گزارشِ نشستی از نوع انیمیشن ؛ بازگشت عبدالله علیمراد
انجمن سینمایی فیلمسازانِ انیمیشن ایران (آسیفا) در روز پنجشنبه دوم تیرماه، نشستی را با عبدالله علیمراد ترتیب داد و بخشی از آثارش را به انتخاب خودش، برای ما پخش کرد. سعی کردهام در این نوشته، ...
گوگول برای ادبیات روسیه درست شبیه به عبدلله علیمراد برای انیمیشن عروسکی ایران است. نویسندگان بزرگ روس از زیر «شنلِ» گوگول (نام مشهورترین داستان کوتاه این نویسنده) بیرون آمدهاند و هنرمندان صاحبنام ایرانی هم خودشان را مدیون تلاشهای بی وقفه علیمراد میدانند.
عبدلله علیمراد را اولین بار بود که از نزدیک میدیدم. تنها شناختم از ایشان به خواندن چند مصاحبه و یکی از کتابهایش مربوط میشد و از همه مهمتر، علاقه بسیارم به انیمیشنِ سه قسمتیِ «قصههای بازار» و چند اثر دیگر. وقتی یک دانشآموزِ دبستانی بودم، در سالن سینما قصههای بازار را تماشا کردم و هرگز نتوانستم عروسکهای متحرک و موسیقیِ افسونکننده فریبرز لاچینی را، تا سالیانِ سال فراموش کنم. طوطیِ زبان بسته و صاحبِ بی ملاحظه و پشیمانش، پسرک باربرِ مظلوم و طلافروشِ خبیث و جواهراتش و بچهی کنجکاوی که میخواهد از نحوه ساخته شدن عروسکها سر دربیاورد، همگی با ظرایف خاصی ساخته شده بودند.
علیمراد استاد تعداد زیادی از هنرمندانِ شاخص این رشته در حالِ حاضر است. با اینکه گردِ پیری خیلی وقت است که تمام موهایش را سفید کرده، همچنان از استاد خود نورالدین زرین کِلک (پدر انیمیشن سازی در ایران) یاد میکند؛ این روحیه قدرشناسی و استادنوازی تنها نیمی از شخصیتِ او به شمار میرود. نیمه دیگرِ شخصیت علیمراد، روحیه شاگرددوستی و شاگردپروری است. اگر بگویم تک تک جملاتش در این نشستِ صمیمانه، همچنان آموزشی بود و یک تبادلِ «بی وقفهی تجربه» را شاهد بودم، اغراق نکردهام.
یک هدیه عالی در یک بعد از ظهرِ تابستانی
در راهِ رفتن به خانه هنرمندان ایران (که یکی از سالنهایش برای این نشست انتخاب شده بود) به این فکر میکردم که چقدر بد که عبدالله علیمراد دست از کار کشیده است. خوشبختانه پدرِ انیمیشن عروسکی ایران، همگی ما را غافلگیر کرد. بازگشت دوباره او برای تولید یک انیمیشنِ دیگر، برای همه دوستداران و دغدغهمندانِ عرصه انیمیشنِ ایران، خوشحالکننده و رضایتبخش است.
زمانی که یکی از حاضرین نگرانیاش را در رابطه با بسته شدنِ احتمالیِ کارگاه قدیمی عبدالله علیمراد (جایی که نخستین تلاشهای استاپ موشنسازان ایرانی در آن انجام شده) ابراز کرد، با این سخن ازعلیمراد روبرو شد: آنجا بسته نخواهد شد و خودم همچنان قرار است در آنجا کار کنم.
این خوشحالی حتی شامل حالِ پسر نوجوانی که در ردیف اول نشسته بود هم میشد. مشخص بود که با تمام وجود علاقمند به یادگیری انیمیشن است و سوالش از عبدالله علیمراد تنها و تنها این بود که «کجا یادش بگیرم آیا خودتان یادمان میدهید» خوشبختانه طبق روش مبارکِ استاد- شاگردی، پسرِ علیمراد دوشادوش پدر کار را یاد گرفته است و پیشنهاد عبدلله علیمراد به پسرک، رفتن به مرکز آفرینشهای هنری و نزد علیمرادِ پسر بود. علاوه بر استاپموشن، انیمیشنِ دوبعدی هم در این مرکز آموزش داده میشود. علاقه نسل جدید به قدری به انیمیشن زیاد شده که به قول علیمراد دیگر نیازی به تشویق هم ندارند.
عصر جدید
نکته جالب توجهی که در نشست مطرح شد درباره مبحث «دیجیتال یا نگاتیو» بود. یکی از حاضرین بلند شد و از انیمیشن خاطرهانگیز و به یاد ماندنی قصههای بازار با حال و هوای نگاتیویاش حرف زد. به نظر می آمد که اثر کوتاه دیگری مثل کشاورز و روبات که دیجیتالی ساخته شده نتوانسته آن حس سابق را در او ایجاد کند. گویا این فرد جوان، تفاوت اصلی در تاثیرگذاری را در نگاتیو بودن اولی و دیجیتال بودنِ دومی تصور میکرد. پاسخ عبدالله علیمراد به جوان این بود: «تا هواپیما هست چرا گاری سوار شویم»
این سخن در تایید پیشرفتهای تکنولوژیک کاملا درست و دقیق و بدون خدشه است و قطعا جوان حاضر در مراسم نیز نمیخواهد و نمیتواند که در عصر دیجیتال از نگاتیو استفاده کند. اما میتوانستم حرف جوان را درک کنم. واقعا فضای رویایی، خاص و تاثیرگذارِ کوه جواهر (یکی از سه اپیزودِ فیلم قصههای بازار) کجا و حس و حالِ کشاورز و روبات کجا. اولی به اندازه دومی پیشرفته و پیچیده و پر از ظرافتهای تکنیکی نیست اما روحنوازتر است.
جواب سوال جوان را به زعم خودم میدهم: همه چیز به نگاتیو یا دیجیتال برنمی گردد. قصه ها در نهایت حرف اول و آخر را میزنند و قطعا بُرد با قصههای قویتر و شخصیتهایی دوستداشتنی تر است. تکنیک هیچگاه نمیتواند برنده اصلی را با قاطعیت تعیین کند.
از آثار نمایش داده شده در آن روز، ابتدا «مستند نگاه: چگونه فیلم عروسکی بسازیم» بود که بخاطر آموزشِ همراه با طنز، جاهایی خنده حضار را به همراه داشت و لحظات مفرحی حتی برای کودکانِ حاضر در سالن ایجاد کرده بود. ابراهیم فروزش نویسنده بعضی از فیلمنامههای آثار عبدلله علیمراد، از کیفیت کمِ این نسخه ناراحت بودند اما همگی ما بخاطر کیفیتِ آدمهای فیلم و تلاشی که برای بالا بردن فهم مخاطبان از دنیای انیمیشن عروسکی کردهاند، خوشحال و متشکر بوده و هستیم.
سه اثرِ «یکی کم است»، «کشاورز و ربات» و «بهادر» نیز برایمان پخش شد. با آنکه دوتای آخر را دیده بودم اما بازبینی دوبارهشان در دل یک جمع چند ده نفره، تجربه جالبی برایم بود.
یکی کم است یک انیمیشن خمیریِ بسیار جذاب است که پیام اخلاقیاش را با نهایتِ سرگرمی بیان میکند. کشاورز و روبات از جمله کارهایی است که حرکات دوربینِ عکاسی در آن پیچیدهتر بوده و در کنارِ داستانِ نسبتا خوبش میتواند برایتان جالب توجه باشد. طرح اولیه آن توسط خودِ علیمراد نوشته شده و طبق گفته خودش، آنچه که در این اثر به دنبالش بوده، کنار هم قرار گرفتن دو چیز ناجور (آدم بدوی و تکنولوژی ندیده و یک سازه کاملا پیشرفته است) است.
بهادر ماجرایی جدیتر و تاثیرگذارتر از دوتای قبلی دارد؛ موشها از ترس گربه، به موشِ قلدری باج میدهند اما ماجرا با شجاعتهای بهادر تغییر میکند. علیمراد در نشست، از موشهای جسوری که علیه ظالم جنگیدند با عبارت انقلابیها یاد میکند. متواری شدنِ موشِ سلطان به همراهِ زنش نیز یادآورِ یکی از فرارهای بزرگِ تاریخ ایران بوده است.
درحالیکه زرین کلک با سمبلها، اشکال عمدتا انتزاعی و ماجراهایی سورئال و ذهنی، کارهایش را میساخت، علیمراد با وجود داشتن شناخت از جامعه و تاریخ، همچنان در قالب قصه هایی ساده و گیرا آثارش را میسازد. داشتن مخاطبان بیشتر به همین ویژگی علیمراد در تولیداتش بازمیگردد.
پینوشتِ اول: پیشنهادم به دوستانی که کارهای علیمراد را تا بحال ندیدهاند این است که حتما به زودی ببینند. اگرچه کتابهای ایشان ظاهر چاپ مجدد نشده اند (و چقدر حیف) اما آثارش را میتوان از جاهایی مثل کانون پرورش فکری خریداری کرد.
پینوشتِ دوم: در این جمع، اساتیدی چون حمید محمدی و مهدی خرمیان نیز حضور داشتند. آنها در استودیوی استاپ موشنِ خاک (با آدرس اینستاگرامی khak.studio) آثار زیادی همچون کیمیاگر و سوزنبان را ساخته اند؛ آثاری که مثل کارهای علیمراد جوایز بسیار زیادی را به همراه داشته است. ساخت عروسک و نحوه انیمیت کردن در این استودیو هر ساله آموزش داده میشود.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.