ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

رگناروک
سرگرمی

همه چیز درباره رگناروک؛ شامگاه خدایان نورس

احتمالاً تابحال اسم رگناروک (Ragnarök) را از فیلم، سریال یا بازی‌هایی مثل God of War یا Assassin’s Creed و Hellblade شنیده‌اید. می‌خواهیم در این قسمت از سری مقالات اساطیر پنجشنبه به بررسی دقیق آخرالزمان از ...

پردیس احمدی
نوشته شده توسط پردیس احمدی | ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱ | ۲۲:۰۰

احتمالاً تابحال اسم رگناروک (Ragnarök) را از فیلم، سریال یا بازی‌هایی مثل God of War یا Assassin’s Creed و Hellblade شنیده‌اید. می‌خواهیم در این قسمت از سری مقالات اساطیر پنجشنبه به بررسی دقیق آخرالزمان از دید اسطوره‌شناسی نورس (اروپای شمالی) یا همان وایکینگ‌ها بپردازیم.

پایان دنیا

محل: سرزمین‌های ۹ گانه دنیای نورس
شخصیت‌های مهم:
اودین (Odin): خدای خدایان
لوکی (Loki): خدای نیرنگ
ویدار (Vidar): خدای انتقام، پسر اودین
تور (Thor): خدای رعد، پسر اودین
فنریر (Fenrir): گرگ عظیم‌الجثه، پسر لوکی
یورمنگاندر (Jörmungandr): مار عظیم‌الجثه‌ای که به دور میدگارد چنبره زده، پسر لوکی
سورت (Surt): غول (Giant) آتشین

رگناروک
نبرد خدایان در رگناروک

لازم به ذکر است که خدایانی که در این مقاله نام برده می‌شوند در آینده جداگانه به شکل مفصل معرفی و بررسی خواهند شد، پس منتظر قسمت‌های بعدی اساطیر پنجشنبه باشید.


مفهوم زمان برای وایکینگ‌ها

در فرهنگ نورس زمان دائماً در حال چرخش و تکرار خودش است. هیچ چیز، حتا خدایان هم جاودان و نامیرا نبودند و واقعه‌ای به نام رگناروک که به "شامگاه خدایان" ترجمه شده است، پایان و مرگ خدایان را به همراه دارد.

واقعه‌ای که در آن بر اثر نبرد پایانی میان خدایان و غول‌ها (که دشمنی همیشگی با هم داشتند) دنیا نابود می‌شود و بیشتر موجودات محکوم به مرگ خواهند بود. اما این به معنای از بین رفتن کامل حیات نیست، بلکه بازماندگان این نبرد مجدداً گرد هم آمده و دنیایی دیگر را از نو می‌سازند.


نشانه‌های شروع رگناروک

پس از مرگ بالدر (Balder - خدای نور و معصومیت) که لوکی با فریب برادرش هُدور (Hodur) موفق شد او را به قتل برساند، خدایان تصمیم می‌گیرند که دیگر طاقت نیرنگ‌های لوکی را ندارند و او را به میدگارد (Midgard - سرزمین میانه، محل زندگی انسان‌های فانی) تبعید کردند؛ چه بسا که با رفتن لوکی به محل زندگی انسان‌ها، نیرنگ، فریب و فساد همراهش وارد میدگارد خواهد شد.

رگناروک
هدور با نیرنگ و فریب لوکی، برادر خود بالدر را به قتل می‌رساند

با این وجود خدایان می‌دانستند که با کشته شدن خدای نور، پایان زمان حکمرانی آنها فرا رسیده است و باید خود را برای نابودی آماده کنند.


موج اول

موج اول شروع آخرالزمان از جنگ‌های خونین در میدگارد و از بین انسان‌ها راه می‌افتد، برادران به جان هم افتاده و یکدیگر را به قتل می‌رسانند و جرم و جنایت در میدگارد بیداد می‌کند.

سپس فیم‌بول‌وتر (Fimbulvetr - زمستان سخت) از راه می‌رسد که به مدت سه سال با خود سرمای شدید و تاریکی به همراه می‌آورد، زمین سراسر از یخی ضخیم پوشیده شده و انسان‌ها در سرما و گرسنگی تمام امید و ایمانشان را از دست می‌دهند.

موج دوم

اسکال (Sköll) و هاتی (Hati - گرگ‌هایی که به دنبال ارابه‌های خورشید و ماه می‌کردند) بالاخره موفق می‌شوند هر کدام طعمه خود را شکار کنند؛ اسکال خورشید را به دندان گرفته و خون از آن به زمین جاری می‌شود و هاتی ماه را بلعیده و ستارگان نیز آسمان را ترک می‌کنند و تاریکی مطلق همه جا را فرا می‌گیرد.

موج آخر

زمین شروع به لرزیدن می‌کند و فنریر که توسط خدایان در غل و زنجیر بود، آزاد می‌شود تا از خدایانی که او را اسیر کرده بودند انتقام بگیرد.

لوکی نیز از تبعیدگاه خود فرار کرده و سگ دخترش هِل (Hel) به نام گارم (Garm) که در غاری بسته شده بود را نیز با خود همراه می‌کند. به این ترتیب شرارت و تاریکی آزاد شده و همه جا را فرا می‌گیرد.

رگناروک
لوکی خود را از غل و زنجیر آزاد می‌کند

اعلام جنگ

اِگتر (Eggther - نگهبان غول‌ها) با چنگش نوای مشخصی را می‌نوازد و سه خروس خونین رنگ هر یک به ترتیب در سرزمین غول‌ها یعنی یوتن‌هیم (Jötunheim)، والهالا (Valhalla)، تالار بزرگ اودین در اَزگارد (Asgard - سرزمین خدایان) و هِل‌هیم (Helheim - سرزمین مردگان) شروع به اعلام آخرالزمان می‌کنند.

هیم‌دال (Heimdall - نگهبان خدایان) نیز در شاخ خود دمیده و تمام خدایان به همراه وایکینگ‌هایی که با شرافت جنگیده و مرده بودند و در والهالا درکنار خدایان مستقر بودند، خود را برای نبردی بزرگ آماده می‌کنند.

رگناروک
هیم‌دال در شاخ خود دمیده و فرا رسیدن رگناروک را به خدایان اعلام می‌کند

درخت مقدس زندگانی، ایگدراسیل (Yggdrasil) که ۹ سرزمین بر روی شاخه و ریشه‌های آن شکل گرفته بودند، به لزره درمیاید. زمین میلرزد، دریا شروع به جوشیدن می‌کند و ماری عظیم‌الجثه از اعماق آن بیرون می‌آید که زهر از دهانش بر زمین می‌ریزد، این مار کسی نیست جز یورمنگاندر (به معنای مار یا اژدهای میدگارد).

رگناروک

آمادگی سپاهیان

اودین به نوبه خود آماده شده و سوار بر اسب خود سری به چشمه‌ی میمیر (Mimir) می‌زند تا از آخرین قطره‌های دانش و فرزانگی استفاده کند، هیچکس نمی‌داند که اودین در چشمه میمیر چه می‌بیند که با صورتی غمگین و گرفته به سپاه خدایان ملحق می‌شود.

لشکری از غول‌های یخی از شرق به صف شده و به سمت کشتی هولناکی به نام نگلفار (Naglfar) که از ناخن مردگان برای آوردن لشکریان غول‌ها در رگناروک ساخته شده می‌روند. کشتی در دریا آزاد شده و به سمت میدان نبرد، زمینی بایر به نام ویگیرد (Vigrid)، حرکت می‌کند.

در همین حین آسمان شکافته شده و از سرزمین موسپل‌هیم (Muspelheim - قلمروی آتش) غول‌های آتشین به رهبری سورت به میدان نبرد وارد می‌شوند. هِل، دختر لوکی که نیمه زنده-نیمه مرده است نیز از نیفل‌هیم (Niflheim - قلمروی یخ) خارج شده و به همراه اژدهای خود نیتاگ (Nithog) بر فراز میدان نبرد پرواز می‌کند تا اجساد مردگان را برای خوردن ببرد.

از طرفی دیگر لوکی با کشتی خود لشگریان مردگان را از دنیای زیرزمین بیرون کشیده و از بیفراست (Bifrost - پل رنگین‌کمان) عبور داده و با گذر از روی آن، آنرا نابود می‌کند. الف‌ها و دورف‌ها نیز از ترس فرار کرده و مخفی می‌شوند.


آغاز نبرد

خدایان با دیدن لشکریان بزرگی از مردگان به رهبری هِل، غول‌های یخی و آتشین به همراه مار و گرگ غول‌پیکر در کنار لوکی، به نابودی خود کاملاً آگاه بودند. اودین با یک چشم، تیِر (Týr - خدای جنگ) با یک دست و فری (Frey) بدون شمشیر جادویی مخصوصش، توانایی مقابله با چنین لشکری را نداشتند اما هرگز تسلیم نشدند و با قدرت و بدون ذره‌ای ترس، جنگ را آغاز کردند.

رگناروک
رگناروک آغاز می‌شود

اودین، خدای خدایان با حمله به فنریر (گرگ هیولایی) جنگ را آغاز می‌کند. آرواره‌های فنریر به قدری باز می‌شوند که از بهشت تا زمین را دربرگرفته و اودین را به یکباره می‌بلعد. فرِی (خدای حاصل‌خیزی و باروری) در مقابل سورت (غول آتش) قرار گرفته و در یک نبرد شگفت‌انگیز به دلیل نداشتن شمشیر افسانه‌ایش شکست خورده و از بین می‌رود.

رگناروک
اودین به فنریر حمله می‌کند

تور (خدای رعد) با یورمنگاندر گلاویز شده و در نهایت موفق به کشتن مار غول پیکر می‌شود اما خود نیز در اثر غوطه‌ور شدن در زهر کشنده‌ی او ۹ قدم به عقب رفته (عدد اسرارآمیز ۹ در اسطوره‌شناسی نورس دائماً تکرار می‌شود)، بر زمین می‌افتد و از بین می‌رود. تیِر (خدای جنگ) که تنها یک دست دارد، در مقابل سگ هِل، گارم قرار می‌گیرد و با شجاعت مبارزه کرده و هر دو می‌میرند. لوکی نیز با هیم‌دال به مبارزه پرداخته و یکدیگر را نابود می‌کنند.

رگناروک
یورمنگاندر به تور حمله می‌کند و به او اجازه دخالت در نبرد پدرش با فنریر را نمی‌دهد

تمام خدایان و موجوداتی که در این نبرد شرکت کردند رفته رفته نابود می‌شوند اما ویدار (پسر اودین و خدای انتقام) به خون‌خواهی اودین برخواسته و با چکمه جادویی خود ضربه‌ای به آرواره‌های فنریر زده و او را در هم می‌کوبد و سپس شمشیر خود را در قلب هیولا فرو می‌کند و او را می‌کشد.

رگناروک
اودین با گرگ هیولا، فنریر و تور با مار عظیم‌الجثه وارد نبرد می‌شوند

ناگهان با از بین رفتن نیروهای دو طرف نبرد، سورت (غول آتشین که در برخی روایت‌ها گفته شده که در حقیقت فرم حقیقی لوکی است) شمشیر آتشین خود را بالا برده و در سرتاسر زمین فرود می‌آورد، به این ترتیب ۹ سرزمین اسطوره‌های نورس و تمام موجوداتی که در آنها زندگی می‌کردند در زبانه‌های آتش فرو رفته و خاکستر آنها در اعماق دریای جوشان ناپدید می‌شود.

رگناروک
سورت، غول آتشین شمشیر آتش خود را بالا برده و بر زمین فرود می‌آورد

لازم به ذکر است که رگناروک، تاریکی، زمین لرزه، آتش و سیل در شکل‌گیری روز قضاوت نهایی یا آخرالزمان فرهنگ‌های مختلف بسیار نقش داشته است و اشتراک فراوانی بین فرهنگ‌های مختلف دیده می‌شود.


زندگی دوباره

بعد از نابودی و ویرانی رگناروک، تعدادی از خدایان و دو انسان زنده مانده و گیاهان دوباره رشد می‌کنند و دنیایی جدید متولد می‌شود. قبل از اینکه خورشید توسط اسکال بلعیده شود، فرزندی به دنیا می‌آورد که خورشید جدیدی برای دنیای جدید شده، به زمین گرما و نور بخشیده و تاریکی مطلق را از بین می‌برد.

زمین از مزارع ذرت می‌درخشد و درخت مقدس، ایگدراسیل که با وجود نابودی خود، از دو انسان به نام‌های لیف (Lif) و لیفتراسیل (Lifthrasil) در مقابل آتش سورت حفاظت کرده و این دو دوباره جمعیت را به زمین برمی‌گردانند.


سرنوشت خدایان و غول‌ها

از طرفی تالاری در ساحل مردگان ساخته می‌شود که دیوارهایش رو به شمال هستند و از مارهایی ساخته شده‌اند که زهر خود را به داخل رودی می‌ریزند که در تالار جریان دارد. این فضا دنیای مردگان یا دنیای زیرزمین جدید می‌شود که پذیرای دزدان و قاتلان خواهد بود.

نیتاگ، اژدهای هِل نیز در این تالار به خوردن اجساد مشغول می‌شود، او بر فراز آسمان دنیای جدید پرواز کرده و در ارابه‌ای که به دنبال خود می‌کشد اجساد را جمع‌آوری می‌کند. وجود سایه شوم نیتاگ بر فراز آسمان دنیای جدید نشان از ابدی نبودن زیبایی و صلح در دنیای جدید است.

از طرفی دیگر پسران تور دوباره احیا می‌شوند و پتک مخصوص تور، میولنیر (Mjollnir) را به ارث می‌برند. بالدر به همراه برادر نابینای خود هُدور که باعث مرگ وی شده بود، در محلی که زمانی اَزگارد بر آن بنا شده بود به نام ایداول (Idavoll)، به سایر خدایان ملحق می‌شوند.

خدایانی مثل ویلی (Vili) و (وِی Ve) که برادران اودین بودند به همراه دیگر خدایان باقی مانده به ساخت قصر و تالارهای جدید مشغول می‌شوند. در این قصرها خدایان به صحبت درباره دوستان و یاران از دست رفته خود پرداخته، با مهره‌های اسرارآمیز طلایی که از میدان نبرد پیدا کرده‌اند بازی می‌کنند (یک بازی مشابه شطرنج) و در انتظار رقم خوردن سرنوشت دنیای جدید می‌مانند.

رگناروک

بیشتر بخوانید:

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (26 مورد)
  • reza123456789
    reza123456789 | ۵ خرداد ۱۴۰۱

    سلام
    من داشتم اساسین کرید والهالا بازی می‌کردم که با یه شخصیت روبه رو شدم به نام havi
    این شخصیت جزو خدایان نورس هست؟

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۱۶ خرداد ۱۴۰۱

      havi یا Hár نام دیگر اودین هستش

  • amiiiir.khaaan
    amiiiir.khaaan | ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱

    بسیار عالی و سرگرم کننده درود بر شمااینگونه از تاریخ را دوست دارم

  • Yonessssssss
    Yonessssssss | ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱

    ما الان دنیای جدیدم

  • Shadi.h
    Shadi.h | ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱

    خسته نباشید خیلی ممنون?
    اساطیر پنجشنبه فکر محشریه کاش راجع به اساطیر یونان و ... هم بذارید

    یه سوالی..
    لوکی نیز از تبعیدگاه خود فرار کرده و سگ دخترش هِل (Hel) به نام گارم (Garm) که در غاری بسته شده بود را نیز با خود همراه می‌کند

    من خونده بودم هل دختر لوکیه اما توی ثور ۳ گفتن هلا خواهر ثور و لوکیه. یعنی هلا با هل فرق داره؟ ممنون میشم توضیح بدید?

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱

      سلام. خوشحالم که دوست داشتید
      هل و هلا یکی هستند، هل دختر لوکی از یه خانم جاینتی به نام انگربودا است، فنریر و یورمنگاندر هم برادراش هستند
      هالیوود کلن اطلاعات درست یا کاملی از اساطیر پخش نمی‌کنه و مارول هر طوری که دوست داره توی داستان‌ها دست میبره که خب البته جایی هم نگفته که قراره به اسطوره‌های نورس و قصه‌هاش پایبند باشه. توی مجموعه مقالات اساطیر پنج‌شنبه به شکل دقیق و از منابع معتبر تمام اسطوره‌ها رو بررسی می‌کنیم.
      Stay Tuned

      • Shadi.h
        Shadi.h | ۲ خرداد ۱۴۰۱

        متشکرم که نظرات رو هم بررسی میکنید وقت میذارید❤

  • Emadreza1385ert
    Emadreza1385ert | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

    این کانسپت خیلی خوبه بیشتر ادامه ش بدین و فقط به پنج شنبه محدودش نکنید

  • SkySepehr
    SkySepehr | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

    مطلب خیلی قشنگی بود خصوصا برای من که اسطوره شناسی نورس رو دوست دارم و خیلی پراکنده خونده دربارش اما دقیق نمیدونستم چی میشه.
    ولی خیلی شوکه کنندس که میبینی خدایان شکست میخورن.
    شاید همزمان خیلی جالب هم باشه که مطلق نیستن

  • wolf canibal
    wolf canibal | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

    من برای گاد اف وار رگناروک خیلی هایپم

  • Sara Parker
    Sara Parker | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

    چه جالب این نویسنده جدیده
    پ.ن : ادمین ها اینم تاریخ حالا بگید تاریخ مال سایت نیست

    • Alireza8405
      Alireza8405 | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

      باعث تاسفه که متوجه نیستید
      ولی کلا چیزی نیست که "ما" بگیم
      ادمین ها حق قانونگذاری برای سایت رو ندارن و صرفا ناظر اجرایی محسوب میشن

    • mmd-mofangi
      mmd-mofangi | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

      ما قانون گذار نیستیم ما فقط مجری هستیم

      • Sara Parker
        Sara Parker | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

        چطورید کلانترا ???

      • Shadi.h
        Shadi.h | ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱

        چرا اسمت سبز شده؟

    • Mohammad8-Amin
      Mohammad8-Amin | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

      ما فقط مجری قانونیم نه قانون گذار

  • amir-hossein1389
    amir-hossein1389 | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

    مقاله خوبی بود. مطمئنا جای کار داره ولی برای شروع عالی بود.
    باید منتظر موند و دید سانتامونیکا رگناروک رو چه جوری به تصویر می کشه.
    پ.ن: "هیچ چیز، حتا خدایان هم جاودان و نامیرا نبودند..."
    این رو تصحیح کنید بی زحمت:)

  • T4nDs
    T4nDs | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

    عالی بود کلی کیف کردم من طرفدار اساطیر پنجشنبه بودم خوشحالم که به ویجیاتو اضافه شد❤❤

  • Niyayesh-j
    Niyayesh-j | ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

    مقاله خوب بود ولی شبیه بخش تاریخ کتاب مطالعات شده?

    • F-n
      F-n | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

      اون خط زمان ها .........
      وای خدای من

    • GOLABIATOR
      GOLABIATOR | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

      چون واقعا شبیه!

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱

      امیدوارم مقاله‌های بعدی جذابیت بیشتری داشته باشه براتون

  • SADEGH123
    SADEGH123 | ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

    زمانی یه عده ای به همچین چیزایی عقیده داشتن.
    من:? ?

    • GOLABIATOR
      GOLABIATOR | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

      رد شدی رفتی نه ؟

    • SkySepehr
      SkySepehr | ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

      هنوز هم یه عده به همچین چیزایی اعتقاد دارن

  • AR3F
    AR3F | ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

    عالییییییییییییی

مطالب پیشنهادی