ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اخبار و مقالات

دموی ۵۰ دقیقه‌ای Cyberpunk 2077 پشت درهای بسته حاوی چه اطلاعاتی بود؟

مراسم E3 امسال هم با تمام حواشی‌اش به پایان رسید. همان طور که انتظار می‌رفت، با غیبت سونی و نزدیک شدن به پایان نسل، نمایشگاه امسال چندان پربار نبود و کنسول جدید مایکروسافت و نمایش ...

امیررسول تیموری
نوشته شده توسط امیررسول تیموری | ۲۷ خرداد ۱۳۹۸ | ۱۷:۳۰

مراسم E3 امسال هم با تمام حواشی‌اش به پایان رسید. همان طور که انتظار می‌رفت، با غیبت سونی و نزدیک شدن به پایان نسل، نمایشگاه امسال چندان پربار نبود و کنسول جدید مایکروسافت و نمایش چندین عنوان دیگر در کنفرانس‌های مختلف، تنها اتفاقات هیجان انگیز E3 امسال بودند. یکی از عناوینی که به لطف حضور کیانو ریوز توانست توجهات را به خود جلب کند، عنوان Cyberpunk 2077 بود. اما طرفداران شاهد چیز زیادی از بازی نبودند و سی دی پراجکت رد تصمیم گرفت دمویی از بازی را در معرض نمایش جمعی از اصحاب رسانه قرار دهد. در اینجا مقاله کریس تپسل، نویسنده سایت یوروگیمر را که در آن به بررسی این دمو پرداخته، می‌خوانیم.

2077

سایبرپانک 2077 در مراسم E3 امسال حضور پررنگی داشت اما این بازی به آن چه که در مراسم پارسال هم دیده بودیم بسیار شبیه بود. اگر نمایش جالب کیانو ریوز را در نظر نگیریم، چیز جدیدی از این عنوان در کنفرانس مایکروسافت به نمایش در نیامد و در طول کنفرانس از گیم پلی هیچ خبری نبود.

ما فقط پشت درهای بسته موفق به دیدن دمویی 50 دقیقه‌ای شدیم و دسترسی به چیزی که بتوان با آن مقاله‌ای در مورد تجربه شخصی نوشت، نداشتیم. یکی از کارکنان سی دی پراجکت رد به صورت زنده در حال بازی کردن این دمو بود و چیزهایی که در مورد سایبرپانک 2077 دستگیرمان شد، همان‌ نکاتی هستند که از قبل نیز مشهود بودند. این بازی هنوز هم زیباست، هنوز هم یک شگفتی از لحاظ فنی به شمار می‌رود و هوز هم به نظر من فوق العاده پرجزئیات است.

میزان پیشروی بازی در این دمو بیشتر از چیزی بود که در نسخه پارسال دیده بودیم. دمو با بخش ساخت شخصیت شروع شد و مجری حاضر در سالن با اشتیاق تاکید می‌کرد که یکی از ویژگی‌های قابل شخصی‌سازی کاراکتر در کنار میزان هوش و اندام‌، «باحال بودن» اوست. این باحال بودن می‌تواند استعاره‌ای برای تعریف جایگاه کنونی سایبرپانک 2077 نیز باشد. این بازی عمیق، پیچیده و گسترده است و در عین این وسعت و پیچیدگی، در هر لحظه به شما یادآوری می‌کند که چه قدر زیبا و «باحال» به نظر می‌رسد.

2077

ما به عنوان یک V مذکر کار را شروع کردیم، هر چند که در طول دمو چندین بار جنسیت و ویژگی‌های کاراکتر را تغییر دادیم تا حضار شاهد باشند چه چیزهایی در روند بازی امکان‌پذیر است. راوی اشاره کرد که ویژگی‌های ظاهری مانند رنگ پوست، در برداشتی که افراد در دنیای بازی از شما دارند تاثیرگذار خواهد بود. همچنین چندین مدل موی عجیب و غریب و احمقانه را دیدیم. بازیکن استودیو تصمیم گرفت شخصیت پیش فرض، یعنی مردی سفید پوست با مویی کوتاه را انتخاب کند.

اولین چیزی که بعد از بخش ساخت کاراکتر با آن مواجه شدیم، جالب‌ترین جای نمایش بود و این را فقط به دلیل حضور کیانو ریوز نمی‌گویم. جانی سیلورهند، شخصیتی که او نقشش را بر عهده دارد، جنگجویی است که قبلا نوازنده بوده و واقعا هم شخصیت باحالی است. او یک «شبح» است و در واقع در مغز شما حضور دارد. بالاخره با چیزی که واقعا به سایبرپانک مربوط ‌می‌شود رو‌به‌رو شدیم!

سایبرپانک 2077 یک بازی ویدیویی است، در نتیجه این شبح ذهنی به صورت یک کاراکتر غیرقابل کنترل (NPC) مفید عمل می‌کند که با شما صحبت کرده و گاهی هم مسیری که باید بروید را نشان می‌دهد. (من نمی‌خواهم از این دمو برداشتی یگانه و کلی کنم اما اگر چنین برداشتی داشته باشم، باید بگویم سایبرپانک 2077 یک بازی ویدیویی است که با جاه طلبی سازندگانش، فوق العاده به نظر می‌رسد اما چیزی که الان می‌بینیم زیر سایه دموی شگفت انگیز پارسال قرار دارد و این موضوع به علاوه این که بازی درگیر یک سری کلیشه‌های تکراری است، ناامیدکننده جلوه می‌کند.)

2077

شما تراشه‌ای در جمجمه خود دارید که ممکن است کلید رسیدن به جاودانگی باشد، اما چندان مهم نیست، باید فعلا به دنبال چندین اراذل و اوباش بگردید. آن‌ها را باید در محله Pacifica پیدا کنید؛ منطقه وسیعی از شهر که در هنگام رو‌به‌رو شدن دولت و سازمان‌ها با رکود اقتصادی، دیگر بودجه‌ای به آن تعلق نگرفت و در فقر فرو رفت. اغلب ساکنان آن را سیاه‌پوستان تشکیل می‌دهند و زبان رایجش، هاییتیایی است. ما اینجاییم تا فردی به نام Placide که عضو گروه خلافکاران Voodoo است را ملاقات کنیم. در نزدیکی یک کلیسا به دنبال او می‌گردیم و با شخصی به نام «فقیر» برخورد می‌کنیم.

در اینجا با دیالوگ‌های عجیبی رو‌به‌رو می‌شویم که به زبان غلیظ هاییتیایی هستند و حتی زیرنویس هم لغات را به همان شکل تلفط شده نمایش می‌دهد. مثلا dey و da به جای they و the. این موضوع تقریبا برای تمام افرادی که در Pacifica زندگی می‌کنند و یا عضو Voodoo هستند صدق می‌کند. Placide اشاره می‌کند که «آن‌ها در حال آمدن‌ هستند» و سپس کاراکتر شما می‌‌پرسد «آن‌ها چه کسانی هستند؟»

به زمان حال می‌آییم و به قصابی (یکی از مکان‌های مجلل Night City) که پشت یک ساختمان متروک وجود دارد وارد می‌شویم. فرد مورد نظر را آنجا پیدا می‌کنیم. در همین حین هلیکوپتری روی یکی از طبقات بنایی دوردست آتش می‌گشاید، بدون این که Placide یا کس دیگری به آن توجه و در موردش اظهار نظری کند.

2077

در داخل ساختمانی دیگر، Placide از ما سوال می‌کند که آیا اجازه می‌دهیم «به مغزمان دسترسی پیدا کند» یا نه. این از همان لحظاتی است که اگر در مقابل خلافکاران دست از پا خطا کنید و تصمیم بگیرید روی آن‌ها اسلحه بکشید، با واکنش تندشان مواجه خواهید شد. این یکی از انتخاب‌هاست و انتخاب دیگر این است که اجازه بدهید این شخص غریبه وارد ذهنتان شود و کاری که می‌خواهد را انجام دهد. قبول می‌کنیم (به نظر می‌رسد اگر می‌خواهیم ماموریت به انجام برسد باید این کار را کنیم) و او مغزمان را برای پیدا کردن تراشه وارسی می‌کند، اما دقیقا نمی‌داند که این تراشه چه کاری انجام می‌دهد. پس از انجام این کار، Placide آدرس مکانی به نام «فروشگاه بزرگ سلطنتی» که به گفته خودش «روزی معبدی برای افراد طماع و زیاده‌خواه بود» را ما می‌دهد که احتمالا باید در آنجا چند نفر را بکشیم.

هنگامی که به آن مکان می‌رسیم، نوبت به مبارزه واقعی می‌رسد و ما ‌می‌توانیم هر طور که می‌خواهیم وارد این مبارزه شویم؛ مخفی‌کاری، تکنولوژیکی یا با تیراندازی، بسته به این که شخصیت اصلی بازی را چطور در شخصی‌سازی ویرایش کرده‌ایم. از آنجایی که بنای اصلی شخصیت ما بر کلاس Netrunner استوار است، هک کردن و مخفی کاری، سلاح‌هایی‌اند که با آن‌ها می‌توانیم کارمان را پیش ببریم. از کنار گروهی از دشمنان که حیوانات (Animals) نام دارند بی سر و صدا عبور می‌کنیم. اعضای این گروه از نوعی «مگا-استرویید» استفاده می‌کنند که به آنان قدرت زیادی در نبرد‌ها می‌دهد.

شروع به هک رباتی می‌کنیم که در حال انجام تمرین بوکس با یکی از اعضای گروه حیوانات است. با این کار درجه سختی تمرین بالا می‌رود و ربات در حین تمرین دمار از روزگار او در می‌آورد (این صحنه‌ای رعب آور است، به همین دلیل هیچ‌وقت از اسمارت هوم یا منزل هوشمند که با هوش مصنوعی اداره می‌شود استفاده نخواهم کرد). سپس از چیزی به نام شلاق نانویی استفاده می‌کنیم تا دو نفر از دشمنان را از وسط نصف کنیم.

2077

در آخر دشمنی دیگر را از پشت می‌گیریم و با دو گزینه که روی صفحه ظاهر می‌شوند مواجه می‌شویم؛ اینکه او را بکشیم یا بیهوش‌اش کنیم. ما دومی را انتخاب می‌کنیم و او را به داخل یک سطل زباله در همان حوالی می‌اندازیم. سپس مجری حاضر در جلسه به ما گفت که قادر خواهیم بود سایبرپانک 2077 را بدون کشتن حتی یک نفر به پایان برسانیم. این ادعایی شگفت انگیز در مورد یک بازی با این وسعت است.

با دری مواجه می‌شویم که برای باز کردن با زور، زیادی محکم است و خب، مایه خجالت است. پس ما آن را هک می‌کنیم (جاهای زیادی در بازی با این پیغام مواجه می‌شویم که برای انجام دادن یک عمل، مهارت کافی را داریم یا نه، و آیا سطح‌مان به اندازه کافی برای انجام دادنش پیشرفت کرده یا نه) و مینی گیم مربوط به هک کردن را انجام می‌دهیم. به دلیل این که مینی گیم دو-سه ثانیه بیشتر طول نکشید، نتوانستم از آن سر در بیاورم اما چیزی که مشاهده کردم مانند یک جدول پنج در پنج بود که از اعداد و حروفی تشکیل می‌شد که باید مرتبشان می‌کردیم. همچنین می‌توانید در زمانی مشخص یک سری پازل دیگر را حل کنید تا از امتیازات اضافی مانند توانایی آپلود کردن در سیستم امنیتی بهره ببرید.

در این لحظه ما شخصیت را تغییر ‌می‌دهیم (طبیعتا در نسخه نهایی بازی چنین امکانی وجود نخواهد داشت) تا بتوانیم به خشن‌ترین راه ممکن، به منطقه جهان باز که در طبقه همکف فروشگاه وجود دارد، برسیم. این بار یک V مونث را انتخاب می‌کنیم که بازوهایی فولادین دارد و می‌تواند درهای بزرگ‌تری را با مشت خود باز کند. زد و خوردهایی در صحنه‌هایی می‌بینیم که در آن‌ها فقط از سلاح سرد استفاده شده. یکی از دشمنان به رویمان چاقو می‌کشد اما آن را از او گرفته و در صورتش فرو می‌بریم و فرد دیگری را با بطری شکسته، سلاخی می‌کنیم. به نظر می‌رسد محض سرگرمی، می‌توانیم تکه تکه کردن دشمنان را حتی بعد از مرگ آنان ادامه دهیم چرا که لحظاتی بعد دوباره وارد درگیری مسلحانه خواهیم شد.

2077

یکی از اعضای گروه حیوانات را می‌گیریم و دوباره با همان گزینه‌های کشتن یا بیهوش‌کردن رو‌به‌رو می‌شویم. از او در برابر رگبار گلوله‌ها به عنوان یک سپر استفاده می‌کنیم. سپس به یک Turret (برجک‌های دارای سلاح خودکار) نزدیک می‌شویم و با بازوهای مکانیکی خود، سرش را جدا و از آن برای تکه تکه کردن دیگر دشمنان استفاده می‌کنیم. در حالی که خلافکاران به سرعت نزدیک می‌شوند، بارها از مجری مراسم جمله «فکر کنم دیگر مرده است» را می‌شنوم. گرچه خودم آن را امتحان نکردم اما به نظر می‌رسد گان پلی در این قسمت کمی سخت باشد.

دوباره این قسمت را تکرار کردیم. این بار در نقش V مذکر Netrunner و به جای آن همه خشونت، کمی با ملایمت بیشتری پیش رفتیم. برجک را هک کردیم تا کار را برایمان انجام بدهد، بعد سراغ هکِ دستِ یکی از دشمنان رفتیم تا با نارنجک، خودش را منفجر کند. سپس دست دشمن دیگری را مجبور کردیم تا به سر خودش تیر بزند. در سالن غوغا به پا می‌شود! دیدن چنین چیزهایی واقعا مفهوم سایبرپانک را به بازیکن القا می‌کند.

از اینجا به بعد قضیه کمی اکشن‌تر می‌شود. این قسمت یک جورهایی ما را به یاد مبارزات تک دشمنیِ ویچر 3 می‌اندازد. این یکی، باس فایتی است که پتک بزرگی همراهش بوده و برای پیدا کردن نقطه ضعفش هم باید او را اسکن کنیم. ظاهرا بخش درخشان پشتش همان جایی است که باید به سراغش برویم و این یعنی جاخالی و تیراندازی. بعد از کمی درگیری بالاخره آن نقطه را منفجر می‌کنیم و پتکش را به دست می‌آوریم. می‌خواهید او را با یارانش بکشید یا زنده بگذارید؟ بازی در پایان این حق انتخاب را به کاربر می‌دهد، ما که یک تیر در سرش خالی کردیم.

2077

در ادامه نوبت به دیدار با مامور می‌رسد، کسی که خودش Netrunner بوده و از قضا شخصیتی مثبت هم هست. او در سینمای ساختمان قرار دارد، پروژکتور در حال پخش یک فیلم وسترن بوده و با کمی جستجو مامور را در اتاق پروژکتور پیدا می‌کنیم. در گفت‌وگویی کوتاه، او از حقیقت پشت این ماموریت پرده برمی‌دارد؛ در واقع گروه Voodoo تنها داشته از ما سوء استفاده می‌کرده و هر وقت که اینجا کارمان تمام بشود آن‌ها سربه‌نیست‌مان می‌کنند. از آن جایی که در هنگام ساخت کاراکتر، کلاس «بچه خیابانی» را انتخاب کردیم، بر خلاف گفته‌های او، به گروه پشت نمی‌کنیم.

اما او درست می‌گفته، بعد از اینکه از مامور حرف می‌کشیم، ما و تمام کسانی که به این ماموریت مرتبط بودند می‌میرند. بعد از این صحنه بیدار می‌شویم، همانطور که در تریلر کنفرانس مایکروسافت اتفاق افتاد، و روبه‌رویمان کسی قرار نگرفته به جز جانی سیلورهند. در طول صحبت با جانی، او از اشاره کردن به تراشه‌ای که در سرمان قرار گرفته طفره می‌رود. ما تصمیم می‌گیریم بیرون برویم و سری به Placide بزنیم.

دو خلاف‌کاری که بیرون هستند می‌ترسند (چرا که از دید آن‌ها باید مرده باشیم) و با ترس و لرز به ما پیشنهاد می‌دهند تا در عوض بخشیدن زندگیشان، ما را با فست تراول نزد Placide ببرند. هنگامی که داخل ماشین می‌رویم، با صفحه‌ی لودینگ روبرو می‌شویم که ظاهرا تنها صفحه لودینگ در طول بازی خواهد بود. می‌توان در کل شهر آزادانه به گشت و گذار پرداخت، چه با پای پیاده و چه با وسایل نقلیه، آن هم بدون حتی یک لحظه وقفه در روند بازی (نسل بعدی که می‌گویند همین است). تنها وقتی که مثل حالا از فست تراول استفاده کنیم با صفحه لودینگ روبرو خواهیم شد.

2077

حالا که صحبتش شد، زمان خوبی است تا خیلی سریع اشاره‌ای به رانندگی چشم‌نواز و خیره‌کننده‌ی درون بازی داشته باشم. یک‌جایی وسط این طرف و آن طرف رفتن‌ها و تغییر مکان در این دمو، سوار موتورمان می‌شویم، رادیو را روشن می‌کنیم (گویا انتخاب موزیک محدود است به ژانرهای پانک، سایرپانک، سایبرِ پانکی و پانک‌پانک که راستش را بخواهید همه‌شان بسیار خفن و باحال هستند) و با دید اول شخص در شهری بزرگ با منظره‌هایی چشم نواز، می‌رانیم. سپس ما دید را به سوم شخص تغییر می‌دهیم، آن هم فقط برای خودنمایی و به لوگوی سامورایی خفنی که پشت کاپشنمان نقش بسته نگاه می‌کنیم که یک ویژگی کاراکتر را مقداری افزایش می‌دهد (احتمالا باعث ارتقای ویژگی باحال بودن می‌شود). خلاصه که رفت و آمد کردن با وسایل نقلیه، یک حس جی‌تی‌ای‌مانند خیلی قوی دارد که فوق العاده است.

خیلی خب، برگردیم به Palacide، همان کسی که مشتمان را در صورتش می‌کوبانیم. رئیس او که اسمش Brigitte است وارد می‌شود و با ما شروع به مذاکره می‌کند. به نظر می‌رسد این خانم برعکس کارمندش، حواسش بیشتر به این نکته جمع است که دارد با شخصی نامیرا صحبت می‌کند و احتمالاً آشنایی با چنین آدمی به نفعش تمام خواهد شد. او را قانع می‌کنیم تا ما را پیش کسی به اسم Alt Cunningham ببرد که یکی از «افسانه‌ای‌ترین» Netrunner های شهر است، ظاهرا به این دلیل که ما می‌خواهیم از راز کیانوی شبحی که توی مغزمان است و چیپی که ما را نامیرا کرده، پرده برداریم.

2077

او ما را به... فضای سایبری می‌برد! شاهد فضایی سایبرپانک هستیم! بعد از گذر از سیستم ریل بین‌المللی که هم اکنون نابود و فراموش شده (متروی زمینی لندن را تصور کنید) و ورود به اتاقی، با وانی مواجه می‌شویم که پر شده از یخ‌های عجیب و مرموز. کیانو (ببخشید، جانی سیلورهند) و ما چندان اهمیتی به آن نمی‌دهیم و در آن می‌خوابیم. این بار واقعا وارد یک فضای سایبری همانند فیلم‌های ماتریکس می‌شویم. همان اعداد ۰ و ۱ معروف که پشت سر یکدیگر قرار گرفته‌اند. بعد از روبرو شدن با Brigitte (که فرم سایبری به خود گرفته)، با گذر از زمان و فضا (سایبری) به مکانی عجیب به نام دیوار سیاه منتقل می‌شویم.

البته این دیوار در واقع قرمز است، اما در هر صورت به اندازه اسمش شوم و مرموز است؛ چرا که هیچ احدی نتوانسته از آن عبور کند و برگردد. Alt Cunningham فکر می‌کند که آن‌ها می‌توانند از عهده این کار برآیند. از دیالوگ‌های رد و بدل شده به نظر می‌رسد که جانی هم نقشی در این ماجرا داشته باشد. دیوار سیاه (در واقع قرمز) تغییر حالت می‌دهد و اینجاست که با تم‌های اصلی ژانر سایبرپانک مواجه می‌شویم: زودگذری (بله واقعا این کلمه به زبان آورده شد!)، انسانیت، هویت، خویشتنِ خویش. بعد از این همه سلاخی، استراحت خوبی برای مغزمان بود. البته بعد از صحبت با سایر حاضران، به نظر فقط من چنین نظری داشتم. به هر حال، با اتمام نمایش اشتیاق من بسیار بیشتر شده است. سایبرپانک 2077 با این دمو واقعی‌تر به نظر می‌رسد و به اندازه قبل نیز، شگفت‌آور.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • SAyyED
    SAyyED | ۲۷ خرداد ۱۳۹۸

    سلام .
    بابت این همه اطلاعات مفید در خصوص این بازی زیبا بسیار متشکرم ...
    تا چند سال پیش حتی به این بازی نگاه هم نمینداختم (یعنی حاضر به نگاه انداختنم نبودم) اما الان واقعا شیفته این بازی شدم . حتی اگر همه دنیا بگن آشغاله دیگه اهمیتی نداره . پس تا خودم تجربش نکردم ، بیشتر از علاقم نسبت به این بازی صحبت نمیکنم .

مطالب پیشنهادی