آیا باید به آثار سینمایی اقتباس شده از ویدیوگیم امید داشته باشیم؟ در این مطلب به ۱۰ بازی ویدیویی که پتانسیل فوقالعادهای برای تبدیل شدن به اثری سینمایی دارند میپردازیم. با ویجیاتو و مرور این فهرست همراه باشید.
هنر سینما و بازیهای ویدیویی از ابتدا دو مسیر متفاوت را طی میکردهاند (یا حداقل اینطور بهنظر میرسد). در ادامه اما با پیشرفت تکنولوژی و آسانتر شدن بازیسازی کارگردانان بسیاری دست به خلق آثاری سینمایی زدند و حال نهتنها نقش کلیدی داستان در ویدیوگیم پررنگتر شده که ویدیوگیم بیشتر از هر زمان دیگری حس و حالی سینمایی به مخاطب القا میکند. از طرفی میدانیم پردههای نقرهای هم همیشه راهی پیدا میکنند تا بهترین خاطرات خوش ویدیوگیمیمان را خراب کنند. از مجموعه فیلمهای به هیچ عنوان خشن مورتال کامبت که به طرز عجیبی اصرار بر پرداخت شخصیتهای تازه و در عین حال بهدردنخور دارند گرفته تا توم ریدر و آنچارتد که به مثابه یک زالو در حال مکیدن خون رقیق اکشنها و قاببندیشان در قالب نسخه دست چندمِ و کپی شده بازیها عطشی سیریناپذیر دارند. در مطلب امروز اما قضیه کمی متفاوت است. چه میشد اگر فیلمنامه، بازیگران و به خصوص کارگردانان ماهری برای ساخت چنین آثار اقتباسی دور هم میآمدند و بالاخره اثری درخورد توجه را به نمایش میگذاشتند. پس بیایید لیست فانتزی آثار اقتباسی با کارگردانانی که رویاپردازی میکنیم آنها را بسازند را شروع کنیم.
۱۰. بازی Marc Ecko’s Getting Up: Contents Under Pressure به کارگردانی رایان کوگلر
بازی Marc Ecko’s Getting Up: Contents Under Pressure داستان ترین (Trane) را دنبال میکند؛ یک گرافیتکار آماتور و تازهکار که سعی دارد با فساد و ظلمی که در منطقه زندگیاش در جریان است مبارزه کند. حال فقط برای لحظهای تصور کنید چه میشد اگر رایان کوگلر این اثر را میساخت. دیوانهکننده است نه؟ کوگلر در حالی بهترین فیلم راکی را کارگردانی کرده که همه میدانیم دیدگاه انتقادی که او به جامعه و به خصوص سیاستهای آن دارد آثار او را به درجه ارزشمندی ارتقا داده و او را در جایگاه ویژهای برای ساخت این اثر اقتباسی فرا میخوانند. از طرفی هم میدانیم کوگلر و مایکل بی. جردن چندین بار به طور منظم با هم کار کردهاند. حال باری دیگر تصور کنید فیلمی به کارگردانی و بازیگری کوگلر و جوردن در رابطه با مبارزه با فسادهای رخنه کرده در جامعه را ببینم. بیایید دعا کنیم چنین روزی در قید حیات باشیم.
۹. بازی Shadow Of The Colossus به کارگردانی گرث ادواردز
راستش را بخواهید به هیچ عنوان دوست ندارم ساخته تکرارناشدنی فومیتو اوئدا به سینما راه یابد. این اثر انقدر جادویی، شگفتانگیز و همهچیزتمام است که فکر خراب شدن چنین ایدهای در لابهلای فریمهای سینما مو به تنم سیخ میکند. اما از آنجایی که گرث ادواردز را با ساخت گودزیلا محصول سال ۲۰۱۴ میلادی و به رخ کشیدن هیبت عظیم آن هیولا میشناسیم میتوانیم کورسوی امیدی داشته باشیم که این هنرمند در به تصویر کشیدن کلوسیها هم بسیار موفق عمل کند و مشکلات فیلم گودزیلا را در شدو آو کلوسوز جبران کند. به شخصه هنوز هم نمیتوانم به هیچ کارگردانی برای ساخت این بازی اعتماد کنم. شما هم؟
۸. بازی Grand Theft Auto: Vice City به کارگردانی مارتین اسکورسیزی
مجموعه بازیهای جیتیای از بدو تولد تا به امروز ارجاعات زیادی به آثار سینما و تلویزیون نظیر برکینگ بد و بازگشت به آینده (Back to the Future) داشتهاند و همواره میزبان صحنههای اکشن، شخصیتپردازی و داستانسراییهایی به مراتب درخشانتر از بسیاری از آثار سینمایی بودهاند. حال لحظهای فکر کنید اسکورسیزیِ اعظم ساخت اقتباس قسمت وایس سیتی که در دهه ۸۰ جریان دارد را بر عهده بگیرد. بهترین بازی گانگستری در دستان قدرترین کارگردان. حتی فکر کردن به این مساله، بیاندازه هیجانانگیز است. چه برسد به اجرایی شدن چنین ایدهای و آمیختن قابهای اسکورسیزی با خشونتها و انتقامها و آن شخصیتهای تماما خاکستری. در یک کلام، توصیفنشدنی!
۷. بازی God Of War به کارگردانی زک اسنایدر
آن دیالوگهای آتنا که میگفت «هیچجایی برای قایم شدن وجود نداره، اسپارتان. هرچقدر که میخوای بین خودت و حقیقت فاصله بنداز (نادیده بگیر) این هیچچیز رو عوض نمیکنه. به هر آنچه که نیستی تظاهر کن…مربی…همسر…پدر…ولی حقیقت اجتنابناپذیری وجود داره که هیچوقت نمیتونی ازش فرار کنی: تو نمیتونی تغییر کنی، تو برای همیشه یه هیولا باقی میمونی» را یادتان هست؟ دیالوگهای کریتوس را چهطور؟ آن زمانی که با اندوهی مرگبار پاسخ داد «میدونم اما من دیگه هیولای تو نیستم». حقیقتش را بخواهید آتنا راست میگفت بهنظرم آدم هرچهقدر هم که تلاش کند نمیتواند از گذشته فرار کند. بالاخره یک روز مجبور میشوی با تمام آنچه سعی در انکار آن داشتی چشم در چشم بشوی و ناتوان بودن و فلج شدنت را بیش از پیش احساس کنی، آن لحظه زمانی است که به خودت میآیی و میبینی گذشتهات عین یک سایه همهجا به دنبالت بوده و تو فقط داشتی خودت را گول میزدی.
حال چه کسی بهتر از اسنایدر و نمایش چنین فاجعه تاریکی، چه چیزی بهتر از غرق شدن در اقیانوس کابوسهای تاریک او و چه لذتی شیرینتر از دیدن فروپاشی اخلاقی آدمهایی که تا به اینجا قهرمان داستان بودهاند. لطفا این فیلم را بسازید.
۶. بازی Bully به کارگردانی تاد فیلیپس
جدا از سلیقهای بودن و بحث در مورد آثاری که تاد فیلیپس آنها را کارگردانی کرده است، حقیقتی که با تکیه بر کارنامهاش میتوانیم به آن پی ببریم این است که او طیف مختلفی از ژانرها از درام اجتماعی گرفته تا آثار کمدی و طنز را کارگردانی کرده و همین هم او را به گزینه خوبی برای اقتباس از بازی بولی قرار میدهد.
بازی بولی داستان پسری به نام جیمی را دنبال میکند که به یک مدرسه شبانهروزی فرستاده میشود و در این بین چیزهای متفاوتی از جمله بلوغ، خرابکاریها، و صدالبته به قدرت رسیدن و قلدری را تجربه میکند. ترکیبی دراماتیک و مفرح که کمی وسواس در ساخت آن میتواند منجر به خلق اقتباس قابل قبولی از ساخته راکستار شود.
۵. بازی Tony Hawk’s Pro Skater به کارگردانی کاترین هاردویک
راستش را بخواهید طی دو دهه اخیر فیلم دهنپرکن ورزشی نداشتهایم. حال در این زمان که طرفداران، تشنه چنین آثاری هستند چه میشود اگر اقتباسی از مجموعه تونی هاوک ساخته شود؟ سری بازیهای تونی هاوک هیچگاه روایت خطی درست و درمانی نداشتهاند (یا اینکه اصلا نداشتهاند) و جمع و جور کردن یک خط داستانی قابل احترام با کارگردانی هاردویک که تا پیش از این، او را با Lords of Dogtown میشناسیم میتواند ترکیب خوبی از سرگرمی و قابهای مثالزدنی را تحویلمان بدهد.
۴. بازی Crash Bandicoot به کارگردانی فیل لرد و کریستوفر میلر
پس از موفقیت نسبی لایواکشن سونیک، استودیوهای بسیاری قصد تصرف یکی دیگر از کاراکترهای کارتونی دیگر ویدیوگیم به هدف سوددهی نجومی را در سر میپرورانند. گرچه همین مساله کافی است تا دیگر هیچگاه آرزوی ساخته شدن چنین اثری را نداشته باشیم اما چه چیزی بهتر از سود دوسربردِ پر شدن جیب استودیوها و لذت مخاطبان از فیلمی بسیار باکیفیت و قابل احترام.
لرد و میلر با تمام موفقیتها و کارنامه درخشانشان ثابت کردهاند کارگردانان بسیار ماهری هستند و اگر کرش بندیکوت را هم مثل انیمیشنهای لگو کارگردانی کنند میتوانند یکی از بهترین لایواکشنهای برتر چند سال اخیر را از آن خود کنند.
۳. بازی Splinter Cell به کارگردانی کاترین بیگالو
مجموعه Splinter Cell با آن مخفیکاری، صحنههای اکشن و درام قوی که در بر دارد به راحتی میتواند در فهرست برترین مجموعه بازیهای ویدیویی جای بگیرد. همچنین برخلاف برخی از عناوین این لیست که پتانسیل کمتری برای بدل شدن به اثری سینمایی دارند، اسپلینتر سل نهتنها به راحتی میتواند قابهای سینما را با وجود خود مزین کند که کارگردانی کاربلد را برای آن در نظر دارم.
کاترین بیگالو را احتمالا با یکی از بهترین اکشنهای دهه ۹۰ یعنی روزهای عجیب (Strange Days) بشناسید. شاید هم او را با آثار هیجانانگیز و سیاسی بعدیاش نظیر Hurt Locker و Detroit به خاطر آورید. قاطعانه میتوانم فریاد بزنم اگر اسپلینتر سل را در دستان امنش قرار دهند بیشک یکی از بهترین فیلمهای تریلر جاسوسی قرن را تحویل میدهد.
۲. بازی Half-Life به کارگردانی کریستوفر نولان
مدتی است که شایعاتی مبنی بر ساخته شدن فیلم Half-Life به کارگردانی جی. جی. آبرامز شنیده میشود اما راستش را بخواهید هف لایف یک بازی علمی تخیلی با روایتی پیچیده و داستانی تنیده در بعد و زمانهایی متفاوت است که از آبرامز نمیتوان انتظار کارگردانی چنین اثری را داشت. احتمالا از خود میپرسید اگر آبرامز نه پس چه کسی؟ خب معلوم است، کریستوفر نولان.
نولان با کارنامه درخشان و فیلمهای بینظیری که آنها را کارگردانی کرده بیشک یکی از بهترین کارگردانان برتر سینما به شمار میرود. حال فکر کنید چه میشد اگر با ساخت فیلم هف لایف یک فیلم ترسناک را هم به کارنامه خود اضافه میکرد. زیرا وحشت، ژانری است که این فیلمساز تا به حال آن را امتحان نکرده است.
۱. بازی Destroy All Humans به کارگردانی جیمز گان
بازی Destroy All Humans یکی از منحصربهفردترین آثاری بود که برای کنسول پلی استیشن ۲ عرضه و مدتی پیش هم بازسازی (ریمیک) شد. این اثر که به دلیل بامزه بودنش مخاطبان زیادی به دست آورد و در بین گیمرها محبوب شد به راحتی میتواند خوراک کارگردان خوشسلیقهای مثل جیمز گان باشد.
گان با ساخت آثاری مثل نگهبانان کهشکان و جوخه انتحار ثابت کرده قوهی تخیلات بیاندازه جذابی دارد. همچنین دیگر همه میدانیم تنها یک نفر میتواند انفجار بیرحمانه آدمها توسط بیگانههای فضایی و کمدی هجوآمیز Destroy All Humans (آن هم درست وسط دهه ۵۰ میلادی) آن را به تصویر بکشد. جیمز گان.
خوب میشد اگه مکس پین هم یه فیلم خوب ازش ساخته میشد
یکی دیگه هم هست
بازی آمیرزا به کارگردانی اصغر فرهادی???
جای یک فیلم خالیه
بازی Ditroite به کارگردانی آلفرد هیچکاک
شما کارگردان پیشنهاد ندی خیلی بهتره
از بالا که داشتم میخوندم داشتم فکر می کردم چی به کریستوفر نولان میرسه بعد دیدم بهترین رو به اون اختصاص دادین
بایوشاک به کارگردانی نولان
مختار فصل قیام?
برای نقش کریتوس،آقای ernest khalimov به نظرم گزینه ی خوبیه(حداقل بهتر از راک)
ماریو قارچ خور به کارگردانی ایرج طهماسب 🙂
اخه زک اسنایدر کدوم ع. ن. ی. ه که بخواد فیلم گاد رو بسازه?
جی تی ای وایس سیتی که عالی میشه
گرچه خودش از فیلم اسکار فیس الهام گرفته ولی اگه فیلم با محوریت تامی باشه بهترم میشه
دنیایی که کرش بندیکویت لیتقت سینمایی شدن داره ولی ردد نه رو نمیخوام.
هف لایف نمیتونه یه فیلم ۲ ساعته باشه ولی سریال چرا. گاد آو وار ابدا نباید بیاد تو سینما چون مطلقا هیچ بازیگری عظمت و شباهتی به کریتوس نداره چه برسه بدن زک اسنایدر. با این که انتخاب اسکورسیزی برای gta خوبه ولی غیرممکنه یه کارگردان مولف دست به همچین کاری بزنه
به نظرم اساسینس کرید ۳ هم خوبه
البته اگه بدنش دست یه کارگردان خوب
هاتلاین میامی اثر تارانتیو و مای فرند پدرو اثر Chad Stahelski
یکی از بهترین بازی ها که پتانسیل خیلی بالایی داره بنظرم میتونه پروتوتایپ باشه به کاگردانی کریستوفر نولان یا برد پیتون واقعا میتونه اگه درست کارگردانی بشه جزو برترین فیلم ها بشه
وایس سیتی رو اسکورسیزی بسازه عالیه
از وقتی که RDR2 رو تو لیست ندیدم و کارگردانی زک اسنایدر رو برای گاد آف وار دیدم،فهمیدم کل مقاله بدرد خودش میخوره?
پ.ن:البته خب این مقاله از یه سایت خارجیه و نمیشه از دوستان ویجیاتو ایراد گرفت?
گاد و زک اسنایدر
مطمئنین ؟
خراب میکنه ها??
هلف لایف به نظر من واقعا پتانسیل بالایی برای یه ساخت فیلم داره
به نظرم از سری Dishonored و fable و far cry هم میشه فیلم و سریال های خفنی ساخت
با وایس سیتی خیلی موافقم.
فکرش بکن اسکورسیزی واقعا کارگردان وایس سیتی شه.
بنظر خودم هم از مکس پین یه سریال دارک خفن می شه در اورد
باید فیلم یا لایف اکشن یا فیلم کرش بندیکوت بدن دست وس اندرسون(خالق اقای فاکس شگفت انگیز(کرش و اقای فاکس هردوشون روباه هستند)و هاوس و جزیره سگ ها)
رد دد هم میتونست تو لیست باشه
بنظرم جای گاد آف وار باید آنجارتد میزاشتین
چون گاد آف وار یه جوریه که داستانش باید تو قالب بازی روایت بشه تا اون چیزی که هست رو برسونه
ولی آنچارتد به طرز خاصی خودش یه حالت سینماتیک داره و پتانسیل تبدیل شدن به فیلم رو به خوبی داره
بازی های خیلی زیاد دیگه ای هستن که پتانسیل ساخت فیلم رو دارن اما…
با توجه به فیمایی که از بعضی بازی ها دیدم… ترجیح میدم بازی مورد نظر فقط در حد یه خاطره گوشه ذهنم یا هرچیز دیگه ای بمونه
بهترین مثالش فیلم رزیدنت اویل… کلا شخصا معتقدم نمیشه از بازی ها فیلمی به خوبی خود بازی ساخت
بازی سفیر عشق به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا
بایوشاک هم خیلی قشنگ میشد مخصوصاً نسخه سومش واقعا قشنگ بود
گاد آف وار و زک اسنایدر کنار هم؟
Wtf
تحریف ایران باستان کم بود میاد یونان و اسکاندیناوی هم تحریف میکنه
متال گیر سالید هم پتانسیل بالایی داره
راستش برای گاد آف وار به نظر من بهتره اقتباسی صورت نگیره
بازی بستری خیلی مناسبتری برای داستان گویی و ارتباط گیری با شخصیت های گاد آف وار
خدایی فیلم gta با کارگردانی اسکورسیزی چیز خوش ساختی میشه
فیلم هف لایف هم خوب در میاد
شماره هفت خوبه ولی کارگدان چرته
واقعا با همه ی لیست موافقم
خوبه که از بعضی بازی ها سریال یا فیلم ساخته بشه ولی دیگه دارن زیاد روی میکنن