۱۰ فیلم پلیسی جذاب از دوران VHS (نسخه کرایهای)
این آثار در کلوپهای کرایه فیلم ایران بهترین بودند!
اگر مثل من از دهه 70 شمسی یک خوره فیلم دیدن بوده باشید، حتما با کلوپهای کرایه فیلم در ایرانِ آن دوران آشنا هستید. اما دستگاههای ویدئویی خانگی اگرچه در اواخر دوره پهلوی به بازار ایران آمد اما در آنسالها، بیشتر در اختیار درباریان و ثروتمندان بود و به نظر میرسد بیشتر خاطرات ما ایرانیها از این دستگاه، به سالهای بعد از انقلاب باز میگردد. در اوایل دهه 60 سیستم فرهنگی کشور تصمیم میگیرد با اعطای مجوز، فرایند کرایه ویدئو در قالب بتامکس و VHS را فعال کند. این یعنی همهچیز بهسرعت اتفاق میافتد. کافی است شماره نخست مجله «سینما در ویدئو» را ورق بزنید تا با حجم عجیب تبلیغات در آن روزها روبهرو شوید.
در آن روزها تعداد زیادی ویدئو کلوب در ایران آغاز به کار میکنند که عمر آن کوتاه است. توجه داشته باشید که در آن بازه کوتاه عمده فیلمهای موجود آثار خارجی و البته فیلمهای ایرانی خارج از چارچوب فیلمفارسی بود؛ اما این رویه به هر دلیلی ناگهان از کار افتاد. تقریباً از سال 1361 تا 1371 در اختیار داشتن و خرید و فروش دستگاههای پخش ویدئو و نوارهای VHS یا بتامکس در ایران ممنوع بود. ولی پس از رواج سامانهٔ ماهواره و تأسیس شبکههای ماهوارهای، حساسیتها از روی ویدئو به عنوان یک رسانهٔ فرهنگی برداشته شد.
اما موضوع این مطلب ما چگونگی کار سیستم نمایش خانگی یا همان VHS در ایران نیست؛ بحث ما آثار محبوب پلیسی در آن دوران است. در هفتههای اخیر آخرین قسمت از ماجراهای اکسل فولی در فیلم پلیس بورلی هیلز در نتفلیکس به نمایش درآمد. این بازگشت «پلیس بورلی هیلز» نشانگر رنسانس دوباره آثار کمدی پلیسی است که در سالهای اخیر در سینماهای آمریکا شاهد آن بودهایم. اما فراموش نکنید این روزها پسران بد جدید هم در سینما موفق عمل کردهاند.
این استقبال یعنی تولیداتی که مستقیماً به فیلمهای هیجانی دوره VHS اشاره میکنند، کماکان موفقیتآمیز هستند و همیشه تقاضا برای چنین فیلمهایی در تمام جهان وجود دارد. بنابراین، هیچ کس تعجب نمیکند که این آثار همیشه دنبالههای فراوانی دارند. اکنون ما در حالی که منتظر برخی از این دنبالهها هستیم، میخواهیم در ا ین فهریت ویجیاتو 10عنوان فیلم پلیسی جذاب را به شما یادآوری کنیم که اغلب فرنچایزهای طولانی را شروع کردهاند و در دهههای 60 و 70 شمسی در کلوپهای کرایه فیلم ایران نیز بسیار محبوب بودند.
Police Academy (1984)
فیلم آکادمی پلیس به کارگردانی هیو ویلسون از سال 1984 در هفت قسمت ساخته شد و قسمت هشتم در حدود سال 2003 در مرحله پیش تولید گیر افتاد. بودجه اولین اثر تنها 4.5 میلیون دلار بود، اما تقریباً 150 میلیون دلار در باکس آفیس به دست آورد و در عین حال بازیگرانی مانند استیو گوتنبرگ و کیم کاترال را نیزبه مخاطبان آن دوران سینمای کمدی معرفی کرد. خط داستانی ساده گروهی پلیس جوان تازهکار در شرایط سخت در آکادمی، مدلی از روایت بدون شیله پیله بود که بدون شک خنده زیادی را برای مردم سراسر جهان به همراه داشت.
48Hrs. (1982)
حتی قبل از اینکه مارتین ریگز و راجر مورتاگ ار فرنچایز اسلحه مرگبار در جهان ظاهر شوند و یکی از دوست داشتنی ترین و در عین حال غیرمعمول ترین تیم دونفره را خلق کنند، الگوی این نوع داستان توسط والتر هیل ارائه شده بود. او این کار را با دو ستاره آن دوران یعنی نیک نولتی و ادی مورفی در نقش های اصلی فیلمش انجام داد. اما شوخی این بود که هر دوی آنها پلیس نبودند، زیرا مورفی نقش یک دزد خرده پا را بازی میکرد که از یک قاتل تحت تعقیب پلیس، با بازی جیمز رمار، پول دزدید. بنابراین شخصیت پلیس این داستان دلایل خوبی برای کمک به شریک جدید و غیرمنتظره خود دارد. محبوبیت این فیلم به حدی بود که هشت سال بعد دنبالهای برای آن به نام «48 ساعت بعدی» نیز به کارگردانی هیل ساخته شد.
Lethal Weapon (1987)
در صحنه فیلمبرداری قسمت اول فرنچایز اسلحه مرگبار که تا به حال چهار قسمت داشته است، با شخصیتهای جالب زیادی آشنا شدیم. کارگردان ریچارد دانر که قبلاً با تولید فیلم «سوپرمن» برای مخاطبان جهان شناخته شده بود، فیلمنامه نویس کار بلد شین بلک را به تیم خود اضافه کرد که در آن دوران مسئول بسیاری از موفقیتهای بزرگ زمان خود بود. به این ترکیب برنده جوئل سیلور تهیهکننده و مهمتر از همه، دو بازیگر مل گیبسون و دنی گلاور، که ترکیبی از آب و آتش را بازتولید میکردند را نیز اضافه کنید. ریگز تندخو و مورتاگ آرام و متعادل که به صورت دو نفره فوقالعاده کار میکنند، یک ترکیب ماندگار از کمدی و اکشن را به تماشاگران هدیه کردند.
Die Hard (1988)
فیلم جان مک تیرنان نه تنها ژانر اکشن و فیلمهای پلیسی جذاب و تماشایی را برای همیشه تغییر داد، بلکه حرفه خود بروس ویلیس ستاره تا آن زمان ناشناس فیلم را که قبلا به عنوان یک بازیگر کمدی تلقی میشد، تغییر داد. این موضوع اکنون از منظر امروزی عجیب به نظر میرسد. ولی در آن دوره بروس ویلیس در یک شب به یک ستاره سینمای اکشن بدل شد. شخصیت جان مککلین در اواخر دهههای 1980 و 1990 میلادی به یکی از چهرههای نمادین سینما تبدیل شد و بعداً در قسمتهای بعدی این فرنچایز، همچنین در قرن بیست و یکم، با موفقیت به این نقش بازگشت.
Bad Boys (1995)
محبوبیت بسیار زیاد آخرین قسمتهای این مجموعه فیلم قطعاً باعث خواهد شد که در سالهای آینده تولیدات بیشتری از این نوع در برنامههای سینما ظاهر شوند. اما فیلم 1995 پسران بد از یک طرف یک پیروزی بزرگ برای مایکل بِی است که تصادفاً یکی از بزرگترین متخصصان سینمای اکشن به حساب میآید و از طرف دیگر اثباتی بر ستاره بودن مطلق ویل اسمیت که مارتین لارنس نیز در کنار او عملکرد درخشانی دارد. جدال لفظی مارکوس و مایک هنگام تعقیب جنایتکاران در فلوریدا آفتابی بدون شک یکی از بزرگترین داراییهای این فرنچایز همیشه محبوب است.
The Negotiator (1998)
فیلم عالی کارگردان «گری اف گری» از زمانی میآید که نه تنها کوین اسپیسی هنوز تنها به عنوان یک بازیگر بزرگ و محبوب شناخته میشد، بلکه شخصیتهای مثبت را نیز بازی میکرد. این ستاره سابق هالیوود که این روزها به حاشیه رفته، نقش یک مذاکره کننده پلیس را در فیلم بازی میکند که درگیر مذاکره با همکار ناامید خود میشود. همکاری که متهم به قتلی شده که او مرتکب آن نشده است و بنابراین برای اثبات بیگناهی خود تصمیم به گروگان گیری میکند. این اثر فیلمی عالی و پر تعلیق است که در ابتدا قرار بود سیلوستر استالونه در آن بازی کند اما در نهایت نقش او را اسپیسی بر عهده گرفت و شخصیتی که در ابتدا برای اسپیسی در نظر گرفته شده بود را ساموئل ال جکسون بازی کرد.
Tango & Cash (1989)
کنار هم قرار گرفتن کرت راسل و سیلوستر استالونه در دهه 1990 تأثیر بسیار خوبی بر جای گذاشت، حتی اگر برخلاف پیشینهاش، اسلای معروف نقش یک پلیس روشنفکر را بازی کند. در داستان این فیلم هر دو شخصیت اصلی که پلیس هستند به خاطر جنایتی که مرتکب نشدهاند متهم میشوند و به زندان میافتند تا بلافاصله از زندان آزاد شوند و بیگناهی خود را ثابت کنند. اما با کمال تعجب، با وجود موفقیت نسبی در باکس آفیس، این فیلم به کارگردانی آندری کونچالوفسکی هیچ وقت دنبالهای نداشت. اما در سالهای اخیر بارها بحث تولید یک بازسازی و حتی شاید دنباله مطرح شده است.
To Live and Die in L.A. (1985)
پس از موفقیت عظیم تجاری و هنری « ارتباط فرانسوی» و همچنین «جن گیر» و شکست بزرگ «Sorcerer»، کار ویلیام فریدکین به طور قابل توجهی کاهش یافت. در سالهای بعد، این کارگردان آمریکایی که سال گذشته درگذشت، پروژههای مختلفی را به عهده گرفت که اغلب کاملاً ناموفق بودند. با این حال، شکی نیست که یکی از بهترین فیلمهای او این نمایش نیو نوآر خشن درباره پلیسی است که وسواس زیادی برای دستگیری جنایتکاری دارد که شریک زندگی او را به قتل رسانده است. پلیس فاسد این فیلم با بازی ویلیام پترسن بیشتر به ویک مکی از سریال «The Shield» نزدیک است تا قهرمانان نجیب سینمای پلیسی دهههای قبل، که این خود فیلم را جذابتر میکند.
Robocop (1987)
فهرست سینمای پلیسی از دوران VHS و فیلمهای کرایهای میتواند شامل یک فیلم کلاسیک علمی تخیلی واقعی به کارگردانی پل ورهوفن نیز باشد، زیرا اگرچه این اثر در مورد دنیای آینده نکاتی میگوید، اما ریشهای محکم در مکانی خاص در ایالات متحده دارد. عرصه مبارزه پلیس با جرایم سازمانیافته دیترویت سقوط کرده است و خشونت افراطی که از ویژگیهای بارز سینمای کلاسیک این فیلمساز هلندی است، فضای بسیار خاصی از این منظره گاه به شدت شیک را ایجاد میکند، که با این حال، هنوز هم تأثیر زیادی بر آثار امروز سینمای جهان گذاشته است.
The Rookie (1990)
خب نمیتوان از بهترین فیلمهای پلیسی و کرایهای دهههای گذشته حرف زد، ولی از کلینت ایستوود چیزی به میان نیاورد. کلینت ایستوود میتوانست کمدیهای پلیسی جذابی بسازد، مخصوصاً وقتی خودش هم در آنها بازی میکرد. طرح این فیلم محصول از سال 1990 بر اساس یک برخورد معمولی و نسلی از شخصیتها بود. هنگامی که دوست نیک پولوسکی پس از یکی از عملیاتها میمیرد، رئیس او شریک بسیار جوان تری را برایش تعیین میکند که از همان ابتدا با او بسیار سخت رفتار میکند، اما در پایان فیلم یخ این دو به کلی آب میشود. ایستوود و چارلی شین فوقالعاده در این فیلم شیمی عالی داشتند و شین نقش مردانی را بازی میکردند که با وجود اختلاف باید حرفهای رفتار میکردند.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.