10 فیلم فانتزی که باید پیشدرآمدشان ساخته شود
بعضی فیلمهای فانتزی لایق یک پیشدرآمد خوب برای توضیح نقاط مبهم و رازآلودشان هستند. یک ویژگی فیلمهای فانتزی، داشتن منطق منحصر به فرد خودشان و پیروری از سبک رئالیسم جادویی است. در این فیلمها واقعیت ...
بعضی فیلمهای فانتزی لایق یک پیشدرآمد خوب برای توضیح نقاط مبهم و رازآلودشان هستند.
یک ویژگی فیلمهای فانتزی، داشتن منطق منحصر به فرد خودشان و پیروری از سبک رئالیسم جادویی است. در این فیلمها واقعیت از دل قوانین فانتزی و خیالی ساخته میشود. اساطیر، افسانهها و پیشگوییها از خط فکری مشخصی پیروی میکنند. در چنین فیلمهایی ما خیلی کم میبینیم که درباره قواعد دنیای خیالی آنها توضیح کاملی داده شود، همانطور که خیلی وقتها چنین فیلمی اهمیت نمیدهد اگر قوانینش در گام اول توسط بیننده پذیرفته بشود یا خیر؛ چرا که ذات فیلم فانتزی همین است، آنها بیشتر به قواعد خیالی پایبند هستند تا واقعیت روزمره.
بسیاری از فیلمهای فانتزی نبرد خیر و شر را روایت میکنند که بازتابی است از افکارِ ناخودآگاه نهادینه در انسانها، اما اینکه نقطه آغاز این خیالات کجاست همواره نیاز به توضیح دارد و اینجاست که فیلمهای «پیش درآمد» اهمیت پیدا میکنند.
Edward Scissorhands
ادوارد قیچیدست به کارگردانی تیم برتون در سال 1990 منتشر شد و جانی دپ در آن ایفای نقش کرده است.
ادوارد، یک انساننماست که به دست مخترعی بینام ساخته شده است. این دو به مرور رابطهای شبیه به رابطه پدر-پسر پیدا میکنند. اما خیلی زود مخترعِ ادوارد به دلیل سکته قلبی میمیرد و او در عمارتِ گوتیکاش یتیم میماند. طراحی ادوارد هرگز به پایان نرسید و به همین دلیل بجای دو دستش، قیچی دارد. وجودیت و هویت ادوارد مشخص است؛ او از نظر اخلاقیات شباهت زیادی به هیولای فرانکشتاین دارد اما داستان مخترعش هرگز توضیح داده نمیشود. ما در طول فیلم نمیفهمیم که انگیزههای مخترع از ساخت ادوارد قیچیدست چه بوده یا او واقعاً چه کسی است و چطور به این درجه از توانایی رسیده است. اینها دلایلی هستند که ساختن یک پیشدرآمد برای فیلم Edward Scissorhands را الزامی و جالب توجه میکند.
Excalibur
فیلم Excalibur به کارگردانی جان بورمن در سال 1981 منتشر شد. در این فیلم نایجل تری نقش شاه آرتور را بازی میکند.
این فیلم برگرفته از افسانههای قرون وسطایی شاه آرتور است. اکسکلیبر، نام شمشیری اسطورهای است که توسط اتر پندراگون یعنی پدر شاه آرتور برای متحد کرد بریتونها مورد استفاده قرار گرفت. شخصیتهایی مثل مرلین هم در این فیلم حضور دارند، او در واقع دست راست اتر است و برای رسیدن به هدفش همواره در خدمت اوست. اتر، پیش از اینکه بمیرد شمشیر اکسکلیبر را وارد یک سنگ میکند و اعلام میدارد هر کس بتواند این شمشیر را از سنگ بیرون بکشد شاه انگلستان خواهد شد.
با وجود اهمیت مشخص این شمشیر، در طول فیلم اطلاعات زیادی درباره خواستگاه آن، نحوه پیدایش و قدرتهای جادوییاش به دست نمیآوریم. یک پیشدرآمد حول این موضوعات میتواند بسیار جالب باشد.
Jason and the Argonauts
فیلم Jason and Argonauts به کارگردانی Don Chaffey در سال 1963 منتشر شد. بازیگری شخصیت جیسون را تاد آرمسترانگ بر عهده داشته است.
این فیلم، داستان جیسون شخصیت اسطورهای یونان باستان را دنبال میکند. پدر او یعنی شاه آریتسون به دست پلیاس در شهر تسالی (شهری باستانی در یونان) از تخت شاهی پایین کشیده شده. نتیجتاً، در طول فیلم ماجراجویی جیسون را برای گرفتن انتقام پدرش و پس گرفتن تخت شاهی از پلیاس، دنبال میکنیم. او یک کشتی با نام آرگو میسازد و گروهی خدمه جمعآوری میکند که بعدها به آرگوناتها معروف میشوند. جیسون برای رسیدن به منسب شاهی نخست باید به جست و جوی پشم زرین (Golden Fleece) برود و کشتی آرگو برای رسیدن به همین هدف ساخته شده است.
مشخصاً اساطیر یونان آنقدر عظیم و متنوع هستند که با استفاده از آنها بتوان یک پیشدرآمد برای این فیلم ساخت، چرا که سوالات بسیاری درباره شخصیتها و کنشهایشان بدون پاسخ باقی میماند.
Orpheus
فیلم Orpheus در سال 1950 به کارگردانی هنرمند فرانسوی یعنی ژان کاکتو کارگردانی و منتشر شد.
این فیلم در واقع یک بازگویی از افسانه یونانی اورفیس و یوریدیس است. اورفیس در این نسخه یک شاعر است و در کافهای در شهر پاریس بسر میبرد؛ او در آنجا شاهد تصادف یک موتورسیکلت است و خودش را موظف میبیند دختری که در این تصادف آسیب دیده به بیمارستان ببرد. اما در میان راه به یک دژ جادویی میرسد که در واقع دروازهای است به دنیای زیرزمینی که توسط «مرگ» کنترل میشود. دختر آسیب دیده و صاحب موتورسیکلت خدمتکارانِ مرگ بودند و برای کشاندن اورفیس به اینجا تصادف را صحنهسازی کرده بودند. آنها از طریق آینهای در این دژ به دنیای آدمها وارد میشوند. در ادامه، مینیونهای خدمتگزار مرگ، زن ارفیس را کشته و او را مجبور میکنند که برای نجات او از آینه گذشته و به دنیای زیرزمین وارد بشود.
این داستان با وجود جزئیات بسیار، توضیحی درباره شخصیت مرگ و خودکامگی او در دنیای زیرزمین نمیدهد؛ دیدن یک پیش درآمد از این شخصیت، طرز فکرش و دلایل انتخاب قربانیانش مطمئناً ارزش دیدن دارد.
Pan's Labyrinth
Pan's Labyrinth به کارگردانی گیلرمو دل تورو در سال 2006 به روی پرده سینما رفت و خیلی زود تبدیل به اثری موفق و محبوب شد.
این فیلم یک فانتزی تاریک تاریخی است که در بهبهه جنگ داخلی اسپانیا و حکومت فاشیستی آن روایت میشود. یک باغ هزارتو در مرکز تمام این اتفاقات بیرونی قرار گرفته و حالتی سمبلیک به قصه فیلم داده است. افلیا دختری خیالاتی است که قصههای فانتزی را دوست دارد و به شکلی جادویی وارد هزارتویی میشود که شباهت زیادی به همان داستانها دارد. بیرون از هزارتو، ناپدری او در حال جنگ با چریکهای انقلابی است و مادر افلیا هم با بیماری شدیدی دست و پنجه نرم میکند. افلیا از دنیای واقعی به هزارتو میگریزد و در آنجا موجودات جادویی زیادی از قبیل یک ربالنوع گوسفند-نما را ملاقات میکند، آنها باور دارند که افلیا پرنسس موانا است و در قالب او دوباره زاده شده است.
با وجود شناختن موجودات بسیار جالبِ هزارتو، ما هیچ پیشزمینهای درباره آنها و گذشته این مکان نمیدانیم. پیشدرآمدی با محوریت ساکنان هزارتویِ پن میتواند بسیار جالب و دیدنی باشد.
Stardust
Stardust فیلمی به کارگردانی متیو وان (Mathew Vaughn) است و در سال 2007 به روی پرده سینما رفت. این فیلم در واقع اقتباسی است از رمان نیل گیمن با همین نام.
داستان فیلم از این قرار است که فردی به نام تریستان برای به دست آوردن قلب زنی به نام ویکتوریا به قلمروی خیالی استورمهولد (Stormhold) سفر میکند تا ستارهای را از اینجا به انگستان ببرد. در این قلمرو گروهی از ساحرهها و پسران شاه استورمهولد هم برای ستاره میجنگند و باور دارند که با کمک او میتوانند جوان و قدرتمند بمانند. همچنین به دست آوردن ستاره راهی است که شاهزادهها میتوانند تاج و تخت را به ارث ببرند.
خود این ستاره میتواند تبدیل به زنی با نام Yvaine بشود! این قضیه و یکسری مسائل دیگر در فیلم هرگز توضیح داده نمیشود که در واقع میتواند خط داستانی فوقالعادهای باشد برای ساختن یک پیشدرآمد از این داستان.
The City of Lost Children
فیلم The Coty of Lost Children به کارگردانی مار کارو و ژان-پیر ژونه در سال 1995 به روی پرده سینما رفت.
در این فیلم علمی-تخیلی که رگههایی فانتزی دارد، شخصیتی به نام کرنک به دلیل ناتوانی در رویاپردازی رو به مرگ است. او که اکنون توسط دانشمند مخترعش رها شده، با گروهی از سایبورگها همدست میشود و شروع به دزدی کودکان و رویاهای آنها میکند. یکی از شخصیتهای فیلم وقتی که متوجه ناپدید شدن برادرش دنری و دختر کوچولویی که دوست او بوده میشود به دنبال رد پای کرنک میرود.
در طول فیلم اطلاعات زیادی درباره نحوه ساخت شخصیت کرنک، چرایی ساخت او و همچنین شخصیتِ دانشمند، به دست نمیآوریم که ساختن یک پیشدرآمد با محوریت او و انگیزههایش را توجیه میکند.
Legend
Legend یکی از فیلمهایی است که توسط ریدلی اسکات کارگردانی شده است. این فیلم که بازیگر اصلی آن تام کروز است در سال 1985 به روی پرده سینما رفت.
فیلم Legend روایتگر نقشهی شوم ارباب تاریکی برای وارد کردن دنیا به تاریکی و شب ابدی است. او برای اینکار گوبلینهایی استخدام میکند که اسبهای تک شاخ را بکشند و تاریکی را رواج بدهند. پس از کشته شدن هر کدام از اسبهای تک شاخ یک زنجیره واکنشها از سوی طبیعت رخ میدهد؛ مثلاً به یکباره بعضی جنگلها دچار زمستان زودرس میشوند و مردم آنجا یخ میزنند. در میان این بلبشو، جکِ سبزپوش که یکی از شخصیتهای پاک طبیعت است باید معشوقهاش یعنی پرنسس لیلی را قبل از اینکه کل دنیا وارد تاریکی بشود نجات بدهد.
وجود یک پیشدرآمد بر داستان پرنسس لیلی و جک، نحوه آشنایی آنها و شکل گیری عشقشان میتواند در چنین دنیای جذابی، مسحور کننده باشد.
The Holy Mountain
فیلم The Holy Mountain توسط الخاندرو خودروفسکی کارگردانی و در سال 1973 منتشر شده است.
این فیلم در سبک سوررئال ساخته شده و شخصیتهایش مطابق با کارتهای تاروت حالتی سمبلیک و رازآلود دارند. یک انسان و یک کوتوله که در واقع بی دست و بی پا است، برای کسب درآمد، توریستها را سرگرم میکنند. شخصیتی که آدم است توسط توریستها به عنوان حضرت مسیح در نظر گرفته میشود و آنها تصویرش را با صلیب تقدس میکنند. یک کشیش میفهمد که او دزد است و دزد مجسمه مومی کشیش را در عوض خراب میکند. این فیلم فانتزی به طور کلی روایتگر ماجراهای شخصیت دزد و کوتوله و روبرو شدن آنها با دیگر شخصیتهای سمبلیک (مثل یک کیمیاگر که در برج زندگی میکند) است.
یک پیشدرآمد برای توضیح زندگی شخصیتهایی مثل زندگی رمزآلود و نمادین شخصیت کیمیاگر، میتواند جالب توجه باشد.
Time Bandits
فیلم Time Bandits به کارگردانی تری گیلیام در سال 1981 به روی پرده سینما رفت و شان کانری از ستارههای آن است.
این فیلم روایتگر گروهی متشکل از شش دورف است که میتوانند در زمان سفر کنند و گنجهای عظیم را در طول تاریخ غارت کنند. یک پسر یازده ساله به نام کوین و یک تاریخدان این گروه را در سفرهای فرا-زمانیشان همراهی میکنند. این یلم نقاط خالی زیادی دارد؛ مثلاً هیچگاه توضیح داده نمیشود که نقشه جادویی آنها از کجا آمده و دورفها چطور به آن دست یافتهاند. یک پیشدرآمد با این زمینهها مطمئناً ارزش دیدن خواهد داشت.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.