نقد فیلم نمور – سردرگمی عوامل
نمور، یعنی فاجعه یک کارگردان که خود نمیداند دارد چه کار میکند؛ انگار احساس کرده که میتواند با تیم بازیگری عجیبش تغییر بزرگی در کارنامه هنری خود به وجود آورد اما نتیجه چیزی جز خودزنی ...
نمور، یعنی فاجعه یک کارگردان که خود نمیداند دارد چه کار میکند؛ انگار احساس کرده که میتواند با تیم بازیگری عجیبش تغییر بزرگی در کارنامه هنری خود به وجود آورد اما نتیجه چیزی جز خودزنی و سر دواندن بیخودی نیست. با نقد فیلم نمور همراه ویجیاتو بمانید.
درام در ذهن داود بیدل رنگ بوی دیگری دارد
قبل از تماشای فیلم نمور فکر میکردم این فیلم نقطه عطف کاری داود بیدل و حتی باقی عوامل محسوب میشود. داود بیدل کارگردانی که شاید نام او را از فیلم روزگاری عشق و خیانت بشناسید؛ تا پیش از این سابقه درخشانی در مقام کارگردانی فیلم بلند نداشته و بیشتر در زمینه ساخت سریال تلویزیونی فعالیت میکرده که باز هم موفقیت خاصی کسب نکرده.
نمور را میتوان نتیجه رسیدن بیدل به یک تجسم ذهنی خاص دانست که البته این تجسم هیچ کمکی به او برای موفقیت فیلمش نمیکند. سابقه کارگردانی او نشان میدهد که به تولید آثار ملی با مضمونهای سیاسی علاقه دارد. اما فیلم نمور نشان داد که او وجه دراماتیک بودن روایت را دوست دارد و این است که او را به هیجان در میآورد.
آن هم نه صرفا یک درام ساده، بلکه درامی که در قالب روابط انسانی ایجاد میشود؛ روابطی که پر از دروغ و خیانت است. درست مثل سریالهای ترکیهای.
فیلم روزگاری عشق و خیانت یک داستان درام را در دل یک ماجرای سیاسی جا داده و با اینکه کلیت فیلم با مضمونهای سیاسی و اهداف ملی مزین شده، اما هویت واقعی بیدل در دل وجه درام این فیلم است.
این موضوع را میتوان از انتخاب فیلمنامهای از نوشین معراجی بیشتر درک کرد. نوشین معراجی پیش از فیلم نمور، فیلم کوتاه برادر را کارگردانی کرد که خودش هم فیلمنامه آن را نوشته بود. تنها با دیدن این فیلم کوتاه میتوان مشاهده کرد که روابط انسانی از دغدغههای فیلمنامه نویس است؛ روابطی که در قالب درام جا داده میشود. این دقیقا موضوع فیلم نمور است.
از محمدرضا علیمردانی چه خبر؟
و اما میرسیم به نقطه امیدبخش این فیلم (لا اقل برای من ) قبل از تماشای آن؛ محمدرضا علیمردانی. بیدل احساس کرد که میتواند از وجه پنهان بازی یک بازیگر برای فیلم خود استفاده کند؛ یا حداقل نشان داد که از پذیرفتن ریسک آن ابایی ندارد.
علیمردانی سابقه درخشانی در صداپیشگی شخصیتهای کارتونی دارد و اخیرا در زمینه مجری گری و شو رانری درخشش چندان مقبولی به دست آورده. اصلی ترین دلیلی که باعث شد قبل از دیدن فیلم نمور، برای آن هیجان زده باشم، تماشای بازی درام علیمردانی بود. علیمردانی نشان داد که میتواند در موقعیتهای مختلف شخصیتهای متفاوتی از خودش ارائه دهد.
به عنوان مثال، تفاوت مجری گری او در رئالیتی شو شبهای مافیا و تاک شو چهل تیکه، از زمین تا آسمان است. هرچند نمیتوان این موضوع را به مهارت بازیگری او ربط داد، اما نشان میدهد که علیمردانی توانایی بالایی در خلق شخصیت، متناسب با حال و هوای سناریو را دارد. احتمالا این مهارت در حرفه اصلی او یعنی صداپیشگی ریشه دارد. اینکه بتواند متناسب با حال و هوای انیمیشن و شخصیت، یک شخصیت دیگری خلق کند که حتی شاید از لحاظ روانی با شخصیت اصلی انیمیشن کلی تفاوت داشته باشد.
اما حالا از بحث سابقه عیلمردانی فاصله بگیریم و بریم سراغ بازی او در فیلم نمور. به معنای واقعی بازی به شدت ناامید کنندهای از علیمردانی دیدم. مهمترین نقطه ضعف او در بازیگریاش دیالوگهایی است که میگوید. البته این تا حدودی تقصیر نویسنده است که دیالوگهای به شدت سطحی و احمقانه روی کاغذ آورده که ارزش روایی ندارد.
اما با این حال، انتظار داشتم علیمردانی این دیالوگها را بهتر به زبان بیآورد و مهارت خودش را در فن بیان نشان دهد.
اکت کلی او حرکات بدنیاش با اینکه کمی اغراق آمیز است اما قابل قبول است، شاید اگر کمتر حرف میزد و بیشتر بازی میکرد، نتیجه چیز بهتری میشد.
اما بیایید همه تقصیرها را گردن علیمردانی نندازیم؛ شخصیت داوود که علیمردانی آن را بازی میکند، زیاد شخصیت عمیق و منطقی نیست. در واقع تکلیفش با خودش مشخص نیست و نمیداند از این زندگی چه میخواهد. این سردرگمی شاید هم جزوی از شخصیت او است اما خوب بهش پرداخته نشده و نتیجه یک شخصیت بی منطق است که بیخودی عصبی میشود و زود هم تغییر حالت میدهد.
بهاره کیان افشار بازیگری است که خودش را در قید و بند یک سبک بازی زندانی کرده است. او که از سریال عاشقانه به محبوبیت رسید، تا این اواخر که در سریال حرفهای به ایفای نقش میپردازد، یک سبک بازیگری را با خودش حمل میکند و ظاهرا قصد تغییر مسیر ندارد.
امید داشتم تا بیدل بتواند وجه دیگری از بازی کیان افشار را از او بگیرد، اما ظاهرا موفق نشده و یا حداقل تلاشی نکرده تا کلیشه او را بشکند. بنابراین این بازیگر چیز جدیدی در فیلم نمور به مخاطب ارائه نکرده و میشه گفت همان چیزی است که تا پیش از این در سریالهای نمایش خانگی از جمله عاشقانه، گلشیفته و حرفهای ارائه داده بود.
متاسفانه همین موضوع برای نسیم ادبی اتفاق افتاده و او هم مانند بهاره کیان افشار، درگیر کلیشه بازیهای قبلی خود شده و هنوز نتوانسته از این کلیشه رها شود. البته گاهی داشتن یک سبک خاص در بازیگری میتواند به نفع بازیگر باشد؛ اما به شرطی که با هر بار بازی کردن آن نقش، آن سبک را به تکامل برساند.
حضور باربد بابایی در این فیلم از اتفاقات بحث برانگیزی بود که ریسک پذیر بودن بیدل را بیشتر نشان میدهد. اما بازهم داود بیدل اشتباه کرده و نتوانسته آن ذهنیتی که از بازی باربد بابایی داشته را به مخاطب عرضه کند.
باربد بابایی به واسطه مجری گری، پرسونای خاصی را در کارهایش ثبت کرده و شکستن این پرسونا هم برای مخاطب و هم برای خودش کار سختی است.
اما فاجعه آن جایی است که باربد بابایی نقشی را بازی میکند که وابسطه به مهارتهای بازیگری است. یعنی نیاز دارد تا هرچه دارد رو کند تا آن نقش منطقی جلوه کند.
سمیرا حسن پور با بازی متفاوت خود، تنها بازیگر با مهارت فیلم نمور حساب میشود. خوشبختانه او مثل بهاره کیان افشار یا نسیم ادبی درگیر سبک خاصی نشده و به راحتی از پس نقشش بر آمده. بازی او نه اغراق آمیز است و نه بسیار خشک ساده، بلکه یک بازی کم نقص است.
روایت بی در و پیکر
روایت فیلم نمور، برگرفته از ایدههای سریالهای ترکی است که این روزها متاسفانه در بین بعضی کارگردانها رواج یافته تا در این سبک به سریالسازی و فیلمسازی بپردازند. البته هر کارگردانی سبک خودش را دارد، مهم این است که بتواند از پس آن بر بیاید.
به گفته کارگردان، فیلم نمور در مورد روابط انسانی است؛ اما اصلا این فیلم به پیچیدگی این روابط نپرداخته و بیشتر حالت شوخی دارد؛ گویا کارگردان مخاطبها را دست کم گرفته و این نوعی توهین به مخاطب است.
روایت یک خط مستقیم و سر راست ندارد و بی دلیل مخاطب را علاف میکند. تا اواسط فیلم منتظر بودم تا داستان اصلی آغاز شود و اواخر فیلم تازه داستان اصلی و حرف خودش را بیان میکند. این یعنی فیلم نمور ساختار منسجمی ندارد و خود کارگردان هم با سرسری گرفتن پایانبندی فیلم این را میداند.
اطلاعات فرعی برای اینکه مخاطب در جریان قرار بگیرد بسیار ساده و احمقانه و در قالب دیالوگهای بی ارزش ارائه میشوند؛ نتیجه اینکه کارگردانی بسیار ضعیف و بی در و پیکر است.
درونمایه فیلم شاید در ذهن نویسنده با ارزش باشد و قابل روایت باشد، اما در پرده سینما جایی ندارد یا حداقل در انتقال آن بسیار ناموفق عمل کرده است.
فیلم میخواهد بگوید که دروغها برای روابط مانند سم عمل میکند که بالاخره یه روز مجبور به نوشیدن آن میشوید. اما اصلا اینطور بیان نمیشود. این دروغها هیچ عاقبتی برای کسی نداشت و کسی ضرری ندید و در پایانی که سرهم بندی شد کل درونمایهای که از ابتدا نویسنده آن را ساخته بود یکباره فرو ریخت.
فیلمرداری هنری خستگی ناشی از روایت را برطرف میکند
تنها عنصری که فیلم نمور را قابل تحمل میکند، تصاویر و فیلمبرداری هنری آن است. بدون شک دیدن تصاویر هنری از محیطهای زیبا و چشمنواز، تنها چیزی است که خستگی مخاطب را برطرف میکند و فیلم را قابل دیدن میکند.
حتی ترتیب قرار گیری شخصیتها و میزانسن نیز هنری و قابل قبول است. ولی متاسفانه این هنر در دل فاجعه روایت هدر رفته.
فیلم سینمایی نمور، حاصل ریسک پذیری در عین نداشتن تجربه لازم است. روایتی دارد که تنها در همان دقایق فیلم مخاطب را کمی درگیر میکند و به محض شروع عنوانبندی پایانی زود فراموش میشود و از یاد میرود.
چهلمین جشنواره فیلم فجر:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
چرا انقد نقدهاتون بیرحمانس آقا ایمان!
ظاهرا شما هم میخواید راه اقای سلیمانی رو پیش برین
نقد یعنی اینکه ایرادات رو بگی، غیر از اینه ؟
آقا اکرمی هم همین کارو کرده دیگه!
میخواستی بیاد به یه همچین چیز کریهی نقد خوب بده؟
تمام فیلم های ایرانی بلا استنثا همینن!
زخمه کاری،جدای نادر از سیمین،قهرمان....................(خیلی خیلی طولانی).
پ ن:یکم فیلم ببین فک کنم فقط ستایش احضار(صدا سیما) رو دیدی??
من با کسی که از نظرش قهرمان اصلا لیاقت داشتن اسم "فیلم" رو داره ، کاری ندارم
هیتر وطنی تایید شد✋?
راست میگه قهرمان واقعا ارزش کن رو نداشت