ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

کتاب و ادبیات

مخلوقات شب؛ گرگینه‌ها

از دیرباز یکی از اسرارآمیزترین تجربه‌های بشر تماشای قرص کامل ماه، این دایره نورانی و مرموز آسمان شب بوده که از گذشته تاکنون چه براساس خرافات و چه براساس تحقیقات و مستندات علمی همواره به ...

پردیس احمدی
نوشته شده توسط پردیس احمدی | ۳۱ مرداد ۱۴۰۲ | ۱۹:۰۰

از دیرباز یکی از اسرارآمیزترین تجربه‌های بشر تماشای قرص کامل ماه، این دایره نورانی و مرموز آسمان شب بوده که از گذشته تاکنون چه براساس خرافات و چه براساس تحقیقات و مستندات علمی همواره به نظر می‌آید ماه کامل باعث اتفاقات عجیبی بر روی زمین و به ویژه بر روی رفتار انسان‌ها می‌شود.

افراد بسیاری هستند که با "احساس کردن" ماه می‌توانند حدس بزنن در چه ساعت، روز و یا ماهی از سال هستیم، چرا که تحقیقات علمی و آزمایشات مختلف میدانی نشان داده است که ماه کامل منجربه به شدیدتر و پررنگ‌تر شدن تمام احساسات آدمی می‌شود و خصلت‌های حیوانی و غریزی انسان را واضح‌تر و قدرتمندتر به نمایش می‌گذارد.

ماه کامل باعث تبدیل شدن انسان به گرگینه می‌شود

برای سالیان سال افسانه‌ها و داستان‌های مختلفی به نقش ماه در تبدیل کردن انسان به یک جانور و هیولا پرداخته‌اند... جانوری که نام آن را گرگینه یا ورولف (Werewolf) گذاشتند. گریگنه‌ها یکی از قدیمی‌ترین موجودات افسانه‌ای (بسیار قدیمی‌تر از خون‌آشام‌ها) هستند که ردپای اولین حضور آنها در تاریخ به حدود 3000 سال پیش از میلاد مسیح برمی‌گردد.

کلمه‌ لوناتیک (Lunatic) به معنای دیوانه‌ای وحشی، از زبان لاتین به انگلیسی وارد شده که ریشه آن لونا (Luna) به معنای ماه است.

تبدیل شدن به گرگینه ممکن است امروزه به نظر ما موضوعی خیالی به نظر آید، اما باید بدانیم که در گذشته که بیشتر امورات انسان‌ها از طریق دام‌پروری انجام می‌شد، گرگ‌ها خطرات جدی برای انسان‌ها محسوب می‌شدند که باعث از بین رفتن دام‌ها و حتا زنان و بچه‌ها می‌شدند.

انسان‌ها پیش از حضور پررنگ علم بیشتر مسائل و مشکلات خود را از طریق خرافات برطرف می‌کردند و موجوداتی که به نحوی منجربه صدمه دیدن آنها یا اموالشان می‌شدند را "شیطانی" تصور می‌کردند. این مورد درباره گرگینه‌ها نیز صادق است.

شب ماه کامل، خطرناک‌ترین زمان برای گشت‌وگذار در طبیعت

رفته‌رفته اما با پیشرفت علم پزشکی، بیماری بسیار نادری، که هم‌اکنون نیز وجود دارد شناخته شد که در اثر ابتلا به آن، موهای ضخیمی شروع به رشد بر روی بدن و حتا صورت بیماران می‌کرد که پزشکان نام این بیماری را هایپرتری‌کوسیس (Hypertrichosis) گذاشته‌اند. از طرفی در علم روان‌شناسی نوعی بیماری روانی به نام لایکن‌تروپی (Lycanthropy) وجود دارد که افراد مبتلا به آن عمیقا اعتقاد دارند که می‌توانند به یک حیوان، اکثرا گرگ، تبدیل شوند و توهماتی در این‌باره دارند.

نکته جالب درمورد گرگینه‌ها حضور پررنگ و متداول آنها از هزاران سال قبل تا به امروز در ادبیات، ویدیوگیم، سینما و تلویزیون است به طوری که حتا تا سال‌های اخیر زمزمه‌های حضور این موجودات هیولامانند در آمریکا به بحث داغ روزنامه‌ها تبدیل شده بود.

گرگینه‌ها یکی از قدیمی‌ترین زاده‌های تخیل انسان

گرگینه‌ها در اساطیر تمدن‌ها

اولین حضور: اساطیر سومر

داستان از ماچرای چوپانی سومری آغاز می‌شود که عاشق ایزد عشق و باروری، ایشتار (Ishtar) شده و دائما برای او هدایا می‌فرستاد و از او طلب توجه می‌کرد. یکی از این روزها، ایشتار تصمیم می‌گیرد بازی جدیدی با این چوپان بخت‌برگشته کند و برای سرگرمی با خواندن وردی چوپان را به یک گرگ تبدیل می‌کند.

ایشاتر چوپان را نفرین می‌کند

پس از این ماجرا ایشتار به زندگی خود ادامه داده و عاشق پادشاه بزرگ و مشهور سومر، یعنی گیل‌گمش می‌شود. گیل‌گمش نیز این ایزد زیبا را پسندیده و خواهان ازدواج با اوست، تا اینکه خبر کاری که ایشتار با چوپان بی‌نوا کرده به گوش گیل‌گمش رسیده و پادشاه مراسم عروسی را منهل می‌کند.

این داستان در یکی از مشهورترین آثار ادبیات باستانی، افسانه گیل‌گمش آمده است که یکی از قدیمی‌ترین داستان‌های تاریخ محسوب می‌شود.

قدیمی‌ترین حضور گرگینه‌ها هم‌زمان با قدیمی‌ترین داستان‌ اساطیری دنیا

اساطیر تمدن یونان

داستان‌های اساطیر یونان، غنی‌ترین و رنگارنگ‌ترین قصه‌ها درباره تمام موضوعات مختلف از ستاره‌شناسی گرفته تا کوچک‌ترین مسائل زندگی را روایت می‌کنند. درباره گرگینه‌ها هم داستان جالبی در اساطیر یونان با حضور زئوس، رئیس خدایان اُلَمپ داریم:

زئوس لای‌کی‌آن را به گرگ تبدیل می‌کند

روزی زئوس خود را به شکل مسافری درآورده و وارد شهر آرکیدیا (Arcadia) می‌شود تا عملکرد و برخورد پادشاه شهر را زیر نظر بگیرد. پادشاه شهر که لای‌کِی‌آن (Lycaon) نام داشت زئوس را شناخته و او را به مهمانی در قصرش دعوت می‌کند تا بتواند با مسموم کردن او، خدای خدایان را به قتل رسانده و خود جانشین او گردد.

سمی که لای‌کی‌آن در نظر داشت، گوشت انسان بود که خوردن آن براساس اساطیر یونان فورا منجربه مرگ خدایان می‌شود. با این حال زئوس از نقشه پادشاه باخبر شده و با سلاح مخصوصش؛ آذرخش تمام قصر را با خاک یکسان کرده و پانزده پسر پادشاه را به قتل می‌رساند.

هر کسی ممکن است گرگینه باشد

در پایان زئوس برای خود پادشاه تنبیه دیگری درنظر دارد؛ رئیس خدایان تصمیم می‌گیرد که پادشاه را نفرین کرده که تا ابد به شکل یک گرگ به زندگی خود ادامه دهد، احتمالا به این دلیل که گرگ‌ها حیواناتی هستند که از گوشت انسان نیز تغذیه می‌کنند. نام این پادشاه گفته می‌شود که ریشه‌ کلمه گرگ در زبان لاتین، لایکو (Lyco) و هم‌چنین نام بیماری لایکن‌تروپی (Lycanthropy) از نام این پادشاه و داستان او گرفته شده است.


اساطیر روم باستان

در یکی از داستان‌های باقی مانده از تمدن بزرگ روم، داستانی درباره شخصی به نام نیکِروس (Niciros) در یکی از قدیمی‌ترین کتاب‌های تخیلی تاریخ بشر، یعنی سَتیریکان (Satyriconia) وجود دارد که روزی به همراه مهمانش، که سربازی رومی بود، برای قدم زدن به جنگل می‌روند.

پس از اندکی پیاده‌روی، نیکروس متوجه می‌شود که سرباز رومی خیلی قبل‌تر از قدم‌زدن دست برداشته و خیره به آسمان شب، تمام لباس‌های خود را درآورده و مرتب تا کرده و در دایره‌ای که بر روی زمین رسم کرده است و در مرکز آن می‌ایستد و به آرامی تبدیل به جانوری بزرگ و گرگ‌نما می‌شود.

سرباز به گرگی بدل می‌شود

گرگ با سرعت از برابر چشمان نیکروس فرار کرده و به سمت گله‌ای از گوسفندان می‌رود که هنوز از چرا بازنگشته بودند. نیکروس در ترس و تعجب به سمت روستا بازمی‌گردد که در سر راهش با یکی از مزرعه‌داران برخورد می‌کند.

مزرعه‌دار به او می‌گوید که در مزرعه اتفاقی افتاده و بزرگ‌ترین گرگی که تاکنون دیده به گله گوسفندان حمله کرده و تعداد زیادی را سلاخی کرده است؛ او هم‌چنین اضافه می‌کند که خوش‌شانس بودیم چون یکی از کارگران موفق شد گرگ را با ضربه‌ای کشنده به گردنش فراری دهد، اما زمانی که نیکروس به خانه بازمی‌گردد می‌بیند که پزشک بالای سر دوست سربازش ایستاده و به زخمی عمق و کشنده بر روی گردن سرباز رسیدگی می‌کند.

سرباز زخمی مشابه گرگ روستا دارد

اساطیر وایکینگ‌ها (خدایان نورس)

در اساطیر وایکینگ‌ها، خرس و گرگ نماد حیوانات پرقدرت و جنگجو بودند و آنها اعتقاد داشتند که سربازان وایکینگی روح یکی از این دو حیوان را در خود دارند که در مواقع لازم به کمک آنها می‌آید. اما داستان گرگینه‌ها در اساطیر نورس با ماجرای دو مرد به نام‌های سیگموند (Sigmund) و سین‌فیاتلی (Singjotli) در داستان‌های ولسانو ساگا ( Völsunga Saga) روایت می‌شود.

حضور گرگینه‌ها در فرنچایزهای مختلف سبب زنده ماندن آنها در تاریخ است

در طی سفری به اعماق جنگل این دو نفر به کلبه‌ای متروکه و عجیب می‌رسند و به دنبال غذا وارد آن شده اما به جای غذا، دو پالتوی جادویی از جنس پوست گرگ پیدا می‌کنند. این پالتوهای جادویی قدرت تبدیل کردن هر کسی که آنها را بپوشد به گرگ‌هایی عظیم و هیولامانند داشتند و به آنها قدرت، سرعت و زیرکی این حیوان را می‌بخشند. تنها مشکلی که پوشیدن این پالتوها داشتند این بود که به محض پوشیدن آنها شخص به مدت ده روز قادر به درآوردن آنها و تبدیل شدن به فرم انسانی خود نخواهد بود.

سیگموند و سین‌فیاتلی پالتوهای جادویی را به تن می‌کنند

این دو با هم قراری می‌گذارند و برای شکار و پیدا کردن غذا تصمیم می‌گیرند که پالتوها را به تن کرده و هر یک به مسیری جدا بروند، اما اگر تعداد انسان‌هایی که با آنها حمله می‌کنند بیش از هفت نفر بود با زوزه یکدیگر را برای کمک خبر کنند.

به این ترتیب سیگموند از سین‌فیاتلی چندین بار درخواست کمک می‌کند اما سین‌‎فیاتلی که احساس قدرت بیشتری نسبت به سیگموند می‌کند هرگز از او کمک مخواسته و همین موضوع منجربه عصبانیت سیگموند می‌شود. او به سین‌فیاتلی حمله کرده و گلوی او را در فرم گرگ پاره می‌کند.

با مرگ سین‌فیاتلی، سیگموند دوباره به کلبه اسرارآمیز باز می‌گردد و می‌بیند دو سمور مشغول دعوا و کتک‌کاری هستند (^>^) که یکی از آنها گلوی دیگری را با دندانش پاره می‌کند اما به سرعت به بیرون رفته و برگ سبزی را با خود آورده و روی زخم گلوی سمور مرده می‌گذارد و او را دوباره احیا می‌کند.

سیگموند به سین‌فیاتلی حمله می‌کند

سیگموند هم فورا به بیرون از کلبه دوییده و با کمک یک کلاغ (احتمالن اودین) یک برگ جادویی پیدا می‌کند و بر روی زخم سین‌فیاتلی می‌گذارد. با زنده شدن سین‌فیاتلی هر دو به درون کلبه پناه برده و به مدت ده روز با گرسنگی در کلبه باقی می‌مانند تا بتوانند پالتوهای نفرین‌شده را از تن در آورده و دوباره انسان شوند. آنها پس از تبدیل شدن به انسان، کلبه و پالتوهای داخل آن را در آتش سوزاندند.

همان‌طور که در داستان‌های اساطیری و افسانه‌ای مشخص است، تبدیل شدن به گرگینه نوعی نفرین از سوی خدایان است که منجربه تبدیل شدن به هیولایی شده که هیچ‌کس از حمله آنها در امان نخواهد بود، نه حتا خانواده و نزدیکانشان.


روایات واقعی دوران سیاه؛ قرون وسطی

با پشت سر گذاشتن اساطیر، به همراه گرگینه‌ها به قرن شانزدهم میلادی می‌رسیم؛ زمانی که دو مرد فرانسوی تنها به علت جنایت‌های هولناکی که در دهکده رخ می‌داد گرگینه شناخته شده و به جرم بستن پیمان با شیطان زنده‌زنده در آتش سوزانده می‌شوند.

گرگ‌ها یکی از مهم‌ترین ترس‌های انسان قرون وسطی

فرانسه - 1502

ماجرا از این قرار است که روزی در روستاهای حومه فرانسه طوفانی شدیدی رخ می‌دهد و چوپانی به نام پییِر بورگو در اثر طوفان تمام گوسفندانش را گم می‌کند. پیِیر در روستا به دنبال گوسفندانش می‌گردد اما هر چه بیشتر در روستای نابود شده می‌چرخد اثری از گوسفندانش پیدا نمی‌کند، تا اینکه سه مرد سوار بر اسب‌هایی سیاه با رداهایی سیاه به او نزدیک شده و یکی از آنها به او می‌گوید که نگران نباش به زودی گوسفندانت را پیدا خواهی کرد و مقداری پول به پییِر می‌دهد و به او می‌گوید چند روز دیگر دوباره به دیدنت خواهم آمد.

قرون وسطی پررنگ‌ترین زمان حضور گرگینه‌ها

چیزی نمی‌گذرد که پییِر گوسفندانش را پیدا کرده و خوشحال به خانه‌اش بازمی‌گردد. طبق وعده مرد سیاه‌پوش، چند روز بعد او نزد پیِر بازگشته و به او می‌گوید علت پیدا کردن گوسفندانش یاری کمک‌ها و نیروهایی شرور و پلید بوده است که اتفاقن لطف خود را شامل حال شخص دیگری در روستا به نام مایکل وِردان کرده‌اند و پییِر باید او را پیدا کرده و با هم به ماموریتی بروند.

پییِر پذیرفته و با پیدا کردن مایکل، او روغنی مخصوص به پییِر می‌دهد تا به پوستش بزند. پییِر هم قبول کرده و پس از مدت کوتاهی رفته‌رفته می‌بیند که به جای پاهایش پنجه‌هایی قدرتمند شکل گرفته و فرم صورتش نیز به طور کامل تغییریافته است و حالا پوزه و دندان‌های خیلی تیزی دارد. او می‌بیند که مایکل هم به گرگی هیولایی تبدیل شده و آنها با یکدیگر به دل جنگل رفته و به شکار حیوانات و پس از آن به شکار انسان‌ها مشغول می‌شوند.

نقشه شناسایی گرگینه‌ها

تا اینکه روزی یکی از طعمه‌های مایکل، که مردی قوی هیکل بود در برابر حملات مایکل مقاومت کرده و به شدت به او صدمه می‌زند. او پس از مدتی دوباره به محل حادثه بازگشته اما خبری از گرگ هیولایی نمی‌بیند، بلکه مایکل درحالی‌که شدیدا زخمی شده را با دنبال کردن رد خون پیدا می‌کند.

مایکل فورا دستگیر شده و پییِر را نیز لو می‌دهد. هر دو نفر در شرایط سخت زندان و تحت شدیدترین شکنجه‌ها به گرگینه بودن اعتراف کرده و هر دو به جرم و بستن پیمان با شیطان زنده‌زنده سوزانده می‌شوند.

ذهن انسان‌های قرون وسطی بسیار راحت‌تر اموری مانند مداخله شیطان در زندگی انسان‌ها را می‌پذیرفت و از همین روی برای هر آنچه که در محیط پیرامونش رخ می‌داد، به دنبال دلایل ماورایی بود. ما هرگز نخواهیم فهمید که آیا پییِر و مایکل واقعا گرگینه بودند یا برای خلاص کردن خود از شکنجه‌های سخت زندان‌های قرون وسطی که در تاریخ به بی‌رحمانه و غیرانسانی بودن، مشهور هستند، به این موضوع اعتراف کرده‌اند.


آلمان - 1582

در این دوره مردم سراسر روپا وحشت زیادی از گرگینه‌ها پیدا کرده و به خرافات‌های عجیبی روی می‌آورند؛ برای مثال اگر مردم می‌دیدند که گوش‌های یکی از اعضای خانواده پر مو باشد یا همسایه‌تی ناخن‌های بلندی داشته باشد قطعا آنها در زمان ماه کامل به گرگینه تبدیل خواهند شد و بهتر است هر چه سریع‌تر به مقامات امنیتی گزارش داده شوند.

ماه کامل انسان‌ها را تبدیل می‌کند

این خرافات‌ها تا حدی پیش می‌روند که مردم از ترس حمله گرگینه‌ها در زمان ماه کامل فضای باز نمی‌خوابیدند یا از آب رودخانه‌ها از ترس طلسم شدن نمی‌نوشیدند. حتا برای از خانواده‌ها هفتمین فرزند خود را که بنابر خرافات‌ها گرگینه متولد خواهد شد را به محض به دنیا آمدن به قتل می‌رساندند.

تمام این وحشت و خرافات فراگیر از شهر کوچکی در آلمان به نام بِدبِرگ (Bedburg) آغاز شد. این شهر که مرگ‌ومیر در آن به دلیل جنگ و طاعون سیاه امری عادی بود، مردم تحت شرایط بحرانی به زندگی خود ادامه می‌دادند و حفظ دام‌ها و محصولات کشاورزی حیاتی‌ترین موضوع این عصر به شمار می‌رفت.

گرگینه‌ها تمام ویژگی‌ها گرگ‌ها، سرعت، قدرت و حیله‌گری را دارند

رفته‌رفته در همین شهر، دام‌ها در حالی که کاملا مشخص بود حیوان درنده‌ای به آنها حمله کرده پیدا می‌شدند و بعد از آن زنان و بچه‌ها نیز یا ربوده می‌شدند یا جنازه دریده شده آنها در حومه شهر پیدا می‌شد.

کم‌کم زمزمه‌هایی در شهر می‌پیچد که این حوادث و این خوی وحشی نمی‌تواند کار یک حیوان باشد که برای گرسنگی شکار می‌کند و حتما... بله درسته حتما گرگینه‌ای در شهر مخفی شده است. از طرفی برخی مردم شهر گرگی عظیم‌الجثه را در تاریکی شب دیده بودند که چیزی مانند کمربند به کمر خود بسته و بر روی دوپا راه می‌رود که باعث شد مردم شهر مطمئن شوند که گرگینه‌ای در میان خودشان پنهان شده و حالا سوال اینجاست که او کیست؟

تبدیل شدن به گرگینه نفرین خدایان یا پیمان با شیطان؟

پیرمردی شصت‌ساله به نام پیتر استوپ که مردی دوست‌داشتنی و ثروتمند بود، به تازگی همسر خود را از دست داده و به تنهایی از دو فرزند خود مراقبت می‌کرد و اطلاعی از شایعات و اخبار شکل‌گیری گروه‌های مختلف برای شکار هیولا نداشت.

یک شب تیم‌های شکار موفق می‌شوند گرگی که کمربند به کمرش بود را پیدا کنند و به همراه سگ‌های شکاری او را محاصره می‌کنند ولی زمانی که مردم به جایی که سگ‌ها جمع‌شده‌اند می‌رسند، خبری از هیولا نیست، بلکه پیتر استوپ زخمی و ترسیده در وسط حلقه سگ‌ها گرفتار شده است.

پیتر نیز در زندان و پس از شکنجه‌های فراوان بر روی دستگاه شکنجه هولناکی به نام رَک (Rack - تختی چوبی که از طریق بستن قربانی به آن و با کشیده شدن دست‌ها و پاها منجر به شکسته شدن استخوان‌هایش می‌شود) اعتراف می‌کند که در سن دوازده سالگی با شیطان پیمان بسته و کمربندی طلسم‌شده را از شیطان هدیه گرفته است که با پوشیدن آن به گرگینه تبدیل می‌شود؛ کمربندی که مردم هرگز موفق به یافتن آن نشدند.

دستگاه شکنجه رَک

پیتر به همراه دو فرزندش به طرز وحشیانه‌ای اعدام می‌شوند، اعدامی که نه برای انسان، بلکه تنها برای یک هیولا طراحی شده است.


گرگینه‌های دنیای مدرن - گرگینه آمریکایی

داستان‌هایی که تا اینجا بررسی کردیم همگی متعلق به قرن‌ها پیش هستند و امروزه جوامع انسانی براساس شواهد علمی شکل گرفته‌اند که امکان تبدیل شدن انسان به یک هیولا زمانی که قرص ماه در آسمان کامل می‌شود را به طور کلی رد می‌کنند...؟

گرگینه آمریکایی

در سال 1991، در شهر اِلک‌هورن (Elkhorn) واقع در ایالت ویسکانسن، یک راننده اتوبوس مدرسه در حال رساندن دانش‌آموزان به مدرسه صحبت‌های آنهادرباره اتفاقی که برای یکی از هم‌کلاسی‌هایشان در شب هالووین رخ داده را می‌شنود.

داستان از این قرار است که یکی از دانش‌آموزان در شب هالووین سوار ماشین پدرش شده و بدون اجازه در جاده نزدیک جنگل رانندگی می‌کند که ناگهان با جسمی برخورد می‌کند و فورا از ماشین پیدا شده اما هیچ‌چیزی در نزدیکی ماشین پیدا نمی‌کند اما در فاصله دور و در تاریکی جنگل هیبت گرگی عظیم که بر روی دوپای خود ایستاده را تشخیص می‌دهد که با دیدنش به سرعت به سمت او یورش می‌آورد.

گرگینه آمریکایی

راننده اتوبوس از این داستان از این روی وحشت میکند که خود نیز این موجود هیولایی را قبلن دیده است که در مسیر خارج شهر در حال دویدن به سمت جنگل بود. این داستان در سراسر شهر پخش شده و مردم هر یک تجربه خود درباره دیدن هیولایی با مشخصات یکسان را در جاده‌های اطراف شهر توصیف می‌کنند. حتا یکی از آنها می‌گوید که موفق شده با چراغ قوه‌اش به هیولا نزدیک شود و او گویی سعی داشته صحبت کند اما صداهای نامفهومی از دهان‌ هیولایی‌اش خارج می‌شود و زمانی که راوی داستان شروع به دعا کردن می‌کند به یک‌باره هیولا ناپدید می‌گردد گویی که هرگز وجود نداشته است.

ماجرای گرگینه ویسکانسن (American Werewolf) تا به امروز به شکل یک معما باقی مانده است و به نظر می‌رسد هیولای ویسکانسن هنوز به زندگی خود در خفا و در میان مردم ادامه می‌دهد.

از زیباترین بازی‌های ویدیویی با محوریت این موجودات خیالی

داستان‌هایی از این قبیل در سراسر تاریخ با سرعت پخش شده و تا به امروز، به لطف بازی‌های ویدیویی، ادبیات و سینما گرگینه‌ها، این هیولاهای خون‌خوار و مرموز را برای ما زنده نگه داشته‌اند.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید
مجموع نظرات ثبت شده (11 مورد)
  • Shadi.h
    Shadi.h | ۱ شهریور ۱۴۰۲

    مقاله فوق العاده بود، خسته نباشید❤
    واقعااا از ار ال استاین ممنونم که منو انقدر به شخصیتای ماورایی علاقه مند کرد

    • Toni Cipriani 2005
      Toni Cipriani 2005 | ۲ آبان ۱۴۰۲

      تو هم کتابای آر ال استاین رو می‌خونی؟
      چه عالی! تا الان کدوم رو بیشتر از همه دوست داشتی؟
      من خودم «شبی که عروسک زنده شد».

  • Matin-Artorias
    Matin-Artorias | ۳۱ مرداد ۱۴۰۲

    مثل همیشه،مقاله عالی بود خانم احمدی. مخصوصا وقتی که در حال گوش دادن به آهنگ های گروه موسیقی PowerWolf میخوندمش

    یه سری تئوری وجود داره که میگن از اونجایی که ماه بخاطر جاذبه‌اش دچار جذر و مد آب دریا میشه ممکنه روی آب بدن انسان هم یه تاثیراتی داشته باشه. تقریبا با عقل جور در میاد

    • -as-
      -as- | ۲ شهریور ۱۴۰۲

      MY WILL BE DONE

      • Matin-Artorias
        Matin-Artorias | ۲ شهریور ۱۴۰۲

        SAY WILL YOU STAND UP FOR CHRIST AND COMBAT
        WILL YOU FIGHT LIKE A REBEL A REBEL IN BLACK

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۳ شهریور ۱۴۰۲

      راضیم 🤘🏼

  • Toni Cipriani 2005
    Toni Cipriani 2005 | ۳۱ مرداد ۱۴۰۲

    خسته نباشید خانم احمدی

    خیلی زیبا و خواندنی بود.
    گرگینه‌ها در کنار خون‌آشام‌ها برام جزء هیجان‌انگیزترین‌ها و بهترین های ادبیات داستانی و افسانه‌ای هستند و دنبال کردن‌شون واقعا برام لذت‌بخشه.

    خانم احمدی اگر براتون زحمتی نبود و وقتش رو هم داشتید لطفا درباره‌ی خون‌آشام‌ها و شناخته‌ شده ترین‌ش، پادشاه والاچیا، ولاد سوم هم بنویسید؛ ممنون، بازم خسته نباشید.

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۳ شهریور ۱۴۰۲

      سلام! دوست عزیز روی همین بخش کتاب و‌ ادبیات، یا روی اسم من کلیک کنید یک مقاله درباره جد‌بزرگ خون‌آشام‌ها کنت دراکولا نوشتم که بخشیش‌ درباره ولد سوم هستش

  • iliya007
    iliya007 | ۳۱ مرداد ۱۴۰۲

    انصافاً چرا ازش یه بازی یا فیلم نمیزازن
    -حتی فکرشم نکن
    چرا؟
    -اینو سرچ کنین دوستان ببینید با چه شاهکاری طرف هستین👌🗿
    erewolf: The Apocalypse – Earthblood

  • iman-generous
    iman-generous | ۳۱ مرداد ۱۴۰۲

    یاد ریموس لوپین و فنریر گری بک در مجموعه هری پاتر افتادم (داستان رو خیلی قشنگ نوشته خانم رولینگ، بخصوص وقتی کتاب رو می خونی یا گوش میدی، صد درجه از فیلمش بهتره)

    • پردیس احمدی
      پردیس احمدی | ۳ شهریور ۱۴۰۲

      کتابای رولینگ، با نریشن استفن فرای واقعن یکی از نعمت‌های بهشتی محسوب میشه

مطالب پیشنهادی