رتبه بندی فیلم های ایندیانا جونز از بدترین تا بهترین
هریسون فورد چندین بار نقش نمادین «ایندیانا جونز» را بازی کرده و با نازیها، فرقههای عجیب و البته روسها با نسخه شوروی سابق مبارزه کرده است تا آثار با ارزش و قدرتمند را از دست ...
هریسون فورد چندین بار نقش نمادین «ایندیانا جونز» را بازی کرده و با نازیها، فرقههای عجیب و البته روسها با نسخه شوروی سابق مبارزه کرده است تا آثار با ارزش و قدرتمند را از دست شروران در همه جا دور نگه دارد. هر کدام از فیلمهای این فرنچایز در نوع خود عالی هستند، اما برخی از نگاه فنی یا محتوایی بهتر از بقیه آثار به نظر میرسند. اگر تازه وارد این فرنچایز هستید، باید همه آنها را به ترتیب تماشا کنید، اما بحث در مورد اینکه کدام قسمت این فرنچایز بهترین بوده، همیشه سرگرمکننده است. مخصوص این روزها که انتظار دیدن جدیدترین قسمت یعنی «Indiana Jones and the Dial of Destiny» را میکشیم.
بنابراین، بیایید تا در این مقاله از ویجیاتو رتبه بندی فیلم های ایندیانا جونز از بدترین تا بهترین را باهم دیگر مرور کنیم.
۴. ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین (۲۰۰۸)
در زمان نمایش فیلم «Indiana Jones and the Kingdom of the Crystal Skull» با وجود موفقیت این اثر در گیشه، اما خیلی از کارشناسان و منتقدان سینمایی هم صدا با برخی از مخاطبان، نظرات به شدت منفی پیرامون این اثر بیان کردند. اما خود من به اندازه بسیاری از طرفداران ایندیانا جونز از قلمرو جمجمه بلورین متنفر نیستم. اما چرا؟ چون سرگرمکننده است و لحظات عالی زیادی دارد. نمیخواهم بگویم این بدترین فیلم فرنچایز نیست، اما بیایید قبول کنیم که بدترین این مجموعه فیلم هم اثری درخور توجه در ژانر اکشن ماجراجویی و در خود فرنچایز است.
بهترین قسمت Kingdom of the Crystal Skull این است که ایندیانا جونز پس از 19 سال دوری دوباره به روی پرده بازگشت. از سوی دیگر سکانس افتتاحیه این فیلم بسیار سرگرمکننده است، حداقل تا زمانی که لحظه انفجار هستهای و آن ماجرای مضحک نجات ایندی با یک یخچال اتفاق بیفتد. این نکته در تولید ایندیانا جونز مهم است: در حالی که سه فیلم اصلی برای تجلیل از آثار ماجراجویی در دهه 1930 میلادی ساخته شده بودند، جهش زمانی به دهه 1950 در فیلم چهارم باعث شد استیون اسپیلبرگ کارگردان تصمیم بگیرد فیلمی بسازد که بازتاب فیلمهای در اصطلاح «بیمووی»های دهه 1950 باشد.
این کار به خوبی انجام شد و گنجاندن حضور بیگانگان فضایی در زمین موضوع بیموویهای سینمای 1950 را منعکس کرد، اما تغییر در لحن و نوع مکگافین هنوز برای مخاطبانی که به فرمول خاصی از ماجراجویی با ایندی عادت کرده بودند، آزاردهنده بود. با این حال، سکانسهای اکشن عمدتاً بسیار سرگرمکننده بودند و ایندیانا جونز همان قهرمانی بود که ما میشناختیم و دوست داشتیم - فقط کمی مسنتر.
با این حال، چیزی در ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه بلورین گم شده است. این فیلم بین تلاش برای تبدیل شدن به یک ماجراجویی جدید در دوره جدید و ارائه خدماتی به طرفداران و به کسانی که امیدوار به دیدن یک Raiders of the Lost Ark دیگر بودند، مشکل داشت. بازگشت ماریون ریونوود (کارن آلن) نکته بسیار خوبی برای طرفداران بود، اما وجود این شخصیت احساس دم دستی بودن میکرد. از سوی دیگر معرفی یک پسر (شیا لابوف) برای ایندی با روح کاز سازگاری نداشت، و رابطه او با ایندی نتوانست تکرار پویایی پدر و پسری در ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی باشد.
۳. ایندیانا جونز و معبد مرگ (۱۹۸۴)
هر فرنچایز سینمایی یک ورودی تاریک تری دارد، درست است؟ در مورد این فرنچایز، بدون شک ایندیانا جونز و معبد مرگ حکم همان اثر تاریکتر این فرانچایز را داشت. فیلم Temple of Doom احتمالا ضعیف ترین داستان را در بین سه فیلم ابتدایی را دارد، اما اکشن زیادی نیز در خود جای داده است، به خصوص در نیمه دوم فیلم.
اگر بتوانید از حشرات، مغز میمونها، خفاشهای خونآشام و قلبهایی که از بین میروند عبور کنید، از تماشای این فیلم نیز بسیار لذت خواهید برد. البته باید بدانید معبد مرگ دنبالهای است که واقعاً یک پیش درآمد بود و با خشونت و لحن تیره و تاریکش بینندگان را تقسیم کرد.
از دید اکثر کارشناسان سینمایی و مخاطبان معبد مرگ بهترین سکانس افتتاحیه ایندیانا جونز را به نمایش میگذارد که یک سکانس کلاسیک موزیکال واقعی است. و همچنین این فیلم شامل یکی از هیجانانگیزترین سکانسهای اکشن فرنچایز به شکل تعقیب و گریز در بین تونلهای زیرزمینی است. اما نژادپرستی گاه به گاه که زیربنای داستانی این قسمت است برای خیلیها دلچسب نبود. اما اگر شما هم مثل من یک 29 ساله طرفدار ایندیانا جونز هستید، باید ایندیانا جونز و معبد مرگ را دوباره ببینید. چرا که این یک کار عالی برای گسترش رابطه بین ایندی و افراد جدید و نحوه دوست شدن با آنها انجام میدهد.
به طور کلی باید گفت: معبد مرگ فیلم بدی نیست، این یک فیلم کلاسیک طلایی است و اکشن اسپیلبرگ در بهترین حالت خود است. اما فقدان یک همراه قوی، اتکای بیش از حد به نوع نادرست لحن تیره، و تمرکز کمتر بر ایندیانا جونز به عنوان یک روشنفکر قهرمان، آن را تا حدودی دچار رضایت کمتر در این فرنچایز ساخته است.
۲. ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی (۱۹۸۹)
دو فیلم ایندیانا جونز وجود دارد که بالاتر از سایرین قرار دارند و طرفداران دوست دارند در مورد اینکه کدام یک بهتر است بیشتر بحث کنند. به نظر من ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی عالی است. اما همچنان دومین فیلم برتر این فرنچایز است. در ابتدا قرار بود این فیلم پایانی بر کل فرنچایز و داستانی فوقالعاده در مورد خانواده، مرگ و میر و اینکه چگونه وسواس میتواند هر چیزی را که به آن اهمیت میدهید از بین ببرد، باشد.
ریور فینیکس در این فیلم نقش یک ایندیانا جونز جوان را در سکانس آغازین بازی میکند، و ما چیزهای زیادی در مورد آنچه که قهرمان ما را به مرد امروزی تبدیل کرده است، از جمله ترس او از مارها یاد میگیریم. این یک افتتاحیه عالی است و نشان میدهد که چگونه ایندی و پدرش هر دو وسواسهای جداگانه خود را در زندگی داشتند که آنها را به جلو سوق داد، و البته از هم جدا کرد.
همانطور که خیلی منتظر بودند دکتر هنری جونز، پدر ایندی (شان کانری) در ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی برجسته باشد، این اتفاق رخ داد. چرا که او به عنوان پدر ایندی قابل باور است، با وجود اینکه تنها دوازده سال از هریسون فورد بزرگتر است. فورد و کانری به خوبی با یکدیگر بازی و همراهی میکنند، مخصوصاً در بخش دوم، جایی که ما شاهد ناکارآمدی جبهه و مرکز خانواده جونز هستیم. در واقع شیمی بین فورد و کانری یک اصطکاک دینامیکی و بین نسلی را به داستان اضافه میکند.
اما وقتی نوبت به اکشن میرسد، ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی تقریباً همه چیز دارد؛ تعقیب و گریز با قایق، مبارزهای عظیم در صحرا علیه نازیها و یک تانک، دخمههای تاریک در زیر یک کلیسای باستانی، و سفری خطرناک به سمت یک جام مقدس. در واقع میشود ایندی را تا حد زیادی در این فیلم در موقعیتهای متفاوت تست کنید. سه گانه اصلی با این فیلم دقیقاً همان طور که باید به اوج میرسد و ایندیانا جونز و همراهانش به معنای واقعی کلمه در غروب خورشید به شکل باشکوهی محو میشوند.
۱. مهاجمان صندوق گمشده (۱۹۸۱)
شکست دادن ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی از نظر کیفیت و محتوا واقعاً سخت است. با این حال، «Raiders of the Lost Ark» یک فیلم اکشن است که به تعریف این ژانر برای سالهای آینده و بعد از خود کمک بزرگی کرد، و زمانی که صحبت از بلاکباسترهای تابستانی به میان میآید، در فضای سینمای کلاسیک اثری کمیاب است. راحت با من بحث کنید، چرا که شاید این حرف را قبول نداشته باشید، اما این فیلم یکی از آثار مورد علاقه من در تمام دوران است و مهاجمان صندوق گمشده به عنوان یک فیلم تقریباً اکشن، داستان و سرعت عالی دارد.
این فیلم از صحنه آغازین خود در معبد و جنگل، شما را جذب میکند. برای مثال چه کسی آن توپ سنگی غول پیکر را که در حال تعقیب ایندی از معبد است به یاد نمیآورد؟ باید توجه داشت که تعداد کمی از فیلمها میتوانند بگویند که ژانری را از نو تعریف کرده و نسبتاً بیزمان و همیشه محبوب هستند؛ اما فیلم مهاجمان صندوق گمشده شامل هر دو است. در همان 15 دقیقه اول، اکشن، موسیقی، و خود ایندیانا جونز شما را چنان جذب فیلم می کنند که چیزی بیشتر از این فضا میخواهد.
دعوای بار در نپال، رویارویی با قاتل در خیابانهای قاهره و کشف کشتی گمشده در چاه ارواح و سکانسهای اکشن دیگر؛ این فقط یک سواری هیجانانگیز بیوقفه است. وقتی با زندگی دانشگاهی جونز در این فیلم آشنا میشویم که در کلاس درس تدریس میکند، اسپیلبرگ میگوید: این همان قهرمان خواستنی است؛ شجاع، خوش تیپ، باهوش.
بنابراین، Raiders of the Lost Ark یکی از بلاکباسترهای بزرگ تمام دوران است، عمدتاً به این دلیل که همه جنبههای تولید، چه پشت صحنه و چه جلوی دوربین در زنده کردن داستان ایندیانا جونز کار میکنند. هریسون فورد در نقش استاد باستان شناسی که وقت آزاد خود را به عنوان یک شکارچی گنج بازی میکند کاملاً عالی برای بازی در این نقس انتخاب شده است. کسی که یک دقیقه شجاع و مدبر است و لحظهای دیگر معمولاً از مارها میترسد. نتیجه یک قهرمان بسیار دوست داشتنی و بسیار انسانی است.
فیلمنامه نوشته لارنس کاسدان نیز پر از دیالوگهای تند است که به کمدیهای اسکروبال بازمیگردد. داستان در مورد مسابقهای برای یافتن تابوت گمشده عهد، یک ماجراجویی تپنده و غوطه ور در جهان ایجاد میکند. در حالی که شرورها نازیها هستند که سعی میکنند دنیا را تسخیر کنند، و چه کسی از تلاش نازیها برای تسلط بر جهان متنفر نیست؟ با این حال، مهاجمان صندوق گمشده در نهایت یک فیلم اکشن است و در این زمینه واقعاً عالی است. نتیجه فیلمی است که مملو از اکشن فوقالعاده، ماجراجویی بالا، طنز حیلهگر و شگفتیهای ماوراء طبیعی است که همگی Raiders of the Lost Ark را به بهترین فیلم ایندیانا جونز تبدیل میکنند.
کلام پایانی
در پایان باید بگویم لحظات بسیار خوبی در فرنچایز ایندیانا جونز وجود دارد؛ اگر حرف من را قبول ندارید فقط بروید و دوباره یا برای اولین بار این مجموعه فیلم را تماشا کنید! این آثاری که در این مطلب به آن پرداخته شد، همه فیلمهای فرنچایز ایندیانا جونز بودند که در این مقاله رتبه بندی شده است. اگر منتطر دیدن قسمت جدید این مجموعه فیلم هستید یا مشتاق کل فرنچایز، در نظرات به ما اطلاع دهید که در مورد آن چه فکر میکنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.