ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

فیلم و سریال

نقد فیلم نگهبان شب – بر علیه ترس‌ها

ترس بزرگ‌ترین دشمن انسان است؛ هر شخصیتی از چیز‌های کوچک و بزرگی ترس دارد و به واسطه آن احساس ضعف می‌کند. هر کس بتواند این ترس‌ها را کنار بگذارد، برنده است و هر کس تصمیم ...

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی | ۱۴ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۲:۵۴

ترس بزرگ‌ترین دشمن انسان است؛ هر شخصیتی از چیز‌های کوچک و بزرگی ترس دارد و به واسطه آن احساس ضعف می‌کند. هر کس بتواند این ترس‌ها را کنار بگذارد، برنده است و هر کس تصمیم بگیرد تا ابد با ترس‌هایش زندگی کند، در بزرگ‌ترین حسرت‌های زندگی غرق می‌شود. با نقد فیلم نگهبان شب همراه ویجیاتو بمانید.

چهلمین جشنواره فیلم فجر

رضا میرکریمی؛ کارگردان پر افتخار سینما

با دیدن نام رضا میرکریمی در مقام کارگردانی این فیلم، به درخشیدن این فیلم نه تنها در جشنواره فیلم فجر بلکه در جشنواره‌های بین المللی امیدوارم شدم. اینکه چقدر این امید درست بود و چقدر غلط در ادامه بهش می‌پردازم.

رضا میرکریمی از کارگردانان مطرح با سابقه کاری درخشان است که با فیلم‌هایی چون دختر، قصر شیرین، امروز، یه حبه قند و دیگر فیلم‌های به نسبت پر افتخارش در حرفه کارگردانی خوش درخشیده است.

میرکریمی ابتدا با پرداختن به مسائل دینی و تاثیر آن در جامعه حرفه خود در مقام کارگردانی و نویسندگی را آغاز کرد. بعد‌ها رفته رفته این درونمایه در فیلم‌های او به صورت کامل نقاب جامعه شناختی زدند و مسائل دینی کماکان به صورت غیر مستقیم در دل روایت‌های او جا داده شده بود.

با نگاهی به آثار میرکریمی می‌توان متوجه شد که او علاقه زیادی به خلق گره‌هایی با مضمون جامعه‌شناختی و خانواده در داستان دارد. هر چند بخش زیادی از فیلم‌های او در مقام نویسندگی نبوده، اما می‌توان انسجام و رابطه این فیلم‌ها را _ چه آن‌هایی که خودش نوشته چه آن‌هایی که آن را فقط کارگردانی کرده _ به صورت عینی مشاهده کرد.

به طور کلی او نوعی پیچدگی و راز و رمز را در ساختار روایت قرار می‌دهد و به واسطه این راز و رمز، کنش شخصیت‌های فرعی و واکنش شخصیت اصلی که صاحب این راز درونی است را به مخاطب نشان می‌دهد.

او با فیلم یه حبه قند، این راز را در یک رابطه عاشقانه جا داد، با فیلم امروز در دل دغدغه‌های یک راننده تاکسی این گره را انداخت و با فیلم دختر، یک رابطه پدر و دختری را برای نشان دادن پیچیدگی شخصیت‌های انسانی انتخاب کرد.

فیلم نگهبان شب
فیلم نگهبان شب

تیم بازیگری با شخصیت‌ها هماهنگی کامل دارد

فیلم نگهبان شب اما می‌توان گفت سر راست‌ترین و مستقیم‌ترین اثر میرکریمی است. روایت فیلم گره خاصی ندارد، ولی هدفمند پیش می‌رود. اینکه فیلم به جای پرداخت به یک ماجرای خاص و کلیدی، صرفا یک مسیر مستقیمی را پیش گرفته و رو به جلو می‌رود، نه تنها چیز بدی نیست، بلکه نقطه قوت فیلم است.

یکی دیگر از بزرگ‌ترین نقاط قوت فیلم که به شدت جایزه می‌طلبد، تیم بازیگری آن است. تک تک بازیگر‌ها در نقش‌هایشان نشسته‌اند و گویا کس دیگری جز آن‌ها نمی‌توانست آن شخصیت را بازی کند.

شخصیت رسول با بازی تورج الوند، یک شخصیت ضعیف با اعتماد به نفس پایین است ( که البته دچار تحول می‌شود) و به قول یکی از شخصیت‌ها، هر که هر چه می‌گوید، رسول می‌گوید چشم و اصلا از خودش استقلالی نشان نمی‌دهد.

اما به مرور، این شخصیت به واسطه بعضی اتفاقات در داستان، تغییر پیدا می‌کند و این تغییر اصلا تغییر فضایی و غیر منطقی نیست؛ بلکه بر اساس یکسری از اتفاقات منطقی و مهندسی شده این تحول رخ می‌دهد.

تورج الوند که تا پیش از فیلم نگهبان شب از نزدیک بازی درامش را ندیده بودیم، اکنون با این فیلم به بهترین شکل در وجه درام شخصیت خودش فرو می‌رود و به خوبی روند تغییر شخصیت رسول را نشان می‌دهد.

مهم‌ترین عنصر موفقیت تورج الوند در نقش رسول، توانایی‌اش در به بازی در آوردن ضعف‌های شخصیتی است. اینکه بتوان یک موضوع پیچیده و درونی را که صرفا در ذهن شخصیت است به نمایش گذاشت، ترکیبی از هنر فیلمنامه‌نویس، کارگردان و بازیگر است. هر سه به خوبی وظیفه خود را درک کردند و آن به بهترین شکال ادا کردند.

لاله مرزبان که شاید او را از فیلم زیر سقف دودی بشناسید، در فیلم نگهبان شب در نقش اول زن بازی می‌کند. بازی او در زیر سقف دودی چیز مقبولی بود، اما موقعیت فیلمنامه و نقشش زیاد نگذاشت مهارت‌های خودش را مانور بدهد.

اما اکنون در یکی از سنگین‌ترین و دراماتیک‌ترین نقش‌ها بازی می‌کند؛ دختری که ضعف در شنوایی دارد و مانند رسول اعتماد به نفس به شدت ضعیفی داشته که ظاهرا قبل از شروع داستان با آن مبارزه کرده و اکنون دیگر احساس ضعف ندارد.

بازیگری لاله مرزبان در فیلم نگهبان شب می‌تواند سکوی پرتاب بزرگی برای او باشد و به نظر من بدجوری نظر‌ها را به سمت خود جلب خواهد کرد. او احتمالا با کمک فیلمنامه نویس و کارگردان به خوبی نقش دختر تکامل یافته‌ای که به همدمی مثل خود نیاز دارد را درک کرده و آن را به نمایش گذاشته است.

محسن کیایی تا پیش از فیلم نگهبان شب توانایی‌اش را در بازیگری هم در نقش درام و هم در نقش کمدی ثابت کرده است. البته او در فیلم نگهبان شب چیز جدیدی برای ارائه ندارد، بلکه همان مسیر قبلی را پیش می‌گیرد و مسیر تکامل آن را طی می‌کند. درست است که محسن کیایی از تجربیات پیشین خود هنگام بازی در فیلم نگهبان شب استفاده کرده، اما با این‌حال به خوبی در نقش خودش نشسته و با کمترین نقص آن را به نمایش می‌گذارد.

ساختار فیلم قانون خاصی ندارد اما درگیر کننده است

نگهبان شب داستان خطی دارد که از همان ابتدا تا پایان‌بندی، با ریتم و سرعت مناسبی پیش می‌رود. بر خلاف دیگر فیلم‌های میرکریمی که روایت را یک گره و نقطه پیش می‌برد و تا انتها مخاطب را در انتظار گره گشایی می‌گذارد، فیلم نگهبان شب، نه با گره یا یک ماجرای خاص، بلکه با سکانس‌های تزئینی و هدفمند که مستقیم دل مخاطب را هدف گرفته پیش می‌رود.

نمی‌توان برای نگهبان شب ساختاری تعیین کرد؛ فیلم به قوانین عمل نمی‌کند و مانند شخصیت اصلی، احساسی رفتار می‌کند و از منطق در ساختار استفاده نمی‌کند. این موضوع چیز بدی نیست؛ این ویژگی خوب فیلم است که بدون پیروی از ساختار خاصی مخاطب را درگیر روایت مستقیم و خطی‌اش می‌کند.

هرچند فیلم درگیر ساختار خاصی نیست اما سرعت فیلم با مهندسی دقیقی تنظیم شده است. ریتم و تمپو روایت، دست سکانس‌هایی است که در طول فیلم پراکنده شدند و مخاطب را شارژ می‌کند و او را برای دیدن ادامه ماجرای ساده فیلم ترغیب می‌کند. این سکانس‌ها گاهی از مخاطب خنده می‌گیرند و گاهی او را خشمگین می‌کنند و گاهی هم او را مجبور به اشک ریختن می‌کنند. در طول فیلم بار‌ها سالن یکصدا زدن زیر خنده و گاهی هم انقدر سکوت حاکم بود که انگار کسی در سالن وجود نداشت.

نقاط عطف فیلم محدود به تعداد نیستند و می‌توان آن‌ها را به وفور در فیلم پیدا کرد. البته تعداد نقاط عطفی که تاثیر بسیار زیادی روی روایت و شخصیت می‌گذارند کم و تا حدودی به جا هستند. در واقع می‌توان گفت سکانس‌های عطف فیلم به تمام وظایف خود عمل کردند. هم داستان را پیش می‌برند، هم شخصیت را دچار تحول می‌کنند و هم مخاطب را شدیدا درگیر روایت می‌کنند.

میرکریمی در فیلم نگهبان شب مهارت هنری خودش را در خلق سکانس‌های پر تنش به رخ می‌کشد؛ سکانس‌هایی که قبل و بعدش زمین تا آسمان فرق می‌کنند. تنش در این سکانس‌ها تاثیر خودش را در روایت و شخصیت می‌گذارد.

این سکانس‌ها هر کدام موضوعی را مطرح می‌کنند و آن را در بحرانی قرار می‌دهند که شخصیت قرار است وارد آن شود و یا تلاش کند از آن خارج شود. هنر در این دست سکانس‌ها آنجا مشخص می‌شود که محیط و عناصر محیطی سکانس، مقدار تنش را چندبرابر می‌کنند و بحرانی که شخصیت در آن قرار دارد را به صورت مستقیم به مخاطب منتقل می‌کنند.

پایان‌بندی فیلم با اینکه کمی سریع پیش می‌رود، اما کاملا در خدمت درونمایه فیلم قرار می‌گیرد و به دل مخاطب می‌نشیند.

یکی از عامل موفقیت یک فیلم، جور بودن آغاز و پایان آن است. نه اینکه آغاز و پایان باید به یکدیگر شبیه باشند؛ منظور این است که فیلم هر موضوعی که در آغاز پرونده آن را باز کرده به نحوی در پایان آن را حل و فصل کند. نیازی نیست به صورت دقیق به مخاطب توضیح داده شود؛ گره گشایی حتی با یک نگاه هم می‌تواند انجام شود.

فیلم نگهبان شب در پایان‌بندی خود، مسائل را نه با توضیحات اضافه و نه با دیالوگ‌های احمقانه اطلاعات محور، بلکه با بازیگری و تصاویر هنری حل می‌کند. این یعنی کارگردان کار خود را بلد است و مخاطب را می‌شناسد و برایش ارزش و احترام قائل است.

فیلم نگهبان شب
محسن کیایی در فیلم نگهبان شب

درونمایه مخاطب خاصی ندارد و حرفش به کل جامعه است

اگر یکم از بحث فنی و ساختاری فیلم فاصله بگیریم، می‌رسیم به بطن فیلم یعنی درونمایه‌ای که در طول روایت سعی شد تا طوری به مخاطب القا شود که در مورد باور‌هایش در زمینه یکسری از مسائل جامعه‌شناسی و شخصیت‌شناسی تجدید نظر کند.

فیلم نگهبان شب مخاطبِ هدف ندارد و حرفش را به کل جامعه می‌زند. جامعه‌ای که داخلش سرباز هست، کارگر هست، نگهبان هست، مرد عاشق هست، آدم بی اعتماد به نفس هست و خیلی از قشر‌های دیگری که نوشتنش زمانبر است.

در طول فیلم حرف‌های زیادی گفته می‌شود؛ اما اگر بخواییم آغاز فیلم و پایان‌بندی آن را در نظر بگیریم و وسط فیلم را فاکتور بگیریم، حرف فیلم در مورد حسرت‌هایی است که هیچ راه چاره‌ای برایش پیدا نمی‌شود و فقط باید جلوی رخ دادنش را گرفت.

اینطور به نظر می‌رسد که فیلم هیچ راه حلی برای حل و فصل حسرت‌های قدیمی نشان نمی‌دهد و این مفهوم را می‌رساند که حسرت‌ها، شخصیت‌ها را با خود به قعر تاریکی و زوال می‌برند. اما در حقیقت فیلم نشان می‌دهد که با کنار گذاشتن ترس‌ها و ضعف‌ها می‌توان قبل از وقوع حسرت، جلوی آن را گرفت.

زندگی کردن در لحظه به جای بها دادن به ترس‌ها و ضعف‌ها، چیزی است که مانع این حسرت‌های خانمان سوز می‌شود. شخصیت اصلی یعنی رسول، یکسری ضعف‌هایی دارد. این ضعف‌ها شامل ترس از فضای بسته، ترس از ارتفاع و عدم اعتماد به نفس می‌شود.

شخصیت دایی به عنوان یک سوپر ایگو یا شخصیت استاد تلاش می‌کند تا جنم داشتن را به رسول یاد بدهد. او که به خاطر از دست دادن پسرش و دور بودن از او در آخرین لحظات عمرش درگیر یک حسرت بزرگ شده، هنگامی که روز به روز به زوال می‌رود، سعی می‌کند رسول را از ایجاد حسرت در زندگی نجات دهد.

شخصیت رسول با کمک دایی به تحول لازم می‌رسد؛ اگر دایی نبود، احتمالا او هیچ وقت نمی‌توانست با ضعف‌هایش کنار بیاید و روزی مانند خود دایی در بزرگ‌ترین حسرت‌های زندگی می‌ماند و می‌سوخت.

تمام حرف فیلم همین است؛ که ترس بزرگ‌ترین دشمن انسان است. ترس شخصیت را از زندگی دور می‌کند، از تشکیل خانواده دور می‌کند و از عشق ورزیدن خالصانه جلوگیری می‌کند. بنابراین باید جلویش را گرفت و این به گفته فیلم تا حدودی وظیفه بزرگان ما است. آن‌ها باید هوای جوانان خودشان را داشته باشند و نگذارند که به احساس حسرت دچار شوند. این وظیفه خیلی بزرگی است که فیلم نگهبان شب به آن می‌پردازد.

فیلم نگهبان شب

فیلم نگهبان شب، با روایت مستقیم و بی تعارفش، در پرده بزرگ سینما درخشش خود را به رخ می‌کشد. تیم بازیگری توانمند و فیلمنامه مرتبش، همه از یک کار تیمی بی نظیر خبر می‌دهد که می‌تواند به مدت 2 ساعت مخاطب را درگیر خود کند و حتی بعد از آن تا چند روز این درگیری با روایت را ادامه می‌دهد.

فیلم با انتخاب بازیگران تازه نفس به جای بازیگران شناخته شده در نقش‌های اصلی، نشان می‌دهد که آمده تا جایزه بگیرد. به نظر من این فیلم، گل سر سبد جشنواره می‌شود و نظر داور‌ها را به خود جلب خواهد کرد.

چهلمین جشنواره فیلم فجر:

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی