
چگونه یک صفحه کمیک را بخوانیم؟
داستان را درست دنبال کنیم

دنبال کردن داستان یک کمیک برای یک خواننده تازهکار میتواند سخت باشد. شاید در نگاه نخست چالشی دیده نشود ولی ناگهان به یک صفحه میرسید که پر است از پنلها، کپشنها و بالونهای واژه تا خواننده کمتجربه نداند به چه شکل ماجرا و متنها را دنبال کند. حتی این احتمال وجود دارد که برخی به همین دلیل از خواندن کمیک دست بکشند. اگر شما هم به چنین مشکلی برخورد کردهاید، در این نوشتار آموزش خواهیم داد که چگونه یک صفحه کمیک را بخوانید.
اصطلاحات رایج مورد نیاز
در این نوشته با شماری از اصطلاحات کمیک بوکی برخورد خواهید کرد که اگر معنی آنها را ندانید، میتوانند شما را گیج کنند. برای همین بهتر است پیش از این که به سراغ راهنمایی خواندن یک صفحه کمیک برویم، با این اصطلاحات آشنا شوید.
- پنل: یک پنل در واقع یکی از باکسهای شامل تصویرسازیها هستند که یک صفحه کمیک را تشکیل میدهند.
- گسترشیافته در دو صفحه: زمانی رخ میدهد که نگارگری در دو صفحه کنار هم انجام شود.
- کپشن باکس: متنهایی که دیالوگ و افکار کاراکترهای حاضر در داستان محسوب نمیشود، در کپشن باکسها قرار میگیرند.
- بالون واژه: بالونهای (معمولاً) گرد یا بیضوی که دیالوگها را در خود جای میدهند.
شیوه صفحهنگاری
هر کمیک بوک میتواند شیوه صفحه نگاری ویژه به خود را داشته باشد. چنین چیزی باعث میشود تا تیم آفریننده به شکلی که میخواهد رویدادهای داستان خود را نشان دهد و پیش ببرد.
این بخش از نوشتار سخن از کمیکهای با شیوه نوشتاری چپ به راست است، طبیعتاً در آغاز باید به سراغ بالاترین و چپترین گوشه در هر صفحه بروید. سپس پنلها را به سمت راست دنبال کنید و بعد از رسیدن به پایان خط، در ردیفی پایینی دوباره به سمت چپ برگردید. این روش تا زمانی ادامه پیدا میکند که به پایینترین خط و راستترین پنل برسید. بدین گونه، چشمهای شکلی به مانند Z را دنبال میکنند تا داستان به درستی پیش رود. بگذارید با تصاویر بازگویی بهتری داشته باشیم.
ابتدا به سراغ یک مورد ساده میرویم؛ یک کمیک استریپ سه پنلی. در این نمونه، تنها کافیست از چپترین پنل شروع و به سمت راست حرکت کنید.

به این ترتیب، چشم خواننده با چیزی شبیه به این فلش داستان را دنبال میکند.

با در ذهن داشتن همین شیوه، به سراغ یک صفحه چهار پنله میرویم. این بار، یک ردیف دیگر وجود دارد و نه تنها باید چپ به راست بلکه از بالا به پایین هم حرکت کنیم.
در این مثال، چشمان حرکتی Z شکل را دنبال میکنند.
البته هر صفحه کمیک میتواند شمار متفاوتی از پنلها با با شیوه صفحهنگاریهای گوناگون در خود جای داده باشند. میتوانید به این صفحه نگاه کنید که هنوز هم چهار پنلیست اما به شکلی متفاوت نسبت به نمونه بالا صفحهنگاری شده است.
همین روش را برای شمار بیشتر پنلها در یک صفحه میتوانید در نظر بگیرید. برای مثال این صفحه ۹ پنله را میشود نشان داد. در این ۹ پنل، هنوز هم همان شکل Z دنبال میشود ولی باید دوبار پشت سر هم و برای دو خط دنبال شود.
شایان ذکر است که هر چه تعداد پنلها بیشتر باشد، چشمانتان بیشتر در یک صفحه حرکت خواهند کرد. همچنین باید بدانید که همه صفحات به شکل شبکهای طراحی نمیشوند. در نمونه پایین میتوانید یک گسترشیافته در دو صفحه را ببینید که ظاهر بسیار متفاوتی دارد و به شکل مورب پیش میرود. البته روی هم رفته همان شیوه پیشین برای آن به کار میرود.

هنوز هم چشمهای خواننده یک Z را همچون صفحات سادهتر دنبال میکند. تفاوت در آن جا رقم میخورد که اکنون باید این کار را با زاویه ۴۵ درجه و در دو صفحه انجام دهد.

اکنون که صحبت از گسترشیافته در دو صفحه شد، بگذارید کمی هم درباره این موارد توضیح دهیم. دو نوع گسترشیافته در دو صفحه داریم. اولینِ آنها یک نگارگری را در دو صفحه کنار هم به نمایش میکشند. این کار یا برای نشان دادن یک رویداد برجسته انجام میشود یا یک تصویرسازی چشمگیر. دومین حالت وقتیست که پنلها به جای یک صفحه، در دو صفحه جا داده میشوند و در واقع پس از پایان رساندن ردیف اول کمیکهای صفحه سمت چپ، ادامه ماجرا را باید در صفحه بعدی دنبال کرد و نه خط پایین همان صفحه چپ.

همان گونه که دیدید، صفحهبندیهای کمیکها میتوانند شکلهای مختلفی داشته باشند. اما به طور کلی برای اکثر آنها همان شیوه چپ به راست و بالا به پایین صفحه به کار میرود. بیشتر هنرمندان و ناشران صنعت کمیک بوک چنین چیزی را به شکل استاندارد به کار میبرند تا عموم خوانندگان در هنگام خواندن گیج نشوند.
با همه این اوصاف، صفحهنگاریهای نامتعارف را نیز میتوان در این مدیوم یافت. این حالتهای نامتعارف عمدتاً به دست هنرمندانی انجام میشوند که ذهن خلاقتری دارند. در این موارد، شکل دنبال کردن چپ به راست و بالا به پایین عملاً کنار گذاشته میشود. با این که تعداد چنین نمونههایی بسیار اندک است ولی ممکن است به آنها برخورد کنید. در چنین مواردی میتوان انتظار داشت که پدیدآورندگان و هنرمندان نشانههایی برای این که چگونه پنلها را دنبال کنید به جا بگذارند.
در مثال زیر، یک صفحه از کمیک Moon Knight را میبینید که توسط بیل سنکیویچ طراحی شده است. با این که با یک صفحه ۹ پنلی طرف هستیم ولی شکل Z برای آن تعریف نمیشود. به جایش، باید حرکت خود مون نایت را دنبال کنید تا به درستی داستان پیش برود.
پس زبانهای راست به چپ چه؟
اگر سخن از زبانهایی باشد که شیوه نوشتار آنها راست به چپ است (کمیکهای ایرانی یا آثار خاور دور همانند مانگاهای ژاپنی و مانهواهای کرهای) همه توصیههای بالا را باید آینهوار اجرا کنید. بدین گونه، باید از بالاترین صفحه سمت راست آغاز کنید و راست به چپ پیش بروید. البته هنوز هم باید از بالا به پایین حرکت کنید.
درون پنلها
درباره دنبال کردن صفحات و صفحهنگاریهای توضیح دادیم. حالا نوبت به این است که به درونمایههای یک پنل بپردازیم تا ببینید چگونه دیالوگها و دیگر المانها را پیش ببرید.
هر پنل خصوصیات خود را دارد و جایگاه متفاوتی در داستانگویی بازی میکند. بنابراین، تنوع خیلی زیادی در پنلها وجود دارد که نمیشود به تمام آنها پرداخت. با این وجود، میشود به شکلهای فراگیر پنلها نگاهی انداخت.
سادهترین حالت پنل، یک پنل است که فقط یک تصویر را در خود جای داده است. به این ترتیب، هیچ دیالوگ باکس، کپشن یا عناصر دیگر در آن دیده نمیشود. تنها نگاه کردن به آنها برای خواننده کافیست.

پنل بالایی از کمیک G.I. Joe یک کاراکتر را نشان میدهد که در حال باز کردن یک دریچه است. او در میانه تصویر قرار گرفته است و خواننده نیازی چندانی به حرکت چشم ندارد. همین رخداد کوتاه میتواند با چند پنل هم به نمایش درآید؛ مثلاً این شخصیت خم شود، سپس در یک تصویر دیگر یک دریچه بازشده به نمایش کشیده شود و بعد از آن کاراکتر دیگر در آن مکان نباشد. همان اتفاق را داریم ولی با شکل متفاوتی از داستانگویی.
هر پنل کمیک بوکی میتواند درجههای متفاوتی از حرکت چشمها را طلب کنند. شماری از آنها ثابت هستند و برای تعدادی دیگر نیاز دارید تا به قسمتهای مختلف نگاه کنید تا متوجه توالی رویدادها شوید. اکثراً به این وابسته هستند که در آن پنل چه رویدادی جریان دارد و خالقان به دنبال نمایش چه چیزی هستند.

در پنل بالایی، بعد از خواندن کپشن باکس، چشم خواننده رو به پایین حرکت میکند تا تصویر را ببیند. برعکس این را هم میتوانید در کمیکها ببینید که کپشن باکس زیر نگارگری قرار دارد. حتی کپشن باکسها در کمیک بوکها مدرنتر روی خود بخش مصور قرار میگیرند و شبیه به یک بالون واژه به چشم میآیند.
اکنون که نام بالون واژه آمد، کمی هم به آنها میپردازیم. بالون واژه، همان گونه که در ابتدای نوشتار بیان شد، دیالوگها را درخود جای دادهاند. از دنبالهای که یک بالون واژه در یک گوشه خود دارد میشود فهمید که شامل دیالوگهای یکی از کاراکترهاست. هر چند مواردی هم هستند که گوینده دیالوگ به خاطر خود روایت ناشناس باقی میماند و دنبالهای نخواهیم دید. در هر صورت، دیالوگها همراه رویدادهای پنل هستند. خواننده بنا بر خواست خود ابتدا میتواند نگارگری را ببیند و سپس متن را بخواند یا بر عکس یا هر شیوه دیگری که راحتتر است.

چه میشود اگر بیش از یک بالون واژه با دیالوگهای شخصیتهای گوناگون در یک پنل وجود داشته باشد؟ عموماً همان ترتیب چپ به راست و بالا به پایین (که برای صفحات گفته شد) در همین جا به کار میرود. نگاهی به این پنل بیندازید. ابتدا باید دیالوگ کاپیتان هادوک را خواند (که بالاترین و چپترین بالون است) و سپس به سراغ دیالوگ تنتن (که پایینتر و راستتر است) رفت.

با همه این اوصاف، همیشه اولین دیالوگی که باید بخوانید در چپترین قسمت تصویر قرار ندارد. مثال زیرین نشان میدهد که دیالوگ بتمن که بالاتر از دیالوگ سوپرمن است باید در خواندن ارجحیت پیدا کند.

یک سکانس پر دیالوگتر را در پنل پایین از کمیک Ultimate Spider-Man میبینیم. در این پنل، از دیالوگ سمت چپ شروع به خواندن میکنید و در همان ردیف به سمت راست میآیید. پس از آن مسیر دیالوگها را در حالی که رو به پایین میروند دنبال میکنید و چپ و راست بین دیالوگهای متوالی بین دو کاراکتر جا به جا میشوید.

همه این موارد درباره دیگر شکلهای متنی (کپشن باکسها و افکار شخصیتها) هم صادق هستند. در کنار تمام این موردها، باید گفت که بخشی از درست خواندن کمیک بر دوش خود تیم آفریننده است تا متنگذاریها و صفحهبندیها را به شیوهای پیش ببرند که خواننده گیج نشود. برای همین، گاهی هم اشتباه از سمت خالقان پیش میآید.
تا فراموش نشده است باید گفت که باز هم به مانند صفحهبندی کمیکها در زبانهای راست به چپ، در خواندن متنهای این دست آثار نیز باید آینهوار عمل کنید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.