نقد فیلم The Nun II | بازگشت راهبه والاک
فیلم «راهبه ۲» دوباره به عادت ساختن فیلمهای ناهموار سرگرمکننده و فریبنده باز میگردد؛ اما سوال مهم آن است که آیا چنین دنبالههایی میتواند حیات جهان سینمایی احضار را ادامه دهد یا خیر؟! برای یافتن ...
فیلم «راهبه ۲» دوباره به عادت ساختن فیلمهای ناهموار سرگرمکننده و فریبنده باز میگردد؛ اما سوال مهم آن است که آیا چنین دنبالههایی میتواند حیات جهان سینمایی احضار را ادامه دهد یا خیر؟! برای یافتن پاسخ در ادامه با نقد فیلم The Nun II همراه ویجیاتو باشید.
فرنچایز «The Conjuring» و جهان سینمایی احضار به طور مداوم تجربیات ترسناکی را به مخاطبان در سراسر جهان ارائه کرده است. با این حال، در این دنیای سینمایی وحشتناک، فیلم اسپینآف کورین هاردی در سال ۲۰۱۸ یعنی فیلم «The Nun»، به عنوان یک انحراف ترسناک از بقیه مجموعه جداست. فیلم راهبه در قسمت اول خودش، عمیقاً به ریشههای اهریمن شرور این جهان سینمایی یعنی راهبه والاک پرداخت و ترکیبی منحصر به فرد از وحشت گوتیک و تعلیق ماوراء طبیعی را ارائه کرد.
اکنون قسمت دوم راهبه نیز یک فیلم ترسناک ساده و معمولی است که فرمول قسمت اول خود را دنبال میکند و در بهترین حالت اثری پاپکورنی با محوریت صحنههای جامپاسکر و برخی لحظات پرتنش است. این تعریف دقیقاً همان چیزی است که میتوان آن را به طرز دردناکی احمقانه اما لذت بخش خطاب کرد. در واقع «راهبه ۲» یکی از آن فیلمهایی است که وقتی حوصله یک فیلم کوچک ترسناک دارید، آن را تماشا میکنید و نیازی نیست زیاد فکر کنید.
در چنین اثری یک فضای گوتیک و اتمسفر خوبی دیده میشود، همزمان خون و خونریزی وجود دارد و یک شخصیت اصلی خوب نیز سعی میکند به عنوان قهرمان، قصه را به جلو پیش ببرد. اما خود داستان عالی نیست و از اساس نکته خاصی برای مخاطب ندارد. یک بار دیگر، شخصیت اصلی باید برای انجام ماموریت خود به یک یادگار مذهبی باستانی تکیه کند، که البته ایمان او را آزمایش میکند.
تایسا فارمیگا در فیلم «راهبه ۲» در نقش خواهر ایرین بازمیگردد و هیچ مشکلی برای جلب توجه بیننده هر زمان که روی پرده است ندارد. شاید این چشمان درشت و رسای او باشد، شاید لبخند زیبایش، شاید طبیعت خوبش، اما مخاطب در هر سن بلافاصله شروع به همدردی با این شخصیت میکند.
حیف است که فیلمنامه سعی نمیکند شخصیت او را با وضوح بیشتری توسعه دهد. شاید یک داستان عاشقانه یا یک پیچش شخصیتی ساده به سمت گذشته او میتوانست دید بهتری به این شخصیت بدهد. اما در طول این فیلم ما فقط یک زن مصمم مشاهده میکنیم که مدام راه میرود، به دنبال راهحلی برای یک معما میگردد و با یک شیطان میجنگد؛ از اساس این تمام مدار پرداخت این شخصیت است که شگفتی خاصی در آن دیده نمیشود. اما کماکان تایسا فارمیگا وزن فیلم را بر دوش خود حمل میکند و این کار را به طرز تحسین برانگیزی انجام میدهد.
اما در این میان، یکی از مشکلات این فیلم سوار شدن بر موج معرفی چند شخصیت ریز و داستانکهای پشت آنهاست که شاید اگر فیلم بر روی یک طرح اصلی متمرکز میشد، نتیجه کار بهتر از آب در میآمد، آنگاه میتوانست به درستی و رضایت بخش توسعه یابد. حتی در این آشفتگی داستان، یکی از مهم ترین شرورهای جهان سینمایی احضار حیف شده است. تقریباً به نظر می رسد که کارگردان و فیلمنامه نویسان مطلقاً هیچ ایدهای ندارند که چگونه از پتانسیل ترسناک راهبه اهریمنی یعنی همان والاک استفاده کنند و در نهایت در بدترین کلیشههای تخیلی و واژگان ترسناک-گوتیک گرفتار میشوند.
بنابراین این فیلم اگر به عنوان یک فیلم ترسناک بسته در یک مدرسه شبانه روزی متمرکز میشد و شخصیتهایی که در آنجا زندگی میکنند را به عنوان محتوای پیشرفت داستان استفاده میکرد، فیلم بهتری حاصل میشد. اما از آنجایی که دیدگاه اصلی فیلم دنبال کردن شخص ایرین است، داستان اغلب به بخش «تحقیق» میرود که به نظر من باعث شده اغلب نبض داستانی را که باعث زنده شدن این فیلم میشود از دست بدهیم.
اما در چنین اثری هرچه داستان کلی فیلم چیزی برای ارائه ندارد، ولی در مقابل داستان سرایی بصری در The Nun II جذاب است. صرف نظر از مشکلات متعددی که در فیلمنامه وجود دارد، شما باید به دوتایی کارگردان/فیلمبردار برای ساخت یک فیلم بصری خوب اعتبار بدهید.
در فیلمهای جهان احضار، بازی با سایه بسیار مهم است. البته پهنای تصاویر باید به اندازهای روشن باشد که بیننده کم و بیش بداند چه اتفاقی میافتد و به اندازهای تاریک باشد که راهبه شیطانی را در فرورفتگیهای عمیقتر پنهان کند، ترجیحاً به گونهای که بیننده شاهد حضور او نباشد. این یعنی خلق یک تنش مداوم در تمام صحنهها.
مایکل چاوز به عنوان کارگردان از تکنیکهای مختلفی برای ایجاد تنش استفاده میکند. برای مثال استفاده از نور و سایه به همراه موسیقی متن جالب مارکو بلترامی، طراحی صدای وهم آلود و البته جامپاسکر به موقع، که تمام این نکات باعث میشود مخاطب با چنین اثر پاپ کورنی همراه شود. برای نمونه آن صحنهای که در آن شخصیت تایسا فارمیگا توسط والاک در حال خفه شدن است، توانایی چاوز در ساخت سکانسهای پر تعلیق را به نمایش میگذارد.
اما در پاسخ به سوال ابتدای بررسی فیلم یعنی آیا چنین دنبالههایی میتواند حیات جهان سینمایی احضار را ادامه دهد یا خیر؟! باید گفت این فیلم هیچ حرفی برای گفتن ندارد، هیچ لایه جدیدی از توطئه به مجموعه کلی فرنچایز و جهان سینمایی احضار اضافه نمیکند و تنها همان ترفندهای آثار گذشته را تکرار میکند. اما با وجود این تکرار، کماکان شاهد هستیم که مخاطبان برای تماشا به سالنهای سینما میروند و فروش چنین فیلمی به سادگی بودجه آن را بازمیگرداند و به سود میرسد.
پس در چنین فضایی باید بیان کرد تا این فرنچایز بتواند مخاطب را به سینما بکشاند، یعنی موفق عمل کرده است. اما با نگاهی به یکی دیگر از جهانهای سینمایی هالیوود یعنی مارول، میتوان گفت که در آخر مخاطب از دیدن یک فرمول تکراری خسته میشود. پس تا رسیدن به آن موقعیت که به نظر دیگر دور نیست، ایدهپردازان جهان سینمایی احضار باید به دنبال راهی برای خروج از این فضای فرمولی باشند. چون اگر نتوانند این مسیر را تغییر دهند، شک نکنید به سمت سقوط آزاد خواهند رفت.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.