ زنی شکست خورده که تلاش میکند زندگی مستقلی بسازد و عشق تازه و خانوادهاش را حفظ کند. در داستان آخر هم سیاوش، هنرمندی که تعادل زندگیاش را پس از مرگ همسرش از دست داده است، با دختر بیهوشی را در گوشه خیابان پیدا میکند. برخوردی که در نهایت او را به زندگی برمیگرداند.
چیزهایی هست که نمیدانی (1389)
اولین فیلم عاشقانه ایرانی بلند فردین صاحبالزمانی یک روایت ذهنی و نسبتا عاشقانه از زندگی راننده تاکسیای به نام علی ست. او از آن عاشقهای منفعل است که نمیتواند حرفش را به طرف مقابل بزند. همین موضوع باعث شده که در زندگی شخصیاش بسیار تنها باشد. کم کم بین علی و یکی از مسافرهایش که او هم زنی تنهاست رابطه دوستانهای شکل میگیرد. این دوستی رنگ و بویی از عشق دارد اما باز هم انفعال علی باعث میشود راه به جایی نبرد.
اگر به فیلم های عاشقانه با سکوتهای طولانی، بازی علی مصفا و لیلا حاتمی و قصههایی از عشقهای از دست رفته آدمها علاقه داشتهباشید، این فیلم یکی از بهترین انتخابها برای شماست.
برف روی کاجها (1391)
پیمان معادی برف روی کاجها را نوشته و کارگردانی کردهاست. ماجرایی از عشق و خیانت با پایانی قابل حدس اما در عین حال بسیار مایوس کننده. فیلم داستان معلم پیانویی ست که متوجه میشود همسرش با یکی از شاگردانش در ارتباط است. او تلاش میکند زندگیاش را به تنهایی ادامه بدهد. با یک جوان که موقتا همسایهشان است آشنا میشود و تلاش میکند روی پای خودش بایستد. رابطه این دو و تلاش رویا برای ساختن یک من جدید لحظات شیرینی را در فیلم رقم زدهاست.
چند متر مکعب عشق (1392)
از تلخ و شیرینترین فیلمهای دهه نود سینمای ایران، ماجرای عشق ممنوعهای بود که در فیلم چند متر مکعب عشق روایت شد. ساختهای از برادران محمودی که ماجرای علاقه یک پسر ایرانی به نام صابر و یک دختر مهاجر غیر قانونی افغانستانی به نام مرونا را روایت میکند. آنها در یک کارگاه و کمپ غیرقانونی که پناهگاه چند خانواده افغانستانی ست زندگی میکنند. صابر، تنها ایرانی آن جمع که حکم نگهبان امین آنجا را هم دارد، جوانی عاشقپیشه اما بی کس و کار است. او هیچ پشتوانهای برای خواستگاری از مرونا ندارد. از طرفی کم کم شرایط آنقدر برای افغانستانیها دشوار میشود که آنها تصمیم به بازگشت به وطنشان میگیرند. با لو رفتن رابطه عاشقانه آن دو شرایط برایشان بغرنجتر هم میشود.
برای تماشای این فیلم عاشقانه ایرانی در نود دقیقه داستان عاشقانه دلچسب و میخکوب کننده با یک پایانبندی فوقالعاده، یک لحظه هم در تماشای چند متر مکعب عشق تردید نکنید.
عصبانی نیستم (1392)
دومین فیلم بلند سینمایی درمیشیان سالها در توقیف بود و آنقدر سر و صدا کرد که اصلا نیازی به بازگویی ندارد و یک فیلم عاشقانه ایرانی متفاوت را به تصویر میکشد. فیلم ماجرای جوان نخبهای به نام نوید است که در جریان اعتراضات دانشجویی از دانشگاه اخراج میشود. او به خاطر ستاره، دختری که عاشقش است در تهران میماند. نوید، مثل خیلی از ما از آن جوانهای همه چیز باختهای ست که تنها چیز با ارزش باقیمانده در زندگی تباه شدهاش عشق است. حالا او با تهدید جدیدی روبهرو میشود و آن هم از دست دادن ستاره است. چیزی که باعث خشم بیشتر نوید میشود. خلاقیتهای فرمی مخصوص درمیشیان عصبانی نیستم را بیش از پیش دیدنی میکند.
در دنیای تو ساعت چند است؟ (1393)
اولین ساخته بلند صفی یزدانیان، با موسیقی دلنشین و به یاد ماندنیاش، به معنای واقعی کلمه ملودرامی عاشقانه است. یک عاشقانه آرام به نام در دنیای تو ساعت چند است. روایتی عاشقانه و بیشتر نزدیک به ذهن فرهاد، عاشقی کمحرف و منزوی. گلی، که اصالتا اهل رشت است، تصمیم میگیرد پس از سالها زندگی در فرانسه به زادگاهش برگردد. فرهاد، که گویی یکی از آشنایان اوست به استقبالش میرود اما گلی نمیتواند او را به خاطر بیاورد. آن دو مدتی که گلی ایران است را با هم میگذرانند و همین معاشرت بیشتر زمان فیلم را به خود اختصاص میدهد.
فضای مه گرفته و ابری، طنز موجود در نمایش تصاویر ذهنی فرهاد، بازی چشمنواز علی مصفا و لیلا حاتمی و البته موسیقی متن، در دنیای تو ساعت چند است را به یکی از شیرینترین عاشقانه- شاعرانههای سینمای ایران بدل کردهاست.
رگ خواب (1395)
حمید نعمتالله که دیگر رگ خواب مخاطبان سینمای ایران دستش آمدهاست، در سی و پنجمین دوره جشنواره فجر با درامی عاشقانه با مضمون خیانت به میدان آمد. داستانی که از زاویه دید مینا، زنی در آستانه استقلال روایت میشود و یک فیلم عاشقانه ایرانی تمام عیار است.
بعد از جدایی از همسرش، مینا که احتیاج به شغل و سرپناه دارد، خیلی زود دلباخته یک مرد دیگر میشود. استقلال نوپای مینا خیلی زود از دست میرود. کامران خوشقیافه و جذاب، به او خانه و کار میدهد. مینا زمانی متوجه میشود که کامران مرد مناسبی برای او نیست که دیگر کار از کار گذشتهاست. کامران تنهایی او را عمیقتر میکند. حقیقت مثل پتک توی سرش کوبیده میشود و مینا که از یک ویرانی جان سالم به در بردهبود این بار دیگر به طور کامل فرو میریزد.
بمب یک عاشقانه (1396)
هیچ چیز به اندازه راوی یک نوجوان یک قصه عاشقانه را دلچسب نمیکند. بمب یک عاشقانه، ساخته پیمان معادی دو داستان عاشقانه را در قالب یک فیلم عاشقانه ایرانی روایت میکند. یکی از داستانها ماجرای علاقهای ست که بین سعیدِ نوجوان و دختر همسایه شان شکل میگیرد. پناهگاه ساختمان، تنها جایی ست که سعید میتواند سمانه را ببیند به همین خاطر آرزو میکند بمبارانها ادامه پیدا کنند. در همین ساختمان میترا و ایرج هم هستند که ازدواجشان به سردی گراییدهاست. برادر ایرج که مفقود بودهاست حالا پیدا شده و ایرج که تصور میکند میترا قبلا به برادرش علاقه داشته، غم و شادی توامانی را تجربه میکند.
فضای نوستالژیک فیلم و ترومای سالهای جنگ و بمباران، بمب را به یکی دیگر از عاشقاتههای تلخ و شیرین سینمای ما بدل کردهاست. مرگ درست پشت در است اما داخل خانهها، زندگی با بیخیالی، جاری ست. شاید جاریتر از همیشه.
القصه؛ امروز عاشقانه ها هم مثل هر گونه دیگری در سینمای ما، رو به انقراضاند تا بیش از پیش جا را برای کمدیها و درامهای اجتماعی باز کنند. از میان آثار عاشقانه سینمای ایران، جای کدام فیلم را در این لیست خالی میبینید؟
نظراتتان را درباره فیلم های عاشقانه سینمای ایران برای ما بنویسید و اگر فیلمی موردنظرتتان بود در کامنتها به ما معرفی کنید.
با بهترین فیلمها از نگاه ویجیاتو آشنا شوید:
- برترین فیلمهای تاریخ سینما با مضمون کریسمس کدام است؟
- برترین فیلمهای زامبی محور که احتمالاً با آنها آشنا نیستید
- بهترین فیلمهای مهیج روانشناختی تمام دوران کدام است؟
- معرفی بهترین فیلمهای تاریخ سینما در مورد جستجو گنج
- بهترین فیلمهایی که درباره حضرت مسیح ساخته شدند
در سینمای ایران به قطع شاید نتوان گفت که یک فیلم در ژانر عاشقانه قرار بگیرد چرا که ژانرهای متعددی در یک فیلم وجود دارد اما آثاری چون هامون و در دنیای تو ساعت چند است و درخت گلابی و سنتوری و... جزو بهترین عاشقانه های ایرانی هستند.
هیچ چیز به اندازه راوی یک نوجوان یک قصه عاشقانه را دلچسب نمیکند. بمب یک عاشقانه، ساخته پیمان معادی دو داستان عاشقانه را در قالب یک فیلم عاشقانه ایرانی روایت میکند. یکی از داستانها ماجرای علاقهای ست که بین سعیدِ نوجوان و دختر همسایه شان شکل میگیرد.
در امتداد شب، فیلمی بود به ظاهر بسیار شبیه به فیلمفارسیهای آن دوران اما در باطن بسیار متفاوت. فیلمی خویشتاب که به زندگی پروانه، یک ستاره سینما و پیچیدگیهای زندگی شخصی و حرفهایاش میپردازد.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
بمب یک عاشقانه ضعیف بود جزو بهترین حساب نمیشه
"در دنیای تو ساعت چند است" و "رگ خواب" رو دو بار نوشتید
لطفا اصلاح کنید
یه زمانی سینما خیلی حوب بود.مث این فیلمای نمایش خانگی جدید نبود
بمب یک عاشقانه رو دیدم ، داستان جالب و نو آوری داشت ، سیامک انصاری هم خیلی فان بازی می کرد؛)
بمب یک عاشقانهه??
هامون و سنتوری خیلی قشنگ بودن
پن: شاید عجیبب باشه در دنیای تو ساعت چند است رو دوبار تو لیست آوردید?
خاطراتم زنده شد??
واقعا همشون قشنگ بودن:))
سنتوری
پر تکرار ترین اسم ها
داریوش مهرجویی و لیلا حاتمی
برا فیلم خواستگاری خیلی جالبه
رو تیتر زدید خواستگاری ، زیر عکس نوشتید خاستگاری
???????
اون موقع سنتوری توقیف شد.عمویم اومد یدونه از اون دی وی دی هارو داد.انگار که مواد داشت حمل میکرد.کل دیالوگ های فیلم رو حفظم.فقط اوجاش که گلشیفته فراهانی میگه " پرده گوشم پاررره شد علی!!!"
الان با گونی میان تو سایت من و شما و عموی گرامیتان رو میبرن?✌?
یادم موقعی که هامون رو دیدم بس که فلسفی و پیچیده بود چیزی نفهمیدم، دوباره خواستم ببینم ولی یادم رفت، با دیدن این مقاله دیگه میرم سمتش.
دهه نود که همش فیلم های عاشقانه مزخرف بود البته همشون نه ولی بیشترشون چه بگیر از سریال تا فیلم
بچه های دهه نود هم بسیار کج خلق و خرنشونده هستند،اصلا خر نمیشن?
بسیار حق میفرمایی دایی
پ.ن : الان یکی میگه سلام دایی :/
سلام دایی?
دهه هفتاد یکی از دهه های درخشان برای صنعت فیلم ایران بود .
دهه هشتاد هم کلا دهه آقای مدیری بود .
باید نام دهه هشتاد رو مدیریسم بزارن از پاورچین نقطه چین و برره فعلا یامه اینا
مرد هزار چهره،مرد دوهزار چهره،در حاشیه منم اینا رو یادم اومد
در حاشیه نود به بعده
مرد دوهزارو سیصد چهره
کلا اسمای عجیبی دارن?