سفری به جهنم در کمدی الهی
دانته آلیگیری، بزرگترین نویسنده ایتالیایی اثری خلق کرده که از لحاظ ویژگیهای حماسی و بار ادبی با شاهنامه ایرانیان مقایسه شده و یکی از مهمترین آثاری است که تماماً به زبان ایتالیایی نوشته شده و ...
دانته آلیگیری، بزرگترین نویسنده ایتالیایی اثری خلق کرده که از لحاظ ویژگیهای حماسی و بار ادبی با شاهنامه ایرانیان مقایسه شده و یکی از مهمترین آثاری است که تماماً به زبان ایتالیایی نوشته شده و مشابه شاهنامه فردوسی نقش مهمی در حفظ و زنده کردن زبان کشور ایفا کرده است.
در این مقاله به بررسی بخش اول از سهگانه کمدی الهی دانته میپردازیم، اما پیش از آن لازم است نگاهی به زندگی نویسنده و منشاء الهام او برای ساخت چنین اثر جاودانی بپردازیم.
دانته آلیگیری متولد 1265 در فلورانس به دنیا آمد و در فضایی مذهبی و نظامی بزرگ شد که به این معناست که در طبقه مرفه و صاحب اسم و رسمی زندگی میکرد. طی اتفاقات مختلف، در فلورانس دو جناح مخالف شکل میگیرد به نامهای جناح سیاه (Black Guelph) که معتقد بودند کلیسا و پاپ اعظم باید تمام قدرت را در اختیار کامل داشته باشد، و جناح سفید (White Guelph) که اعتقاد داشتند کلیسا و پاپ اعظم به فساد دچار شده و خواهان کاهش قدرت کلیسا و اعلام استقلال کامل فلورانس از سلطه کلیسا و پاپ اعظم بودند. دانته آلیگیری یکی از بزرگترین سخنگویان جناح سفید محسوب میشد و به شهرهای مختلفی برای روشنگری و اطلاعرسانی به مردم در مورد فساد گسترده در دستگاه کلیسا سفر میکرد.
پس از بازگشت به فلورانس از یکی از این سفرها، به دانته خبر میرسد که در جدالی مفصل در نبود او میان جناح سفید و جناح سیاه، جناح سیاه موفق شده اکثریت رای را با خود همراه کند و از این روی بیشتر اعضای فعال جناح سفید به جرم ایجاد گمراهی و اغتشاش به تبعید فرستاده شدند که دانته آلیگیری هم یکی از همین افراد بود که برای همیشه به خارج از فلورانس تبعید شد.
دانته آلیگیری با وجود اینکه طبق رسومات خانوادههای اشرافی با همسری که برایش مشخص کرده بودند ازدواج کرد و صاحب فرزند شد اما از سن 9 سالگی به دختری به نام بئاتریس دل بسته بود و گفته میشود که دانته در طول عمر خود تنها دوبار بئاتریس را ملاقات کرده بود. یکی در همان 9 سالگی و بار دیگری در جوانی و پس از ازدواجش که در همین دوران بئاتریس در اثر بیماری از دنیا میرود اما عشق او در یاد دانته باقی میماند.
دانته در همین دوران تبعید تصمیم میگیرد در غالب مجموعه اشعاری به انتقاد از کلیسا، اعضای جناح سیاه و مشکلات کلی جامعه انسانی در قرن 13-14 میلادی بپردازد و در این مجموعه سهگانه به نامهای دوزخ، برزخ و بهشت ما با دانته در سفری پس از مرگ همراه میشویم که در آن دانته عاقبت گناهکاران، درستکاران و یا گمراهشدگان را در فضایی تاریک، عجیب و حماسی به نمایش میگذارد. لازم به ذکر است که دانته این منظومه حماسی را برخلاف آنچه مرسوم بوده (نوشتن کتاب و شعر به زبان لاتین، که تنها طبقه اشرافی و کلیسا قادر به خواندن آن بودند) تماماً به زبان ایتالیایی نوشته است که تمامی اقشار مردم قادر به خواندن آن و دریافت پیام دانته باشند.
حال با توجه به اتفاقات و سرنوشت دانته، علاقه او به شعر و شعرایی نظیر ورجیل و هومر، و تحصیلاتش در زمینه فلاسفه و علاقه به فیلسوفانی همچون افلاطون و ارسطو و غیره، نفرتش از فساد گسترده در سیستم کلیسا و پاپ اعظم و در نهایت عشق ناکامش به بئاتریس میتوانیم به بررسی و تحلیل داستان مجموعه "کمدی" که بعدها با توجه به فضای داستان، توسط طرفداران دانته به "کمدی الهی" تغییر نام یافت، بپردازیم. همانطور که گفتیم در این مقاله با دانته در سفر او به اولین بخش دنیای پس از مرگ، یعنی دوزخ همراه میشویم:
ALL HOPE ABANDON
YE WHO ENTER IN
سردرگمی در جنگل
داستان دانته از اینجا شروع میشود که او در جنگلی تاریک از خواب بیدار شده و نمیداند که چه بر سرش آمده یا اصلاً کجاست. در تاریکی جنگل دانته نوری از دوردست میبیند که به نظرش میآید شهری در آنجا باشد و به طرف آن راه میافتد.
دانته از هر طرفی که از جنگل میخواهد خارج شود توسط حیواناتی همچون گرگ، پلنگ و شیر مورد حمله واقع شده و مجبور میشود دوباره به داخل جنگل فرار کند. زمانیکه درمانده در جنگل میماند همان لحظه روحی جلوی چشمانش ظاهر میشود که همان شاعر معروف رومی ورجیل (Virgil) است. ورجیل به او میگوید که از طرف عشق دیرینهاش بئاتریس که اکنون فرشتهای در درگاه خداوند شده است برای هدایت و راهنمایی دانته نزدش آمده تا او را با خود نزد بئاتریس ببرد. دانته فوراً میپذیرد اما ورجیل به او میگوید که برای رسیدن به بهشت، جایی که بئاتریس حضور دارد اول باید از حلقههای جهنم و تراسهای برزخ با موفقیت عبور کنیم و من اینجا هستم تا تو را در این مسیر راهنمایی کنم.
دانته و ورجیل برای سفر آماده شده و به دروازهی بزرگی میرسند که بر سردر آن نوشته شده "هر آنکه از این دروازه عبور کند، باید دست از هر امید و آرزوی بشوید" ورجیل توضیح میدهد که اینجا منطقهی ورودی جهنم یا Ante Inferno است.
دانته صدای میلیونها فریاد، جیغ و ناله را از داخل دروازه میشنود و با ترس از دروازه عبور میکند. در آنجا افرادی را میبیند که با جیغ و فریاد از طرفی به طرف دیگر میدوند بدون اینکه لحظهای بایستند در حالیکه مارها و زنبورهای زیادی آنها را دنبال میکنند.
ورجیل به دانته توضیح میدهد اینها افرادی هستند در زندگی خود میان خوب و بد تصمیمی نگرفتند و عمر خود را به بطالت گذرانده و از هر تصمیمی سرباز زدهاند. این افراد در عالم پس از مرگ از آنجا که نه خیر را انتخاب کرده و نه شر را، اجازه ورود به جهنم یا بهشت را ندارند و محکوم هستند تا پایان عمر در این محل باقی بمانند در جالیکه توسط مارهای سمی و زنبورهایی بزرگ دنبال میشوند و اگر لحظهای از حرکت بایستد توسط آنها نیش میخورند.
علت شکلگیری جهنم در داستان کمدی الهی دانته به داستانی برمیگردد که در آن پس از شورش لوسیفر (شیطان) علیه خداوند و شکستش، او از درگاه خداوند بیرون شده و به سمت قعر زمین سقوط میکند. به این ترتیب او در مسیر سقوطش تا مرکز زمین لایههایی از زمین را سوراخ کرده و طبقات مختلف جهنم را در مسیرش پدید میآورد. بنابراین فرم فضایی جهنم دانته به شکل یک قیف است که لایهها و طبقات هر چه پایینتر میرویم کوچکتر شده و بهم نزدیکتر میشوند تا جایی که در آخرین طبقه خود شخص لوسیفر حضور دارد.
طبقه اول - بلاتکلیفی
با عبور از منطقه پیش درآمد جهنم ورجیل به دانته میگوید که برای ورود به طبقه اول جهنم باید سوار قایقی شده و از رودخانهی به نام آرکئون (Archeon - رودخانهی درد و غم - یکی از پنج رودخانه احاطهکننده سرزمین مردگان طبق اساطیر یونان) عبور کنند. پس از اینکه دانته و ورجیل موفق میشوند سوار قایقی از ارواح مردگان شوند، دانته به طبقه اول جهنم یعنی لیمبو (Limbo) وارد میشود.
این طبقه هیچ شبیه به جهنم نیست. محیطی آرام ولی غمگین که چهرههای معروفی همچون سقراط، افلاطون، هومر، ارسطو در آن حضور دارند. ورجیل که خود نیز به این طبقه تعلق دارد به دانته توضیح میدهد که این افراد کسانی هستند که در طول عمر خود گناهی مرتکب نشدهاند و حتا خدمات زیادی به بشر کردهاند اما چون به مسیح ایمان نداشتند، غسل تعمید نشدند یا پیش از تولد مسیح زندگی میکردند، اجازه ورود به بهشت را ندارند. در این طبقه هیچکس شکنجه نمیشود و تنها تنبیهی که در آن وجود دارد غم و حسرتی است که ساکنین این طبقه بابت نرسیدن به بهشت تا پایان عمر باید تحمل کنند.
طبقه دوم - هوسرانی
با عبور از طبقه اول، ورجیل و دانته وارد جهنم واقعی میشوند. جاییکه ارواح سوار بر قایق به آنجا میروند تا توسط شاه مینوس (شاهی در اساطیر یونان که پس از مرگش به عنوان قاضی مردگان انتخاب میشود) مورد قضاوت قرار گرفته و جایگاه ابدی خود را در طبقات مختلف جهنم پیدا کنند.
با عبور از کنار مینوس، دانته و ورجیل به منطقهای میرسند که طوفانهای شدیدی در آن جریان دارد و هوا تیره و تار است اما از باران خبری نیست. در این طوفان دانته ارواحی را میبیند که توسط نیروی طوفان حمل میشوند و با شدت به دیوارههای کوه و درههای سنگی اطراف برخورد میکنند. ورجیل برای دانته توضیح میدهد که این افراد کسانی هستند که در طول عمر خود بر روی زمین به گناه هوسرانی پرداختهاند و مجازات آنها در آخرت اینچنین است که تا ابد در این گردباد گرفتار خواهند بود. در میان افرادی که در این طوفان گرفتار هستند دانته هلن و آشیل از داستان تروآ و کلئوپاترا ملکه مصری را میشناسد.
طبقه سوم - شکمپرستی
با ورود به طبقه سوم هوای گرفته و طوفانی تبدیل به بارانی سیلآسا میشود اما زمانیکه دانته به این باران عجیب دقت میکند متوجه میشود که این بارانی معمولی نیست بلکه به جای قطرات آب، فضولات است که بر زمین میبارد. بر روی زمین جمعیت زیادی با صورت بر زمین افتاده و در فاضلاب و گل و لای دست و پا میزنند. ورجیل به دانته توضیح میدهد که اینان کسانی هستند که در طول عمر خود به شکمبارگی و اسراف پرداخته و کاری جز تولید همین فاضلابی که بر سرشان میبارد انجام ندادهاند.
در اینجا سگی وحشی به نام سِربِروس (Cerberus - سگ سه سر هیدیس یا هادس در اساطیر یونان) مانع عبور ورجیل و دانته میشود ولی ورجیل با دادن خوراکی به سگ او را آرام کرده و موفق میشوند از طبقه سوم خارج شوند.
طبقه چهارم - پولپرستی
طبقه چهارم جهنم به کسانی اختصاص دارد که تمام عمر خود را به مالاندوزی اختصاص دادهاند. افرادی که از هر فرصتی برای جمع کردن پول استفاده کردهاند، خساست به خرج دادهاند یا بیش از حد ولخرجی کردهاند همگی در این طبقه از عذابی یکسان رنج خواهند برد.
دانته و ورجیل با ورود به این طبقه با پلوتون (خدای ثروت در اساطیر رومی) روبهرو میشوند که در حالی عجیب مشغول بلعیدن دستان خود است و زمزمه میکند که این طبقه پرجمعیتترین طبقه جهنم است و آنها باید به مسیر خود ادامه دهند.
دانته با پیشروی به صخرههای بزرگی میرسد که در آن جمعیت زیادی هر یک مشغول هُل دادن کیسههای بزرگ و سنگینی از سکههای سربی هستند. ورجیل برای دانته توضیح میدهد که همانا این افراد کسانی هستند که در طول عمر خود جز همین کیسههای پر از سکه، به چیز دیگری فکر نکردهاند. این افراد محکومند تا ابد این کیسههای سنگین را از کوه بالا ببرند، به هم تنه بزنند و شاهد لغزیدن کیسه و بازگشتن آن به پایین کوه باشند و این چرخه را تا ابد تکرار کنند. (اشاره به مجازات سیسفول (Sisyphos) در بالا بردن بیفایده سنگ از کوه در اساطیر یونان)
طبقه پنجم - خشم و غضب
طبقه پنجم جهنم در حقیقت رودخانهای با آب گلآلود و غلیظ است، رودخانهای به نام استیکز (Styx - رودخانه احاطهکننده سرزمین مردگان در اساطیر یونان). با ورود دانته و ورجیل به ساحل این رودخانه آنها ارواح افرادی را میبینند که در این رود گلآلود گرفتار شده و با هم درحال دعوا و کتککاری هستند.
ورجیل توضیح میدهد که اینان افرادی هستند که در طول عمر خود دائماً خشمگین و عصبانی بودند و از هر فرصتی برای دعوا کردن و ناسزا گفتن استفاده میکردند. این افراد محکومند تا ابد در این آب گلآلود با هم دعوا کنند. از طرفی هم افرادی در این آب گلآلود در حال غرق شدن هستند که ورجیل توضیح میدهد آنها کسانی هستند که در تمام طول عمر خود عبوس و بداخلاق بودند، آنها محکومند تا در خشم و نفرت خود غرق شوند.
طبقه ششم - کفر و بیخدایی
بار دیگر دانته و ورجیل سوار بر قایق شده تا به طبقه ششم جهنم برسند، با عبور از آبهای گلآلود استیکز، دانته و ورجیل در نهایت به خشکی میرسند اما دربرابرشان دروازههای بزرگ و مهر و موم شدهی شهر دیس (City of Dis) قرار دارد. شهر دیس اولین طبقه از طبقات تاریک و خوفناک جهنم است، جایی که بدترین گناهکاران وادارند تا ابد وحشتناکترین عذابها و مجازات را تحمل کنند. طبقه ششم جهنم در حقیقت ورودی بخشهای خوفناک جهنم محسوب میشود.
زمانیکه دانته و ورجیل سعی میکنند درهای شهر دیس را بگشایند، گروهی از شیاطین به همراهی مدوسا (Medusa - زنی در اساطیر یونان با گیسوانی از مارهای سمی که نگاه کردن به چشمان او بیننده را فوراً به سنگ تبدیل میکند) به آنها حمله میکنند. در همین لحظه فرشتهای دیگر از درگاه خداوند ظاهر شده و با راندن شیاطین دروازههای شهر جهنمی دیس را میگشاید.
شهر دیس؛ جهنمی آشنا
شهر دیس در کمدی الهی دانته بسیار مشابه جهنمی که ما در داستانها درباره جهنمی سوزان شنیدهایم میباشد. شهری سراسر پوشیده شده از آتشی سوزان و خاکستر، شهری که در جایجای آن ارواح افرادی که در زندگی خود به مسیح، خداوند و خلقت او کفر ورزیدهاند درحال سوختن هستند. دانته میبیند که شهر قبرستان بزرگی است که در قبرهای گشوده و سوزان آن، ارواح مردگان در شعلههای آتش در حال سوختن هستند. دانته در این قبرها تعدادی از اعضای مهم جناح سیاه را میبیند.
طبقه هفتم - ویرانی و ستم
با عبور از طبقه ششم و خروج از شهر دیس، دانته و ورجیل به طبقه تاریک و خوفناک هفتم جهنم وارد میشوند. این طبقه توسط موجودات مختلفی از اساطیر یونان همچون سِنتارها (Centaur - موجوداتی با بالاتنه انسان و پایین تنه اسب) و مینوتار (Minotaur - موجوداتی با بدن انسان و سر گاو میش) محافظت شده تا مانع خروج ارواح گناهکار از این سرزمین و مجازات مشخصشده برای آنها شوند.
دانته و ورجیل در این طبقه با سه گروه از گناهکاران مواجه میشوند:
در ابتدا افرادی که نسبت به دیگران به گناه ستم مرتکب شدند و به همنوعان خود آزار و آسیب رسانیدهاند که قاتلینی همچون الکساندر کبیر (اسکندر مقدونی) نیز در میان آنها حضور دارد. دانته میبیند که این افراد در دریاچهای از خون جوشان گرفتار شدهاند، خون افرادی که در طول عمرشان به نوعی به آنها آزار و آسیب رسانده بودند. این افراد در خون جوشان میپزند و در بیرون دریاچه سِنتارها به ارواحی که سعی دارند از دریاچه بیرون بیایند تیر پرتاب میکنند.
با عبور از ساحل این دریاچه با کمک یکی از سنتارها، دانته و ورجیل به جنگلی تاریک و خوفناک وارد میشوند. سایههای ترسناک و صدای ناله و گریه در سراسر جنگل شنیده میشود. دانته صدای کمک خواستن کسی را میشنود اما زمانی که در تاریکی جنگل موفق میشود صاحب صدا را ببیند، متوجه میشود که او روحی است که به درخت تبدیل شده و یک هارپی (Harpy - پرندگانی افسانهای که سر و نیمتنه زنانی پیر و عجوزه دارند) مشغول بلعیدن دل و رودهی اوست. ورجیل توضیح میدهد که این افراد کسانی هستند که در طول عمر باارزششان، به انواع مختلفی به خود آسیب رساندهاند. مرتکبین خودکشی و خودزنی همگی در این جنگل به درختانی بدقواره تبدیل شدهاند که هارپیها بر شاخههای آنها نشسته و از اعضای بدن آنها تغذیه میکنند.
با بیرون آمدن دانته و ورجیل از این جنگل غمانگیز و ترسناک، آنها به بیابانی وسیع میرسند، بیابانی که نه تنها شنهایی سوزان دارد بلکه بارانی از شعلههای آتش درحال باریدن بر سر ارواح سرگردانی است که در آن حضور دارند. دانته متوجه میشود ارواح بختبرگشته این طبقه متعلق به کسانی است که در زمان زندگی خود به طبیعت و حیوانات که آفریدههای خدا هستند صدمه رسانده و به آنها آسیب زدهاند. (این ارواح لایق مجازاتی بسیار بسیار سنگینتر از شنهای سوزان و باران آتش هستند!)
با عبور از این بیابان دانته و ورجیل به لبه صخرهای بلند میرسند که به هیچ عنوان قادر به عبور از آن نیستند. در این لحظه موجودی از اساطیر یونانی به نام جِریون (Geryon - موجودی با سر انسان، بدن سوسمار، پاهای شیر، دم عقرب و بالهای اژدها - نماد فریب) ظاهر شده و به دانته پیشنهاد میدهد که حاضر است آنها را تا طبقه هشتم جهنم بر پشت خود سوار کرده و از این درهی بزرگ عبور دهد.
طبقه هشتم - دروغگویی و فریب
طبقه هشتم در کمدی الهی دانته طبقهای گسترده، سرشار از جزئیات و چهرههای معروفی است که از دید دانته به گناه دروغگویی، فساد و فریب مرتکب شدهاند. در میان این افراد پاپ اعظم که دستور تبعید دانته را صادر کرده بود نیز حضور دارد. دانته و ورجیل به طبقه هشتم که در حقیقت اعماق همان دره وسیع و عمیقی است که دانته و ورجیل از طبقه هفتم آن را از بالا میدیدند، وارد شده و میبینند تمام ارواح به محض ورود، توسط هیولاها و شیاطین مختلفی شلاق زده میشوند یا نیزه در بدنشان فرو میرود و این تنها پیشدرآمد آن چیزی است که در طبقه هشتم جهنم انتظارشان را میکشد.
همانطور که گفتیم بخشهای مختلف طبقه هشتم با جزئیات زیادی در کمدی الهی دانته توصیف شده که آنها را به طور خلاصه بررسی میکنیم:
بخش اول زمینی مسطح اما پر از سوراخ است که پاهای گناهکارانی که در دنیا در ازای پول جایگاه مذهبی و قوانین دینی را به فروش رسانده و یا فساد و گناه را با قوانین و اصول دینی ادغام کردهاند از این سوراخها بیرون زده است. این ارواح به شکل سروته در این سوراخها دفن شده و پاهای بیرونزده آنها در حال سوختن در شعلههای آتش است و دانته در میان آنها پاپ نیکولاس، پاپ اعظم کلیسا را شناسایی میکند.
بخش بعدی متعلق به جادوگران و ساحرگان و فالبینان است که با سرهایی که بر روی بدنشان به پشت چرخیده مجبورند همانگونه که افراد را در دنیا گمراه کرده و گول میزدند در حالیکه به پشت خود نگاه میکنند به سمت جلو بدوند.
پس از ساحرگان، افراد قدرتمندی که در طول دوران قدرت خود به هر نوع فسادی دست زدهاند در دریای از قیر جوشان دست و پا میزنند و در ساحل این دریا نیز افراد دو رو و ریاکار درحالی که ردایی از جنس سرب سنگین به تن دارند و به زمین فرو میروند، وادار هستند از روی شنهای سست عبور کنند.
بخش بعدی گودال وسیعی است که دزدان و سارقین در آن گرفتار شدهاند، این گودال پوشیده از مارهای سمی است که دائماً این ارواح را نیش زده و آنها را به موجودات عجیب و نفرتانگیزی تبدیل میکنند. در کنار این گودال نیز افرادی حضور دارند که از اعتماد مردم سوءاستفاده کرده و با کلاهبرداری و دزدی زندگی کردهاند. این افراد در هالهای غلیظ از سوزانندهترین شعلههای آتش پوشیده شدهاند.
بخش بعدی طبقه هشتم مسیری صاف است که ارواحی که در دنیا به دروغ خود را فرستاده خداوند معرفی کردهاند توسط یک غول عظیم که چند صد دست دارد و در هر دست خود ساطور و شمشیرهایی برنده و تیز نگه داشته است قطعهقطعه میشوند.
بخش آخر این کابوس هم شامل سرزمینی بایر و قحطیزده میشود که در آن کیمیاگران به تمام بیماریهای وحشتناک و کشنده دچار شدهاند.
دانته و ورجیل از تمام این بخشها گذشته و به سرعت وارد طبقه نهم میشوند؛ تنها یک مشکل بر سر راه آنها وجود دارد آن هم این است که حد فاصل طبقه هشتم و نهم جهنم زمینی وسیع و گسترده است که سراسر آن از غولهایی (Titans - موجوداتی قدرتمند و عظیمالجثه در اساطیر یونان) پوشیده شده که مانع عبور دو مسافر میشوند.
طبقه نهم - خیانت
ورجیل موفق میشود در میان این غولها یکی را راضی کرده تا او و دانته را سوار بر دوشش به طبقه نهم جهنم ببرد و به این ترتیب دانته و ورجیل به طبقه پایانی سفر خود در جهنم میرسند.
این طبقه مشابه بیشتر داستانها اساطیری که جهنم واقعی را نه فضایی داغ و سوزان، بلکه سرزمینی یخزده تصور میکردند (زَمهَریر در قرآن، هِل در اساطیر نورس، هیدیس سرزمین مردگان اساطیر یونان و...) سرزمینی سرد و دریایی یخزده است. دانته در این طبقه میبیند که بدترین گناهکاران که همان خیانتکاران هستند بنابر میزان گناهی که مرتکب شدهاند تا سر در یخ فرو رفتهاند. برخی از این ارواح به علت سنگینی گناهانشان به طور کامل در یخ فرو رفته و دانته تنها چهرههای آنان را از زیر آب یخزده دریا مشاهده میکند.
در مرکز این طبقه لوسفر یا همان شیطان حضور دارد که دانته او را موجودی عظیمالجثه، با سه سر و بالهایی غولپیکر توصیف میکند. لوسیفر که خود تا کمر در یخ گرفتار شده است در حال بلعیدن بزرگترین خیانتکاران تاریخ است، یکی از سه سر او یهودا (کسی که با خیانت بر مسیح منجر به زندانی شدن و درنهایت مرگ مسیح میشود) و دو سر دیگرش در حال بلعیدن قاتلین ژولیوس سزار هستند.
ورجیل در اینجا به دانته میگوید که باید از تنه شیطان بالا بروند تا دوباره به سطح زمین برگشته و از آنجا وارد تراسهای برزخ شوند و به این ترتیب سفر دانته به جهنم به پایان میرسد.
در هفتههای آینده با دانته و ورجیل همراه خواهیم شد تا به برزخ و بهشت سفر کنند هرچند دوزخ معروفترین و پرطرفدارترین کتاب از سهگانه کمدی الهی محسوب میشود. لازم به ذکر است که تمامی الهامات دانته از اساطیر یونان به طور کامل در مجموعه مقالات اسطورهشناسی با ورود به تمدن یونان مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
برخلاف برداشت عمومی مردم از هفت گناه کبیره دانته که الهام گرفته از اخلاق نیکوماک اثر ارسطو هستند، این هفت گناه نه در دوزخ (Inferno) ، بلکه در برزخ (Purgatory) نمایان میشوند، گناهانی که قابل بخشودگی خواهند بود.
گناهانی که طبقات مختلف جهنم به آنها اختصاص داده شده است گناهانی هستند که به هیچوجه بخشیده نخواهند شد و ارواح گناهکاران را تا ابد تباه میکنند.
تمامی تصاویر سیاهقلم استفاده شده در این مقاله آثار استاد بزرگ نقاش فرانسوی گوستاو دوره هستند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
دانته به ادیان دیگر و شخصیت های برجسته آنها احترام می گذاشت.
این گزاره کاملا جدی است و در صورت شک به آن در طبقه ششم جهنم گرفتار خواهید شد!
خیلی عالی بود ممنون ?
دلم برای دانته میسوزه آخرش هم به اون کسی که میخواست نرسید و با یه نفر به زور ازدواج کرد ??
جالب بود، خسته نباشید
این کتاب به زبان ایتالیایی مرسوم اون زبان بود یا به زبان محلی فلورانس (توسکانی) بوده؟
زبان محلی فلورانس باید باشه تا جایی که میدونم. فکر میکنم زبان ایتالیایی که شما میگید همون لاتین میشه که اشراف و دربار و مردم کلیسا بهش مسلط بودن.
بسیار عالی بود. بی صبرانه منتظر ادامه مقاله و تحلیل های بیشتر از الهامات دانته هستم.
منتظر بودم نویسنده به طبقه هشتم اشاره ای میکنه یا نقاله مثل نسخه های الان بازار که سانسور شدست. به هرحال تحلیل این قسمت هم خیلی میتونه جذاب باشه اگه بتونید با افعال مجهول و استعاره مورد برسی قرار بدید.
بازم ممنون
باور بفرمایید که امکانش نبود ^.^
بسیار عالی
از اون مقاله هایی بود که نیاز داشتم بهش
خیلی در این زمینه دوست داشتم اطلاعات داشته باشم
که توی این مقاله جامع و کامل توضیح دادید
خسته نباشید و تشکر
خوشحالم دوست داشتید. سعی دارم در سال نو علاوهبر مقالات اسطورهشناسی ادبیات کلاسیک رو بیشتر معرفی کنم، البته آثاری که ما گیمرها باید بشناسیم تا منبع الهام خیلی از بازیها و داستانها رو متوجه بشیم و کی میدونه شاید یه روزی خودمونم یه بازی یا داستانی با الهام از اونا بسازیم
عالی
اتفاقا بازیش یعنی دانته اینفرنو هم از روی همین کمدی الهی ساخته شده میشه گفت همین جهنم رو مرحله به مرحله نشون میده
البته بازی پیشنهاد نمیکنم چون به نظرم بازی خیلی خوبی نیست و متوسطه و این که بازی پر از صحنه هست ولی داستان خوبی داشت