با بهترین فیلم های سرخپوستی تاریخ سینما آشنا شوید
در طول تاریخ سینما بیشتر فیلمهای هالیوودی لزوماً حقیقت برهنه داستانهای مربوط به بومیان آمریکایی یا همان سرخپوستها را به تصویر نکشیدهاند. اما باید قبول کرد سرخپوستان بومی آمریکا بخشی جدایی ناپذیر از سینما و ...
در طول تاریخ سینما بیشتر فیلمهای هالیوودی لزوماً حقیقت برهنه داستانهای مربوط به بومیان آمریکایی یا همان سرخپوستها را به تصویر نکشیدهاند. اما باید قبول کرد سرخپوستان بومی آمریکا بخشی جدایی ناپذیر از سینما و برخی از ژانرهای شناخته شده چون وسترن بودهاند. فیلمهای وسترن سرخپوستی، بومیان آمریکا را در دو جبهه نور و تاریکی و بد و خوب به تصویر میکشند. انتخاب این دیدگاه بستگی به این دارد که چه کسی فیلم را مینویسد. برخی آنها را دشمن جهان متمدن میدانستند، در حالی که برخی دیگر درد و مصیبت آنها را درک میکردند.
هیچ بحثی وجود ندارد که رفتار با بومیان آمریکا در طول سالهای شکل گیری این کشور افتضاح بوده است. تراژدی پس از تراژدی است که کتابهای تاریخی پیرامون این دوره را پوشش میدهد. با گذشت زمان و افزایش چشم انداز انسانها، در مورد این بخش از تاریخ چیز زیادی وجود ندارد که آمریکاییهای مدرن به آن افتخار کنند. به همین دلیل است که فیلمهای خوشساخت و دقیق سرخپوستی که ارزش سرگرمی نیز داشته باشند، فراوان نیست. حال ما در این مطلب از ویجیاتو قصد داریم بهترین فیلم های سرخپوستی جهان سینما را به شما معرفی کنیم. در زیر لیست برترین آثار مربوط به بومیان سرخپوست آمریکایی از ژانرهای مختلف آمده است.
The Last of the Mohicans
این فیلم سینمایی سرخ پوستی در مورد جنگ فرانسویها و بومیان سرخپوست آمریکایی در سال 1757 داستان سرایی میکند. در واقع قصه این فیلم درباره شخصیت اصلی با نام چشم شاهین است که توسط برادران بومی آمریکایی خود از قبیله موهیکان در جنگل بزرگ شده است. این فیلم تماشایی نمایانگر راهی است برای بررسی گذشته در مورد چگونگی شکلگیری آمریکای شمالی و اینکه چگونه مهاجران نژادپرست اروپایی وارد این سرزمینها شدند و میخواستند بر این مکان و مردم آن تسلط پیدا کنند.
فیلم آخرین موهیکان به نسبت سال تولیدش (۱۹۹۲) اثر بزرگ و پرشور و احساسی به نظر میرسد. فیلم متعلق به ژانر عاشقانه و حماسی تاریخی است، و مانند تمام حماسههای برآمده از دل تاریخ، سرشار از صحنههای رمانتیک و البته تعاملات سنگین حادثهای است. در حالی که روایت آن مصادف با جنگ فرانسه و کمپانی هند شرقی از اواسط قرن هجدهم است، اما مضامین آن محدود به دوره تاریخی نیست. به طور کلی فیلمساز (مایکل مان) علاقه خاصی به جزئیات مربوط به دوره زمانی، به ویژه نحوه همزیستی بومیان و مهاجران با قدرتهای امپریالیستی که ظاهراً آنها را کنترل میکردهاند، داشته است.
در این فیلم سینمایی سرخپوستی یک فعال بومی آمریکایی به نام راسل مینز نیز بازی کرد. او به دلیل مبارزه برای کسب حقوق بومیان آمریکا شناخته شده است. اگرچه این اثر هالیوودی بر اساس روایتهای تخیلی ساخته شده، اما داستان فیلم به خوبی نشان میدهد که درگیریها در سال 1700 میلادی در آمریکای شمالی چگونه بوده است.
The Revenant
فیلم سینمایی بازگشته در ژانر وسترن متجدد حماسی به کارگردانی الخاندرو گونسالس اینیاریتو ما را در طول تجارت پوست به زمانهای گذشته و در دل بومیان سرخپوست میبرد. این فیلم برگرفته از داستان هیو گلس بود که در اوایل قرن نوزدهم به عنوان یک مرزنشین، کاشف و مرزبان آمریکایی تلهدار پوست بود.
وسترن حماسی آلخاندرو گونزالس ایناریتو بیشتر به خاطر دریافت اولین جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد توسط لئوناردو دی کاپریو شناخته میشود. دی کاپریو نقش گلس را بازی میکند که پس از اینکه در برخورد با یک خرس گریزلی به طرز وحشیانهای مورد ضرب و شتم قرار میگیرد، توسط همراهان خود رها میشود. کار دوربین، زمین خصمانه، رویاهای نمادین هیو گلس و اکشن، فیلم را به کمال میرسانند.
اما در داستان فیلم شما افراد قبیله پاونیها را خواهید یافت که هیو گلس به دلیل ازدواج با دختری از این گروه، پسری دو رگه از این قبیله داشت که نیمی از او پاونی بود. اگرچه فیلم بر روی بومیان آمریکا متمرکز نیست، اما میتوانید صحنههای قابل توجه زیادی را با مردم بومی آمریکا در آن و نحوه ایفای نقشهای اصلی آنها در زمان تجارت پوست بیابید.
داستان فیلم بازگشته افراد بومی قبیله پاونی را در این فیلم نشان داده که این قبیله در حال حاضر در اوکلاهما آمریکا ساکن هستند، اما قبل از این گفته میشد که آنها در منطقه نبراسکا و کانزاس زندگی میکردند.
Wind River
از اساس نباید تمام فیلم های سرخ پوستی مربوط به دل تاریخ باشند. چرا که وضعیت اکنون زندگی آنها نیز باید مورد توجه باشد. به همین منظور این اثر درامی جنایی پیرامون حوادث این روزهای بومیان آمریکا است. در این فیلم، یک مامور تازه کار FBI برای تحقیق در مورد قتل یک زن بومی سرخپوست در منطقه حفاظت شده رودخانه ویند در وایومینگ فرستاده میشود.
فیلم رودخانه باد یک داستان کاملا واقعی نیست، بلکه بر اساس بسیاری از داستان های واقعی زنان بومی گم شده و کشته شده بنا شده است. مستندهای زیادی وجود دارد که ارتباطی بین مرگ و تجاوز به زنان بومی و صنعت میدان نفتی آمریکا را نشان میدهد. بنابر همین دیدگاه فیلم Wind River بینشهایی را در برخی از داستانها نشان میدهد که چگونه صنعت نفت با زنان بومی گم شده و کشته شده مرتبط است. تماشای این فیلم سخت است و شما را متوجه خشونتی میکند که زنان بومی سرخپوست نه تنها با کارکنان میدانهای نفتی بلکه در سراسر آمریکای شمالی با آن روبرو هستند.
جالب است بدانید زنان بومی آمریکا چهار برابر بیشتر از سایر آمریکاییها در معرض تجاوز جنسی و ده برابر بیشتر از مابقی آمریکایی در معرض به قتل رسیدن قرار دارند.
Pocahontas
پوکاهانتس یک فیلم درام موزیکال تاریخی با تکنیک پویانمایی محصول سال ۱۹۹۵ دیزنی است که بر اساس زندگی پوکاهانتس یک زن سرخپوست پوهاتان و ورود مهاجران مستعمره انگلیسی از شرکت ویرجینیا ساخته شده است. این فیلم سینمایی سرخ پوستی رویارویی پوکاهانتس با جان اسمیت و نجات افسانهای زندگیاش را به تصویر میکشد. اما فیلم Pocahontas ساخته دیزنی در واقع بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است. اگرچه دیزنی نسخهای پالایش شده از داستان را منتشر کرد، ولی داستان واقعی بسیار تاریک و سیاهتر از چیزی است که در این اثر مشاهده میکنیم.
پوکاهانتس یک شخص واقعی بود که پس از مرگ مادرش نام خود را برگزید. او شروع به شبیه شدن به مادرش کرد، و بنابراین پدرش رئیس پوهاتانها، نام مادرش را به او هدیه داد. از سوس دیگر شخصیت کلیدی جان اسمیت نیز یک شخص واقعی بود، اگرچه نام اصلی او نیز جان رولف بود. داستان واقعی شخصیتهای این انیمیشن خیلی بیشتر در مورد آدم ربایی، تجاوز جنسی، ازدواج اجباری، حاملگی و دروغ است.میتوانید داستان واقعی پوکاهانتس و جان اسمیت را در اینجا ببینید.
Dances with Wolves
شاید یکی از شناختهشدهترین و زیباترین فیلمهایی که درباره دوره جنگهای سرخپوستان پس از آمریکا ساخته شده است، همین اثر سینمایی به کارگردانی کوین کاستنر باشد. «رقص با گرگها» یک قهرمان سابق جنگ داخلی آمریکا را به تصویر میکشد که عاشق شیوههای زندگی و زیست اجتماعی یک قبیله محلی سرخپوست لاکوتا میشود. این فیلم سینمایی سرخپوستی در سال 1990 با ستایش منتقدان عرضه شد و در نهایت 12 نامزدی جایزه اسکار و هفت برنده از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را به دست آورد. همچنین از آن به عنوان یکی از تأثیرگذارترین آثار سینمایی برای احیای ژانر درام در پسزمینه فیلمهای وسترن سرخپوستی هالیوود یاد میشود، زمانی که داستانهای واقعی تری در این دوره شروع به ظهور کردند.
سرخپوستها در اکثر آثار ژانر وسترن یا قربانیان جانبی هستند یا دشمنان درجه یک مردم متمدن سفید. اما فیلم Dances with Wolves زاویهای دیگر را نشانه رفته است. مطمئن نیستیم که «رقص با گرگها» مشکلی را «حل» کند (هنوز بوی رستگاری سفیدپوستان وجود دارد)، اما مطمئناً در پرداختن به جنبهای از روایت که اغلب نمیتوانیم آن را ببینیم، گامهایی بلند برداشته است.
Hostiles
فیلم سینمایی سرخ پوستی «متخاصمان» اسکات کوپر، یکی از وسترنهای تولید شده در سالهای اخیر است که واقعاً جایگاه خود را به عنوان یک اثر شیک، برای ایستادن در کنار فیلمهای محبوب عصر طلایی این ژانر تثبیت کرده است. این فیلمی است که ماهیت سینمای وسترن و غرب وحشی را با نگاهی حساس به رابطه بین مردم بومی سرخپوست و آمریکاییها بررسی میکند و در مورد ماهیت گروهی از مردان که به سمت خشونت کشیده میشوند، اظهار نظر میکند. یک الگوی غمانگیز در توسعهی غرب آمریکا وجود دارد که بازیهای قدرتمند کریستین بیل و وس استودی به برجسته کردن این دوره از تاریخ آنها کمک میکند.
داستان فیلم از این قرار است که کاپیتان جوزف جی بلوکر (بیل) کهنه سرباز جنگ، یک عمر را صرف مبارزه با مردم بومی کرده است و حالا آرزو دارد از حرفهی خطرناک خود بازنشسته شود. اما بلوکر یک ماموریت حیاتی را برای انتقال شاهین زرد (استودی) به خانه تشریفاتی خود قبل از مرگش قبول میکند و باید در کنار گردانی از سربازان و خانوادهی شاهین زرد سفر کند. تنش بین بلوکر و شاهین زرد با گذشت زمان شروع به کاهش میکند زیرا هر دو در مورد اینکه چگونه در هیزم ریختن به آتش درگیری بینشان سهم داشتهاند فکر میکنند.
Hidalgo
هیدالگو؛ فیلمی حماسی بیوگرافی وسترن به کارگردانی جو جانستون و با بازی ویگو مورتنسن و عمر شریف است. «فرانک ت. هاپکینز» یک افسر سواره نظام در سال 1890 است که از طریق یک واسطه فرصت ملاقات با «شیخ ریاض» که مردی ثروتمند است را پیدا میکند. «شیخ» از قابلیتهای «هاپکینز» با خبر شده و مایل است تا «هاپکینز» در «اقیانوس آتش»؛ مسابقه اسب دوانی سالانهای که شرکت کنندگانش مسافتی سه هزار مایلی را از عربستان تا عراق میپیمایند شرکت کند. اما چرا این فیلم در لیست بهترین فیلم های سرخپوستی جهان است؟!
از پایه و اساس فیلم هیدالگو با بازی ویگو مورتنسن درباره تاثیرات گسترده حاصل از جنگ سفیدپوستها با سرخپوستان آمریکایی است. هیدالگو با سایر فیلم های سرخ پوستی که داستانهای واقعی در مورد بومیان آمریکا را به تصویر میکشند، متفاوت است. پس از قتل عامی بزرگ که در نبرد ووندِد نی یاکشتار زانوی زخمی شکل گرفت، فرانک هاپکینز گاوچران به عنوان یک اسبسوار و بدلکار حاضر در آن کشتار به یک نمایش سیار غرب وحشی میپیوندد. او و اسب مورد اعتمادش، هیدالگو، در این داستان کلاسیک که بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است، با چالشهایی جدی روبرو میشوند.
Apocalypto
آپوکالیپتو یا به فارسی آخرالزمان یا مکاشفه فیلمی حماسی به کارگردانی مل گیبسون محصول ۲۰۰۶ است. این فیلم روایتگر انقراض تمدن مایا است و به زبان غیر انگلیسی ساخته شدهاست. کیفیت پوشش و زندگی مردم مایا به سبک انسانهای اولیه به تصویر کشیده شده است و توحش مردم و بیگانگی فیلم از مظاهر مدرنیته گواه بر این مدعاست.
استفاده از زبان باستانی واقعی مایاها ممکن است به فیلم Apocalypto احساس اصالت بدهد، اما این واقعیت ریشههای تاریخی آن را میپوشاند. مستندات موجود و باقی مانده پیرامون سقوط پادشاهی مایاها بر روی سفالها، آرایش انسانی افراد در آپوکالیپتو و سلاحهای مورد استفاده آنها را توجیه میکند. اما این یک فیلم مل گیبسونی است و او قرار نیست اجازه دهد چیزی مانند حقایق یا تاریخ مانع از پیشروی درام فیلمش شود.
فیلم آپوکالیپتو به دلیل نشان دادن مردم مایا به عنوان وحشیان اولیه که در وسط یک جنگل ناپدید شده زندگی میکردند، واکنش منفی شدیدی دریافت کرد. در واقع، مایاها بسیار پیشرفته بودند و ماهیت چرخههای محصول را درک میکردند. چیزی که اساسا در این فیلم وجود ندارد. با این حال، یکی از بحث برانگیزترین نکات Apocalypto، به تصویر کشیدن قربانی شدن انسان است. در حالی که پذیرفته شده است که برخی قربانیان انسانی در پادشاهی مایاها انجام شده است، اما به اندازهای که در آپوکالیپتو نمایش داده شده است، نبوده و شامل استخراج قلب نمیشود.
مایاها در فیلم به عنوان وحشیهای رادیکال به تصویر کشیده شدند که این ویژگیها بیشتر شبیه آزتکها (آزتِکها یک تمدن سرخپوستی در مکزیک است) بود. مایاها مردمی منطقی و آرام بودند. مایاها نیز به ندرت قربانی انسانی انجام میدادند. حتی اگر آنها این کار را میکردند، علیه نخبگان خیانتکار بود، نه از مردم عادی.
Prey
فیلم شکار یا طعمه اثری سرخپوستی در ژانر علمیتخیلی و اکشن است. «شکار» ساخته دن تراختنبرگ یک وسترنِ اکشن به معنای مطلق است که یکی از جدیدترین فیلمهای وسترن سرخپوستی سالهای اخیر به شمار میرود. این فیلم شیک که آخرین قسمت از یک فرنچایز برجسته است، فرمول ساده خود را به یک موشک آماده شلیک اکشن علمی تخیلی تبدیل کرده است؛ آنهم با نمایش یک انبار باروت کلاسیک، قتلهای مهیب، و یک آمبر میدتاندر عالی در نقش یک شکارچی کومانچی که در برابر دشمن بیگانه پیشرفته خود قرار میگیرد.
داستان شکار در 300 سال پیش و در میان بومیهای کومانچی میگذرد. داستان فیلم دنبال کننده یک زن جوان به نام نارو، به عنوان یک جنگجوی خشن و بسیار ماهر است. او در سایه برخی از افسانهایترین شکارچیانی که در دشتهای بزرگ پرسه میزنند بزرگ شده است، بنابراین وقتی خطر اردوگاه او را تهدید میکند، تصمیم میگیرد تا خود را یک شکارچی شایسته ثابت کند. طعمهای که او دنبال میکند و در نهایت با آن روبرو میشود، یک شکارچی بیگانه بسیار تکاملیافته با زرادخانهای از لحاظ فنی پیشرفته است که منجر به یک رویارویی شرورانه و وحشتناک بین این دو دشمن میشود.
The New World
فیلم «دنیای جدید» ساختهی ترنس مالیک تنها یک شرح بیوگرافیک استاندارد از تاریخ نیست، بلکه این فیلم، داستان اسکان مردم جدید آمریکا را به عنوان یک حماسهی عشقی جهانشمول، با شکوه و عظمت بصری برای مخاطب تجسم میکند. این فیلم سینمایی سرخپوستی کمتر به ارائهی یک درس تاریخ به مخاطب توجه میکند، بلکه بیشتر به داستان عشق، از دست دادن و خویشاوندی میپردازد که در آن مالیک به خوبی در بازنمایی زندگی بومیان سرخپوست موفق عمل میکند.
زمانی که مهاجران آمریکایی شروع به استعمار شهر جیمز تاون، ویرجینیا میکنند، کاپیتان جان اسمیت (کالین فارل) عاشق پوکوهانتس جوان (کوریانکا کیلچر) میشود و او را عشق خود میداند. با این حال، در طول رابطهی آنها اسمیت بیش از حد روی حرفهی خود متمرکز میشود و آن جرقهی اولیه عاشقانه را فراموش میکند. در نتیجه، پوکوهانتس با جان رولف (بیل) ازدواج میکند در حالی که هنوز به اسمیت میل دارد. او تنها پس از سفرش به انگلیس است که متوجه میشود هرگز محبتی را که رولف به او نشان داده از اسمیت دریافت نمیکند و او را به عنوان عشق واقعی خود میپذیرد.
The Indian in the Cupboard
بهترین فیلم های سرخپوستی جهان با محتوای فانتزی و خانوادگی همین اثر سینمایی نوستالژیک است که برای ایرانیان هم سن و سال من اثری خاطرهانگیز به شمار میرود؛ اما چرا؟ چون این فیلم در اوایل دهه ۱۳۸۰ از شبکههای مختلف صدا و سیما با دوبله پارسی پخش شد و خاطرات کودکی و نوجوانی ما را رنگارنگتر کرد. اما سرخپوست در گنجه یک فیلم خانوادگی در سبک فانتزی و ماجراجویی به کارگردانی فرانک اوز است که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد.
یک پسربچه در تولد ۹ سالگی خود یک قفسه یا گنجه کوچک به عنوان هدیه دریافت میکند و سپس کشف میکند که با قرار دادن آدمکهای اسباببازی درون گنجه و قفل کردن آن، آدمکها زنده میشوند و با انجام دوباره آن کار، آنها دوباره به وضعیت بیجان برمیگردند. او به همین منظور آدمک یک سرخپوست و یک کابوی مسلح را در گنجه قرار میدهد که پس از زنده شدن آنها، مشکلات و ماجراهای خاصی پیش میآید که تماشایی است.
The Missing
گمشده ساخته ران هاوارد بعد از چراگاه عمومی کوین کاستنر بهترین فیلم وسترن سرخپوستی در سال ۲۰۰۳ میلادی است. ران هاوارد، سازنده فیلمهای موفقی همچون آپولو ۱۳ و یک ذهن زیبا در یک حرکت شجاعانه به سراغ ژانری رفت که در حیطه تخصصی او نبود. هر چند که گمشده چندان اصیل و بدیع به نظر نمیآید و حتی از بسیاری جهات وسترن کلاسیک جستجوگران جان فورد را در نظر تداعی میکند اما در مجموع فیلم خوش ساخت و لذت بخشی است، گمشده را میبایست جاه طلبانهترین پروژه سینمایی ران هاوارد طی یک ربع اول قرن اخیر نیز عنوان کرد.
گمشده بر روی عناصر آشنا و تکراری داستانهای وسترن کلاسیک متکی است. «آشتی» و «جبران»، دو مضمون محوری وسترنهای کلاسیکی همچون جویندگان، در گمشده نیز خودنمایی میکند. اما هاوارد برای فاصله گرفتن از کلیشهها و تزریق ابداع و نوآوری، مایههای پر ملاطی از عرفان و جادوگری سرخپوستی را هم به فیلم خود افزوده است. داستان فیلم گمشده بر پایهٔ رمانی از توماس ادیسون به نامِ سواریِ آخر اقتباس شده است.
فیلم سینمایی سرخ پوستی گمشده وسترنی است که از حیث واقعیتهای تاریخی موثق و دقیق است. و این درست برخلاف فیلم جویندگان جان فورد است که سراسر آکنده از نفرت ضد سرخپوستی بود. در واقع فیلم گمشده به فرهنگ سرخپوستها احترام میگذارد و در تلاش نیست تا آمریکاییهای بومی را در برابر آمریکاییهای اروپایی قرار بدهد.
Dead Man
مَرد مُرده به عنوان یکی از فیلم های سرخ پوستی در ژانر وسترن و جنایی، محصول سال ۱۹۹۵ به نویسندگی و کارگردانی جیم جارموش است. این فیلم وسترن بسیار تحسین شده از نویسنده و استاد فیلمهای مستقل یعنی جیم جارموش با بازی جانی دپ یک حسابدار را دنبال میکند که پس از اخراج از شغل جدیدش به طور کامل به ورطه نابودی کشیده میشود. اما این فرد سپس با یک بومی آمریکایی روبرو میشود که به او کمک میکند تا از زخم هایش بهبود یابد و در نهایت ثابت شود که روح راهنمای او است.
این فیلم به دلیل تحقیقات گسترده خود در مورد فرهنگ بومیان آمریکا مورد توجه قرار گرفت و به دلیل نمایش واقعی و ظریف خود از بومیان آمریکا مورد تحسین قرار گرفت و همچنین یکی از معدود فیلم های سرخ پوستی آمریکایی بود که توسط یک غیر بومی کارگردانی شد. جیم جارموش با زبان سینما به سیستمی اعتراض میکند که در آن سفیدپوستان مهاجر پا را به سرزمینی به نام امریکا میگذارند و صاحبان اصلی آن را که بومیان سرخپوست هستند با وحشی گریهای خود میکشند و اموال و مهمترین نکته یعنی فرهنگ امریکای اصیل را به تاراج میبرند.
Powwow Highway
احتمالاً یکی از بهترین فیلم های سرخپوستی جهان سینما که تا به حال ساخته شده، همین «بزرگراه پاواو» است. این اثر فیلمی کمدی درام است که شما را با جذابیت دوستداشتنی، طنز قابل دسترس و لحن سبکدلانهاش غافلگیر میکند. از جانب محتوا این فیلم نگاهی روشنگر به هویت فرهنگی بومیان آمریکا دارد و احتمالاً یکی از بهترین فیلمها پیرامون ساختار اجتماعی بومیان آمریکایی است. به طور کلی سازندگان این فیلم با سوژه و شخصیتهای آن با نهایت احترام برخورد میکنند، اما با استفاده از طنز خیرهکننده که تجربهای درگیرانه را ایجاد میکند، جدیت زیربنایی موضوع فیلم را کاهش میدهند.
Geronimo: An American Legend
جرونیمو: یک افسانه آمریکایی یکی از فیلمهای وسترن سرخپوستی در ژانر درام تاریخی محصول سال ۱۹۹۳ به کارگردانی والتر هیل است. داستان این فیلم سینمایی سرخپوستی از این قرار است که در جنوب غربی آمریکا، سال ۱۸۸۵ میلادی گروه کوچکی از آپاچیهای چیریکاهوا به رهبری «جرونیمو»، تنها قبیله سرخپوستی هستند که هنوز به دولت آمریکا تسلیم نشدهاند؛ و این یک چالش جدی است. در این فیلم وس استودی، بازیگر مشهور بومی آمریکا نقش اصلی را بازی میکند.
به طور کلی فیلم داستانی درباره این است که چگونه جرونیمو تصمیم میگیرد تا یک مقاومت مسلحانه را علیه دولت ایالات متحده رهبری کند، پس از اینکه دولت به وعدههای مربوط به رفاه مردم بومی خود عمل نکرد. جرونیمو یک جنگجوی آپاچی است که برای بسیاری از بومیان آمریکا یک افسانه است. او یک پزشک و رهبر برجسته از گروه بدونکوه از قبایل آپاچی بود. جرونیمو در دهه 1800 میلادی زندگی میکرد و در سال 1909 در اوکلاهاما امروزی درگذشت. او به خاطر روحیه جنگجویی و شجاعتی که با آن برای مردم و شیوه زندگی خود جنگید، شهرت داشت. کتابهای زیادی در مورد رهبر آپاچی نوشته شده است و این فیلم سینمایی سرخپوستی کمی به این شخص میپردازد که او برای مردمش چه کسی بوده است.
گزینه افتخاری | Avatar
بدیهی است که بومیهای ساکن آواتار یا همان ناویها، مردم بومی و سرخپوست آمریکا نیستند. اما به وضوح روشن است که شرح حال همین ناویها استعارهای از آنچه در آمریکای شمالی اتفاق افتاده را نشان میدهد. در این فیلم جیمز کامرون شما داستان افرادی را دارید که به سرزمین جدیدی میآیند و میخواهند منابع دنیای جدید را از ساکنان قانونی آن بگیرند.
جالب است بدانید در طول سال 1491 میلادی ، کاوشگران شروع به ورود به آمریکا کردند. زمینهای این کاوشگران در حال تهی شدن از منابع بود و آنها سرزمین آمریکا را پر از وفور یافتند و به آن وارد شدند و شروع به غارت کردن زمینها کردند. از این همین منظر، فیلم آواتار نیز بسیاری از چیزهایی را که بومیان آمریکا با آن روبرو بودهاند و هنوز هم تا به امروز با آن روبرو هستند، با مخاطب خود به اشتراک میگذارد. مردم بومی آمریکا هنوز برای سرزمین و منابع خود میجنگند، البته از منظر سیاسی. زیرا هنگام تصمیم گیریهای حیاتی در مورد سرزمین خود کرسی ویژهای ندارند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
اروپایی ها خیلی نژاد پرستند