ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

اسطوره‌شناسی

پادشاه جاودان اساطیر ایران؛ کی‌خسرو

در داستان سیاوش دانستیم که او از ازدواج با جریره، دختر پیران ویسه که مشاور ارشد و وزیر افراسیاب بود و علاقه‌ زیادی به سیاوش داشت، یک پسر به نام فرود و از ازدواج با ...

پردیس احمدی
نوشته شده توسط پردیس احمدی | ۱۸ فروردین ۱۴۰۲ | ۲۲:۰۰

در داستان سیاوش دانستیم که او از ازدواج با جریره، دختر پیران ویسه که مشاور ارشد و وزیر افراسیاب بود و علاقه‌ زیادی به سیاوش داشت، یک پسر به نام فرود و از ازدواج با شاهزاده فرنگیس، دختر افراسیاب، صاحب پسری به نام خسرو شد که سیاوش هرگز فرصتی نیافت تا فرزند خود را ملاقات کند چرا که به دلیل بدگویی و کینه‌ورزی گرسیوز به دستور افراسیاب و به ناحق پیش از تولد پسرش کشته شد، اما او به فرنگیس وصیت کرده بود که نام فرزندشان را خسرو بگذارد تا به عنوان جانشین کاووس لقب "کی" به او برسد.

پیران ویسه در خواب خبر تولد خسرو را می‌بیند

پس از مرگ سیاوش، شبی تیره و تار پیران ویسه در خواب می‌بیند:

شبی قیرگون ماه پنهان شده
به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب
که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست
به آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کن
ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوست
شب سور آزاده کیخسروست

شاهنامه فردوسی

به این ترتیب پیران ویسه از به دنیا آمدن خسرو، فرزند سیاوش و نوه‌ی افراسیاب و کاووس‌شاه در سمرقند مطلع شده که جوهره دو خاندان پادشاهی ایران و توران در او گرد آمده و جانشین هر دو پادشاه خواهد شد. پیران ویسه که از طرفی نگران این بود که فرزند سیاوش برای تورانیان خطراتی ایجاد کند و از طرفی نمی‌خواست افراسیاب (که در خواب دیده بود فرزند سیاوش به سراغش خواهد آمد) به نوزاد گزندی برساند، او را تا ده‌سالگی به چوپانی می‌سپارد.

پس از گذشت ده سال از عمر خسرو، چوپان او را نزد پیران می‌آورد و به محض اینکه افراسیاب از وجود فرزند سیاوش باخبر می‌شود دستور می‌دهد او را بازداشت کنند اما پیران پادرمیانی کرده و از افراسیاب می‌خواهد که قبل از هر تصمیمی اول خسرو را ملاقات کند.

خسرو به درگاه کی‌کاووس می‌رود

پیران از طرفی از خسرو می‌خواهد که در مقابل افراسیاب خود را بی‌خرد و کم‌هنر جلوه دهد تا خیال افراسیاب راحت شود. افراسیاب با دیدن خسرو از او سوالاتی می‌پرسد که خسرو به اطاعت از پیران، تمام سوالات را پرت‌وپلا پاسخ داده و موجبات آسوده‌خاطر شدن افراسیاب را فرآهم می‌کند. افراسیاب به پیران می‌گوید: "از او از سر می‌پرسم از پا جواب می‌دهد، از این کودک زیانی به من نمی‌رسد" و سپس دستور می‌دهد تا خسرو را نزد مادرش، فرنگیس ببرند.


پادشاهی از یاد رفته

کی‌خسرو به همراه مادرش در سیاوش‌گرد زندگی می‌کرد که سخن از یافتن جانشینی برای پادشاه ایران که اکنون پیر و فرتوت شده بود، یعنی کی‌کاووس بر سر زبان‌ها بود. ایرانیان از وجود فرزند سیاوش و نوه پادشاه ایران مطلع نبودند، پسر دیگر کی‌کاووس یعنی فریبرز را برای تاج و تخت انتخاب کردند اما در این زمان گودرز، یکی از بهترین پهلوانان ایران‌زمین (از بزرگ‌ترین خاندان‌های پهلوانان در شاهنامه، یعنی گودرزیان) خوابی می‌بیند و در آن سیاوش به او از وجود خسرو خبر می‌دهد و از او می‌خواهد که فرزندش را از سیاوش‌گرد آورده و بر تخت پادشاهی بنشاند.

گودرز پسرش گیو را به دنبال خسرو می‌فرستند و سرانجام پس از هفت سال جستجو در توران به سیاوش‌گرد رسیده و در نهایت خسرو سوار بر اسب مخصوص سیاوش (به‌زاد، یکی از معروف‌ترین اسب‌های شاهنامه که تنها به کسی که فَرّه سیاوش را داشته باشد اجازه می‌داد تا بر پشتش سوار شود) به سوی ایران می‌تازد. سوار شدن بر به‌زاد نخستین نشانه‌ای برای ایرانیان بود که متوجه شدند خسرو از نژاد سیاوش است.

کی‌خسرو سوار بر اسب اسطوره‌ای سیاوش

تعقیب و گریز

افراسیاب با شنیدن خبر گریختن خسرو ارتشی را به دنبال آنها می‌فرستند. گیو به تنها دسته‌ای سیصد نفری از سپاهیان افراسیاب را شکست داده و پیران ویسه را اسیر می‌کند. او که به نمایندگی از تمام ایرانیان قسم خورده بود که خون تک‌تک کسانی که به سیاوش خیانت کردند را برزمین بریزد قصد کشتن پیران را دارد که خسرو مانع شده و می‌گوید که تنها به لطف پیران ویسه است که او و مادرش جان سالم بدر برده‌اند. گیو برای اینکه سوگند خود را نشکسته باشد گوش پیران را سوراخ کرده و چند قطره از خونش را بر زمین می‌ریزد سپس پیران را سوار بر اسب کرده و از او قول می‌گیرند که دیگر آنها را تعقیب نکنند.

فرار از توران

پیران با دستانی بسته یک‌راست به کاخ افراسیاب رفته و او را از ماجرا آگاه می‌سازد. افراسیاب لشکری عظیم به دنبال گیو و خسرو می‌فرستند اما چه بسا که دیر شده و خسرو به همراه گیو و فرنگیس به رود جیحون، مرزی که آرش کمان‌گیر میان ایران و توران تعیین کرده بود می‌رسند و عبور از آب وارد خاک پاک ایران‌زمین می‌شوند.

بازگشت به ایران

با رسیدن خسرو به ایران، او مستقیماً به بارگاه کی‌کاووس می‌رود و از همان‌جا تمامی بزرگان و پهلوانان ایران‌زمین قادر به دیدن فَرّه پادشاهی او بودند اما عده‌ای هم‌چنان اصرار داشتند که فریبرز جانشین حقیقی کاووس شاه است چرا که در ایران پرورش یافته و با رسم و قوانین ایران رشد پیدا کرده است. به این ترتیب میان پهلوانان و بزرگان ایران‌زمین بر سر جانشینی کاووس شاه اختلافی صورت گرفت، عده‌ای مانند گودرز و تمامی خاندانش خسرو را جانشین کاووس و عده هم‌چون توس، سپه‌سالار ایران و خاندانش، فریبرز را جانشین حقیقی کاووس‌شاه می‌دانستند.

بازگشت کی‌خسرو به ایران

آزمون وَر

با دخالت شخص شاه در این موضوع، تصمیم بر آن می‌شود که هر دو جوان در آزمون دشوار وَر شرکت کرده و برنده پادشاه آینده ایران‌زمین انتخاب شود. در آزمون ور تصمیم می‌شود که هر یک از این دو جوان سعی کنند تا دروازه‌های قلعه بهمن‌دژ (قلعه‌ای استوار در اردبیل) که پایگاه راه‌زنان و دیوپرستان بود را بگشاید. تنها کسی قادر به پیروزی در این آزمون خواهد بود که از سوی پروردگار فَرّه پادشاهی به او عطا شده باشد.

توس و فریبرز چندین روز به دور قلعه گشت زدند اما موفق نشدند دروازه‌های قلعه را پیدا کنند. نوبت خسرو می‌رسد، او نامه‌ای می‌نویسد و در آن خود را بنده کردار معرفی می‌کند، سپس اضافه می‌کند که موفق شده از دست اهریمن بگریزد و با ایمان به یزدان یکتا و اشاره به نام امشاسپندان بهرام، مهر و کیوان از آنها یاری می‌خواهد تا همان‌طور که به او فره کیانی داده‌اند، از این آزمون نیز او را سربلند خارج کنند.

باز شدن دیوار دژ بهمن

خسرو سپس نامه را بر دیوار دژ قرار داده و ناگهان نامه ناپدید می‌شود و خروشی از خاک بلند شده و دیوار دژ بر زمین فرو می‌ریزد و لشکریان ایران موفق می‌شوند قلعه را تسخیر کنند. در این محل به دستور خسرو آتشکده‌ای (آتشکده آذرگشنسب) بنا می‌شود که برای گردهمایی دانشمندان و ستاره‌شناسان مورد استفاده واقع شود.

با باز شدن دژ و تصاحب آن توسط ارتش ایران، تمامی پهلوانان و بزرگان فره پادشاهی را از آن خسرو دانستند و او با بستن پیمان با کی‌کاووس قسم خورد که مهر افراسیاب را از دل بیرون کرده و انتقام پدرش را از او بگیرد.


نیکوترین پادشاه تاریخ

ازین هر سه گوهر بود مایه‌دار
که زیبا بود خلعت کردگار
چو هر سه بیابی خرد بایدت
شناسنده نیک و بد بایدت
چو این چار با یک تن آید بهم
بر آساید از آز وز رنج و غم

شاهنامه فردوسی

شخصیت کی‌خسرو به عنوان بهترین پادشاه ایران‌زمین نماد یک قهرمان برجسته و انسانی عاشق میهن، فداکار، دانا و مهربان است و پس از او دیگر پادشاهان شکوه و جلال و عظمت وی را ندارند.

کی‌خسرو بزرگ‌ترین پادشاه اساطیری ایران

در داستان کی‌خسرو می‌بینیم که طبق اساطیر و اعتقادات ایرانیان باستان، سه چیز مکمل یکدیگرند: هنر، نژاد و گوهر (جوهر یا سرشت آدمی)؛ و زمانی‌که آفریدگار روح آدمی را به هر سه آراسته کند، خرد کامل‌کننده فضایل او خواهد بود. کی‌خسرو که به لطف یزدان دارای تمامی این ویژگی‌ها بود تاج پادشاهی را بر سر گذاشته و به آبادانی، فراخی و سرسبزی ایران می‌پردازد و می‌بینیم که در شاهنامه، حکیم فردوسی او را هم‌تای جمشید و فریدون می‌داند.


انتقام سیاوش

بزرگ‌ترین جنگ‌های ایران و توران در زمان پادشاهی کی‌خسرو رخ می‌دهند که منجربه ویرانی هر دو کشور می‌گردند. در آخرین نبرد که در شاهنامه به نام "جنگ دوازده رخ" (جنگ دوازه تن از پهلوانان نام‌دار ایرانی در مقابل دوازده پهلوان نام‌دار توران) به آن اشاره می‌شود، تمام پهلوانان ایرانی موفق می‌شوند بر پهلوانان تورانی مقابل خود پیروز شده و حتا پیران ویسه نیز در این نبرد کشته می‌شود.

نبردهای ایرانیان و تورانیان

در این نبرد سرنوشت‌ساز اما افراسیاب و گرسیوز که قاتلین سیاوش بودند از میدان نبرد گریخته و گرسیوز به دست سربازان ایرانی اسیر و کشته می‌شود اما افراسیاب در زیر آب دریاچه‌ای مخفی می‌شود اما در نهایت توسط سربازان ایرانی پیدا شده و به دست سربازی به نام "هوم" و دستور کی‌خسرو به قتل می‌رسد.

نبرد دوازده رخ

به این ترتیب کی‌خسرو موفق می‌شود که به پیمان و عهدی که به مادر و کی‌کاووس داده بود وفا کرده و انتقام خون به ناحق ریخته شده پدر، یعنی سیاوش را از افراسیاب بگیرد. با مرگ افراسیاب دوران نبرد میان توران و ایران به پایان رسیده و پس از مدت‌هایی مدید صلح میان دو کشور برقرار می‌گردد.


ناپدید شدن تا آخرالزمان

با ایجاد امنیت، آرامش، صلح، زیبایی و رفاه برای مردمان ایران‌زمین، شکوهمندترین پادشاه ایران پس از شصت سال پادشاهی به مدت پنج هفته به خلوت و مناجات پروردگار در کوه البرز می‌پردازد که این ماجرا قدیمی‌ترین چله‌نشینی در تاریخ اساطیر ایران محسوب می‌شود. کی‌خسرو پیش از ترک کردن مقر حکومتی خود، تاج و تخت را به لهراسب سپرده و رهسپار کوستان می‌شود. از لحاظ اسطوره‌شناسی می‌توانیم سفر کی‌خسرو به کوه را استعاره از عروج عرفانی او بدانیم.

عروج کی‌خسرو بر فراز البرز

همراه کی‌خسرو هشت تن از پهلوانان بزرگ شاهنامه، رستم، زال، گودرز، گیو، بیژن، توس . گستهم با او همراه می‌شوند و زمانی که به نزدیکی قله البرز می‌رسند کی‌خسرو در چشمه‌ای سر و تن خود را شسته و از پهلوانان می‌خواهد که به شهر بازگردند تا او ادامه مسیر را به تنهایی سپری کند.

از این هشت تن، رستم، زال و گودرز از کوه پایین آمده اما سایرین با کی‌خسرو می‌مانند اما در همین حین برف و کولاکی شدیدی البرز را فرا گرفته و پس از آرامش شدن هوا، پهلوانان دیگر نشانی از خسرو شاه نمی‌یابند.

پادشاه بزرگ ایران در پایان دنیا به یاری سوشیانت برمی‌خیزد

طبق اساطیر ایرانی در آخرالزمان و در سه هزار سال چهارم و دوره پایانی خلقت، هفت تن به یاری سوشیانت (سوشیانس) می‌شتابند تا در رهانیدن مردم و گیتی از سایه اهریمن به او کمک کنند. گفته می‌شود که این هفت تن، که کی‌خسرو یکی از آنان است، تا آن زمان در شهرهایی پنهانی به زندگی خود ادامه می‌دهند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (6 مورد)
  • mitra95
    mitra95 | ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲

    سلام. خیلی مطلب قشنگی بود♡ ... فقط برای اینکه بتونم برای این پست کامنت بذارم تو سایت ثبت نام کردم♡
    میخواستم بپرسم این ۷ نفر که قراره به کمک سوشیانت بیان چه کسانی هستن؟

  • PAND
    PAND | ۲۶ فروردین ۱۴۰۲

    رهبر ایرانیان در رزم دوازده رخ گودرز هست بعد از پیروزی گودرز جنگ بزرگ کیخسرو شروع میشه که ایران و توران با تمام قوا به نبرد هم میرن
    در این جنگ حتی کیخسرو نبردی تن به تن با داییش که پسر افرسیاب هست داره و با کمک فر الهی شکستش میده
    در این نبرده که تورانیان شکست میخورن و بعد از مدتی ماجرای هوم و افراسیاب رخ میده

  • کاپیتان قیمت
    کاپیتان قیمت | ۱۹ فروردین ۱۴۰۲

    بسیار عالی ??

  • emperorpalpatin
    emperorpalpatin | ۱۸ فروردین ۱۴۰۲

    خیلی عالی واقعا منتظر این داستان بودم ولی ای کاش این نبرد های افراسیاب و کی خسرو و نبرد سپاهیان را با جزیات شرح میدادید

  • ehsan-hemmati
    ehsan-hemmati | ۱۸ فروردین ۱۴۰۲

    عالی

  • ولدمورت بادماغ
    ولدمورت بادماغ | ۱۸ فروردین ۱۴۰۲

    داستان زیبایی بود،هرچند داستان پدرش(سیاوش) رو بیشتر دوست داشتم

مطالب پیشنهادی