نقد فیلم هتتریک – تا سه نشه بازی نشه
اکثر قریب به اتفاقِ سینماگرانِ ما در طول دهههای اخیر کار را به جایی رساندهاند که رسما ژانری با نام فیلمهای آپارتمانی اختراع شد. رامتین لوافی را باید براساسِ دو فیلم مهمتر در کارنامهاش (برلین ...
اکثر قریب به اتفاقِ سینماگرانِ ما در طول دهههای اخیر کار را به جایی رساندهاند که رسما ژانری با نام فیلمهای آپارتمانی اختراع شد. رامتین لوافی را باید براساسِ دو فیلم مهمتر در کارنامهاش (برلین منفی هفت و هتتریک) قضاوت کرد که آیا برای آپارتمانسازی به سینما ورود کرده است یا خیر. ویجیاتو را در نقد فیلم هتتریک همراهی کنید.
- کارگردان: رامتین لوافی
- نویسنده: رامتین لوافی
- تهیه کننده: مجید مطلبی
- بازیگران: امیر جدیدی، پریناز ایزدیار، ماهور الوند، صابر ابر، همایون ارشادی
بهتر است فورا سر اصل مطلب برویم. فیلم هت تریک به تمامِ معنا یک فیلم آپارتمانی است که قصه عجیب و غریبی هم ندارد. خردهپیرنگهای بسیار آشنای آن باعث میشود بیش از اینکه فکر کنیم این فیلم توسط لوافی نوشته شده، بگوییم توسط او جمعآوری شده و در یک محیط بسته چپانده شده است.
گرچه فیلم برلین منفی هفت باعث میشود که نتوانیم رامتین لوافی را به طور مطلق یک سینماگر آپارتماننشین خطاب کنیم. برلین منفی هفت یک درام شبه مستند است که مهاجرت خانوادهای عراقی به برلین را نشان میدهد. با وجود اینکه در این فیلم اکثر لوکیشنها داخلی بوده و مکانهایش به چند هایم و خانه محدود شده است اما کمی هم نماهای خوبِ بیرونی دارد. باید دید کارِ بعدی لوافی، کدام کفه را سنگینتر میکند؛ خانهنشینی یا تجربه فضاهای جدید.
ماجرا از چه قرار است
اولین قابِ فیلم هتتریک متعق به لیدا (پریناز ایزدیار) است. دوربین همراه اوست و در مهمانی دنبالش میکند. بعد از یک معرفی کوتاه، از لیدا فاصله میگیرد و به سراغ فرزاد (امیر جدیدی) و کیوان (صابر ابر) میرود تا با آنها هم کمی خلوت کنیم. مهمانهای دیگر تنها بخش بسیار جزیی از فیلم هستند و خوشبختانه وقت فیلم را تلف نمیکنند. بعد از تشکیل شدن اولین گره کوچک فیلم (مشکوک شدنِ لیدا به فرزاد)، با ریتم خوب و سریعی با تیتراژ مواجه میشویم و به کل از مهمانی فاصله میگیریم.
خیلی زود تکلیفمان روشن میشود که قرار است تا پایانِ فیلم در یک جمع چهارنفریِ لیدا و شوهرش فرزاد، کیوان و مخاطب خاصش رها (ماهور الوند) قرار بگیریم.
بازیگران همان نقشهای شناخته شده را نسبتا خوب از کار در میآورند. لااقل شاهدِ تکرارهای ضعیف نیستیم اما به هر حال تکرارِ بیش از اندازه به طور طبیعی ملالآور است.
وقتی ماهور الوند را در فیلم میبینیم، فورا با صدای نازک و مهربانش یاد تمام نقشهای دیگرش میافتیم. اگرچه حضورش در این فیلم قابل قبول است اما بد نیست که او دیگر از تیپ دختر مهربان، کمی فاصله بگیرد. صابر ابر هم بازی خوب اما کاملا قابل پیشبینی دارد. درباره امیر جدیدی در ادامه صحبت میکنیم.
وقتی بازیگران متفاوت نیستند، بنابراین از پیش معلوم است که بار اصلی فیلم بر روی فیلمنامهای است که باید از 4 کاراکتر شناخته شده بیشترین و بهترین بهرهرویها را داشته باشد. اینکه رامتین لوافی به عنوان کارگردان و فیلمنامهنویس تا چه حد موفق بوده را بررسی خواهیم کرد.
تا تهِ خط
همه ما ضرب المثل نادانی که سنگی را در چاهی میاندازد و صد عاقل نمیتوانند گَند او را جمع کنند، شنیدهایم. اوضاع آدمهای فیلم هت تریک تقریبا به همین شکل است. فرزاد (امیر جدیدی) موجودِ دردسرساز و بی عقلی است که اگر ظاهر جالب و نرمالی نداشت رسما گمان میکردیم که از بخشِ معلولان ذهنی یا تیمارستان فرار کرده است.
یکی از نکات جالب فیلم نیز مربوط به کاراکترِ اوست. کاراکتری که هیچ تحولی پیدا نمیکند و کاملا خطی جلو میرود اما در فیلمنامه نکته خوبی دربارهاش لحاظ شده است. نکتهای که شامل حال کاراکترهای دیگر نمیشود.
فرزاد که اولِ فیلم در چشمِ ما پسری خوشتیپ و مرموز جلوه میکرد، در موقعیتهای بعدی خنگبازیها و ضعفهایش را (که گاهی در حد یک کودک خردسال به نظر میرسد) نشانمان میدهد. اگر بعد از ترکِ صحنه تصادف او را یک بزرگسالِ بیشرف خطاب میکنیم رفته رفته ترجیح میدهیم که به صورت رقیقتری به او بگوییم: «بچه نادونِ تُخس». بنابراین بدون تحولِ شخصیت هم میشود کار را پیش برد اگر قانونِ «معرفی تدریجیِ شخصیت» پیاده شود. ما در اواسط فیلم فهمیدهایم که با یک بیکله روبرو هستیم اما با عمیقتر شدن و شدت گرفتنِ این بی کلهگی در خردهرفتارهای فرزاد، حسی از غافلگیری و شوکه شدنهای خفیف پیدا میکنیم.
امیر جدیدی در فیلم تنگه ابوقریب تا حدود زیادی همین کاراکتر فرزاد است با این تفاوت که در ابوقریب حرکات دست و صورت و لحنِ حرف زدنش، سادگی و بیآلایشی را به نمایش گذاشته و اینجا سادهلوحی را.
به همین سادهلوحی
درست وقتی که فکر میکنیم تنها با فرزاد به عنوان کوهِ حماقت روبرو هستیم، کیوان و خطاهای استراتژیکش توجه ما را به خود جلب میکند. آخر چه کسی آن همه پول را به یک قمارباز میدهد؟ چه کسی ماشینش را به دیگری میفروشد اما سندش همچنان به نام خودش است. باور کنید کمتر کسی هر دوی این کارهای ابلهانه را یکجا انجام میدهد. اما قرار است فیلم، حماقتهای این دو شخصیت را یکی یکی و تدریجی برایمان برملا کند و ما با این واکنش روبرو شویم: عجب چهارپایانی.
تا سه نشه بازی نشه
حتی لیدا هم واکنشهایی دارد که مخلوطی از اشک، جیغ، رفتن و دوباره و دوباره برگشتن است. رفتنِ آخر هم آنقدرها جدی به نظر نمیرسد. لیدا پای خیلی از دیوانهبازیهای شوهرش ایستاده و به شکل بامزهای درگیر میزان قیمتی است که فرزاد شرط بندی کرده وگرنه با اصل قضیه از روی ناچاری و سادگی کنار آمده است.
با همه اینها لیدا تنها کاراکتری است که کمی دچار تحول میشود و اقدامی خلاف آنچه انتظار داریم انجام میدهد. او در موقعیتهای مختلفی قرار میگیرد اما همیشه یک واکنش قابل پیشبینی دارد. به طوری که فرزاد با خیال راحت میگوید:«خودش برمیگرده». این دیالوگ و تکرار از موتیفهای جالب فیلم محسوب میشود. تکرارِ یک اتفاق یا دیالوگ حاکی از این است که بالاخره از جایی به بعد تکراری در کار نخواهد بود. فیلمنامهنویس از این حربه به خوبی در کارش استفاده کرده است.
این واکنشها فیلم را به یک کمدی کمرنگ نزدیک میکند و چه خوب که التهابهای مختصر فیلم هم، به بحرانهایی عجیب و غریب ختم نمیشوند. مشخص است که رامتین لوافی از طنز پنهانِ خود به درستی آگاه بوده و به نعل و میخ نزده است.
نکات خوب فیلم
فیلم هت تریک اشکالات خودش را دارد اما به نظرم وجود تکموقعیتهای خوب و موتیفهایی از جنس دیالوگ و رفتار در فیلم هت تریک، کار را تا حدودی جالب کرده است. در صحنههای متعدد کلماتی ناآشنا و رمزی بین فرزاد، لیدا و کیوان، برایمان شناسایی میشوند و در موقعیتهای بخصوصی به کار گرفته میشوند. گاهی باعث دعوا میشوند و گاهی هم یک صلحِ خوب. با همین جزیاتِ ظاهرا بیاهمیت، فیلمنامه کوچکِ متوسطی تحویل ما داده شده است که نه شوخیهای جنسی میکند نه مزاجمان را تلخ میکند نه تیکههای سیاسی میاندازد. فقط و فقط داستانِ کوچکی از یک جمع 4نفره تعریف میکند که میتوانیم لحظاتی با آنها همراه شویم و این همراهی پشیمان نشویم.
دودیها
احتمالا شما هم حس کردهاید که فیلم زیادی به مقوله سیگار اشاره میکند طوریکه ناخواسته تبلیغاتی به نظر رسیده است. همه مردان در فیلم یا در حال سیگار کشیدنند یا تازه میخواهند سیگارشان را روشن کنند یا در حال خریدش هستند. انگار که سیگاری بودن زیادی عادی است. در مهمانی، کیوانِ سیگاری با لبخندی که بر لب دارد، به پسر کم سن و سالتر می گوید که سیگار بده نکش. موضوع سیگار برای فیلمساز همینقدر با طنز همراه است و اصولا جدیاش نمیگیرد. هیچ فیلمسازی در ایران جدیاش نمیگیرد.
ارثیه سینمایی
همانطور که به آن اشاره شد، خردهپیرنگهای نخ نما شده دیگر فیلمهای ایرانی در این فیلم هم موجود است. دعواهای مرسومِ زن و شوهری، شک و شبهههای جاافتاده میان آدمها، لحن و لباس و چهره و دکوپاژ و ترکیببندی و هر آنچه که مواد تشکیل دهنده این فیلم است، همگی دقیقا شبیه به فیلمهای آپارتمانی دیگر است. گویا تم فیلمها به طور وفادارانهای از فیلمسازی به فیلمساز دیگر به ارث میرسد و تنها فرق در میزان رقیق یا غلیظ کردنِ مضامین است.
اگر در جریان غالب فیلمسازی دهههای اخیر، زندگی در خارج از کشور نشانهای از نجات است همین نگاه در فیلم برلین منفی هفت هم تکرار میشود منتها دیگر صحبت از کم آوردنِ ارزشهای یک خاورمیانهای در برابر یک اروپایی مطرح میشود نه لزوما و مستقیما شهروندان ایرانی. این فیلم با حال و هوای شبه مستندی که به خود داده است، می خواهد حسی از واقعیتنمایی را به مخاطب القا کند. گرچه لوافی واقعیتِ مدنظر خودش را میگوید و در بیان این دیدگاه سعی میکند محافظه کارانه جلو برود. در فیلم برلین منفی هفت، درگیریِ اصلی به میان عراقیها کشیده شده و آلمانیهای فیلم بلااستثنا تنها نظاره کنندگانی منصف، همدرد و فهمیده تصویر شدهاند.
طبیعتا اسمی از جنایتهای امریکاییها و برخی دولتهای اروپایی هم نسبت به عراق در فیلم نمیشنویم. لوافی بحث اصلیاش را کوچک کرده و به موفقیتِ خانواده عراقی در ماندن و نماندن در برلین برده است.
در فیلم هت تریک هم همه چیز رقیقتر است. دعواها به بحرانهای شدیدی مثل دعواهای فیلم جدایی نادر از سیمین نمیرسد. آشتیها سریعتر صورت میگیرد. اما موضوعات همان موضوعات قبلی است. همان پنهانکاریها همان درگیریها. نویسنده درباره زندگی یک قمارباز هم نظر خاصی ارائه نمیدهد و برنده و بازنده بودنش برای فیلمساز مطرح است؛ از نام فیلم (هتتریک به معنای سه گُله شدن یک تیم در بازی) هم این موضوع کاملا مشخص است.
با همه این توضیحات خواستم مصادیقی برای اثبات وجود یک ارثیه فیلمنامهای بیاورم؛ مفاهیمی که در دست اکثر فیلمسازان ما دور میخورند و کسی نظر جدیدی روی آنها ندارد. اگر هم اسمش را ارثیه نگذاریم میتوانیم از عبارت ویروسهای فراگیر برای شرحِ اوضاع سناریوها و شخصیتپردازیهای سینمای ایران استفاده کنیم.
نتیجهگیری
لوافی اگر در کارِ قبلی فقط به عنوان کارگردان ظاهر شده اینبار در هت تریک علاوه بر کارگردانی، فیلمنامهنویسی کارش را هم برعهده گرفته است. این پدیده دوکاره بودن، در اکثر وضعیتها حکم سونامی را داشته و تمام انرژی و زحمتِ تیم فیلمسازی را به آب داده است. نه اینکه کارکردان- فیلمنامهنویسِ خوب در وجود ندارد اما کمتر کارگردانانی در جهان هستند که خودشان کارهایشان را بنویسند و این اتفاق به نتیجه خوبی ختم شود.
درباره فیلم هت تریک گویا این اتفاق با شدت و حدتِ سونامی نبوده است. شاید اگر فیلمنامه به موضوعاتی مهم و جدی میپرداخت، اشکالات نویسندگی خودش را بیش از پیش نشان میداد. اما این فیلم در ابعاد کوچک عرضه شده و بنابراین خطاهای کمتری دارد و با سه یا چهار ترفند ساده فیلمنامهای هم توانسته به یک خروجی نسبتا قابل قبول دست پیدا کند. بهترین نمره برای اقداماتِ سینماییِ لوافی تا به اینجای کارش نمره «نیاز به تلاش» است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.