بازی Death Stranding چه پیام اجتماعی برای مخاطب دارد؟
هیدئو کوجیما یک فرد تاثیرگذار در دنیای بازیهای ویدیویی بوده است. او نگاه منحصر به فردی به بازیها دارد، البته که این نگاه خاص محدود به بازیها نمیشود. کوجیما در کتاب The Creative Gene اشاره ...
هیدئو کوجیما یک فرد تاثیرگذار در دنیای بازیهای ویدیویی بوده است. او نگاه منحصر به فردی به بازیها دارد، البته که این نگاه خاص محدود به بازیها نمیشود. کوجیما در کتاب The Creative Gene اشاره میکند که کتابها، فیلمها و به طور کلی تمام آثار هنری ساخته شده توسط بشر، راه اتصال خالق با مخاطب است. او اعتقاد دارد که همه آثار هنری، معنا و هدف خاص خودشان را دارند و خودش با این دیدگاه، بازی میسازد. نکتهای که در Death Stranding، آخرین اثر او، بسیار پررنگ و واضح است.
در این مقاله از ویجیاتو، قصد داریم تا به پیامی که هیدئو کوجیما با Death Stranding سعی در انتقال آن داشت بپردازیم و ببینیم چه چیزی، محرک اصلی کوجیما برای ساخت این بازی بود و چه هدفی پشت تفکرات او وجود داشت.
امروزه بازیها تبدیل به یک بستری برای رساندن پیامهای اجتماعی شدهاند. در بسیاری از اوقات دیدیم که سازندهها، از جنبشهای اجتماعی دفاع میکنند و سعی میکنند تا پیامهای این گروهها را در بدنه بازیها جای دهند. این مسئله در چند سال گذشته، بسیار پررنگتر شده و یکی از دلایل آن، افزایش حرکتهای جنبشها و گسترش فضای اجتماعی دنیای اینترنت است. اما هیدئو کوجیما با اولین نسخه بازی Metal Gear که در سال 1987 منتشر شد، سعی در انتقال پیامها و مفهومهایی خاص به بازیکنان داشت. او از همان زمان، بازیها را بستری مناسب برای هدفش میدانست و به پتانسیلهای این ساختار هنری اعتقاد داشت.
سری بازی متال گیر، همواره جنگ و جنگافزارها را محکوم کرده است. کوجیما، سیاستمدارها و قدرتهای نظامی در دنیا را مخاطب قرار میدهد و بسیاری از حرکتهای آنها را مورد انتقاد قرار میداد. کوجیما در دانشگاه در زمینه اقتصاد تحصیل کرده است و به گفته خودش، مطالعات زیادی پیرامون مسائل سیاسی داشته است. پس از تحصیل در دانشگاه، او تصمیم میگیرد که وارد صنعت بازیها شود تا داستانهای خودش را در قالب بازی تعریف کند.
تمامی نسخههای متال گیر، مخاطب خاص خودشان را دارد و گاها سمت و سوی خاصی داشتهاند. داستانهای متال گیر، تمامی حکومتها را مورد انتقاد قرار داده و مفهومهایی ضد جنگ را تبلیغ کرده است. او بسیاری از جنگها و درگیریها را ابزاری برای تقابل با انقلابهای هنری میداند و اعتقاد دارد که جنگافزارها، تصویری تاریک از تاریخ را به جای میگذارند. بسیاری دیدگاه او در عنوان Metal Gear Solid 2 را تحسین میکنند چرا که بسیاری از دیالوگها، تعریف درستی از آینده را به بازیکنان نشان داده است. اما کوجیما با Death Stranding اثری متفاوت را تولید و پیام اجتماعی خاصی را به مخاطبانش منتقل میکند. تغییر وضعیت دنیا و اتفاقاتی که پیرامون هیدئو کوجیما رخ داده است، از دلایل این اتفاق است.
«زندگی فقط درباره انتقال ژنها نیست. ما میتوانیم در این جهان، میراثی بیشتر از DNA بر جا بگذاریم. از طریق گفتار، موسیقی، ادبیات، فیلمها... آنچه دیدهایم، شنیدهایم، احساس کردهایم... خشم، شادی، اندوه... اینها چیزهاییست که من منتقل خواهم کرد. این چیزیست که من برای آن زندگی میکنم.
سالید اسنیک- متال گیر سالید 2کوجیما پس از شروع اختلافات با کونامی، دچار حاشیههای زیادی میشود. برخی منابع میگویند که او به مدت چند ماه در اتاقی حبس میشود و آینده خودش را مورد بررسی قرار میدهد. او پس از عرضه نسخه پنچم متال گیر و جدایی از کونامی، شروع به نوشتن داستانی خاص میکند. کوجیما تحت تاثیر اتفاقاتی که برایش افتاد قرار میگیرد و داستان جدیدش نیز در این باره بوده است. تنهایی، شروع دوباره و اتصال، عوامل موردنظر کوجیما و عناصری هستند که داستان Death Stranding را شکل میدهند.
کوجیما در مصاحبهای گفته بود که در دوران تنهاییاش، با اینترنت و شبکههای اجتماعی، توانست با دیگران ارتباط داشته باشد. یکی از افراد هم گیرمو دلتورو (Guillermo Deltoro) بوده، فردی که در دنیای سینما، جایگاه والایی دارد. کوجیما با کمک دلتورو توانست دوباره نورمن ریداس را نیز در کنار خود داشته باشد. این تیم سه نفره، پس از کنسل شدن پروژه P.T از یکدیگر جدا میشوند اما برای عنوان Death Stranding دوباره متحد میشوند.
همانطور که گفتیم، کوجیما آثار هنری را یک راه اتصال بین خالق اثر و مخاطب میداند. او اعتقاد دارد که کلام هنرمندان، آثارشان هستند و پیامهای خودشان را از این طریق به مخاطب منتقل میکنند. مخاطب سری بازیهای متال گیر، عمدتا افراد سیاسی بوده است اما کوجیما در زندگی شخصیاش دوران سختی را میگذارند. به طوری که او را وادار میکند تا عنوانی شخصی و اجتماعی بسازد.
Death Stranding برای شخص کوجیما، اثر مهمی است. درست است که ساختار گیمپلی بازی متفاوت است و ممکن است به مذاق بسیاری از دوستداران بازیها خوش نیاید اما این عنوان برای خودش اهمیت زیادی دارد. او مفهوم تنهایی و انزوا را به خوبی درک کرده و مشتاقانه به دنبال تعریف یک داستان در این زمینه است. داستانی که فضای دنیای Death Stranding را به وجود میآورد.
سم پورتر بریجز، فردی است انزواطلب و دور از روابط اجتماعی. ویژگی که این روزها در جامعههای مختلف احساس میشود. سم پورتر، دوستان زیادی دارد اما به واسطه اتفاقاتی که برای او افتاده، سعی میکند تا از آنها دوری کند. کوجیما، اعتقاد دارد که مسیری که سم در آن قرار دارد، مسیر صحیحی نیست اما قابل درک است. در ادامه راه، او به خاطر نزدیکانش، مجبور میشود تا با افراد دیگر ارتباط برقرار کند و به آنها کمک کند. اگر از بینندگان سریال واکینگ دد باشید، متوجه خواهید شد که کوجیما، کاراکتر سم پورتر را با الهام از کاراکتر دریل دیکسون ساخته است. کاراکترهایی که هر دو توسط نورمن ریداس، نقشآفرینی شدهاند.
سم پورتر در ابتدای کار، تنها کار میکند و از دیگران دوری میکند. به واسطه ماموریتی که به او سپرده شده، او شبکه اینترنت دنیای Death Stranding را متصل و امید را به بازماندهها منتقل میکند. سیستم موسوم به Strand بازی، اتفاقی نو برای دنیای بازیها نیست اما برای پیام اثر، مفهوم مهمی دارد.
کوجیما در مصاحبهای گفت که معمولا گیمرها، در تنهایی و در یک اتاق مشغول تجربه بازی هستند. او اعتقاد دارد که این اتفاق میتواند روابط اجتماعی و زندگی فرد را تحتتاثیر قرار دهد. او سیستم Strand را در بازی قرار داده تا بازیکنان متوجه حضور دیگر افراد هم بشوند. با وجود این سیستم، هر فرد، نقش مثبتی در دنیای Death Stranding ایجاد میکند و بازیکنان به یکدیگر متصل میشوند. این اتصال، هدف اصلی کوجیما است. شاید در بازی، این نکته چندان پررنگ نباشد اما برای شخص کوجیما، مفهوم مهمی است.
ارتباط برقرار کردن بازیکنان با یکدیگر، به صورت مستقیم نیست و افراد تنها با لایک کردن میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند. در بازی هیچ دیسلایکی وجود ندارد و بازیکنان تنها میتوانند اعمال دیگران را تحسین کنند. اگر دقیقتر به دنیای Death Stranding نگاه کنیم، متوجه میشویم که سیستم اینترنت موسوم به Chiral Network شباهتهای زیادی با شبکههای اجتماعی دارد. با این تفاوت که اعمال افراد مورد قضاوت قرار میگیرند و نظرات منفی و گاها توهینآمیز، جایگاهی در این فضا ندارد.
زمانی که بازی منتشر شد، بسیاری فضای دنیای بازی را درک نکردند. بسیاری حتی دنیای Death Stranding و کاراکترهای آن را خستهکننده میدانستند. اما کمتر از یک سال گذشت تا مردم دنیا با پاندمی کرونا روبرو شدند. در دوران اوج پاندمی، مردم در خانهها قرنطینه شدند و افرادی در دنیای بیرون در تلاش برای رفع این بیماری بودند. بسیاری از مردم برای ارتباط با یکدیگر از اینترنت استفاده میکردند و افرادی هم وسایل مورد نیاز ما را به خانههایمان میرساندند. اگر کمی دقت کنید، متوجه خواهید شد که چقدر دنیای درهم شکسته Death Stranding با دنیای ما شباهت داشت. (یا شاید همچنان شباهت دارد.)
مینوان گفت که پس از شروع پاندمی، دث استرندینگ دیگر یک اثر شخصی برای کوجیما نبود و تبدیل به یک اثر اجتماعی شد. بسیاری اعتقاد دارند که همین دنیا هم، تصویری از افراد حاضر در یک جامعه است. از هم گسستگی دنیای دث استرندینگ شاید استعارهای از دنیایی افسرده در زندگی واقعی باشد؛ نمایی از افرادی که شرایط سختی را سپری میکنند و یکی از راههای گذر از این دوران، پژوهش، یافتن و در نهایت به سرانجام رساندن است.
دث استرندینگ، تصویری از دنیای افراد تنها و مواجه آنها با شبکههای اجتماعی است. سم پورتر که انزواطلب است، کاوش میکند و دیدگاه تازهای به دنیای اطرافش پیدا میکند و در نهایت دلیلی برای ادامه دادن را مییابد. دث استرندینگ تلاش دارد تا به بازیکن، اهمیت بالای ارتباط برقرار کردن و همبستگی و اتحاد را نشان دهد. کاراکترهای دنیای Death Stranding هرکدام به شکلی، درگیر مشکلات شخصی هستند که بیارتباط با دنیای شکسته بازی هم نیست. اما همه این کاراکترها در نهایت، راهی جز همبستگی برای رهایی از این دنیای شبیه به برزخ و مشکلاتشان پیدا نمیکنند.
شاید حرفی که بزنیم کلیشهای باشد، اما پیامی است که دث استرندینگ به مخاطبش میرساند. برای هر فردی در این دنیا، نقش تاثیرگذار خودش وجود دارد و هر فرد به اندازه خودش برای دیگران اهمیت دارد. اهمیتی که شاید برای خود فرد هم روشن نباشد. در نقطهای سم پورتر به کاراکتر Die-Hardman میگوید:
اگر از مرگ نمیترسی، چگونه به زندگی ارزش میدهی؟»
سم پورتر بریجز- دث استرندینگانسان از ناشناختهها میترسد و پس از گذشت این همه سال، مرگ و اتفاقات پس از آن، همچنان ناشناخته است. اما این دلیلی نمیشود تا ارزش و اهمیت زندگی به فراموشی سپرده شود. آنچه که مهم است، ارزش زندگی چندساله و نقشیست که برجای میگذاریم.
البته که در انتها، همچنان باید اشاره کنیم که Death Stranding یک اثر کاملا سلیقهای است. حتی برداشتها و دیدگاهها از داستان این بازی نیز متفاوت است و همین موضوع هم نشان از ویژگی اصلی یک اثر هنری است. هر فردی دیدگاه خاص خودش را به موضوع دارد.
سم پورتر، دنیا را تیره و تار میدید و دلیلی برای ادامه دادن پیدا نمیکرد. اما هر چه پیش میرفت ارزش زندگی را بیشتر میفهمید. بسیاری از ما وارد برهههای سختی از زندگی میشویم و گاها قدم به مسیرهای تاریکی میگذاریم. اتفاقی که حتی برای خود کوجیما هم رخ داد. اما دیر یا زود، ما متوجه ارزش زندگی و مفهوم کلی آن خواهیم شد. حال چه با اتصال و اتحاد با دیگران، چه با تکیه بر خود یا با اتفاقات دیگر. زندگی، ارزش دارد و هیچوقت برای درک ارزش و جنگیدن برای آن دیر نخواهد بود.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
فقط ای کاش ویلن بازی بهتر بود و کوجیما خراب نمیکرد ، وگرنه هنوز یکی از بهترین تجربه های زندگیمه . ولی اگه میخواید سراغ بازی برید باید صبر و زمان زیادی داشته باشید .
نمیخوام ازش تعریف کنم ولی کوجیما وقتی یه هدف داشته باشه بهش میرسه..
شخصیت پردازی یا روایت داستان(هنوز دث رو تجربه نکردم) به هر شکلی که هست همون چیزیه که کوجیما میخواسته باشه
چرایی کارش رو میشه با خوندن تحلیل و تفسیر های مختلف و تجربه چندین باره بازی فهمید
منطقیه . ممنون رفیق .
مفهوم بازی : وقتی دارین بازی میسازین مواد نزنین
کوجیما حال طبیعیش اینطوریه? یه نگاه به صفحات اجتماعیش بندازی دستت میاد?
هنوز که هنوزه منتقد ها و ژورنالیست ها دارن از لحن هایپررئالیسم بازی های این بشر و مفاهیم عمیق پشتشون مقاله های چند بخشی مینویسن بعد وقتی ویجیاتو بعد از چند وقت یه مقاله عمیق و جذاب درباره این بازی نوشته کاربرا بجای حمایت و استقبال جواب نویسنده رو با این دست کامنت ها میدن...
رقت انگیزه
تعریف های زیادی از بازی رو شنیدم.
بعضیاش مثبت و بعضیا منفی
دچار شک و تردید شدم برای امتحان کردنش
ولی چون کوجیما ساخته قطعا باید یه نواوری و یه چیز خفنی داشته باشه
باید برای عید برنامه ریزی کنم تا تجربش کنم
بازی رو حتما تجربه کن و اگه از گیم پلیش خوشت اومد و تونستی باهاش ارتباط بگیری حتما تا تهش برو میشه یکی از بهترین تجربه هات
اگر دوست داری death stranding director's cut رو تجربه کن
دقیقا حسی که من بعد از کرونا داشتم عمین انزوا طلبی بود که خب بدترین چیز بود . واقعا هیدئو کوجیما یه هنرمنده ، واقعا ...
یه پیام دارم برای پلیر عزیز ….
آخر همین هفته بازی رو تموم کردم و شروع کردم نقد و تحلیل خوندن به به دستتون درد نکنه دنبال چنین نقد یا تحلیلی بودم سر فرصت با دقت مطالب رو می خونم و برخی رو شاید یاداشت هم کنم ?????