۷ نوآوری های اولوشنری در دنیای کمیکهای مارول
های اولوشنری شخصیتی در دنیای کمیکهای مارول به شمار میآید که دیوانهی فرگشت است. او میخواهد تا نسل بشر را به بینقصترین شکل خود برساند و آزمایشات فراوانی نیز برای رسیدن به این هدف انجام ...
های اولوشنری شخصیتی در دنیای کمیکهای مارول به شمار میآید که دیوانهی فرگشت است. او میخواهد تا نسل بشر را به بینقصترین شکل خود برساند و آزمایشات فراوانی نیز برای رسیدن به این هدف انجام داده است. برخی از این آزمایشات های اولوشنری منجر به نوآوریها و پدیدههایی شدهاند که میتوانند علم را یک گام پیش ببرند. در این نوشتار به سراغ ۷ نوآوری های اولوشنری در دنیای کمیکهای مارول میرویم که میتوانند پیشبَرَندهی علوم گوناگون باشند.
زره های اولوشنری
هنگامی که دکتر ویندهام از آزمایشات خودش پرده برداشت، بخش بزرگی از جامعهی علمی روی خوشی به او و فعالیتهایش نشان ندادند. به این ترتیب، او یک مکان پنهان را در کوه وونداگور از گرگور راسف خریداری کرد و به آن جا رفت. با این وجود، راسف و همراهانش یک راز تاریک داشتند؛ چرا که طلسم خانوادگی آنها باعث تبدیلشان به ورولفها میشد.
وقتی که سر و کله ماه کامل رسید، راسف تبدیل به یک ورولف شد و به ویندهام و همراهانش یورش برد. برای همین او یک زره نقرهای برای محافظت از خودش در برابر گرگینهها ساخت. این زره تازه تواناییهای بهبود و نگهداری از جان دکتر هربرت ویندهام را در خود گنجانده بود تا این دانشمند خودش را درون زرهش مهر و موم کند تا برای همیشه در جایگاه نویِ های اولوشنری قرار بگیرد.
کوئیکسیلور و اسکارلت ویچ
در حالی که پیترو و واندا ماکسیموفِ دوقلو برای سالها باور داشتند که جهشیافته هستند ولی در نهایت به این دروغ پی بردند. این دو در نقش کوئیکسیلور و اسکارلت ویچ به عنوان قهرمانان میجنگیدند تا خود را از پدر فرضیشان، مگنیتو، دور کنند.
با این وجود، واندا و پیترو فهمیدند که مگنیتو پدرشان نیست. های اولوشنری از دوقلوها برای آزمایشاتش استفاده کرده و از دخالت مگنیتو در پدید آمدنشان برای پنهان کردن ذات راستین خودشان و تواناییهایشان بهره برده بود. هر چند شتاب فراانسانی کوئیکسیلور دست نخورده ماند ولی تواناییهای دگرگون کنندهی راستینگی اسکارلت ویچ به لطف ارتباط های اولوشنری با کوه وونداگور توسط یک ارباب تاریکی با نام کثون بهبود یافته بودند.
انسانهای نو
یکی از گرایشهای علمی ویژهی دکتر هربرت ویندهام تبدیل حیوانات به شکلهای انسانی بود. او امیدواری داشت زندگی هماهنگ آنها روی کرهی زمین نسبت به انسانها محتملتر باشد. هر چند شکل تکامل یافتهی آنها باعث تبدیل آنها به اهدافی برای نابودی میشد.
های اولوشنری پروسهی فرگشت خودش را به بینقصی رساند و نژاد تازهای از حیوانات انسانگونه پدید آورد که به آنها عنوان «انسانهای نو» داده بود. این نژاد تازه، های اولوشنری را همچون یک خدا میپرسیدند و آموزشهایشان آنها را تبدیل به شوالیههای وونداگور کرده بود. انسانهای نو در نهایت پاد-زمین را به عنوان به خانهی خود انتخاب کردند؛ هر چند یک جامعه کوچک از آنها در کوه وونداگور باقی ماند.
پاد-زمین
های اولوشنری حتی پس از پنهان شدن در کوه وونداگور نیز به دردسر خورده بود. برای همین او نقشهای کشید تا به کیهان برود و در آن جا با آرامش آزمایشاتش را پیش ببرد. به این ترتیب بود که های اولوشنری تصمیم گرفت تا یک نسخهی بدون کاستی از سیارهی محل زندگیاش بسازد و به آن اسم پاد-زمین بدهد.
هر چند یکی از انسانهای نوی های اولوشنری با نام من-بیست (Man-Beast) این سیارهی تازه را آلوده کرد. دکتر ویندهام تلاش داشت تا ترفندهای گوناگونی را برای رهایی پاد-زمین به کار گیرد ولی در پایان تصمیم گرفت تا هر بار که احساس میکند آزمایشاتش شکست خوردهاند، این سیاره و ساکنانش را نابود کند. برای همین، در طول زمان پاد-زمین میلیونها مرگ و تولدهای فراوانی را به خود دیده است.
آدام وارلاک
برخی از دانشمندانِ بدونِ مرزِ اخلاقیِ زمین با نام اِنکِلِیو، یک موجود که از نظر ژنتیکی بدون کاستی بود را پدید آوردند و نامش را «هیم» گذاشتند. با این حال، این موجود تازه میتوانست بفهمد که آنها انگیزههای تاریکی دارند؛ بنا بر این این دانشمندان را با تواناییهای ویژهاش نابود کرد و از زمین گریخت.
فساد تاریک پاد-زمین باعث شد تا های اولوشنری برای پدید آوردن قهرمان خودش الهام بگیرد. ویندهام توانست هیم را بیابد و او را با گوهر روح نیرومند پیوند دهد. هیم به عنوان آدام وارلاک، دوباره متولد شد و حالا تواناییهای شگفتانگیزی نیز از خود نشان میداد. این قهرمان تازه سوگند خورد تا از پاد-زمین برای های اولوشنری (که از او با عنوان «پدر» یاد میکرد) نگهداری کند.
واپسین پسر کریون
سرگئی کراوینوف که با عنوان کریوِن شکارچی شناخته میشود، یکی از دشمنان سرسخت مرد عنکبوتی به شمار میآید. پس از این که خانوادهی کریون ناامیدش کردند، او تصمیم گرفت تا میراثی کاملاً به دستان خودش پدید آورد. کریون تعدادی از انسانهای نو را در کوه وونداگور شکار کرد و از بین برد تا توجه های اولوشنری را برای یک درخواست به خود جلب کند.
کریون از های اولوشنری خواست تا ۸۷ کلون از او به عنوان فرزندانش بسازد. او آنها را در سویج لند آموزش داد و آزادشان کرد تا فعالیتهایشان باعث افتخارش شوند. یکی از این کلونها همهی برادران خود را شکار کرد و کشت تا تحسین پدرش را برانگیزد. او تبدیل به واپسین پسر کریون شد و در نهایت جای پدرش به عنوان کریون شکارچی را گرفت. درست است که این آزمایشات های اولوشنری مشکلاتی داشتند ولی میتوان واپسین پسر کریون را یک دستاور قابل توجه در نظر گرفت.
لومینوس
با این که آزمایشات ابتدایی های اولوشنری روی کوئیکسیلور و اسکارلت ویچ سودی به پدید آورندهشان نرساندند ولی او هنوز هم توانست به متریال ژنتیکی آنها دست پیدا کند. دکتر ویندهام با استفاده از مایهی ژنتیکی دوقلوها به همراه سالخوردگی ساختگی، یک جنگجوی نیرومند و وفادار با نام لومینوس (Luminous) را پدید آورد.
لومینوس تبدیل به یکی از پرشتابترین شخصیتهای دنیای مارول شد که حتی از کوئیکسیلور نیز سریعتر بود. او به تواناییهای جادوی آشوب اسکارلت ویچ نیز دسترسی داشت تا بتواند طبق خواستهی خود راستینگی را دچار دگرگونی کند. با همهی این اوصاف، های اولوشنری یک شیوهی نابودی نیز در لومینوس قرار داده بود تا اگر نیاز به کنترل کردن پدیدهی نیرومندش باشد بتواند تواناییهای او را از کار بیندازد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.