ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

جیمی مک گیل
فیلم و سریال

تحلیل شخصیت ساول گودمن | گوسفند یا گرگ‌بودن؟ مسأله این است!

سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» که یک اسپین‌آف موفق از سریال برکینگ بد است، این روز‌ها به پایان خودش رسیده و شما چند ساعتی پس از انتشار قسمت پایانی این سریال به خواندن این ...

ایمان اکرمی
نوشته شده توسط ایمان اکرمی | ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ | ۱۴:۰۲

سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» که یک اسپین‌آف موفق از سریال برکینگ بد است، این روز‌ها به پایان خودش رسیده و شما چند ساعتی پس از انتشار قسمت پایانی این سریال به خواندن این مقاله مشغول هستید. به بهانه‌ی پایان سریال، ما در این مقاله شخصیت ساول گودمن را از منظر روانشناسی شخصیت‌ بررسی می‌کنیم و به این مسئله می‌پردازیم که چرا جیمی مک گیل تبدیل به ساول گودمن شده است. با تحلیل شخصیت ساول گودمن همراه ویجیاتو بمانید.

بهتره با ساول تماس بگیری

ویژگی‌های شخصیتی

در این بخش از مقاله با توجه به تیپ شخصیتی برآمده از تست مایرز بریگز (mbti) ساول گودمن، به چند مورد از ویژگی‌های شخصیتی او اشاره می‌کنیم و در مورد آن‌ها صحبت می‌کنیم.

مدیریت بحران

یکی از ویژگی‌های شخصیتی ساول، توانایی بسیار بالایش در مدیریت بحران و حل مسائل پیش‌بینی نشده است. بار‌ها توانایی او در نقشه کشیدن را دیده‌ایم؛ اما گاهی همه چیز طبق برنامه پیش نمی‌رود و در بخش‌هایی از نقشه ممکن است خرابی به بار بیاید. ساول با هوش بالایی که دارد می‌تواند این مشکلات و خرابی‌ها را در سریع‌ترین زمان ممکن درست کند.

نمونه‌های زیادی برای مثال زدن است. از همان اپیزود‌های ابتدایی که ساول گودمن تلاش می‌کند با زبانش توکو را راضی کند که آن دو جوان را نکشد گرفته تا همین اواخر که ساول با همکاری کیم تلاش کردند که برای هاوارد پاپوش بدوزند.

بهتره با ساول تماس بگیری

تلاش برای بهترکردن اوضاع

اراده‌ی بسیار قوی ساول گودمن، باعث شده تا همیشه در وجودش یک نیرویی تلاش کند تا اوضاع را بهتر کند. ساول وقتی با بحران یا مشکلی مواجه می‌شود، نمی‌نشیند تا زندگی برای او تصمیم بگیرد. او با پیدا کردن راه حل‌های خلاقانه، تلاش می‌کند تا به هر نحوی که شده خودش و عزیزانش را از مشکل دور نگه دارد.

این ویژگی البته بیشتر به شخصیت جیمی قبل از تبدیل شدن به ساول بر می‌گردد. جیمی دلایل زیادی برای خوب بودن و تلاش کردن داشت. یکی از این دلایل شخصیت کیم است. کیم با رفتنش باعث شد تا جیمی دیگر برایش خوب و بد اهمیت نداشته باشند و به دل خطر بزند. چون دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.

ساول گودمن

قانون‌شکنی

اساس سریال «بهتره با ساول تماس بگیری» و «برکینگ بد»، بر پایه‌ی قانون‌شکنی و افسارگسیختگی است. نگاهی که این سریال به قانون دارد، بسیار حقیرانه جلوه می‌کند. از همان دیالوگ معروف والتر وایت «چون غیرقانونی بود خوب بود» می‌توان دیگاه این سریال را پیدا کرد.

در مورد شخصیت ساول گودمن هم همین موضوع صدق می‌کند. او در ابتدا احترام به نسبت خوبی برای قانون قائل می‌شود؛ اما به مرور در می‌یابد که قوانین حسابی دست و پای او را برای رسیدن به هدفش می‌بندند.

اینکه چرا ساول به سمت قانون‌شکنی روی آورده، در بخش بعدی به‌طور مفصل در مورد آن صحبت و بررسی‌اش خواهیم کرد.

تحلیل شخصیت جیمی

روانشناسی شخصیت ساول گودمن

در این بخش از مقاله به بررسی نکات عمیق و روانی شخصیتی ساول و همچنین بررسی روابط او با دیگر شخصیت‌های سریال می‌پردازیم.

زندگی در سایه‌ی دیگران

تمام تصورات خود را از شخصیت ساول گودمن پاک کنید. انگار اصلاً چنین شخصیتی وجود ندارد. در عوض سعی کنید جیمی مک گیل را به یاد آورید. جیمی مک گیل که در فصل اول و دوم او را دیده‌ایم.

این شخصیت را می‌شود یک کاراکتر متعادل رو به خوب در نظر گرفت. او نه قوانین را می‌شکند، نه پا در عرصه‌ی خلاف‌کاری می‌گذارد و ارزش‌های بسیار خوب و مثبتی دارد. مثل اهمیتش به سلامتی برادرش و تلاش برای ارتقا و کسب مقبولیت در جامعه.

او تنها یک مشکل دارد که همین مشکل او را به سمت شخصیت ساول گودمن می‌کشاند. جیمی به شدت نیاز به تایید دیگران به خصوص تایید برادرش دارد. او یک شخصیت سمعی است. یعنی دوست دارد مدام تحسین دیگران را بشنود و واقعاً حس کند که برادرش به او افتخار می‌کند.

اینکه ببیند برادرش به او افتخار می‌کند و برایش ارزش قائل می‌شود؛ به او احساس معنا می‌دهد. معنایی که از پس نیاز به تایید دیگران شکل می‌گیرد. در واقع اساس زندگی جیمی بر این شرط بنا شده که یا برادرت به تو افتخار می‌کند و یا تو یک آدم بی‌ارزش و بی‌هویت هستی.

این تاییدطلبی صرفاً به شخصیت چاک محدود نیست. او همچنین دنبال تایید دیگران است. با وجود اینکه در اوایل سریال کمی با هاوارد مشکل دارد اما زمانی که هاوارد از او تعریف می‌کند حسابی کیفور می‌شود.

بنابراین هیچ استثنایی وجود ندارد. او همواره به دنبال تایید دیگران است تا از این طریق به اعتمادبه‌نفس خودش اضافه کند. در ادامه به چند مثال از این نیاز جیمی به تایید شدن اشاره می‌کنیم تا این موضوع بیشتر روشن شود:

در فصل اول زمانی را که جیمی برای تبلیغ کار خود، طبق برنامه‌ای از پیش تعیین شده، قهرمان‌بازی در می‌آورد و در چشم مردم قهرمان می‌شود به یاد آورید. در یکی از سکانس‌های سریال، وقتی جیمی روبه روی چاک نشسته و او را در حالی می‌بیند که یک ورق آلمینیومی دورش پیچیده، حسابی ناراحت می‌شود. زیرا در ذهنش می‌گذرد که چاک به خاطر کار او احساس ناراحتی می‌کند. در ادامه‌ی این سکانس دیالوگ‌های جیمی را می‌شنویم که سعی دارد به چاک ثابت کند اشتباهی نکرده و به او می‌گوید که ورق آلمینیومی را از روی خودش بردارد.

در قسمت دیگری از سریال، وقتی جیمی سعی دارد با جعل اسناد یکی از همکاران مایک را آزاد کند، با واکنش کیم مواجه می‌شود. کیم از او می‌خواهد که هیچ وقت این کار را تکرار نکند و جیمی با لحنی منفعلانه و کاملاً وابسته حرف کیم را تایید می‌کند. این سکانس به وضوح نشان می‌دهد که جیمی در زندان تایید اطرافیانش قرار گرفته است.

بهتره با ساول تماس بگیرید

دلیل خلق شخصیت ساول گودمن

اینکه تلاش کنی همیشه، همه را راضی نگه داری و تایید آن‌ها را بگیری، تقریباً غیرممکن است. زیرا ارزش‌های دیگران متفاوت بوده و دید آن‌ها به موفقیت با دید هر شخص دیگری فرق دارد.

همین موضوع باعث شده تا جیمی ضربه‌ی شدیدی بخورد. او تلاش بسیار قابل توجهی کرد، درس خواند و سعی داشت یک وکیل قانون‌گرا و موفق باشد. بخش زیادی از این کار را به خاطر چاک کرد و دوست داشت شبیه او باشد. اما متاسفانه چاک شدیداً درگیر حسادت به جیمی شده بود. او حسابی از قدرت تکلم و برقراری ارتباط جیمی با دیگران دچار حسادت شده و از اینکه خودش چنین قدرتی را نداشت احساس حقارت می‌کرد. بیماری او این احساس حقارت را چند برابر تشدید می‌کرد.

اگر یکی سکانس‌های معرفی سریال را به یاد داشته باشید، زمانی که چاک همسر خود را به خانه دعوت می‌کند و جیمی هم حضور دارد، چاک حواسش پرت این است که چه‌قدر جیمی قدرت بالایی در خنداندن همسرش دارد. چاک حتی امتحان می‌کند تا خودش این کار را انجام دهد اما موفق نمی‌شود. این سکانس به خوبی به مخاطب القا می‌کند که چاک به جیمی حسادت می‌ورزد.

بنابراین او به‌طور ناخودآگاه در تلاش است با جیمی مقابله کند. زیرا احساس خوبی نسبت به او ندارد و هرچه‌قدر هم جیمی به دنبال تایید او باشد بازهم نمی‌تواند او را قبول کند.

همین رویه‌ی چاک باعث شد تا جیمی هیچ‌وقت نتواند تایید چاک را بگیرد. در نتیجه آن معنایی را که روح او دنبالش بود پیدا نمی‌کند. در واقع در ذهن او این‌طور تفسیر و تعبیر می‌شود که من از هر روشی برای خوب بودن استفاده کردم ولی نتوانستم از راه خوب تایید دیگران را بگیرم. پس بهتره کمی راه‌های بد و افسارگسیخته را امتحان کنم. متاسفانه جیمی با این روش تایید افراد خلافکار را می‌گیرد و می‌بیند که وقتی از راه‌های غیر قانونی وارد می‌شود، کارش حسابی می‌گیرد و به موفقیت می‌رسد.

در نتیجه به این باور می‌رسد که نمی‌تواند از طریق خوب و صادق بودن به موفقیت رسید. چون این کار را امتحان کرد اما با چیزی جز تباهی و شکست مواجه نشد. البته اینجا هنوز جیمی به ساول تبدیل نشده ولی مقدماتش فراهم شده است.

جیمی در ادامه‌ی راه مقابله با برادرش را پیش می‌گیرد و این راه باعث شده تا محکم‌ترین احساس خانوادگی‌اش را که یک عمر بهش ایمان داشته از بین برود و دیگر به برادرش نگاه ترحم‌آمیز نداشته باشد.

بعد از مرگ چاک، جیمی از یک مکانیسم دفاعی قوی استفاده می‌کند. با وجود اینکه دلیل اصلی مرگ او در وهله‌ی اول جیمی بوده اما هاوارد را مقصر این قضیه می‌داند. زیرا خود هاوارد به این که ممکن است مقصر مرگ چاک، او باشد اعتراف می‌کند.

این یعنی جیمی از مکانیسم فرار، برای مقابله با عذاب‌وجدان استفاده می‌کند. او هیچ‌وقت به این اشاره نمی‌کند که به دلیل دخالت و حس انتقام‌جویی او باعث شده تا چاک خودکشی کند. این فرار از حقیقت به مرور تاثیر خودش را می‌گذارد و جیمی رسماً خودش را از عذاب‌وجدان مرگ برادرش نجات می‌دهد.

جیمی به مرور بیش‌تر وارد دنیای خلافکاران می‌شود و سعی می‌کند بین آن‌ها به موفقیت برسد. این‌جا نامش را عوض می‌کند و به ساول گودمن تغییر می‌دهد. او مقبولیتی را که دنبالش بود به‌جای اینکه در قانون و آدم‌های قانونی پیدا کند؛ در بین خلافکاران پیدا می‌کند و تبدیل به یک وکیل کاربلد شناخته شده در بین خلافکاران خیابانی می‌شود.

سکانس ملاقات ساول با لالو سالامانکا را به یاد آورید. ساول وقتی می‌بیند که کار یکی از اعضای بزرگ کارتل پیشش گیر است حسابی کیف می‌کند. شاید کمی انکار کند اما این حقیقت تغییر نمی‌کند که جیمی از این مقبولیت بسیار خرسند است. وقتی لالو از جمله «تو دوست کارتل می‌شی» استفاده می‌کند، جیمی در پوست خودش نمی‌گنجد.

مانع او برای تبدیل شدن به دوست کارتل، کیم است. تنها عنصر احساسی قوی که از دوران جیمی برای ساول مانده. با رفتن کیم، این عنصر احساسی نیز از بین می‌رود و جیمی با آغوش باز به استقبال ساول گودمن می‌رود. او دیگر دلیلی برای جیمی ماندن ندارد و به راحتی و بدون عذاب و ترس از دست دادن کسی، می‌تواند در خلاف و قانون‌شکنی غرق شود.

مرز بین گوسفند و گرگ

فرق بین گوسفند و گرگ در چیست؟ کدام مقبول‌تر است؟ از طریق کدام یک از این‌ها می‌توان به معنا رسید؟ این سوالی است که جیمی را از دوران کودکی درگیر کرده و باعث تردید‌های زیادی برای او شده است. اما این سوال یک مشکل اساسی دارد. آن هم اینکه یا صد است یا صفر. یا سیاه است یا سفید. در صورتی که ما عنصر خاکستری هم داریم.

این مشکل در جیمی وجود دارد که به سختی می‌تواند مرز بین گوسفند و گرگ را قبول کند. از نظر او یا باید گوسفند بود و به گرگ‌ها باج داد، یا باید گرگ باشی و از گوسفند‌ها سؤاستفاده کنی. این‌که بتوانی یک چیز بین این دو باشی کار سختی است که جیمی نتوانست از پس آن بر بیاید.

جیمی در ابتدای سریال تلاش می‌کند بین این دو عنصر باشد. یعنی هم گوسفند باشد و هم گرگ. چاک از جیمی می‌خواهد یک گوسفند به تمام معنا باشد اما جیمی معنا و هویت اصلی خود را در گرگ بودن می‌بیند.

این تضاد در زندگی جیمی از اصلی‌ترین کشمکش‌های او در فصل اول و دوم است. در واقع ما شخصیتی را می‌بینیم که تلاش می‌کند خوب باشد اما نسبت به بد بودن حساسیتی نشان نمی‌دهد.

با این حال گرایش به خوب بودن در وجود او همیشه بوده و حتی وقتی تبدیل به ساول گودمن می‌شود، این گرایش همچنان هست.

والتر وایت و ساول گودمن دو شخصیت جذاب دنیای بریکینگ بد

مقایسه ساول گودمن و جیمی مگ گیل

در این بخش از مقاله، ویژگی‌های شخصیتی جیمی قبل از تبدیل شدن به ساول و بعد از تبدیل شدن به ساول را شرح می‌دهیم و آن‌ها را کنار هم قرار می‌دهیم تا بهتر بتوانید این دو هویت را باهم مقایسه کنید.

هویت جیمی مک گیل

  • به قوانین تا جای ممکن احترام می‌گذارد.
  • احساسات قوی و محکمی دارد و برای عزیزانش ارزش قائل می‌شود.
  • جامعه را دوست دارد و سعی می‌کند در کنار آن‌ها زندگی کند‌
  • همواره دنبال مقبولیت از نظر دیگران است و از اینکه دیگران او را تشویق کنند لذت می‌برد
  • در بین آدم‌های خوب و قانون‌مند دنبال معنا و ارزش می‌گردد.
  • ارزش‌های شخصی و غیر شخصی بسیار محکم و قوی دارد.

هویت ساول گودمن

  • قوانین برایش مثل عناصر محدودکننده هستند.
  • تقریباً بی‌احساس است و ارزش‌های عاطفی و خانوادگی ندارد
  • جامعه را پس می‌زند چون دیگران را در حد خودش نمی‌بیند.
  • نیازی به مقبولیت کسی ندارد زیرا اعتمادبه‌نفس بسیار زیادی دارد.
  • در بین خلافکار‌ها و قانون‌شکن‌ها دنبال ارزش می‌گردد.
  • انعطافپذیر است و اگر باور‌هایش بخواهند محدودش کنند آن‌ها را کنار می‌گذارد.
بتر کال ساول

سخن آخر

دنیای سریال برکینگ بد، دوتا از بهترین داستان‌های ممکن را برای گفتن داشت. هر دو شخصیت‌های والتر وایت و ساول گودمن، روایت‌های بی‌نقص و لازمی داشتند که در بهترین جا شروع و به بهترین شکل گفته شدند. شخصیت ساول گودمن فراز و نشیب بسیار زیادی را طی کرد تا بتواند به آن ارزش درونی که طلب می‌کند برسد. اما با دیدن آینده او متوجه شدیم که او هیچ ارزشی دریافت نکرده و در لجن‌زار گذشته خود فرو رفته.

نظر شما در مورد شخصیت ساول گودمن چیست؟ چرا جیمی مک گیل به ساول گودمن تبدیل شد. به نظر خود من شاید اگر چاک حسادت خود را کنار می‌ذاشت و بیشتر جیمی را حمایت می‌کرد، امروز شاهد فاجعه ساول گودمن نبودیم.

بیشتر بخوانید:

تحلیل شخصیت والتر وایت _ شیمی‌دان یاغی

نمرات فصل آخر Better Call Saul منتشر شد – پایانی بی‌نظیر

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (1 مورد)
  • Amir-J18
    Amir-J18 | ۳۰ مرداد ۱۴۰۲

    البته نمیشه همه تقصیر هارو گردن چاک انداخت چون جیمی به قولی شخصیت سستی داشت و تو یه موقعیت هایی وسوسه میشد، اما از حق نگذریم چاک میتونست نجاتش بده از این وضع، اگه حسادت نمیکرد و زیر پر و بالش و میگرفت همه چیز جور دیگه پیش میرفت. اما با شرایطی که پیش اومد و بد آوردن ها و ضربه هایی که هم روحی و هم مالی بهش وارد میشد واقعا چاره ای نداشت به اضافه همون شخصیتی که داشت همه شرایط آماده شد تا به سمت سال گودمن حرکت کنه. تحلیل خوبی بود آقای کرمی👌👌

مطالب پیشنهادی