معرفی کتاب «1984»؛ جامعهای هولناک در آینده
در کتاب 1984، جورج ارول (George Orwell) ما را به دنیایی دیستوپیایی (واژه دیستوپیا - Dystopia به معنای ویرانشهر کلمه متضاد اتوپیا Utopia یا همان آرمانشهر است) میبرد که سراسر آن توسط سه ابرقدرت کنترل ...
در کتاب 1984، جورج ارول (George Orwell) ما را به دنیایی دیستوپیایی (واژه دیستوپیا - Dystopia به معنای ویرانشهر کلمه متضاد اتوپیا Utopia یا همان آرمانشهر است) میبرد که سراسر آن توسط سه ابرقدرت کنترل میشود. آنها که دائما در جنگی تمامنشدنی با یکدیگر هستند، با استفاده از کنترل، خشونت و تکنولوژی، شهروندان را به رباتهایی زنده تبدیل میکنند که کاملا وفادارند و شهروندانی که به خود اجازه سوال کردن درباره قوانین میدهند را به شکل مرموزی "ناپدید" میکنند.
خلاصه داستان
شخصیت اصلی، وینستون اسمیت، شهروند اقیانوسیه (اوشنیا - Oceania)، یکی از سه کشور دنیاست. در دنیای وینستون شهروندان تحت نظارت شدید دولتی باید دقیقا مطابق قوانین سخت همچون ربات از "برادر بزرگ" اطاعت کنند. وینستون که خانواده خود را در جریان شورشی در برابر برادر بزرگ از دست داده، از کودکی تحت نظر حزب بزرگ شده و در "وزارت حقیقت" که سازمانی برای انتشار اخبار کذب و دستکاریشده دولت است، مشغول به کار میشود.
داستان از جایی شروع میشود که وینستون برخلاف قوانین سختگیرانه دولتی، تصمیم میگیرد دفتری تهیه کرده و در آن به نوشتن افکار روزانه خود بپردازد اما این کار که جرمی سنگین با عنوان "جرم ذهن" تلقی میشود به زودی توسط دوربینهای جاسوسی که در خانه، خیابان، محل کار و تقریبا هر جایی که شهروندی در آن حضور دارد کار گذاشته شدهاند، رصد شده و باعث میشود کار وینستون به وزارت عشق بکشد.
- بخشی از کتاب
در هر طبقه هنگام توقف آسانسور، تصویر چهره بزرگ روی دیوار، خیره بر او مینگریست. تصویر چنان حال و قدرتی داشت که حتی پس از عبور از کنار آن، احساس میکردی آن دو چشم خیره همچنان تو را دنبال میکند. در زیر آن با حروف درشت نوشته شده بود:
برادر بزرگ نظارهگر اعمال توست.
برای چه افرادی کتاب 1984 جذاب است؟
این شاهکار ادبیات همچون کتاب فارنهایت 451 دنیای خوفناک از جهانی دیگر یا دنیای آینده به تصویر میکشد که حس وحشت ناشی از تحت نظر بودن یا نداشتن اعتماد به نزدیکترین دوستان و آشنایان را به خوبی به خواننده نشان میدهد. در بازیهای ویدیویی مختلفی همچون Dishonored ،We Happy Few یا 2077 Cyberpunk* نیز با الهام از شاهکار ارول، تلاش و شجاعت افراد و وحشت ناشی از سرپیچی کردن از دیکتاتور اعظم به خوبی به نمایش گذاشته میشود.
Cyberpunk*: زیر شاخهای از سبک علمی-تخیلی که محوریت آن دنیاهای ویرانی است که با پیشرفت فراوان تکنولوژی، هوش مصنوعی و رباتها دریچهای جدید به جرم و جنایت باز میکند.
از سال ۱۹۵۶ تنها ۷ سال پس از انتشار کتاب فیلمهای مختلفی با عنوان 1984 یا هزار و نهصد هشتاد و چهار بر پرده سینما رفتهاند و آخرین آنها در سال ۲۰۲۳ با برداشتی آزاد از کتاب ارول و کتاب "ما" اثر نویسنده روسی یِوگنی زامیاتین (We - Yevgeny Zamyatin) تهیه شده است. برای بزرگداشت این اثر بزرگ ادبی، دقیقا در سال 1984 فیلمی با همین عنوان به روایت داستان ارول بر روی پرده سینما نیز پرداخته است.
چرا داستان 1984 مهم است؟
کتاب 1984، در سال ۱۹۴۸ نوشته و در سال ۱۹۴۹ منتشر میشود و ارول در آن نظامی کنترلگر، خشن و بیرحمی را به نمایش میگذارد که از رژیمهای دیکتاتوری همچون آلمان نازی و شوروی استالین الهام گرفته شده است. در داستان ارول حاکم اصلی موجودی خداگونه است که هر آنچه تصمیم بگیرد قانون محض میشود که با نام "بردار بزرگ" در سراسر داستان سایه شوم و ترسناکش را احساس میکنیم.
در این کتاب همچنین از عناوین جالبی برای وزارتخانهها همچون وزارت حقیقت (محلی برای بافتن دروغها و مخفی کردن حقیقت)، وزارت عشق (محلی برای دستگیری، شکنجه و "ناپدید کردن" شهروندان خطاکار) و وزارت صلح (سازمان رسیدگی به امور جنگی ابدی میان سه کشور) نیز وجود دارد که قهرمان داستان هر یک از آنها را به نوعی تجربه خواهد کرد.
جالب است بدانید که در سال ۱۹۴۸، پیش از انتشار رمان ارول، منشور جهانی حقوق بشر سازمان ملل متحد تصویب شد که در آن حق دادرسی عادلانه، حق آزادی اندیشه و حفظ حریم خصوصی افراد گنجانده شده بود، همه مواردی که ارول فقدان آنها را برای توصیف جامعهای هولناک، در داستان خود گنجانیده بود.
این داستان که در مدت کوتاهی پس از پایان جنگ جهانی دوم منتشر شده؛ زمانیکه هنوز شهرها ویرانههایی باقی مانده از جنگی خونخوار بودند؛ یکی از تاثیرگذارترین آثار ادبیات کلاسیک محسوب میشود که در آن گویی ارول تصور خود از دنیا و جوامع بشری آینده (دنیای پیش از پایان قرن بیستم) را با هدایت رهبرهایی دیکتاتور به تصویر کشیده است. نکته جالب این کتاب، که باعث میشود آن را به شاهکاری بیمرز و جاودانه بدل کند، این است که خواننده امروزی هم با مطالعه آن میتواند شباهتهای زیادی با دنیای مدرن پیرامونش پیدا کند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
لطفا به بخش کتاب و ادبیات بیشتر اهمیت بدید ممنون
چند سال پیش خوندمش . پایان تلخی داره
من از دیروز با این بخش اشنا شدم عالیه لطفا لطفا لطفا ادامه اش بدید .
قصه آشنا که داریم تجربه میکنیم ...
تنها چیزی که ازش نفهمیدم فصل دوم کتابی بود که شخصیت اول پیدا کرد ، اونو ننوشتن توش چی بود
تورو من نوشته ی قبلیمو تایید کن🥲 سه بار نوشتم هر سه بار اینترنت قطع شد پرید پدرم در اومد🥲
من این کتابو حدود یه سال پیش خوندم و فقط می توانم بگم که شاهکاره واقعیه.
یکی از نکات جالبی اینه که نویسنده توی سال ۱۹۴۸ این کتابو نوشته و اون موقع تلویزیون و دوربین مدار بسته اختراع نشده بودن اما جورج اورول نه تنها به هر دو تای اینا توی کتابش اشاره میکنه، بلکه نقشای اساسی ای هم توی داستانش دارن.
شاید یه کوچولو اسپویل
اصلا کتابی نیست که بگی آخی چه گل و بلبل یا چمی دونم آخی چه پایان خوش و خرمی، نه! از ایناس که آخراش میمونی قشنگ توش و بعد از تموم شدنش تا یه مدت همش ذهنت درگیرش میمونه.
اتمام اسپویل
و داستانش مثل بقیه ی داستان نیس که یه مدت بعد از تموم شدنش آدم یادش بره، اتفاقا مثل یه چراغ توی ذهن آدم میشه که مواقع لازم یهو یه چشمک میزنه و آدم واقعا مو به تنش سیخ میشه
و به شدت قابل باوره( حداقل برای من اینطور بود) و جالبه بدونین که جورج اورول تنها نویسنده آیه که توی صد کتاب برتر قرن، بیش از یک کتاب داره یعنی ۱۹۴۸ و قلعه ی حیوانات.
و یه چیز دیگه اینکه خود اورول هم زمانی جز کمونیست ها بوده و از طرفداران ی سرسخت هیتلر بوده، براش حتی کتاب نوشته و خط رادیویی مخصوص همین چیزا رو می گردونده،(یعنی به شدت طرفدار حرفهای هیتلر اینا بوده) بعد جنگ جهانی دوم که میره جبهه و میبینه تضاد حرف ها و عمل رو و رنج و عذابی که مردم میکشن، خیلی پشیمون میشه، از حزب درمیاد و ضدشون کار میکنه ۱۹۴۸ هم یه سال قبل از مرگش چاپ میشه و سال آخر عمرشو خونه نشین میشه از شدت افسردگی، آخرم به خاطر زخمی که توی جنگ روی گردنش ایجاد شده بوده میمیره...
خلاصه کتاب خیلییییی جالبیه و به شدت معرفیش میکنم البته شاید سلیقه ی بعضیا نباشه و عموما هم نمیشه خیلی جاها دربارش صحبت کرد
یه چیز دیگه هم بگم بعد ساکت میشم: جالبه بدونین این کتاب توی خیلی از کشورها از جمله ایران تا مدت ها ممنوع بوده، البته توی بیشترشون از جمله ایران چند ساله از ممنوعیت دراومده اما خب با سانسور یه سری از بخش ها(من خودم نسخه کاملشو خوندم، البته توی ایران ترجمه های خوب هم داره که چیزایی هم که حذف شده لطمهای به داستان نمیزنه پس چندان نان پرابلم) و اما هنوز توی یه سری از کشورها ممنوعه
یه سری چیزای دیگه هم بود اما خیلی طولانی شد فک نکنم کسی بخونه خلاصه که این کتاب را توصیه می نمایم بخوانید.
پایان جلسه✨
اطلاعات شما درباره شخص جورج اورول تا حدی غلط است.
بله، اورول زمانی کمونیست بوده اما هیچ وقت با هیتلر همکاری نداشته، گذشته از اینکه هیتلر خودش ضد کمونیست بوده!
اورول در جنگ داخلی اسپانیا در جناح چپ ها در برابر ناسیونالیست ها جنگید. اورول در یک درگیری داخلی توسط خود چپ ها زخمی شد و در نهایت جنگ را رها کرد و به انگلستان برگشت و میشه گفت این جنگ تفکراتش را تا خدا زیادی تغییر داد.
برای نتیجه گیری هم، نوشته هاش نه صرفا ضد فاشیست یا کمونیست که غالبا ضد تمامیت خواهی به هر نوعیه.
با تشکر از نویسنده محترم ظاهرا بلاخره بخش کتاب سایت داره جون میگیره.
این کتاب رو غز کدوم مترجم بخونیم و اینکه بین این و مزرعه حیوانات کدوم رو ترجیح میدید( مزرعه حیوانات رو خوندم)
سلام. من هر دو کتاب رو خوندم هم نسخه انگلیسی و هم نسخه ترجمه شده و با محتوا و داستان کتاب 1984 بیشتر ارتباط گرفتم تا مزرعه حیوانات. کتاب من ترجمه محمدعلی جدیری بود اما حدس میزنم ترجمههای بهتری هم از کتاب وجود داشته باشد
واقعا به شعری که آخرش بود فک میکنم گریم میگیره
«مرا فروختی
تورا فروختم»
اگره اشتباه نمیگمم
باورم نمیشه تنها رمانتیکی بود که انقد عذابم داد
این کتاب درواقع آینده گذشتس
که میشه حال
این چیزایی که میگم کم و بیش یادمه پس اختمال داره اشتباه باشه ولی
«با افزایش تعداد تلویزیون ها و رادیو ها کنترل مردم ساده تر میشه»
چه بسا که الان هم گوشی اومده
و همه حداقل یه دونش و دارن
پس هممون همون دوربین جاسوسی داریم
نه تنها تو خونمون یه دونه نداریم
بلکه همه جا همراهمون
جدا ازین ها من میترسم
از همه چیز
دنیایی که قرار بود آرمانشهر بشه ولی ویرانشهر شد
انقلابی که قرار بود پایان دیکتاتوری ها باشه ولی پایه های دیکتاتوری شد
قرار بود پایان چرخه زندگی طبیعت باشه
اما این چرخه طبیعی نیست که پایان و شروع داشته باشه
چرخدندس
چرخدنده هایی به نظر میرسه رشد میکنن و رو به بالا میرن ولی نه ، سرجاشونن فقط میچرخن
کاش به جای اینکه ماشین کار و ماشین جوجه کشی تحویل بدیم آدم تحویل جامعه بدیم
ولی هیچوقت اُبراین نگفت چرا باید جامعه در سه دسته والا ، میانه ، پست نگه دارن
ولی برداشت خودم اینه که
برای توازن
برای توازن چرخدنده ها
هرچقدر به بالای چرخدنده ها نزدیک میشم تعداد کمتر میشه
همونطور که افراد والا جمعیت کمتری و تشکیل میدن
نمیشه که همه پولدار باشن
اون موقع کشتار میشه ، همه میمیرم
باید افرادی فقیر باشن
افرادی متوسط
افرادی پولدار
البته نمیدونم شاید فقط افکار خودمه و دوست داشتم به کتاب ربطش دادم
خانم احمدی واقعاً مچکرم ازین بخش
لطفاً نقد و بررسیش هم بزارید
و اینکه
به نظر شما چرا باید جامع سه دسته باشه؟
اگر همه پولدار باشن که در واقع باز هم همه فقیرن
اوه اووه اوووه عجب کتابی عجب رمانی عجب داستانی عجب لذت نابی ، وقتی این کتاب رو میخونی علاوه بر هولناک بودن ترسناک بودن و خفقان حاکم بر شهر و حتی و حتی ترس از فکر کردن که در کلمه به کلمه این کتاب وجود داره یک مورد هست که ذهنو درگیر میکنه اونم اینکه آیا داستانی بهتر از این میشه بین رمانها پیدا کرد و خوند؟ و هرچی پیش میری و هرچه کتاب میخونی و هرچه بیشتر غرق رمانها میشی به این نتیجه میرسی که نه رمان ۱۹۸۴ تو لیگی داره زندگی میکنه که هیچ هم بازی دیگه نداره جورج اوروول نویسنده ای که دو کتابش ۱۹۸۴ و قلعه حیوانات رو هر فردی باید بخونه