نقد فیلم Twisters | عشق و رستگاری در وسط گردباد
فیلم Twisters روایتی از گناه، عشق و هیجان است در بستر داستان هیجانانگیز دنبال کردن گردبادها
چند جوان اهل اوکلاهاما، به شکار طوفان میروند. کیت میخواهد نتیجهی تئوریات جدید خود را به بوتهی آزمایش بگذارد تا بتواند با فرستادن مادهی سدیم پلیاکریلات به میان گردبار، باعث متلاشی شدن و توقف آن بشود. کیت میخواهد به درد مردمش بخورد. همه چیز مهیاست، یک طوفان مناسب و بیدردسر برای آزمایش و روحیهی خوب تیمی. اما طوفان از آن چیزی که فکرش را میکردند بسیار سهمگینتر و مهلکتر است و یک آزمایش ساده، به فاجعهای تمام عیار تبدیل میشود و از یک تیم پنج نفره، سه نفر آن به همراه معشوق کیت، جان خود را از دست میدهند. همین صحنه تُن تمام فیلم را تعیین میکند، محیط اوکلاهاما و طبیعت وحشی آن، جوانان ماجراجویی که به خاطر یک مصیبت، باید بار گناه را به دوش بکشند و از علاقهی خود چشمپوشی کنند. برای خواندن نقد فیلم Twisters در ادامه با ویجیاتو همراه باشید.
پنج سال بعد است و کیت به نیویورک نقل مکان کرده تا هم واقعه را فراموش کند و از طبیعت وحشی اوکلاها، به فضای کاملاً شهری نیویورک بیاید. به جای این که در دل طوفان باشد، به پشت میز کامپیوتر برود. اما طبیعت از چیزی که برای شما تدارک دیده صرف نظر نمیکند، برای همین دوست نجاتیافتهی کیت را به سراغ او میفرستد تا با پیشنهاد کاری دوباره، او را به اوکلاها برگرداند، این بار با تکنولوژیهای جدیدتر و قویتر. اما ترومای فاجعهی پنج سال پیش، سنگینتر از آن است که کیت با وجود علاقهاش، مایل به بازگشت باشد. مردم همچنان به خاطر همین طوفانها مکان زندگیشان را از دست میدهند یا میمیرند، کیت چگونه میتواند با این موضوع کنار بیاید؟
اوکلاهاما موفق میشود کیتش را پس بگیرد. اما حالا شرایط عوض شده. در کنار تیم کیت، گروهی دیگر با رهبری یوتیوبر معروف تایلر اونز ملقب به رامکنندهی طوفان، از آرکانزاس آمده و آنها هم به دنبال گردبادها هستند تا اخبار دسته اول از طوفانها و نمایشهای آن را نصیب خود کند. حالا دیگر تمام عوامل معرفی شدهاند و فیلم آمادهی روی دور افتادن است.
ساختار فیلم این گونه است: سکانس ابتدایی فیلم، محیط و طبیعت وحشی که با آن سر و کار دارید را معرفی میکند و نشان میدهد پس از فاجعه، شخصیتها و روحیه و ذهنیت آنها دستخوش چه تغییری شده است. سپس سکانسهای ماجراجویی فیلم آغاز میشود که در پی آن، با تعقیب و گریزی هیجان انگیز بین ماشینهای اونز و تیم تحقیقاتی و رقابت بین دو تیم طرف هستیم. پس از این سکانس و فروکش کردن هیجان، نوبت به معرفی بیشتر و بیشتر شخصیتها و شناخت آنها از یکدیگر میرسد. کش ندادن سکانسها و قطع کردن آنها در همان جایی که باید، فیلم را از ریتم نمیاندازد و باعث میشود صحنههای هیجانی فیلم به اندازهی عمق و درون شخصیتها جذاب باشد.
حالا درونمایههای فیلم چیست؟ ظاهریترین چیز فیلم، طبیعت اوکلاهامست و چگونه این طبیعت تعیین کنندهی اول و آخر ماجراست، چه مصیبتهای فیلم و چه تأثیراتی که روی ذهنیت و روحیهی شخصیتهایش میگذارد. در واقع اگر بهتر نگاه کنیم دشمن اصلی فیلم، اوکلاهاماست، اما نه دشمنی شرور و آگاه، دشمنی که ناآگاهانه شرارتش را در گردبادهایش بروز میدهد و باید توسط فرزندان آگاهش، یعنی همان شخصیتهای شجاع و دانشمندان اهل اوکلاهاما، رام شود.
اوکلاهاما یعنی آهنگهای فیلم باید کانتری و جنوبی باشند. اوکلاها یعنی شخصیت مرد فیلم، مرد عمل باشد و شخصیت زن فیلم، با شجاعتهایش مرد را تحت تأثیر قرار دهد. اوکلاهاما یعنی کلاه و چکمه و رفتن به دل اکشن و در دل طوفان، نه که در نیویورک کیت با کت و شلوار در پشت کامپیوتر به پیشبینی گردبادها بپردازد. اگر ماشینهای فیلم را با اسبها عوض کنیم و کمی تغییر در داستان به وجود بیاوریم، در واقع با یک وسترن مدرن مواجهیم که شباهتهای زیادی به وسترنهای متأخر دههی 60 و 70 آمریکا دارد.
فیلم تلاش میکند با دو ابزار، روایتش را پیش ببرد. اولین ابزار، گروه علمی و تحقیقاتی است که توسط آن، مخاطب با مسائل علمی گردبادها و خطرات آن و در واقع جنبهی فکت ماجرا آشنا میشود. از آن جا که چنین روایتی به تنهایی میتوانست باعث کسل شدن مخاطب شود، ابزار دوم یعنی تیم یوتیوبر تایلر اوانز وارد کار میشود و هیجان، بدجنسی، شور و نشاط را وارد فیلم میکند، صحنههایی مثل ترکاندن مواد منفجره در وسط گردباد.
مسیر فیلم به سمتی میرود که این دو گروه با هم ترکیب و هماهنگ شوند، چون بدون مسائل علمی تیم اول و بدون هیجان و جنون غریزی گروه دوم، نمیشود به هدف رسید. در خلال ترکیب این دو گروه با هم، ما با درون شخصیتها و گذشتهی آنها بهتر آشنا میشویم و شبیه کلیشههای سینمایی، شخصیتها آن چیزی نیستند که در ابتدا به نظر میرسیدند. مهمترین و پراختلافترین شخصیتهای دو گروه کیت و تایلر هستند، که باز هم شبیه به کلیشههای سینمایی، دقیقاً این دو نفر هستند که عاشق هم میشوند.
فیلم به خوبی رابطهی بین کیت و تایلر را رشد و شکل میدهد به طوری که در هیچ جای آن احساس شتابزدگی یا غیرطبیعی بودن نمیکنید. کیت به شخصی نیاز دارد که بتواند او را از شر بار گناه آزمایش غلط و از دست دادن دوستانش راحت کند، و برای رستگاری نزد چه چیزی بهتر و کارآمدتر از عشق میتوان رفت؟ تایلر هم به کسی نیاز دارد که بتواند به شجاعت و شور و هیجان او بار معنایی بخشد. به جای اینکه دنبال بینندههای یوتوبی باشد، اعمالش سودی شگرف در زندگی مردم داشته باشد و این جاست که کیت میتواند به او کمک کند.
اما مشکل این جاست که ما زودتر از چیزی که باید، نتیجهی رابطهی کیت و تایلر را میفهمیم. در جایی از فیلم، انگار با یک مثلث عشقی طرف هستیم که نتیجهی نهایی آن مشخص نیست. در همان اواسط متوجه میشویم کیت به تایلر تعلق دارد. این موضوع به خودی خود مشکلی ندارد، اما از آن جا سکانسهای اکشن و تعقیب و گریز فیلم به موازات خود مسائل عاشقانه و ارتباط بین شخصیتها را هم پیش میبرد، با مشخص شدن این رابطه در اواسط فیلم، سکانس آخر که قرار بود مهمترین سکانس فیلم باشد، حوصله سربر میشود. دیگر در خلال صحنههای اکشن فیلم انتظار شکوفا شدن و پرده برداشته شدن از چیزی نداریم، فقط طوفان است و خرابکاری که مدت زمان زیاد آن، باعث میشود حواس مخاطب از صفحهی نمایش پرت شود.
Twisters فیلمنامهی بسیار خوبی دارد. اگر شرح ابتدایی داستان را برای کسی تعریف کنیم، شاید فکر کند با فیلم هیجانی متعارف طرف است که فقط از طوفانها برای ایجاد و انتقال هیجان استفاده کرده است. اما فیلمنامه زوایای زیادی دارد و تقریباً به شکل مناسبی به هر کدام از آنها میپردازد. نشان دادن حرفهی تعقیب گردباد چه از نظر علمی و چه از منظر تفریحی، از تخریبها و فجایعی که این گردبادها به محیط و زندگی مردم وارد میکنند، از شکست و احساس گناه و رستگاری از طریق عشق، از فساد پلیسها و املاکداران محلی تا تعریف کردن یک قصهی متعارف هیجانانگیز.
فیلم Twisters دنبالهی مستقل بر فیلم اولیهی Twister در سال 1996 است و با توجه به پایان فیلم، احتمالاً باید انتظار ادامهی آن را هم داشته باشیم. قبل از این که کارگردانی فیلم به لی ایزاک چانگ سپرده شود، قرار بود فیلم داستان، شخصیتها و دستاندرکاران دیگری داشته باشد. لی ایزاک چانگ میگوید تجربهاش در Lucasfilm و کارگردانی یکی از اپیزودهای The Mandalorian و همچنین بزرگ شدن در یک منطقه گردبادخیز، به قبول و پیشبرد این پروژه بسیار کمک کرده است. باید بگویم چانگ توانسته از پس این کار به خوبی بر بیاد.
فیلم از جلوههای ویژهی خوبی بهرهمند است که از پس انتقال هیجان و نشان دادن خطرات گردبادها برمیآید. به غیر از یک صحنهی عجیب که شخصیتی از ناکجا برای نجات دادن سر میرسد، نکتهی عجیب و غیرمنطقی نداریم. فیلم از بازیگران زیادی بهره میبرد که نقش هیچکدام از آنها بیهوده نیست با این که جای کار بیشتری داشتند، اما پیشبرد داستان بیشتر بر عهدهی تایلر، کیت و خاوی است. شخصیت پیچیدهای برای نقش خاوی و تایلر نوشته نشده برای همین بازیگران کار سختی در ایفای نقش ندارند. اما این موضوع برای کیت پیچیدهتر است و باید حالاتی همچون احساس گناه، شوق و کنجاوی، ناامیدی، گریه و عصبانیت، عشق و رستگاری را به نمایش بکشد که دیزی ادگار جونز به خوبی از پس آن برآمده و میتواند جز آثار موفق در کارنامهی حرفهایش به شمار رود.
در Twisters نباید دنبال چیز عجیب و غریبی باشید. فیلم داستان سرراست و هیجانانگیز دنبال کردن طوفانهاست و همین هم خاصترین چیز در مورد فیلم است. بقیهی المانهای آن، بارها و بارها در فیلمهای سینمایی دیگر تکرار شده اما این نقطه ضعف فیلم به شمار نمیرود و صرفاً فیلم خوب دیگری به آن لیست عظیم اضافه شده است. چه با خانواده و چه تنها، Twisters میتواند برای دو ساعت سرگرمتان کند.
به هر حال، «Twisters» با ستارههای در حال ظهور هالیوود و صحنههای اکشن هیجان انگیز، جذابیت دو ساعته باکیفیت را به مردم ارائه میدهد. این فیلم سعی نمیکند چیزی بیش از یک فیلم پرفروش تابستانی درباره مبارزه انسان با نیروی مخرب طبیعت باشد. این یعنی فیلم به هیچ وجه دست به انقلابی در ژانر نمیزند، اما به خوبی با وظایف محول شده کنار میآید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.