۱۰ تا از بدترین پایان های غافلگیر کننده که فیلم های مهیج را نابود کردند
فیلم Do Revenge ممکن است از زمان انتشارش آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته باشد، اما به عنوان یک اثر هیجان انگیزِ دبیرستانیِ هوشمندانه که ژانر نوجوانان را تجلیل میکند، مورد تحسین قرار گرفته ...
فیلم Do Revenge ممکن است از زمان انتشارش آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته باشد، اما به عنوان یک اثر هیجان انگیزِ دبیرستانیِ هوشمندانه که ژانر نوجوانان را تجلیل میکند، مورد تحسین قرار گرفته است. خیلی هم بی سر و صدا تبدیل به بهترین فیلم تریلر ۲۰۲۲ شده و پایانی غافلگیرکنندهای دارد که درست از آب درآوردنش میتواند کار فوق العاده دشوار و سختی باشد.
بسیاری از فیلمهای هیجانانگیز در عبور از روی مانع نهایی شکست میخورند، و در حالی که میتوانند بسیار سرگرم کننده باشند، پایان غافلگیر کننده نهایی میتواند کل درک بینندگان از آنها را خراب کند. تلاش برای منفجر کردن ذهن مخاطب با پیچش پایانی غافلگیر کننده میتواند در نهایت کل داستان را خراب کند. این یک ریسک بزرگ است که همیشه جواب نمیدهد، مانند دادن فرصتی ۱۵ ساله به ام. نایت شیامالان برای نوشتن دنباله فیلمش.
بین همزاد تازه منتشر شده فیلم Stepford Wives، اثری مهیج راجع به اعضای یک پناهگاه که رفته رفته وارد ژانر هیولایی میشود و مصیبتی بیانتها که در واقع در تمام مدت فقط در ذهن شخصیت اتفاق میافتاد، این شما و این فیلمهایی که بدون شک میتوانستند با پایانی بهتر ساخته شوند:
- 1 ۱۰. در فیلم (۲۰۰۳) Identity کاراکتر از بیماری اختلال چند شخصیتی رنج میبرد
- 2 ۹. اتفاقات (۲۰۰۴) The Village در گذشته نیست و بزرگان میخواهند در روستا بمانند
- 3 ۸. در (۲۰۲۱) In Spiral: From The Book Of Saw ویلیام خودش جیگسا جدید است
- 4 ۷. کشتن مظنون بدون مدرک و سرپوش گذاشتن بر آن در The Little Things (۲۰۲۱)
- 5 ۶. در 10 Cloverfield Lane هاوارد در مورد تهاجم بیگانگان درست میگفت
- 6 ۵. در فیلم (۲۰۲۲) Don't Worry Darling دنیا یک واقعیت شبیه سازی شده است
- 7 ۴. دلیل قتلها در فیلم Snake Eyes (۱۹۸۸)
- 8 ۳. فاش شدن هویت قاتل در فیلم Blow Out (۱۹۸۱)
- 9 ۲. آلخاندرو به طور معجزه آسایی در Sicario: Day Of The Soldado (۲۰۱۸) زنده می ماند
- 10 ۱. الیز و فرانک در فیلم Tourist (۲۰۱۰) یکدیگر را میشناسند
۱۰. در فیلم (۲۰۰۳) Identity کاراکتر از بیماری اختلال چند شخصیتی رنج میبرد
Identity به کارگردانی جیمز منگولد (James Mangold) یک فیلم هیجان انگیز است که مهمانان هتلی را دنبال میکند که یک به یک به قتل میرسند. این فیلم در بخشهایی هیجانانگیز، پرتعلیق و حتی ترسناک است و این پتانسیل را داشت که یکی از مبتکرانهترین فیلم های معمایی قرن بیست و یکم باشد. اما کیفیت یک معمای قتل بزرگ همیشه به پایان آن وابسته است و هویت (Identity) متأسفانه تنبلترین پایان ممکن را دارد.
همه اینها در تخیل اد بود، و همانطور که او با اختلال چند شخصیتی سر و کار دارد، همه قتلها نشان دهنده کشتن شخصیتهای مختلف اد توسط خود اد بود. برخی از فیلمها میتوانند این کار را با خلاقیت انجام دهند، مانند Fight Club یا Shutter Island، اما پایان Identity نمیتوانست ناامید کنندهتر و بدتر از این باشد.
۹. اتفاقات (۲۰۰۴) The Village در گذشته نیست و بزرگان میخواهند در روستا بمانند
پس از فیلم Signs، که قبلاً ثابت کرده بود که پیچشهای داستانی ام. نایت شیامالان (M. Night Shyamalan) کاملاً بدون خطا و ایراد نیستند، The Village این موضوع را واضحتر از قبل به نمایش گذاشت. داستان فیلم راجع به گروهی از روستاییان در قرن نوزدهم است که به نسل جوان هشدار میدهند که به خاطر جانوران کلاه قرمز وارد جنگلهای اطراف نشوند. اما ناگهان در این اثر مهیج و ترسناک بینندگان با پایانی غافلگیر کننده رو در رو میشوند که به روایت اصلی داستان هیچ ربطی ندارد و در حقیقت کاملاً بیهوده و ناامید کننده است.
در طول فیلم واضح است که همه چیز آنطور که به نظر میرسد نیست، و تعلیق ادامه دارد و بیشتر و بیشتر میشود... فقط برای اینکه ما بفهمیم داستان اصلا در قرن نوزدهم نیست و روستا در واقع جایی است که خود بزرگان برای محافظت از خود ساختهاند تا از هر جنبهای از دنیای بیرون در امان باشند. این پایان بدی برای فیلم هیجان انگیزی بود که پتانسیل بالایی داشت، و آغازی بود بر لیست طولانی از شکستهای شیامالان.
۸. در (۲۰۲۱) In Spiral: From The Book Of Saw ویلیام خودش جیگسا جدید است
پس از اینکه فرنچایز Saw ریشههای خود را فراموش کرد و با هر اکران متوالی به طور فزایندهای فقط روی عنصر شکنجه و شوک کردن مخاطبانش متمرکز شد، شنیدن اینکه Spiral بیشتر یک فیلم هیجان انگیز مانند فیلم اصلی خواهد بود، طرفداران را حسابی هیجان زده کرده بود. متأسفانه، این اثر آن پیچیدگی داستانی رضایت بخشی را که نسخه اصلی داشت، نداشت، زیرا در سال ۲۰۰۴، در «اره» جان کرامر پس از ساعتها تظاهر کردن به مردن وسط اتاق سر و مر گنده ایستاده بود.
پیچ و تاب فیلم ۲۰۲۱ فرنچایز اره این است که ویلیام قاتل جدید، یعنی جیگساو است که مرگ خود را جعل کرده است. این همان شخصیتی بود که تماشاگران بیشتر به آن مشکوک بودند و چندان هم تعجب آور نبود. بزرگترین سرنخ این بود که تماشاگران هرگز مرگ یا جسد او را ندیدند و وقتی این اتفاق در فیلمها میافتد، یعنی شخصیت مورد نظر به احتمال زیاد هنوز زنده است.
۷. کشتن مظنون بدون مدرک و سرپوش گذاشتن بر آن در The Little Things (۲۰۲۱)
فیلمهای کارآگاهی مانند The Little Things دیگر زیاد ساخته نمیشوند. فیلمهای هیجانانگیز که در آن مخاطبان سعی میکنند پروندههای قتل را در کنار افسران حل کنند، عموماً بسیار سرگرم کننده هستند، و در بیشتر موارد هم، The Little Things بسیار سرگرمکننده است، اما در پیچ نهایی از هم میپاشد. پس از اینکه به نظر میرسد پلیس مطمئن شده است که مظنون عجیب داستان یعنی آلبرت اسپارمر (با بازی جرد لتو) قاتل است، ناگهان مشخص میشود که او در واقع قاتل نبوده یا شاید هم بوده است، اما هیچ مدرکی علیهاش وجود نداشت.
با این وجود، پس از اینکه یکی از افسران به طور تصادفی آلبرت را میکشد، پلیس همچنان قتل را به قتل میچسباند، و این یک پایان بسیار بد برای یک فیلم عالی است. در حالی که آلبرت بسیار آدم بدی بود و بدترین اتفاقات باید برایش پیش میآمد، فیلمی که افسران پلیس را به تصویر میکشد که جرائم یکدیگر را لاپوشانی میکنند، مطمئناً بهترین نگاه برای یک فیلم جدید در سال ۲۰۲۱ نیست.
۶. در 10 Cloverfield Lane هاوارد در مورد تهاجم بیگانگان درست میگفت
فیلم شماره ۱۰ خیابان کلاورفیلد (Cloverfield Lane 10) میشل (وینستد) را دنبال میکند که ما گمان میبریم توسط هاوارد (گودمن) روان پریش گروگان گرفته شده است. اما هاوارد متقاعد شده و مطمئن است که دارد به او کمک میکند و از او در برابر تهاجمی مرگبار محافظت میکند. در آخرین اقدام، معلوم میشود که در تمام این مدت حق با هاوارد بوده است و او واقعاً سعی داشت میشل را از تهاجم بیگانگان در امان نگه دارد. در واقع ، 10 Cloverfield Lane در اصل یک فیلمنامه مستقل بود که ربطی به جهان کلاورفیلد نداشت و بعداً به این دنیا گره خورد. این موضوع از از پایان غافلگیر کننده آن مشخص است.
این که در واقع چیزی خارج از پناهگاه وجود دارد، یک پیچش عالی است، زیرا تماشاگران در کل فیلم متقاعد شدهاند که هاوارد یک بیمار روانی است و میشل را گروگان گرفته است. اما این ایده با این واقعیت که فیلم باید به یک جهان بزرگتر گره بخورد، خراب شده است، و این تاثیر غافلگیری را کاملاً ضعیف میکند، به خصوص وقتی که این موضوع فیلمی در ژانر تریلر را به ژانر هیولایی گره میزند.
۵. در فیلم (۲۰۲۲) Don't Worry Darling دنیا یک واقعیت شبیه سازی شده است
«نگران نباش عزیزم» حومه شهری آمریکایی که به نظر میرسد در دهه ۵۰ میلادی گیر کرده است را به تصویر میکشد. اما از همان تصاویر اولیه که از فیلم منتشر شد میتوانستیم تشخیص دهیم که چیز بسیار عمیقتری زیر پوست شهر در جریان است. این فیلم میتوانست داستانی هیجانانگیز و منحصر به فرد باشد و در حالی که این اثر لحظات تنش زای خودش را دارد و حدس زدن داستان آنقدرها هم آسان نیست، اما در نهایت با یکی از چرخشهای داستانی قابل پیشبینی به پایان میرسد. پایانی که احتمالاً از هر سه بیننده، یک نفر آن را با جزئیات، پنج دقیقه قبل از فرا رسیدنش، پیشبینی کرده است.
فیلم همیشه قرار بود پیچشی شبیه به فیلم Village داشته باشد (که خب الگوی چندان مناسبی نیست)، زندگی در جایی که شبیه یک پناهگاه مدرن است. یا پایانی شبیه به فیلم همسران استپفورد (The Stepford Wives) که در آن زنان را شستشوی مغزی میدهند، یا این که همه چیز در واقع در نوعی دنیای شبیه سازی شده اتفاق افتاده است. به نظر میرسد که انتخاب سازندگان پایانی شبیه به گزینه دوم و سوم است و شهر برای مردانی است که زندگی بهتری میخواهند.
۴. دلیل قتلها در فیلم Snake Eyes (۱۹۸۸)
Snake Eyes (چشمان مار) به کارگردانی برایان دی پالما، یکی از دست کم گرفته شدهترین فیلمهای نیکلاس کیج است، زیرا یک فیلم معمایی و جنایی هیجانانگیز است، اما مانند Identity، موفقیت یک فیلم معمایی و جنایی به پیچش نهایی داستان بستگی دارد. متأسفانه، پس از کنار هم چیدن و مرتب کردن قطعات بسیار هیجانانگیز پازل، قاتل بهطور قابلتوجهی بهترین دوست ریک (کیج) است، اما دلایل آن مضحک و باورنکردنی است.
دلیل قتل، توطئههای پیرامون حملات موشکی عراق بود. این مخاطبان را راضی نکرد و احساس می شد که دیوید کوپ، نویسنده فیلم، پس از تنظیم زوایای مختلف، دیگر فراموش کرده بود که چه طور داستانش را به پایان برساند. با این وجود، در این اثر کیج را در یکی از دیوانه کنندهترین آثارش میبینیم و طرفداران خیلی دلشان میخواهد Snake Eyes ۲ را ببینند.
۳. فاش شدن هویت قاتل در فیلم Blow Out (۱۹۸۱)
درست مانند چشمان مار، Blow Out توسط کارگردان درخشان دهه ۸۰ میلادی، برایان دی پالما کارگردانی شد و همچنین از همان مشکل چشمان مار رنج میبرد، اما نه به همان دلایل. Blow Out یک فیلم معمایی و جنایی است که در آن یک تکنسین جلوههای صوتی به طور ناخواسته صدای یک قتل را ضبط میکند و سپس خود را موظف میداند تا این جنایت را حل کند.
فیلم محصول ۱۹۸۱ بازسازی فیلمی با همین نام محصول ۱۹۶۶ است که پایانی مبهم دارد که نه تنها قاتل را فاش نمیکند، بلکه باعث میشود مخاطبان این سوال را مطرح کنند که آیا اصلاً قتلی اتفاق افتاده است یا خیر. اثر در واقع خودش کلاس درسی در ایجاد تعلیق و ابهام استادانه است، اما Blow Out دی پالما پایانش را لقمه میکند و در دهان بینندگانش قرار میدهد. بدتر از آن این است که قاتل فیلم به خوبی انتخاب نشده است و اصلاً این انتخاب منطقی نیست!
۲. آلخاندرو به طور معجزه آسایی در Sicario: Day Of The Soldado (۲۰۱۸) زنده می ماند
سیکاریو یکی از باهوش ترین آثار تریلر ده سال گذشته است، اما متأسفانه Day of the Soldado به دلیل پایان بندیاش تقریباً عکس آن است. در حالی که این اثر مانند فیلم قبلی پر از سکانسهای اکشن هیجان انگیز و پرتعلیق است، غیرممکن ترین اتفاق در انتها رخ میدهد که به مخاطب یادآوری میکند که آنها به شدت در حال تماشای یک فیلم هستند.
در اواسط فیلم، آلخاندرو از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار میگیرد و در وسط بیابان برای مرگ رها میشود، اما در پایان ناگهان شروع به خزیدن میکند و سپس بهبودی معجزه آسایی پیدا میکند. این فیلم تقریباً به همان اندازه که یک فیلم مهیج درباره کارتل مکزیکی است، فانتزی نیز هست. به Sicario ۲ به طور ناعادلانهای بیتوجهی میشود، اما این لحظه خاص در فیلم حقیقتاً غیرقابل بخشش است.
۱. الیز و فرانک در فیلم Tourist (۲۰۱۰) یکدیگر را میشناسند
پایان بندی فیلم تنها مشکل توریست نبود، رابطه بین جانی دپ و آنجلینا جولی برخلاف انتظارات کشش لازم را نداشت و به نظر میرسید به همان اندازه که تماشاگران هنگام تماشای شخصیتها حوصلهشان سر میرود، دپ و جولی نیز حال و حوصله بازی کردن آنها را ندارند. جدا از این کم و کاستیها کل فیلم به یک پیچش داستانی بستگی دارد که بسیار دور از ذهن است، اما در عین حال فوق العاده قابل پیش بینی.
در پایان میفهمیم که فرانک (دپ) و الیز (جولی) که به طور تصادفی در قطار با هم آشنا شدهاند، در واقع پارتنر هم هستند، اما الیز متوجه نشده زیرا فرانک برای تغییر ظاهرش جراحی پلاستیک زیادی کرده است. به طرز شگفت انگیزی، این فیلم نامزد بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد و بهترین بازیگر زن در مراسم گلدن گلوب شد، اما با توجه به همه چیزهایی که در مورد انجمن مطبوعات خارجی هالیوود (The Hollywood Foreign Press Association) فاش شده است، چنین چیزی اصلاً و ابداً تعجب آور نیست.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ولی نظر منو بخوای یکی از بدترین پایانارو گیم اف ترونز داشت
اگه پایان ویلج بهتر بود دیگه همه چی عالی میشد
فک کنید توی مدرن وارفر دو یه مرحله دقیقا مثل سکانس تیر اندازی اتوبان توی سیکاریو داشتیم ...