نقد فیلم Watcher | داستان یک همسایه مرموز
فیلم Watcher چیز جدیدی به زیرژانر «آزار و تعقیب» یا انسان شکارچی و متجاوز اضافه نمیکند، اما به لطف حس تعلیق پایدار در سراسر کار و اجرای قدرتمند مایکا مونرو، همچنان یک اثر رضایت بخش ...
فیلم Watcher چیز جدیدی به زیرژانر «آزار و تعقیب» یا انسان شکارچی و متجاوز اضافه نمیکند، اما به لطف حس تعلیق پایدار در سراسر کار و اجرای قدرتمند مایکا مونرو، همچنان یک اثر رضایت بخش است. در ادامه با نقد فیلم Watcher همراه ویجیاتو باشید.
اغلب، در اکثر جشنوارههای سینمایی مخاطب به دنبال فیلمهای اسکار پسند است؛ چه این فیلمهای زندگینامهای، چه داستانهای هق هقانگیز یا هر چیز دیگری باشد. با این حال، بخش مهمی از فرهنگ یک جشنواره فیلم، نمایش آثار با شکوه ژانر گونزو است، مانند Heritary (از جشنواره فیلم ساندنس 2018)، یک مکان آرام (اولین فیلم SXSW 2018)، یا حتی «آخرین شب در سوهو» در سال گذشته که اولین بار در جشنواره فیلم ونیز به نمایش درآمد. در میان همه حکایات متعارف سینمایی که به نمایش گذاشته میشوند، فیلمسازان ژانری مدام در جشنوارهها فضایی برای خود پیدا میکنند و داستانهای خرابکارانهشان را پرهیاهو جلوه میدهند که فوراً توجه سینماگران را به خود جلب میکند.
جشنواره فیلم ساندنس نیز امسال از این قاعده مستثنی نبود، و Watcher به عنوان اولین کارگردانی فیلم بلند کلویی اوکونو موفق شد که در این جشنواره برجسته شود. این اثر سینمایی هیجانهای ترسناک سنتی را با چرخشهای داستانی کافی ترکیب میکند تا افزودهای به نسبت جذاب به زیرژانر «هیجانانگیز پارانوئید» اضافه کند. واچر با اجرای متقاعدکننده یکی از ملکههای جیغ ژانر وحشت یعنی مایکا مونرو یک اثر مهیج است که باید حداقل یکبار ببینید، البته اگر به این ژانر علاقه دارید.
این فیلم یک زن آمریکایی به نام جولیا (مونرو) را دنبال میکند که زندگی خود در کشورش را رها میکند تا همسرش فرانسیس را به بوداپست رومانی برای کار پر فشارش همراهی کند. این دو هنوز در شور و شوق مرحله ماه عسل ازدواج نوپای خود هستند، اما مشکلات شروع میشود زیرا وقتی شوهر جولیا در طول روز از خانه دور است، جولیا چهرهای در سایه را در سراسر بلوک میبیند که از پنجره او را تماشا میکند؛ و زمانی که او متوجه میشود که یک قاتل سادیست با نام مستعار «عنکبوت» در حال تعقیب و کشتن زنان در منطقه است، او شروع به شک میکند که این دو پدیده به هم مرتبط هستند و این خود به طور بالقوه او را در تیررس قاتل قرار میدهد.
مطمئناً، میتوان گفت که در بعضی مواقع، واچر از یک الگوی داستانی نسبتاً قابل پیشبینی پیروی میکند (یک زن متوجه میشود که چیزهای مشکوکی در جریان است، دیگران او را به اشتباه تفسیر میکنند، در نهایت ثابت میشود که حرفش درست است، و غیره). اما اوکونو به اندازه کافی «رویدادهای» مبتکرانه موضوعی و زیباییشناختی را در روایت خود گنجانده تا ما را در طول تماشای فیلم سرپا نگه دارند و در کل مسیر را کاملاً درگیرکننده جلوه دهد، و به طور مؤثر باعث شود که ما نیز درک جولیا از محیط اطرافش را زیر سوال ببریم.
فیلمنامه همچنین بهاندازه کافی صحنههای پرتعلیق را پشت سر هم صحنهسازی میکند، و پیشبینیها را تا زمان حل آشوبانگیز پایان آن بالا میبرد تا مطمئن شود که ما بیشتر به درام کشیده شدهایم، بنابراین ما به عنوان یک مخاطب هرگز مطمئن نیستیم که به کجا میرویم تا زمانی که به آن برسیم. علاوه بر این، اوکونو با کارگردانی پویا خود روی این نوع اثر «هیجانانگیز پارانوئید مدرن به رهبری زنان» اثر خود را میگذارد و شرایط آشفته موقعیت جولیا را با سبکی سرد به تصویر میکشد که با این وجود از اولین فریم تا آخرین فریم پر از تنش است.
کارگردان به طور قابل توجهی به کمک بنجامین کرک نیلسن که در پشت دوربین قرار دارد، کمک میکند که فیلمبرداری هیجانانگیز او با رشد بیشتر و بیشتر جنون جولیا، مخاطب را کاملاً در بر بگیرد و ما را کاملاً در منظر جنون و پارانویا او قرار دهد. در حالی که Watcher در این زیرژانر «استاکر» شبیه به «Rear Window» هیچکاک، بهطور بنیادی این ژانر را دوباره از نو بازنویسی نمیکند، اما با اجرای درست و ماهرانه این سبک بهطور تصاعدی جلوهها را بالا میبرد، و یک تجربه سینمایی از لحاظ بصری جذاب را به مخاطب ارائه میکند.
باید توجه داشته باشید بهترین تمرینکنندگان سینمای هیجانانگیز میدانند که چگونه حداکثر تنش را نه تنها از صحنههای اصلی، بلکه از لحظات بهظاهر منفعلانهای که در کمین هستند، استخراج کنند. هیچکاک این کار را به بهترین شکل انجام داد، دی پالما آن را انجام داد، اسپیلبرگ و فینچر بر آن مسلط شدند، و با این حال، این بخش به ظاهر فریبندهای از هنر کارگردانی باقی مانده است. بهترین فیلمهای هیجانانگیز با یک نگاه، یا یک لحظه طولانی سکوت که به چیزی جز لحظهای طولانی دیگر یا پیادهروی آهسته در یک خیابان شهر منجر نمیشود، مخاطبان خود را به هیجان میآورند.
حالا کلویی اوکونو با «Watcher»، ثابت میکند که توانایی دارد یکی از بهترین فیلمسازان هیجانانگیز عصر ما باشد. اوکونو تنها با چند کاراکتر، محیطی ساده و سناریویی آشنا، تنش را در هر فریم از اولین کارگردانی بلند خود به حداکثر میرساند و یکی از پرتنشترین تجربههای سینمایی را که احتمالاً امسال خواهید داشت، ارائه میکند. البته فراموش نکنید هرچند طرفداران سینمای کلاسیک از ارجاع به فیلمهای هیجان انگیز کلاسیک مانند «Charade» و «Rear Window» قدردانی میکنند، اما بیش از هر چیز، مقایسه این فیلم با آن آثار ماندگار، کاستیهای خود Watcher را برجسته میکند.
اما در این میان ذکر این نکته نیز مورد نیاز است: این فیلم شامل نوعی طرح است که میتواند خیلی سریع مستقیماً وارد قلمرو اسلشر کامل شود، زیرا جولیا افرادی را که اطرافش هستند مانند مگسها تماشا میکند در حالی که دائماً فکر میکند نفر بعدی که کشته میشود، او خواهد بود. اما اوکونو این رویکرد را ندارد. در عوض، او به دنبال تنش و ترس درونی جولیا به عنوان یک قربانی احتمالی است. ما فیلمی را در مورد کسی که یک زن را تعقیب میکند تماشا نمیکنیم. ما در حال تماشای فیلمی در مورد زنی هستیم که معتقد است تحت تعقیب قرار گرفته است، و اوکونو با قرار دادن جولیا به عنوان تنها محور اصلی فیلم، اطمینان حاصل میکند که تفاوت را میدانیم.
چشمانداز هیجانانگیز اوکونو که به دقت مهندسی شده است، به بازی مونرو بستگی دارد تا ترسی را که تقریباً بلافاصله در فیلم وجود دارد، به مخاطب منتقل کند. و از این نظر مونرو بهترین عملکرد حرفهای خودش تا به امروز را ارائه میکند. نام این فیلم «مراقب» است نه فقط به این دلیل که جولیا احساس میکند که او را تماشا میکنند، بلکه به این دلیل که او خود یک چشم مراقب است، تنها فردی در حوزه زندگی خود که به نظر میرسد در واقع به آنچه که دیوارها میبینند توجه دارد. مونرو با ترکیبی شدید از قاطعیت، آسیبپذیری و سرخوردگی، این مارک خاص از ژانر وحشت را بازی میکند و توانایی او در انتقال هر یک از این احساسات به طور همزمان چیزی است که حس تنش فیلم را حفظ میکند.
یکی از عناصر هیجانانگیز کلیدی که در سرتاسر «Watcher» وجود دارد، نوعی ابهام است. احساسی که جولیا واقعاً میتوانست در جایی چیزی را اشتباه تعبیر کرده باشد که اساساً او را بی دلیل وحشت زده کرده است. به عنوان یک مخاطب، ما باید این را بدانیم، اما همچنین باید بدانیم که جولیا تا حد زیادی معتقد است که حق با اوست، و وحشت نه تنها در این دانش، بلکه در مورد آنچه ممکن است برای او اتفاق بیفتد وجود دارد. مونرو گاهی اوقات با یک نگاه میتواند این را منتقل کند. بنابراین، این یک عملکرد قدرتمند است.
در تاریخ سینما، فیلمهای زیادی درباره شکارچیهای انسان ساخته شده است که میخواهند به زور وارد زندگی طعمههای خود شوند. آنها ممکن است توسط حسادت، شهوت، جاه طلبی، بدخواهی یا یک میل ساده برای دوستی به سمت چنین حرکتی هدایت شوند، اما نتیجه همیشه یکسان است، افراد تعقیب شونده یا قربانی در نهایت روزی برای شکارچی ویرانی به جا میگذارند. و این فیلم نیز مصداق همین نتیجه است.
در پایان باید گفت: واچر در قویترین و ترسناکترین زیرژانر موجود یعنی «استاکر» بهخاطر سبک جذابی که توسط نویسنده-کارگردان کلوئه اوکونو و تیمش به کار گرفته شده و بازی فوقالعادهای از مایکا مونروی همیشه مرموز، نمونهای درخشان از زیرژانر «آزار و تعقیب» است. در یک نود دقیقه کوتاه و شیرین، Watcher بیش از اندازه کافی لرزه و هیجان را به شما ارائه میدهد تا شما را از دیدن مناظری که ممکن است از پنجره خانه خود ببینید، به وحشت بیاندازد، و با هر تعریفی، این نشانه یک فیلم ترسناک موفق است.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
همون کلیشه های معروف زیرژانر خودش رو داره.اما در نهایت اثر بدی نبود بنظرم از نظر وحشت و معما خوب تونسته کارش رو انجام بده