ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

بررسی بازی The Casting of Frank Stone

بررسی بازی The Casting of Frank Stone

انتشار در ۳ مهر ۱۴۰۳ 50 درصد پیشنهاد کاربران
علیرضا طالقانی
نوشته شده توسط علیرضا طالقانی | ۳ مهر ۱۴۰۳ | ۲۲:۰۰
ناشر بازی: Behaviour Interactive مدت زمان بازی: 6 ساعت
سازنده بازی: سوپرمسیو گیمز کامل کردن بازی: 10 ساعت
علیرضا طالقانی
علیرضا طالقانی

منتشر‌ شده در 3 ماه قبل
اشتراک گذاری:

بازی Dead By Daylight در طول هشت سالی که منتشر شده، همواره توانسته جزو برترین بازی‌های آنلاین و چند نفره در پلتفرم‌های مختلف باشد. همکاری‌های گسترده با فرنچایزهای سینما و دیگر عناوین دنیای ویدیو گیم، تنوع بازی را بالا برده و به محبوبیت آن میان مخاطبان مختلف افزوده است. به جرئت باید استودیوی Behaviour Interactive را بابت حفظ محتوای بازی در طول این چند سال تحسین کرد. ساخت یک بازی داستان‌محور در دنیای DBD یکی از ایده‌های جذابی بود که استودیوی سوپرمسیو گیمز ساخت آن را برعهده گرفت و نتیجه آن بازی The Casting of Frank Stone است؛ اما آیا این بازی توانسته یک تجربه غنی داستانی از این دنیا را به مخاطبانش ارائه دهد؟ با بررسی بازی از ویجیاتو همراه باشید.

بررسی بازی The Casting of Frank Stone
امتیاز متاکریتیک: 68 امتیاز
امتیاز دهید:
  • عالی
  • خوب
  • متوسط
  • خوب نیست!
  • ضعیف!
میانگین امتیاز کاربران 5
در دسترس برای:
4 تصویر
بیشتر
ناشر بازی: Behaviour Interactive
مدت زمان بازی:6 ساعت
سازنده بازی: سوپرمسیو گیمز
کامل کردن بازی:10 ساعت

بازی The Casting of Frank Stone نامه‌ای عاشقانه به طرفداران دنیای Dead by Daylight است. عنوانی که از رفرنس‌ها و ایستراگ‌ها بیشترین استفاده را می‌کند و تلاش دارد تا لور این جهان را گسترش دهد. شاید مخاطب ناآشنا با فضای بازی DBD نتواند بسیاری از این اشارات را متوجه شود اما باید به این موضوع هم اشاره کنم که فرانک استون یک داستان کاملا تازه از این دنیاست. به هر حال «کستینگ آو فرانک استون» اولویت اول خودش را به بازیکنان DBD می‌دهد و در قدم دوم برای مخاطب عام داستانی جنایی، ترسناک، ماورایی و نو روایت می‌کند. 

داستان بازی در سه بازه زمانی مختلف روایت می‌شود و افتتاحیه، بازیکن را به سال 1964 می‌برد. جایی که مامور پلیسی به نام سم گرین، مسئول پرونده گم شدن یک نوزاد شده و راهش به کارخانه Cedar Steel Mill کشیده شده است. سم متوجه می‌شود که فردی به نام فرانک استون که به عنوان یک مکانیک در این کارخانه استخدام شده بود، به دزدیدن و سلاخی کردن انسان‌ها در این کارخانه متروکه مشغول است و باید جلوی او گرفته شود. بازی به مانند آثار پیشین سوپرمسیو گیمز (بازی‌های Until Dawn و The Quarry) به تصمیماتی که بازیکن در موقعیت‌های حساس می‌گیرد وابسته است و داستان بر اساس تصمیمات بازیکن در طول بازی پیش می‌رود.

پس از اتفاقی که در سال 1964 می‌افتد، بازیکن به سال 2024 برده می‌شود و هدایت کاراکتری به نام مدیسون (Madison) را برعهده می‌گیرد. دختری که پس از دست دادن مادرش، دچار مشکلات روحی زیادی شده تا اینکه دعوت‌نامه‌ای ناشناس به یک عمارت دریافت می‌کند و باید به آنجا سفر کند تا یک نوار فیلم را به صاحب عمارت تحویل دهد. مدیسون در طول این مسیر با دو فرد دیگر به نام استن و لیندا همراه می‌شود و آن‌ها هم به مانند خودش برای تحویل یک نوار فیلم به آنجا دعوت شده‌اند. فیلمی به نام Murder Mill که داستانش بی‌ارتباط با ماجرای فرانک استون نیست. 

داستان کاراکتر لیندا به یک بازه زمانی دیگر هم مرتبط می‌شود، سال 1980؛ جایی که او به همراه دو دوستش کریس و جیمی مشغول ساخت فیلم در همان کارخانه Cedar Steel Mill بودند و از داستان فرانک استون برداشتی متفاوت داشتند.

وجود سه داستان در سه بازه زمانی مختلف که یک نقطه تلاقی و هدف مشترک دارند، بسیار جذاب و شنیدنی کار شده است. آن نقطه تلاقی در این سه داستان، کاراکتر آگستین لیبر (Augustine Lieber) است؛ زنی مرموز که ارتباطاتی با شخص فرانک استون و موجودیت دنیای DBD (همان Entity معروف بازی آنلاین که باعث ایجاد آشوب در دنیا شده) دارد و نقش مرموزی را ایفا می‌کند. 

بازیکن در طول داستان تقریبا کنترل اکثر کاراکترهای بازی را برعهده می‌گیرد و تصمیمات تاثیرگذار بازی را اتخاذ می‌کند. اینکه در چه موقعیتی باید طرف کدام کاراکتر را گرفت و یا اینکه در یک موقعیت حساس چه تصمیمی باید گرفت، همگی به انتخاب‌های بازیکن وابسته است. اگرچه که در ساعات ابتدایی این انتخاب‌های تاثیرگذار بسیار کم هستند، چرا که داستان ریتم به شدت آهسته‌ای دارد و با گذشت تقریبا نیمی از داستان، تازه ریتم روایی بهتر می‌شود و تصمیمات تاثیرگذار اهمیت خودشان را بیشتر نشان می‌دهند. در طول بازی نواری وجود دارد که میزان احساسات یک کاراکتر به نقش‌های دیگر داستان را براساس تاثیرات انتخاب‌ها مشخص می‌کند و راستش را بگویم، اهمیت آن را با پایان اولین پلی‌تروی خودم متوجه نشدم. 

با این حال باید بگویم که قسمت‌های پایانی بازی فضایی اسلشر دارد و آن سبک و سیاق کشتار DBD در فرانک استون نیز نمایان می‌شود. در ساعات آخر میزان تصمیمات تاثیرگذار هم بالاتر می‌رود و یک تصمیم اشتباه باعث می‌شود تا یک کاراکتر به وحشیانه‌ترین شکل ممکن کشته شود. بازی خیلی دیر تصمیم می‌گیرد تا آن فضای خشونت‌بارش را عیان کند. اینکه بازی ایده‌های خوبی دارد اما از تنش و ترس هنگام حل برخی از معماها استفاده نمی‌کند و تمام این المان‌ها را فقط برای یک ساعت پایانی به کار می‌گیرد، ناامید کنندست. 

با توجه به سوابق استودیوی سوپرمسیو گیمز، انتظار داشتم تا این بازی هم از عناصر تعاملی زیادی بهره ببرد. اما همکاری این استودیو با Behaviour Games صرفا فقط به ارائه یک تجربه تماما داستانی از DBD ختم شده است. The Casting of Frank Stone همه چیز را کنار می‌زند تا فقط یک داستان جنایی با درون‌مایه ترسناک و ماورالطبیعه روایت کند. گیم‌پلی بازی بسیار ساده در نظر گرفته شده و بازیکن صرفا باید اشیا، کتاب‌ها و کاغذهای مهم داستانی را پیدا کند تا دست بازتری در انتخاب‌های داستانی داشته باشد. بخش زیادی از بازی به کات‌سین‌ها خلاصه می‌شود و گاهی این حس به شما منتقل می‌شود که انگار مشغول تماشای یک فیلم هستید تا تجربه‌ی یک بازی تعاملی. 

خوشبختانه داستان کشش این را دارد تا مخاطب را با خودش همراه کند و ضعف خلاقیت در گیم‌پلی را پوشش دهد. گیم‌پلی بازی حتی نسبت به آثار پیشین سوپرمسیو یعنی The Quarry هم یک عقب‌گرد است و واقعا هیچ نکته جدید و تازه‌ای در آن دیده نمی‌شود. تازه اگر بخواهیم آن را با اولین ساخته تعاملی استودیو یعنی Until Dawn مقایسه کنیم، نبود یک المان خلاقانه جدید بیشتر احساس می‌شود. حتی طراحی پازل‌ها هم بیش از حد ساده و پایه‌ای است و در طول بازی، فقط یک پازل است که طراحی درگیرکننده‌ای دارد. با این حال برخی از لحظات بازی برای طرفداران DBD فوق‌العاده است. به طور مثال در یکی از مراحل، بازی کاملا همان فضا و الگوی بازی آنلاین را اجرا می‌کند و بازیکن وظیفه دارد تا با درست کردن یک ژنراتور از فرانک استون در امان بماند و دیدن ساختار بازی آنلاین در یک بازی داستانی بسیار جذاب کار شده است.

همچنین شماتیک انتخابی هم وجود دارد که مسیر تاثیرگذاری شما در طول داستان را نشان می‌دهد. بازی 16 اندینگ متفاوت هم دارد و می‌توانم بگویم اگر با تعامل بسیار پایین با گیم‌پلی کنار بیایید، می‌توانید حداقل دوبار بازی را تجربه کنید تا با پیگیری روندهای متفاوت، اتفاقات مختلفی در طول داستان رقم بزنید. اما باز هم بگویم، میزان تعامل گیم‌پلی در کمترین حالت ممکن قرار دارد و مشخصا هر بازیکنی نمی‌تواند به راحتی با بازی ارتباط بگیرد.  سوپرمسیو گیمز از همان فرمول همیشگی خودش که در «آنتیل داون» خلق کرد استفاده می‌کند و تنها از امضای «دد بای دی‌لایت» استفاده می‌کند تا کمی فضای متفاوت خلق کند. اما کلیت همانی است که در آثار گذشته این استودیو هم دیدیم.

گرافیک و جلوه‌های بصری بازی زیبا کار شده و با محیط‌های جذابی طرف هستیم. فضای کارخانه متروکه سنگین است و هر لحظه انتظار دارید که با یک اتفاق هیجان‌انگیز روبرو شویم. در اینجا باید اشاره کنم که کارگردانی صدای بازی هم خوب در آمده و توانسته اتمسفر بازی را بر مخاطب غالب کند. تنوع محیطی هم با توجه به متنوع بودن بازه‌های زمانی داستانی، بالا رفته و طراحی کاراکترها هم جذاب است. البته موردی که در این بخش وجود دارد، موشن کپچر بسیار خوب برخی کاراکترها و در آن سمت اجرای ضعیف‌ بازیگرها است. به طور مثال کاراکتر مدیسون هرگز نمی‌تواند به اندازه لیندا و گرین به دل مخاطب بنشیند و حتی صداپیشگی و موشن کپچر اون هم به اندازه دیگر بازیگران قوی نیست. البته که در مجموع باید بگویم که هر کدام از کاراکترها توانستند خودشان را از دیگری مستقل کنند. 

اما به لحاظ فنی حرف‌های زیادی برای گفتن وجود دارد. من بازی را روی کنسول PS5 همراه با آپدیت‌های اولیه تجربه کردم. بازی با انواع و اقسام مشکلات فنی دست و پنجه نرم می‌کند و حتی احساس می‌کنم که اثر طی فشار زمانی ناشر منتشر شده است. هیچ مود اجرایی روی کنسول نسل نهمی وجود ندارد و هیچ حق انتخابی در خصوص مود پرفورمنس یا کوالیتی داده نمی‌شود. بازی با فریم‌ریت 30 اجرا می‌شود و زمانی که چنین اتفاقی می‌افتد، انتظار دارید تا بازی به لحاظ بصری در بهترین حالت قرار داشته باشد اما بافت‌ها و تکسچرها دیر لود می‌شوند. 

از دیگر مشکلات بازی می‌توان به Input-Lag اشاره کرد؛ مشکلی بزرگ آن هم در عنوانی که در بخش گیم‌پلی وابستگی زیادی به المان QTE دارد و این مشکل تاثیر مستقیم در روند بازی دارد. از طرفی یکی دیگر از مشکلات جدی بازی بخش ترنزیشن کات‌سین‌ها به یکدیگر است و مدام با قطعی و سیاهی صفحه مواجه می‌شود. مشکلات بدیهی که می‌توانست در اولین آپدیت‌های بازی رفع شود و تا به الان خبری از رفع هیچ کدام از آن‌ها نیست. 

در اینجا لازم است اشاره کنم که رفرنس‌ها به بازی DBD بسیار زیاد است. در طول بازی عروسک‌های قاتلان اورجینال بازی مثل The Wraith و The Hillbilly نیز در بازی وجود دارد و اگر فردی در طول هشت سال انتشار بازی Dead By Daylight همراه بوده باشد، قطعا می‌تواند از ایستراگ‌ها و رفرنس‌ها آگاه شود و از آن‌ها لذت ببرد.

بازی The Casting of Frank Stone بیش از اینکه یک بازی تعاملی باشد، یک بازی تماما داستانی‌ست. به حدی داستانی که حتی روی جزئیات گیم‌پلی هم تمرکز نمی‌شود و هیچ تلاشی برای ایجاد خلاقیت صورت نگرفته است. گویا که سوپرمسیو گیمز فقط وظیفه ساخت یک یک بازی داستانی را برعهده گرفته تا نبود یک داستان جامع در بازی «دد بای دی‌لایت» را جبران کند. داستان بازی جذاب است و گیم‌پلی در ساده‌ترین حالت ممکن قرار داده شده و نه چالش خاصی دارد نه خلاقیت بزرگی. بازی در این زمینه شکست خورده است و فقط و فقط یک داستان دارد و با همان می‌خواهد مخاطب را مجذوب خودش کند. داستانی که قطعا برای طرفداران DBD جذاب است اما شاید برای مخاطب عام چندان به یادماندنی نباشد.

بررسی این بازی با توجه به کد ارسالی ناشر (Behaviour Interactive) برای ویجیاتو روی کنسول PS5 انجام شده است.

می‌خرمش...

آیا Dead By Daylight را دوست دارید و در طول این چند سال از تجربه بازی و کلیت آن لذت بردید؟ تجربه The Casting of Frank Stone می‌تواند یک تجربه جذاب برای شما باشد. اگر طرفدار این بازی آنلاین نیستید باید بگویم که داستان همچنان کشش این را دارد تا توجهتان را جلب کند و تا حدودی راضی نگهتان دارد.

نمی‌خرمش...

این بازی تمام مشکلات عناوین قبلی استودیوی سوپرمسیو گیمز را دارد و حتی در برخی بخش‌ها ضعیف‌تر هم عمل می‌کند. بازی یک تجربه بیش از حد ساده و بدون پیچیدگی بازی‌های تعاملی است و فقط با داستانش می‌خواهد بازیکن را جذب کند.

70
امتیاز ویجیاتو

بازی فرانک استون تلاش دارد تا خلاء بخش داستانی در بازی‌های Dead By Daylight را جبران کند و لور داستانی این بازی را گسترش دهد. اما مشکلات همیشگی بازی‌های سوپرمسیو گیمز یقه این بازی را هم می‌گیرد و در کل فقط داستان است که می‌تواند مخاطب را مجذوب خودش نگه دارد. با اینکه هیچ ایده خلاقانه‌ای در بازی دیده نمی‌شود اما بازی همچنان اندک پتانسیلی برای جلب رضایت مخاطب دارد.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی