نقد فیلم Asteroid City | شهر سیارکی
هنرمندی که فیلمهایش در سالهای اخیر به تکرار در زیباییشناختی، عقیمبودن معنایی و خلأ عاطفی متهم شدهاند، با «شهر سیارکی» به روایت داستانهای عجیب خود ادامه میدهد، پس بیایید در ویجیاتو جدیدترین اثر او را ...
هنرمندی که فیلمهایش در سالهای اخیر به تکرار در زیباییشناختی، عقیمبودن معنایی و خلأ عاطفی متهم شدهاند، با «شهر سیارکی» به روایت داستانهای عجیب خود ادامه میدهد، پس بیایید در ویجیاتو جدیدترین اثر او را بررسی کنیم و ببینیم آیا با یک فیلم خوب روبرو هستیم یا آن وسواس تقارن فیلمساز بازهم بدون محتوای خاص حرف اول را میزند. برای رسیدن به این جواب با نقد فیلم Asteroid City همراه ما باشید.
وس اندرسون کارگردانی شگفت انگیز با سبک بصری قابل تشخیص است. بارزترین ویژگی آثار اندرسون وسواس او در تقارن و برخی ترکیبات رنگی نیست، بلکه آزادی باورنکردنی اوست. در هالیوود بیروح سرمایهداری، کارگردان موفق میشود داستانهایی را که میخواهد، و دقیقاً همانطور که میخواهد، بارها و بارها تعریف کند. و در حالی که سبک بصری او توسط کاربران شبکههای عصبی (اجتماعی) مورد سوء استفاده قرار میگیرد، اندرسون پا را فراتر گذاشته و به آزمایشات خود در زمینه داستان سرایی خاص که در فیلمهای قبلی خود هتل بزرگ بوداپست و گزارش فرانسوی آغاز شده بود، ادامه داده است.
وس اندرسون یک سبک فیلمسازی منحصر به فرد و متمایز دارد که در هر یک از فیلمهای او دیده میشود. در واقع وس اندرسون فیلمساز آمریکایی است که فیلمهایش به خاطر عجیبوغریب بودن، جلوههای بصری منحصربهفرد و سبکهای روایی متفاوتش معروف هستند. فیلمهای او اغلب شامل گروه بازیگران متفاوت و زیادی میشود و موضوعاتی از غم، بیگناهی و خانوادههای ناکارآمد را پوشش میدهد.
کارهای اولیه او، و برخی دیگر از آثار شاخصش همچون «هتل بزرگ بوداپست» تحسین منتقدان را برایش به همراه آورد. ترجیح او به جلوههای بصری و تدوین متقارن باعث شده است که فیلمهایش بلافاصله به عنوان «فیلمهای وس اندرسونی» شناخته شوند. او با استفاده از حرکات دوربین در فضایی مسطح، ترکیب بندی متقارن، زوم سریع و تصاویری متمرکز بر پیاده روی آهسته و رنگ صورتی، سینمای خاص خودش را ساخته است؛ و به طور کلی این موارد امضای خاص سینمای اوست.
به عبارت ساده تر، عشق اندرسون به ترکیب بندیهای متقارن باعث میشود جهانهای سینمایی عجیب و غریب او طبیعیتر و واقعیتر به نظر برسند. در حالی که سایر کارگردانان ممکن است تقارن را کنار بگذارند و احساس کنند که عنصری سطحی است، اندرسون از آن برای کمک به فیلمهایش استفاده میکند. در آثار وس اندرسون جلوههای بصری به نقاشی تبدیل میشود و صفحه نمایش نیز یک بوم است. از سوی دیگر استفاده از تقارن در فیلمهای اندرسون نشان دهنده ترجیح او برای استفاده از فرمالیسم بر رئالیسم است.
فرمالیسم در سینما سبکی از فیلمسازی است که نگاه ذهنی کارگردان به جهان را منعکس میکند. از سوی دیگر، رئالیسم رویکردی است که میخواهد از دنیای واقعی به معنای عینی تقلید کند. سبک فرمالیستی اندرسون به بینندگان یادآوری میکند که در حال تماشای فیلمی هستند که توسط افراد واقعی ساخته شده است. این نکته شاید همان چیزی است که فیلمهای اندرسون را کمی سلیقهای یا تفرقه انگیز میکند. چه طرفدار وس اندرسون باشید چه نباشید، ترکیب متقارن او بخشی از شخصیت اوست. و این موارد فوق در جدیدترین اثر او «شهر سیارکی» به اوج خودش میرسد.
تماشاگران تقریباً همیشه میتوانند یک فیلم وس اندرسون را به سادگی با دیدن چند کلیپ شناسایی کنند. فیلمهای او همگی منحصر به فرد و متمایز هستند. همه فیلمهای او به یک شکل تنظیم و فیلمبرداری میشوند، با استفاده از همان حرکات دوربین و همان لنز دوربین. آنها عجیب و غریب، خاص و از نظر بصری خیرهکننده هستند. حتی شخصیتهای فیلمهای او نیز نمادین به نظر میرسند. آنها معمولاً افرادی عجیب و غریب و غیرعادی هستند که تصمیمات بدی میگیرند که آنها را به موقعیتهای ناخوشایند سوق میدهد یا آنها را به دردسر میاندازد.
اما آخرین فیلم اندرسون یعنی شهر سیارکی، یک فیلم کمدی درام با حضور بازیگرانی از جمله جیسون شوارتزمن، اسکارلت جوهانسون، تام هنکس، برایان کرانستون، استیو کارل، مت دیلون و خیل عظیم دیگر از بازیگران است. این فیلم داستان یک نویسنده مشهور را روایت میکند که پدری داغدار را به تصویر میکشد که همراه با خانوادهی شیفتهی فناوریاش به شهر سیارکها میرود تا در یک رویداد رصد ستارهها شرکت کند، اما جهان بینی او برای همیشه نابود میشود.
داستان فیلم در سال 1955 میلادی در یک شهر خیالی آمریکایی در وسط بیابان میگذرد. روزی روزگاری یک سیارک در اینجا سقوط کرد. از آن زمان، این شهر به نوعی مرکز تجمع همه دوستداران علم و نجوم شده است که جشنواره سالانه جداگانهای برای آنها در اینجا برگزار میشود. چنین جشنواره بعدی به مرکز رویدادهای عجیب و غریب و پوچ تبدیل خواهد شد. همه آنها میتوانند زندگی همه افراد حاضر را تحت تأثیر قرار دهند. یا شاید هم نه، چون زندگی چیز عجیبی است.
وس اندرسون در این اثر نیز بازیگرانش را به شیوهای خاص کارگردانی میکند. کارگردان اغلب نماهایی از جلو را انتخاب میکند که در آن بازیگران ثابت میایستند و دیالوگ خود را ارائه میدهند. حتی در احساسی ترین صحنهها، بازیگران باید محدود و تقریباً سفت و سخت باشند و در عین حال تمام تلاش خود را بکنند. پس شهر سیارکی پر از چهرههای پوکر فیس است، حتی زمانی که بازیگران داستانهایی پر از غم و از دست دادن را تعریف میکنند. بنابراین، همه چیز داخل پلانهای وس اندرسون خاص است و نشان از استادی این کارگردان دارد.
پس باید بدانید شهر سیارکی یا همان Asteroid City فیلمی کاملا شخصی از وس اندرسون است که از خلق دنیایی با رنگهای زیاد، پر از هذیان و کنایه لذت میبرد. «شهر سیارکی» دقیقاً فیلمی درباره شهر عنوان آن نیست که یک سیارک در آن سقوط کرده؛ این فیلم در درجه اول یک داستان تجربی در مورد نوشتن نمایشنامهای در مورد شهری است که یک سیارک با آن برخورد میکند. اما شهر و سیارک در اینجا فقط منظره و استعارهای از درام سادهای از سرنوشت انسان هستند که داستانهای شخصی نویسنده نمایشنامه و گروه بازیگری را بازتاب میدهد.
اندرسون در این فیلم تا حدودی به بررسی تعامل ذهنی و عینی در خلق آثار هنری میپردازد. با این حال، بدون ترحم و ساختارهای بیش از حد پیچیده. زیرا «شهر سیارکی» همیشه بر روی افراد تمرکز میکند، نه شرایط. و در اینجا یکی دیگر از مزایای قابل توجه فیلم به چشم میخورد: بازیگران برجسته آن. اندرسون انواع ستارههای درجه یک را گرد هم آورده؛ و اسکارلت جوهانسون، استیو کارل، ویلم دافو، برایان کرانستون تنها چند نمونه هستند. تماشای همه این افراد در شهر سیارکی فوقالعاده خوشایند است.
شاید در این فیلم همه قهرمانان توسعه مناسبی از خط داستانی خود نداشته باشند و برخی از آنها زمان کافی برای نمایش توانایی واقعی خود نیز ندارند. اما همیشه شایان ذکر است که هر نما در اینجا بخشی از یک داستان واحد است. یعنی ما پیروزیها و شکستهای تک تک افراد را در نظر نمیگیریم، بلکه همه آن ها را به صورت کلی در بستر توسعه نمایش مشاهده میکنیم. این تلاشی برای فراروایت از سوی وس اندرسون است.
شیوه داستان نویسی چندلایه از ثانیههای اول فیلم شروع میشود، بنابراین گم شدن در حین تماشا هم سخت و هم برای مخاطب ناآشنا راحت است. اما نگرانی اندرسون برای گم نشدن بیننده در این هزارتو زمانی ارزشمند میشود که جالب ترین چیز آغاز میشود: یعنی همان در هم تنیدگی و تأثیر متقابل لایههای مختلف واقعیت هنری. ساختار شهر سیارکی یادآور «Inception» کریستوفر نولان است، با رویاهای چندلایه آن که در آن رویدادهای رویای سطح اول، لایههای عمیقتری را تشکیل میدهند.
البته بعید است که اندرسون از ایدههای همکار خود استفاده کرده باشد. چرا که این فیلمها هم از نظر ژانر و هم از نظر روحی کاملاً متفاوت هستند. اما چنین مقایسهای به لطف شخصیتهای شهر سیارکی شکل و هدف میگیرند.
بنابراین، به نظر میرسد که هیچ مشکلی در فیلم وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد این است که اندرسون این بار سعی نمیکند کار جدیدی برای خود انجام دهد. ولی بازهم همه عناصر سینمایی در سطح بسیار بالایی قرار دارند، بنابراین طرفداران کار کارگردان (و به سادگی سینمای زیبا) از دیدن این فیلم خوشحال خواهند شد. اما اگر قبلاً رویکرد اندرسون را درک نکرده بودید، واضح است که شهر سیارکی شما را به هیچ شکل متقاعد به تماشا شدن نخواهد کرد.
اندرسون یک بار دیگر یک فیلم احساسی ساخت. میتوانید سعی کنید آن را از منظر معانی و قضاوتهای عینی ارزیابی کنید، زیرا در تاریخ جای تفسیر وجود دارد. اما شما نباید این کار را انجام دهید، زیرا در این صورت جادوی زودگذر سینما از بین خواهد رفت. «شهر سیارکی» قادر به برانگیختن احساسات غیرعادی مخاطب است. شاید قوی ترین اثر کارگردان نباشد، اما قطعا فیلمی دلپذیر است. اندرسون دوباره وقایع ذهنی خود را با ما به اشتراک گذاشته و او این کار را چنان خالصانه انجام داده که امتناع از تماشای چنین پیشنهادی غیرممکن است.
«شهر سیارکی» را نمیتوان همان موفقیت بی قید و شرط «هتل بزرگ بوداپست» نامید، اما این مرحله جدیدی در کار این کارگردان است. اندرسون میخواهد بداند سوراخ خرگوش چقدر عمیق است و چگونه میتواند با فرم خاص با فیلمهای عروسکمانند خود بازی کند. پس طرفداران او قطعاً چیزی برای بحث خواهند داشت. و افرادی که او را تنها از طریق هنر شبکههای اجتماعی میشناسند، میتوانند بفهمند که در پشت نمای متقارن تصاویر او چه چیزی پنهان شده است.
نکته آخر، همراهی موسیقی متن کار نیز قابل ذکر است که تمام نمایش فیلم و حال و هوای عجیب و غریب آن را کامل میکند. الکساندر دسپلات آهنگساز، که پشت پینوکیو گیرمو دل تورو نیز بود، موسیقی متنی با نوای قدیمی و کلاسیک خلق کرده که یادآور فیلمهای دهههای 50 و 60 میلادی است.
در پایان، شهر سیارکی تقریباً همان چیزی است که از وس اندرسون انتظار داریم. او در اینجا به سبک نمادین خود پایبند است؛ ما بسیاری از تصاویر متمایز و شخصیتهای عجیب و غریب او را مییابیم. این فیلم با آثار قبلی اندرسون که به همین دلیل کاملاً تکراری هستند و شاید از نظر ایده و پردازش چندان بدیع نیستند، تفاوت چندانی ندارد. و شهر سیارکی نیز از این قاعده مستثنی نیست.
با این حال، خود داستان هنوز به طور کلی سرگرمکننده است، شاید به لطف تنوع بازیگران، و متا تفسیر پشت خلق چنین اثری که به تنهایی جالب است. با این حال، وس اندرسون قطعا برای همه نیست و همه نباید سبک او را دوست داشته باشند، اما طرفداران وفادار او این بار نیز ناامید نخواهند شد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.