نقد سریال Citadel | سیتادل
دومین سریال پرهزینه تاریخ با رویکرد اکشن، جاسوسی و هیجانانگیز؛ پروژه «سیتادل» اینگونه توسط آمازون پرایم تعریف و آماده نمایش شد. توضیحاتی که به برانگیختن کنجکاوی طرفداران این ژانر در مورد این مجموعه تلویزیونی جدید ...
دومین سریال پرهزینه تاریخ با رویکرد اکشن، جاسوسی و هیجانانگیز؛ پروژه «سیتادل» اینگونه توسط آمازون پرایم تعریف و آماده نمایش شد. توضیحاتی که به برانگیختن کنجکاوی طرفداران این ژانر در مورد این مجموعه تلویزیونی جدید کمک کرد. اما اکنون با پایان یافتن این سریال آیا سازندگان توانستند انتظارات مخاطب از این اثر را برآورده کنند یا خیر؟! برای یافتن پاسخ در ادامه با بررسی و نقد سریال Citadel همراه ویجیاتو باشید.
اما اگر به دنبال لیستی از بهترین سریال های جاسوسی دنیا هستید، مقاله مرتبط با این موضوع را از ویجیاتو بخوانید.
- «سیتادل» / Citadel
- ژانر: اکشن، جاسوسی، هیجان انگیز
- بازیگران: ریچارد مدن، پریانکا چوپرا جوناس، استنلی توچی، لسلی منویل، اشلی کامینگز
- اولین نمایش: آمازون پرایم
- سال انتشار 2023
- وب سایت IMDb
- خلاصه داستان: در یک عملیات آژانس جهانی جاسوسی سیتادل سقوط میکند و خاطرات مامورانش پاک میشود. اکنون سندیکای قدرتمند مانتیکور، در حال ظهور است. آیا ماموران سیتادل میتوانند گذشته خود را به یاد بیاورند و به زمین بازی بازگردند؟
بهتر است مستقیم به سر اصل مطلب برویم: «Citadel» سریالی برای کسانی نیست که میخواهند با یک داستان جذاب غافلگیر شوند. سریال اکشن و مهیج سیتادل که به دلیل سرمایه گذاری و گستردگی جغرافیایی روایت، کنجکاوی زیادی را برانگیخت، به دلیل کلیشهای بودن، چندان اثر متمایزی از دیگر آثار شاخص این ژانر نیست. با این حال، این قابل پیش بینی بودن و جنبه کلیشهای آن است که ساختار محکمی به آن میدهد تا کنجکاوی کسانی که سریال را تماشا میکنند برانگیزد.
سریال «Citadel» یک اثر جاسوسی با یک ترفند قدیمی است که (تقریبا) همیشه کار میکند؛ اما این ترفند چیست؟ وجود یک کشف جدید یا همان کلیفهنگر که بازدید هفته بعد را برای مخاطب توجیه میکند. این اثر روی دو جاسوس به نامهای میسون (ریچارد مدن) و نادیا (پریانکا چوپرا جوناس) تمرکز میکند. این دو شخصیت خط داستانی دارند که مخاطب را برای آشنایی با زوایای پنهان زندگی آنها کنجکاو میکند. میسون و نادیا باید با هم کار کنند تا جلوی یک نیروی مخالف ترسناک و قدرتمند را بگیرند که درگیر توطئهای با گستره جهانی است.
در سریال سیتادل بین رمز و راز، شکنجه و مرگ، روایتی بسیار پیچیده و در هم تنیده ساخته شده است که در آن سرنخهایی به مخاطب داده میشود که انتظار چه چیزی را داشته باشد. اگرچه همانطور که در ابتدا گفته شد سریال غافلگیرکنندهای نیست، اما «سیتادل» در ژانر خود صلاحیت معمول این دست آثار را دارد و با اپیزودهای 30 تا 40 دقیقهای به سمت پاسخهایی که به بحث معنا میبخشد سرعت بهتری میگیرد.
اما این سریال ایراداتی دارد که نادیده گرفتن آنها سخت است؛ برای مثال از اولین قسمت آن مشخص است که سیتادل تلاشی آشکار برای تبدیل یک فیلم پرفروش به یک سریال تلویزیونی مجلل است. بدیهی است که این نیز مستلزم تغییرات خاصی در روایت و اضافه کردن چیزهای بیشتر برای افزایش مدت زمان آن تا شش قسمت است، شاید این کارکرد محرک ترین کارکرد باشد، اما به عنوان یک مفهوم و نه به دلیل درخشش خاص. در واقع، یکی از مشکلات بزرگ سیتادل این است که در سطح روایت به شدت دم دستی و کلیشهای است.
سریال «Citadel» در نوع خود چیزی بیش از نوعی گونه از جیمز باند نیست، با این ویژگی که در اینجا به جای یک قهرمان، دو قهرمان بزرگ داریم. حیف است که بین این دو نفر حتی از نظر علاقه یا کاریزما به جاسوس افسانهای بریتانیایی که توسط ایان فلمینگ خلق شده بود، نزدیک نمیشوند، چیزی که از قسمت اول مشهود است و با گذشت قسمتها بر آن تاکید میشود. تنها کسی که در گروه بازیگران جذابیت بیشتری دارد، یک استنلی توچی خوب است که به شکلی بی شرمانه از سمت بیشتر به سمت کمتر داستان رفته است.
با این حرف نمیخواهم بگویم ریچارد مدن یا پریانکا چوپرا جوناس هم بد هستند، اما حرف من به این معنی است که اگر میخواهید شخصیتهایی را ارتقا دهید که به خودی خود برجسته نیستند، بازیگرانی معمولیتر برای دو نقش بهتر بودند.
از سوی دیگر یک سوال مهم پیرامون این سریال وجود دارد که شاید ذهن هر مخاطبی را به خود مشغول کند؛ سوالی که میگوید آیا بودجه بالای 200 میلیون برای چه چیزی در این سریال خرج شده است؟! یا از اساس این بودجه چه کمکی به ساختار این اثر شش قسمتی کرده است. برای مثال با وجود یک هزینه سنگین، صحنههای اکشن نیز با توجه به مقیاس تولید ناامید کننده هستند. جلوههای بصری در اکثر لحظات پر زرق و برق سریال توی ذوق میزند و اثرات پرده سبز در آن نمایان است به خصوص در قسمت اول و سوم.
همچنین باید گفت لوکیشنهای استفاده شده در سریال به اندازه طرح کلیشهای آن کهنه و دور از ذهن هستند (نمونه آشکار آن کوههای البرز ایران در اپیزود سوم است که هیچ شباهاتی از منظر پوشش و حتی هویت جغرافیایی با واقعیت ندارد). فراموش نکنید حتی تدوین در برخی اپیزودها مصداق یک فاجعه است، و طراحی مبارزات و سکانسهای اکشن فاقد قدرت یک اثر اکشن جاسوسی بلاکباستری هستند. باید توجه داشت تعقیب و گریز با ماشین اکنون در سریالهایی که یک دهم بودجه موجود در اینجا را دارند بهتر به نظر میرسند.
بنابراین، من در خلاصه و پایان بندی بررسی سریال سیتادل میخواهم به این نکته اشاره کنم که اثری چون سیتادل یک سریال نیست، بلکه نماینده یک برند یا دیدگاه است. شاید بپرسید این حرف یعنی چه؟! پاسخ روشن است: به نظر میرسد سیتادل بر اساس الگوریتمی ساخته شده است که در تلاش برای رسیدن به یک صلاحیت در بین مخاطب عام است. به یاد داشته باشید این یک سریال نیست بلکه مجموعهای از کلیشههای داستان جاسوسی آشنا است که در یک مخلوط کن ریخته شده و سپس در یک فصل شش قسمتی پخش شده است.
حتی زبان بصری سریال نیز از پروژههای دیگر الهام گرفته شده؛ برای مثال پوستر، تصویری مورب از مدن و چوپرا اسلحه به دست را با عنوان سریال در زاویه 45 درجه را به نمایش میگذارد که یادآور پوستر «Tenet» کریستوفر نولان است. در حالی که این سریال واقعاً هویت بصری قوی ندارد، اما حرکت امضاکننده کارگردان آن، استفاده مکرر از چرخ 180 درجه دوربین است، شات مورد علاقه نولان. گویی این سریال توسط خود ماتریکس یا هوش مصنوعی طراحی شده است.
در نتیجه باید گفت: سیتادل ظاهراً یک ماجراجویی جاسوسی جدید است، مانند فرنچایزهای «جیمز باند» یا «ماموریت غیر ممکن» اما به سادگی فاقد سبک و سلیقه این جنس آثار است. سریال Citadel در نهایت فقط میتواند پسر عموی گرانتری برای «مرد خاکستری» باشد، فیلم جاسوسی مضحک 200 میلیون دلاری که برادران روسو (تهیهکنندگان این سریال) برای نتفلیکس کارگردانی کردند و این سرویس استریم امیدوار است با دنبالهها و اسپینآفها به یک «فرانچایز جاسوسی بزرگ» تبدیل شود.
با توجه به اینکه برادران روسو هر دو فیلم Infinity War و Endgame را کارگردانی کردند، دو فیلم پردرآمد و اوج بیش از یک دهه داستان سرایی در دنیای سینمایی مارول، پس منطقی است که سرویسهایی مانند آمازون و نتفلیکس به این فکر افتاده باشند که از این دو در جهت ساخت فرنچایزهای جدید استفاده کنند.
با این حال، با توجه به نقدهایی که برای هر دو فیلم و سریال The Grey Man و Citadel وجود دارد، شاید بهتر باشد که هالیوود اندکی این دو برادر را فراموش کند. به هر حال سیتادل به عنوان یک فرنچایز از پیش شیک بسته بندی شده وارد میشود؛ فقط حیف است که چیزی در آن بسته بندی وجود ندارد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.