نقد فیلم ماهان – یک تله تئاتر نه چندان خوب در سینما!
حال و هوای خوب، لحظات امیدبخش در کنار بازیگری اغراق آمیز و ساختاری بی منطق، ساخته جدید خانواده شاه حاتمی است که میتواند برای لحظاتی حال و هوایتان را عوض کند؛ اما انتظار یک اثر ...
حال و هوای خوب، لحظات امیدبخش در کنار بازیگری اغراق آمیز و ساختاری بی منطق، ساخته جدید خانواده شاه حاتمی است که میتواند برای لحظاتی حال و هوایتان را عوض کند؛ اما انتظار یک اثر حرفهای را نداشته باشید. با نقد فیلم ماهان همراه ویجیاتو بمانید.
عناصر تئاتری در فیلم موج میزند
علی شاه حاتمی سابقه کارگردانی طولانی اما نه چندان درخشانی در کارنامه خود دارد. او در فیلم ماهان جایش را به پسرش حمید شاه حاتمی داده و خودش در مقام تهیهکنندگی ظاهر شده است.
بازیگران فیلم ماهان شامل تعدادی بازیگران تازه نفش البته در سینما میشوند که نام وحید رحیمیان در بین تیم بازیگری چشمک میزند. وحید رحیمیان را شاید از خنداننده شو خنداونه به یاد داشته باشید. بازی او به عنوان یک نقش مکمل، بازی قابل قبول و مفرحی است اما اصلا انتظار یک بازی درخور پرده نقرهای سینما نداشته باشید.
بازی بازیگران بدون استثنا همگی به مخاطب حال و هوای تئاتر را القا میکنند. فریادهای بدون ریتم و یکنواخت بازیگران دو نقش اصلی یعنی امیررضا نظری و نگار جوکار، در بعضی سکانسها باعث شد تا لحظاتی حس کنم مقابل صحنه تئاتر قرار دارم.
نه تنها لحن صحبت و بلندی صدا، بلکه نوع دیالوگ نویسی اغراق آمیز هم محیط تئاتر را به یاد مخاطب میآورد.
جالب این است که امیررضا نظری، بازیگر نقش ماهان چندین سال سابقه کار در تئاتر را داشته و فیلم ماهان اولین تجربه سینمایی او است. انگار مستقیم او را از صحنه تئاتر، مقابل دوربین فیلمبرداری بردند و نتوانسته تفاوت بین بازی در تئاتر و بازی در سینما را درک کند. البته این وظیفه کارگردان است تا فیلمنامه را از تم تئاتری خارج کند و بازیگران را توجیه کند.
نگار جوکار بازیگر نقشِ آفرین، نیز کارش را از تئاتر شروع کرده و مدل بازی او نیز نشان دهنده مهارت بازیگری او در تئاتر است. البته او سابقه بازی در فیلم سینمایی و مجموعههای تلویزیونی را داشته.
ساختار فیلم، به دیگر بخشهای آن ضربه میزند
ساختار فیلم و پیوند بین سکانسها تا اواسط آن بی منطق است. گویا کارگردان عجله داشته تا خیلی سریع روند فیلم را جلو ببرد و احتمالا با خود فکر کرده مخاطب نیاز دارد تا سریع به یکسری سکانسهای مفرح برسد.
از طرفی خود روایت و داستان هم به این بی منطقی در ساختار اضافه میکند. شخصیت اصلی یعنی ماهان، سرطان بدی دارد ولی در طول فیلم تنها دوبار از حال میرود و هیچ علائم دیگری نشان نمیدهد. طوری که در اواخر فیلم مخاطب یادش میرود شخصیت اصلی سرطان دارد.
البته شاید این بی منطقی به خاطر درونمایه امید بخشش است. شاید فیلم خواسته مخاطب بداند که اگر شخصیت امید را انتخاب کند، حتی سرطانش هم یادش میرود.
ساختار فیلم از یک مرحله به بعد تازه جان میگیرد و مخاطب را با وجود تمام نقصهای فیلم، پای سکانسهایی با محیط زیبا و درونمایه امیدبخش مینشاند. کارگردان پرده اول فیلم را به صورت سرسری رد کرد تا به نقطه عطف اول فیلم برسد و حرفش را سریع بزند و برود.
سکانسهای مفرح و محیطهای جذاب، مانع فروپاشی فیلم شده
وقتی وارد پرده دوم فیلم میشوید، گویا همه چیز دست به دست هم میدهد تا روزنههای فیلم با کاردک بَتونه پر شود و مخاطب خودش را از اینکه به دیدن این فیلم آمده تحسین کند.
نمایش برخی از محیطهای جذاب و مقدس و نماهایی از طبیعتهای بکر ایران، از عناصری بود که نقصهای بازیگری و ساختار را قابل تحمل میکرد. نشان دادن محیطهایی از کلیسا، معبد زرتشتی و مسجد در فیلم، زیبا و هنری بود اما ساختار قرار گیری این سکانسها کنار هم به درونمایه ضربه میزند و حرف فیلم به درستی منتقل نمیشود.
کشمکشها و جر و بحثهای زن و شوهری در طول فیلم در جاهایی واقعا کارساز عمل میکند اما در بعضی جاها باز به صحنه تئاتر بدل میشود و بازیهای اغراق آمیزی را شاهد میشویم. اما به طور کلی، پرداختن به رابطه این زن و شوهر، از عواملی بود که فیلم را سرپا نگه میداشت و از فرو ریختنش جلوگیری میکرد.
پایانبندی فیلم به جای آنکه از تصویر سازی و بازیگری برای انتقال گره گشایی استفاده کند، با تنبلی عجیبی با نریشن نقش ماهان سرهم بندی میشود. هر چند این نریشن کیفیت خوبی داشت و درونمایه را منتقل میکرد؛ اما بازهم این نوع پایانبندی مناسب تئاتر است نه سینما.
مخاطب در تئاتر بیشتر از آنکه ببیند، دوست دارند بشنود. به همین دلیل بازیگران تئاتر اغراق آمیز بازی میکنند و بیشتر از اکت نمایشی به دیالوگ بها میدهند. اما در سینما مخاطبان آمدند تا چیزهایی که قابل گفتن نیست و یا ارزش دیدن دارد را تماشا کنند.
این وظیفه کارگردان است که تفاوت صحنه تئاتر و پرده سینما را درک کند و فیلمنامهاش را در جهت نمایش بیشتر و دیالوگ کمتر پیش ببرد و برای بازیگران هم این موضوع را توجیه کند.
امید، عنصر اصلی درونمایه فیلم است
درونمایه فیلم، ستون اصلی ساختمان فیلم است و با سختی نمیگذارد ساختار فیلم فرو ریخته شود. ارزش روایی درونمایه بسیار زیاد است؛ اما در مقابل، زیاد هم گفته شده و چیز جدیدی نیست.
اگر قرار باشد روزی فیلمسازی به این درونمایه که بارها در طول تاریخ سینما بیان شده بپردازد، باید کار متفاوتی بکند و از کلیشه فاصله بگیرد.
اما مشکل درونمایه کلیشه بودن آن نیست؛ درونمایه به خودی خود ارزشمند است و مستقیم و بدون دردسر به مخاطب گفته میشود، اما متاسفانه ساختار فیلم به این درونمایه ارزشمند صدمه میزند.
امید، عنصر اصلی درونمایه فیلم ماهان است. فیلم خیلی محتاجانه و با حالت التماسگونه از مخاطب میخواهد امید داشته باشد و در سختترین لحظات هم بیخیال زندگی نشود. نگاه نزدیک فیلم به کودکان سرطانی هم چیز جذابی بود که هم شیرین بود و هم تلخ. این درگیری احساسات نکته مثبت فیلم بود که بازهم ساختار و تیم بازیگری نگذاشت تا به درستی این تغییر و تحول احساسی در مخاطب رخ دهد.
راحت گرفتن نحوه انتقال درونمایه در فیلم، ماهان را تبدیل به یک اثر مینیمالیسم نسبتا ضعیف میکند. در پرده اول و آخر فیلم، درونمایه با دیالوگ و به وضوح گفته میشود: امید، جهت گلوله شلیک شده به سمتت رو تغییر میده.
فیلم ماهان اثر قابل تحملی است. اگر دوست دارید لحظاتی از دنیای منطقی فاصله بگیرید و در محیطهای زیبا مناطق مختلف ایران غرق شوید، دیدن فیلم ماهان خالی از لطف نیست و میتواند برای مدتی حال و هوای دلتان را عوض کند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
واقعا انقدر فیلم های متقاضی افتضاح بودند که اینارو انتخاب کردن؟
سینمای ایران دیگه برای فیلم و از اینجور چیزا نیست
رسما گالری عکاسیه