تولد بزرگترین خدایان اساطیر یونان
با برکناری اورانوس طبق نقشه گایا و "قهرمانی" کرونوس حالا وقت آن رسیده که کرونوس سلطه بر قلمروی بزرگ هستی را در دست بگیرد و هیچیک از برادران و خواهر تایتانش جرات زیر سوال بردن ...
با برکناری اورانوس طبق نقشه گایا و "قهرمانی" کرونوس حالا وقت آن رسیده که کرونوس سلطه بر قلمروی بزرگ هستی را در دست بگیرد و هیچیک از برادران و خواهر تایتانش جرات زیر سوال بردن قدرت و جسارت او را نداشتند و به این ترتیب کرونوس، با کمک گایا فرمانروای سراسر هستی میشود... اما فقط یک اشکال کوچکی وجود دارد...
کرونوس پس از انجام ماموریت خود به نزد ریئا (Rhea) رفته و او را به عنوان همراه و همسر خود انتخاب میکند. خوشحالی و شعف ریئا در اینجا به اوج خود میرسد (چون گفتیم به در میان تمام یازده خواهر و برادر خود تنها کرونوس را تایتانی قدرتمند و لایق خود میدید) و طولی نمیکشد که این دو تایتان بزرگ و سرنوشتساز صاحب اولین فرزند خود میشوند.
کابوس حاکم جدید
فرزندانت تو را نابود و سرافکنده خواهند کرد همانگونه که تو مرا نابود و سرافکنده ساختی
پدر آسمان؛ اورانوسبا رفتهرفته نزدیک شدن به زمان تولد اولین فرزند کرونوس و ریئا، حال حاکم جدید روز به روز بدتر میشد و تمامی روز نفرین پدر در گوشش زمزمه میشد و شبهنگام نیز کابوس نابودی به دست هیولاهایی که ریئا به دنیا خواهد آورد برای او آرام و قرار نگذاشته بود.
بالاخره روز موعود فرا رسیده و ریئا دختری زیبا به دنیا میآورد که نام او را هِستیا (Hestia) میگذارد اما هنوز نام هستیا کامل از دهان ریئا خارج نشده بود که کرنوس با سرعت به او نزدیک شده و با خشونت نوزاد را از دستان مادرش بیرون آورده و به یکبار قورت میدهد!
فرزندان ریئا
کرونوس که اکنون ارباب زمین، آسمان، دریا و زیرزمین است به هیچکس برای فرمانروایی هستی امان نمیدهد و سلطه بر سراسر خلقت را با کسی شریک نمیشود و داس کوچک پرکاربردش (!) را به شکل نماد حکومت خود برمیگزیند. او که به نظر میرسد هیچچیز و هیچکس قادر به ترساندن یا نگران کردنش نیست از کابوسی رنج میبرد که تنها ریئا از آن باخبر است.
ریئا با تصور اینکه شاید اتفاقی که با هستیا افتاده تنها حادثهای ناگوار بوده است فرزندان بیشتری برای کرونوس به دنیا میآورد. او پس از هستیا، صاحب پسری به نام هِیدیس (Hades)، سپس دختری به نام دیمیتر (Demeter) و پسری به نام پوسایدن (Poseidon) و در نهایت دختری به نام هیرا (یا هِرا - Hera) میشود اما تک به تک این نوزادان زیبا توسط کرونوس در کسری از ثانیه پس از تولد بلعیده شده و از مادر دور میشوند.
زمانی که آخرین دختر، یعنی هِرا توسط کرونوس بلعیده میشود عشق بینهایت ریئا به کرونوس به خشم و نفرتی عمیق تبدیل میشود و زمانی که متوجه میشود فرزند دیگری نیز در راه خواهد بود با خود عهد میکند که به کرونوس هرگز اجازه ندهند که ششمین فرزندش را نیز از او جدا کند.
نقشه جدید
ریئا که از قدرت بینهایت کرونوس مطلع بود و میدانست سراسر هستی از خشم و قدرت او در وحشت هستند، به دنبال راهی بود تا بتواند مطمئن شود کرونوس نمیتواند ششمین فرزندش را از او جدا کند. او به سراغ مادر و پدرش یعنی گایا و اورانوس رفته و با خواهش و تمنا از آنها میخواهد او را یاری دهند.
در این لحظه زمین شروع به لرزیدن کرده و صدایی از عمیقترین نقطه زمین به گوش میرسد که با فریادی خشمگین پاسخ ریئا را میدهد. این صدا که متعلق به اورانوس است با صدای گرم و مهربان گایا همراه شده که از سرنوشت مشابه دخترش به خشم آمده است و این سه با یکدیگر نقشه جدیدی تدارک میبینند.
ریئا بر اساس راهنماییهای مادر و پدرش نزد بزی ماده به نام آمالتِئا (Amalthea) میرود و پس از مکالمه با او به دنبال سنگی میگردد که گایا درباره قدرت مغناطیسی خوفناکش به او توضیح داده بود. این سنگ که شبیه به یک دانه لوبیای بزرگ به اندازه یک نوزاد و کاملا نرم و صیقلی است (مطمئنم تا اینجا ادامه ماجرا را حدس خواهید زد) چنان قدرتی دارد که در سراسر آسمان و زمین قدرتی قادر به مقاومت در برابر جاذبه و مغناطیس آن نیست. ریئا سنگ را با کمک آلماتِئا پیدا کرده، در قنداقی میپیچد و برای اجرای نقشه آماده میشود.
اجرای نقشه
روز موعود فرا رسیده و کرونوس که از به حقیقت نرسیدن نفرین پدرش شاد و مغرور است پس از سر زدن به سراسر قلمروی پهناورش به نزد ریئا بازمیگردد تا شاهد تولد ششمین فرزندش باشد و البته... بلعیدن آن.
ریئا این بار صاحب پسری میشود که زیباترین نوزاد در میان تمام فرزندانش است او با التماس از همسرش میخواهد که این نوزاد را به حال خود بگذارد تا به سرنوشت شوم پنج خواهر و بردارش دچار نشود اما کرونوس قبول نکرده و با بیتوجهی به ریئا میگوید که فورا نوزاد را تحویلش دهد و زمانی که ریئا طبق معمول مقاومت میکند چنگی زده و قنداقی که در آغوش ریئا بود را میقاپد و یکباره آن را قورت میدهد.
ریئا شروع به گریه کردن میکند اما کمکم گریههایش به خندههایی بلند و هیستریک تبدیل میشوند و کرونوس که همه اتفاقات را مشابه پنج نوزاد قبلی میبیند بیاهمیت ریئا را به حال خود میگذارد. ریئا نیز زمانی که از رفتن کرونوس مطمئن شده با سرعت بلند شده و به سمت لانه بز میدود... البته با سرعتی که یک زن حامله میتواند بدود.
فرزند ششم
ریئا به محض رسیدن به نزد آمالتئا خود را برای به دنیا آوردن ششمین فرزندش آماده میکند و نام پسر عزیزش را زئوس (Zeus) انتخاب میکند و پس از به دنیا آوردنش، او را در غاری گذاشته و به بز میسپارد تا از او مراقبت کرده و شیر دهد. در این غار ریشههای درختی قرار دارد که شیره مقوی از آن ترشح میشود و الهههای به نام مانا (Manna) به دستور گایا موظف میشوند که شیره ریشههای درخت را جمعآوری کرده و به نوزاد بدهند تا صاحب قدرتی بیمانند در تمامی هستی شود.
به این ترتیب فرزند ششم از بلعیده شدن توسط پدرش در امان مانده و با کمکهای مادر زمین و دستورالعملهای پدر آسمان پرورش مییابد تا روزی به حاکمی قدرتمند تبدیل شود.
عصر تایتانها
ریئا نیز همانگونه که گایا در گوش فرزندانش نفرت و انتقام را زمزمه میکرد، زئوس تنها فرزندش را طوری تربیت میکند که برای گرفتن انتقام از کرونوس و مرگ پنج خواهر و برادرش آماده شود. ریئا همچنین با کمک آمالتئا اصول رزم و جنگ را به زئوس میآموزند و زئوس با کمک اورانوس، گایا، ریئا، آمالتئا و شیرهای که مانا برایش تهیه میکند رفتهرفته برای وظیفه بزرگی که بر روی دوشش است آماده میشود.
کرونوس بیخبر از تمام این اتفاقات، خواهران و برادران خود را جمع کرده و برای آنها سخنرانی میکند. او از تمامی آنها میخواهد که پیمان وفاداری با او ببندند چرا که سرنوشت به او فرزندی عطا نکرده است و از این روی میخواهد قدرتش را در میان خواهران و برادران تایتانش تقسیم کند.
تایتانها، هکاتونکیرس و سایکلوپس همگی با او پیمان یاری میبندند و با او عهد میکنند که فرزندانی تربیت کنند که لایق رسیدن به جایگاه والای کرونوس باشند و به این ترتیب عصر تایتانها شروع میشود.
در حالی که کرونوس از خوشحالی و رضایت برکناری پدر و به درستی پر کردن جایگاه او و همچنین متحد کردن تمام خواهران و برادرانش لبخند مضحکی میزند، موروس (Moros - تصور سرنوشت و تباهی که همچون گایا شکل ظاهری مشخصی ندارد) لبخندی موزیانه میزند و زیر لب با خود نام زئوس را زمزمه میکند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ممنون بابت زحماتتون
اساطیر یونان واقعا عالی هستن. البته هند و یهودیها هم اساطیر غنی دارن
بسیار عالی و زیبا و چقدر قشنگ اینها رو در بازی های زیر، استودیوی سانتامونیکای سونی به تصویر کشیده است (موزیک، گرافیک فنی و هنری، اتمسفر سازی و البته با شخصیتی به نام کریتوس)
PlayStation 2 - God of War - 2005
PlayStation 2 - God of War 2 - 2007
PlayStation 3 - God of War 3 - 2010
اتفاقا بنظر من بلعکس سری گاو به غیر از این ریبوت حتی جدید بیشتر چهره یونان رو خراب کرد
اگه مطالعه ای بر اساطیر داشته باشین میفهمین از کل گیم گاو 70 درصدش کریتوسه بقیش یکم ازرداستان های یونانه
نظر شما محترم. البته من اطلاعات کافی در زمینه اساطیر و افسانه های یونان باستان ندارم ولی خدایان رو در بازی گاد آف وار،خیلی با شکوه و خفن نشون داده. احتمالا فرصت نمیشده در یک بازی ویدئویی همه داستان رو بیاره و ضمنا تغییر داده داستان رو تا ما با یک شخصیت انسانی بی اعصاب و با اراده به اسم کریتوس آشنا بشیم و بازی کنیم تا غیر ممکن ها ممکن بشه. دیالوگ های بازی های گاد 1 و 2 هنوز توی گوشم هست. (با صدای زیبای مادر زمین، گایا)
And Kratos, done the impossible
He killed a God
مهمونی داره کم کم جالب میشه
مرسی