نقد فیلم The Offering | اهریمن بچهخور
ترسهای جامپاسکر، مذهب و پیوندهای خانوادگی، یک گردش ژانری بسیار آشنا را ایجاد میکند که اگر از فیلمهای تسخیر اهریمنی با هیولاهای جالب لذت میبرید، باید تماشای این یکی را امتحان کنید؛ اما انتظار اثری ...
ترسهای جامپاسکر، مذهب و پیوندهای خانوادگی، یک گردش ژانری بسیار آشنا را ایجاد میکند که اگر از فیلمهای تسخیر اهریمنی با هیولاهای جالب لذت میبرید، باید تماشای این یکی را امتحان کنید؛ اما انتظار اثری عمیق را نداشته باشید که شما را با داستانی چندلایه و پر از تعلیق روبرو کند. در ادامه با نقد فیلم The Offering همراه ویجیاتو باشید.
خلاصه داستان: در پی ناپدید شدن یک دختر جوان، پسر یک مسئول کفن و دفن یهودیان با همسر باردارش به امید آشتی با پدر خود به خانه باز میگردد. اما آنها نمیدانند که درست در سردخانهای که اجساد را نگهداری میکنند، یک شیطان باستانی با نقشههایی شوم برای کودک متولد نشدهشان، در داخل یک جسد مرموز پنهان شده است و…!
ما به عنوان مخاطب آثار سینمایی در روزهایی قرار داریم که سینمای ژانری یا مبتنی بر گونهای خاص از یک ژانر دیگر شکل و شمایل گذشته خود را ندارد؛ اما چرا؟ چون دیگر ذوق فیلمسازی ژانری در کارگردانان جوان وجود ندارد؛ در واقع سینما دیگر همانند سالهای پیش و به خصوص در دهه 80 و 90 میلادی و حتی اوایل دهه 2000 نیست. علت روشن است: در روزگاری که دیگر فیلمنامه اورجینال به ندرت یافت میشود، سینماگران نیز به دنبال خلق آثاری با موج حوادث و ترندهای اجتماعی سیاسی هستند. اما اکنون در میان چنین منظرهای از فیلمسازی، شخص الیور پارک به عنوان یک جوان مشتاق سینمای دارای ژانر، یک اثر به نسبت مناسب خلق کرده است.
چیزی در مورد فیلمهای ترسناک با مضمون مذهبی وجود دارد که هر بار نظرم را جلب میکند، حتی زمانی که طرح اولیه آن قابل پیشبینی باشد. این یکی نیز با خیلی دیگر از آثار ترسناک مبتنی بر مذهب و مضامین عرفانی ممنوعه تفاوتی ندارد، به جز اینکه کشیش و کلیسا جای خود را به یک مسئول کفن و دفن یهودی داده است. اما اگر پیش از تماشای این اثر به من میگفتید این فیلم در اوایل سال 2000 ساخته شده است، 100% حرف شما را باور میکردم. اما چرا؟ چون فیلم «پیشکش» یا همان The Offering اثری در ژانر وحشت است که با مذهب و هیولاهای باستانی سروکار دارد.
این جنس آثار، حالات ترسناک اوایل دهه 2000 و فیلمهای کوچک شخص «سم ریمی» را برای مخاطب تداعی میکند که اگر داستان فیلم آنقدر نازک نبود، اثر وحشتناک قابل توجهای از آن بیرون میآمد. اما خبر بد اینجاست که فیلم آنطور که انتظار داشتم وحشتناک به نظر نمیرسد و صحنههای جامپاسکر فراوانی یکی پس از دیگری وجود دارد که هرچند خوشساخت به نظر میرسند ولی این صحنهها به تنهایی آنقدر خوب نیستند که «پیشکش» را از یک فیلم ترسناک عمومی به سمت چیزی بهتر نجات دهند.
بنابراین، به عنوان یک عاشق فیلم ترسناک، باید بگویم این یکی با وجود تلاش برای خلق چیزی متفاوت و کلاسیک، کماکان یک اثر واقعا بد و تا اندازهای شکست خورده است. اما شاید بپرسید برای چی؟! جواب روشن است؛ همه چیز فیلم قابل پیش بینی است و تنها مکانیک ترسی که استفاده میشود همان لحظات جامپاسکر است که همه چیز را تکراری میکند. این دست آثار فرمول مشخصی دارند که فیلم پیشکش نیز همان را دنبال میکند. حتی عناصر یهودی فیلم عمدتاً یکبار مصرف به نظر میرسند، گویی مستقیماً از الهیات و فرهنگ عامه به یک روایت منتقل شدهاند، بدون توجه به اینکه چرا و چگونه ممکن است بیشترین تأثیر را داشته باشند.
به نظر می رسد یهودیت میانبری برای الیور پارک و نویسنده هنک هافمن بوده تا ترس الهام گرفته از دنیای قدیم را در دنیای جدید و محاصرهای از معنویت گرایی و سنت علیه مدرنیته ایجاد کنند. اما به نظر نمیرسد که فیلم در واقع از هیچ یک از فضاهای غنی یا افسانههای خود درست استفاده کند، در عوض به پرشهای کسلکننده و دیگر ترانههای خستهکننده وحشت مبتنی بر هیولاهای شیطانی متوسل میشود.
برای مثال: از یک کودک ترسناک با طراحی بصری و فیزیکی تنبل گرفته تا انبوهی از کتابها و نوارها که قهرمان داستان باید برای چیدن پازل جستجو کند؛ این موارد هیچ نکتهای رو به جلو برای یک مخاطب ندارند. بنابراین، فیلم The Offering حتی کلیشههای کلاسیک ژانر خود را برای محیط خاص فیلم به روز نمیکند، در عوض تصاویر پیشینیان خود از جمله اکثر آثار جیمز وان را بدون هیچ تلاش واقعی بازیافت و تکرار میکند.
«هشدار اسپویل در این پاراگراف» البته انصافاً «پیشکش» نیز مانند بسیاری از فیلمهای دیگر این شاخه حداقل یک جهش فوقالعاده در دل تصاویرش دارد؛ یک هیجان بسیار بد روحی و درونی هنگامی که موجودی چنگالهایش را در شکم شخصیت زن حامله فرو میکند. اما این بیرحمی خشن نمیتواند جلوی سقوط آزاد فیلم را بگیرد. مطمئناً این اثر هرگز به اندازه کافی ترسناک نیست که بینندگان را به لبه صندلی هایشان بچسباند و حتی آنقدر جالب نیست که توجه کسی را به خود جلب کند.
اما از منظر فنی، فیلم چیزی شبیه به آثار جیمز وان است؛ شاید بهتر باشد بگویم این فیلم در سایه آثار جیمز وان قرار دارد. این یعنی بسته بندی شیک و تدوین مناسب، یکی از امتیازهای مثبت درون فیلم به شمار میآید. از سوی دیگر برخی نماها و همچنین کارگردانی با برخی حرکات دوربین بد نیست. به طور کل، کارگردان الیور پارک نیز نشان میدهد که او نیز تکنیک خاصی دارد. علیرغم سوءاستفاده از افکتهای شوکآور که قصد دارد ما را وادار به پریدن کند، فیلمساز الیور پارک موفق میشود از دکورها و نورپردازی برای ساخت چندین لحظه بسیار مؤثر استفاده کند. اما حیف است که فیلم با کلیشههای پیش پاافتاده و ترس از چند جامپاسکر به سمتی آشنا و معمولی کشیده شده است.
کلام پایانی: با وجود همه این تفاسیر، هر چند این فیلم از بنیان طرح واقعاً قوی ندارد، اما با یک خط داستانی مناسب شروع میشود، سپس به نوعی فرو میریزد، ولی با این وجود یک ساعت سریع، گاهی ضعیف و البته لذتبخش برای مخاطب این دست آثار است. هرچند باید قبول کرد همه چیز به طرز ناامیدکنندهای شماتیک است، از ترسهای جامپاسکر گرفته تا کلیشههای تکراری؛ چیزی که این فیلم را از گم شدن در میان آثار ترسناک به شدت افتضاح نجات میدهد این است که اجرای آن به لطف کپی از روی جیمز وان، خوب از کار درآمده است.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.