نقد فیلم تومان – در مذمت قمار
مرتضی فرشباف تلاش کرده در فیلم تومان به سراغ فضای تازهای برود و برخلاف فیلمهای سابقش فیلمی بسازد که علاوه بر ریتم تند و جذابیتهای بصری مضومن و موضوع تازهای هم داشته باشد. فیلمهای قبلی ...
مرتضی فرشباف تلاش کرده در فیلم تومان به سراغ فضای تازهای برود و برخلاف فیلمهای سابقش فیلمی بسازد که علاوه بر ریتم تند و جذابیتهای بصری مضومن و موضوع تازهای هم داشته باشد. فیلمهای قبلی فرشباف فیلمهایی بودند شخصی که بیشتر به سینمای هنری اروپا شباهت داشتند اما فیلم تومان فیلمی است قصهگو که تلاش میکند داستان خود درباره قمار و شرط بندی را به شکل گیرایی روایت کند.
فیلم تومان، داستان داوود است که تلاش میکند تا از طریق شرط بندی بر روی مسابقات فوتبال و اسب دوانی طبقه اجتماعی خود را تغییر دهد. او از طریق شرط بندی همراه دوستان صمیمیاش یعنی عزیز و یونس (برادر عزیز) و دو نفر دیگر شروع به شرط بندی بر روی مسابقات فوتبال میکند و از این راه پول کلانی به جیب میزند. اما خیلی زود دوران زوال از راه میرسد، یونس که سوارکار مسابقات اسب دوانی است به خاطر گرفتن پول از خلیفه (که در ظاهر پدرخوانده این مسابقات است) حاضر میشود دهنه اسب را بکشد و ببازد. اما همین کار باعث آسیب دیدگی و مرگ او میشود.
داوود با غرق شدن در شرط بندی نامزد خود آیلین را هم از دست میدهد و این سرآغاز انحطاط است. تومان میتوانست فیلم خوبی باشد به شرط آنکه کارگردان تعارضات ذهنی خود با ماهیت مسئله شرط بندی را حل میکرد. واقعیت این است که در جهان واقع افراد بسیاری هستند که با شرط بندی به ثروتی هنگفت و بادآورده رسیدند و بدون اینکه دچار مشکل خاصی شوند طبقه اجتماعی خود را به واسطه این ثروت بادآورده تغییر دادند. مرتضی فرشباف متوجه این موضوع شده و دوربینش را به سمت بندر ترکمن و ترکمن صحرا چرخانده تا از ظرفیتهای این جغرافیا برای روایت داستانش استفاده کند. در ترکمن صحرا شرط بندی بر روی مسابقات اسب دوانی امری عادی است و هیچکس بر روی این شرط بندیها نام قمار نمیگذارد. به همین خاطر این جغرافیا مکان مناسب و انتخاب هوشمندانهای برای روایت قصهای درباره شرط بندی است.
مشکل فیلم اما از آنجایی آغاز میشود که کارگردان میخواهد عقوبت اخلاقی و فرجام کار را هم نشان دهد و بگوید پایان کار شرط بندی انحطاط اخلاقی است. با سرگردانی کارگردان میان این دو رویکرد فیلم تومان هم به لحاظ لحن و هم در روایت داستان دچار دوپارگی شده است. کارگردان با تقسیم بندی فیلم به چهار فصل سال که بهار و تابستان فصول موفقیت و پیشرفت داوود و پاییز و زمستان فصول انحطاط اوست سعی کرده این مشکل را حل کند و هر دو روی سکه شرط بندی را نشان دهد. اما متوجه نبوده این تغییرات بیشتر از آنکه تماشاگر را متوجه پدیده شرط بندی و عواقب آن کند او را دچار اعوجاج میکند و باعث میشود خط اصلی داستان را گم کند.
مرتضی فرشباف به شکل دیگری درگیر همان مشکل سامان سالور در سه کام حبس است. فرشباف چون طبقه و جغرافیایی را که در آن فیلمش را ساخته نمیشناخته به جای پرداختن به موضوع اصلی و نگاهی ریشهای به چرایی تمایل جوانان به این پدیده فیلمش را آکنده از خطوط داستانی نالازمی کرده که بدون حضور این خطوط داستانی هم میتوانستیم شاهد فیلم خوبی باشیم. ماجرای عشق داوود و آیلین و رقابت پنهانی که میان دوستان داوود برای به چنگ آوردن او شکل میگیرد مهمترین خط انحرافی داستان فیلم است. آیلین قرار بوده نماد عشق پاکی باشد که به واسطه غرق شدن داوود در قمار و شرط بندی از کف میرود و بدل به زنی میشود که برای رسیدن به خوشبختی با صمیمیترین دوست داوود یعنی عزیز رابطه برقرار میکند. یا مرگ یونس پس از حادثه در مسابقه اسب دوانی ( که یکی از گرههای اصلی داستان یعنی آشکار شدن رابطه آیلین با عزیز را هم باز میکند) به جای اینکه به بار تراژیک فیلم چیزی اضافه کند، فیلم را دچار همان دوپارگی نالازمی میکند که باعث آشفتگی تماشاگر شده است.
سرگردانی کارگردان میان دو نگاه به پدیده قمار و شرط بندی ثابت میکند رفتن سراغ چنین مضامینی بیشتر از آنکه به قدرت کارگردانی و نویسندگی نیاز داشته باشد محتاج یک نگاه تحلیلی است که بتواند علاوه بر واکاوی ریشههای اصلی موضوع (در این فیلم شرط بندی و قمار) تماشاگر را با چرایی جذابیت به دست آوردن پول بادآورده آشنا کند. چه مرتضی فرشباف و چه سامان سالور در فیلمهایشان به علت کاری که شخصیتهای اصلی هر دو فیلم میکنند اشارهای نمیکنند. واقعیت امر این است که غرق شدن داوود در قمار و شرط بندی و فروش شیشه توسط مجتبی در سه کام حبس نه ریشه فردی که ریشه اقتصادی دارد.
برخلاف سایر نقاط جهان در ایران بعد از تولید ثروت، سرریز سرمایه به همه اقشار جامعه تعلق نمیگیرد و همین مسئله باعث گسترش فقر عمومی میشود. پس رفتارهای داوود فیلم فرشباف نه به خاطر جنون او در کسب ثروت که به خاطر فقر اقتصادی است. اما فرشباف از کنار این موضوع به راحتی عبور میکند تا تم اخلاقی نخ نمای خود را جا بی اندازد و در پایان از این تم اخلاقی هم عبور کند (داوود در نهایت سیزده میلیارد تومان از شرط بندی به جیب میزند) و فیلم را با سرگردانی و اعوجاج به پایان برساند.
فیلم تومان اگر نگاه تحلیلی درستی داشت دچار این آشفتگی مضمونی نمیشد. این فیلم بار دیگر ثابت میکند سینمای ایران بیشتر از کارگردان خوب به نگاههای تیزبین و تحلیلگر محتاج است تا فیلمها به این راحتی هدر نروند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
نقد فیلم های فارسی هم تازگی اد شده فکر کنم ولی عالیه
فیلم تو سینماست؟؟