نقد فیلم Elevation – ماشینهای آدمکش
اونها مارو نمیخورن فقط میکشنمون!
فیلم Elevation محصول سال ۲۰۲۴، یک اثر اکشن و پسا آخرالزمانی به کارگردانی جرج نلفی (George Nolfi) و نویسندگی مشترک جان گلن (John Glenn)، جیکوب رومن (Jacob Roman) و کنی رایان (Kenny Ryan) است. در این فیلم آنتونی مکی (Anthony Mackie) به عنوان ویل، مورینا باکارین (Morena Baccarin) در نقش نینا، مدی هاسون(Maddie Hasson) به عنوان کیتی و چندی دیگر ایفای نقش میکنند.
داستان فیلم سه سال بعد از حمله هیولاهایی ناشناخته را روایت میکند. این موجودات نمیتوانند در ارتفاعات بالا حضور پیدا کنند به همین دلیل مردم بر نقاط مرتفع زمین زیست میکنند. این موجودات، هیولاهایی با شمایل حیوانی هستند که سریعتر، قویتر و با پوستینی غیرقابل نفوذ خودنمایی میکنند؛ یعنی چیزی مانند هیولاهای فرنچایز «یک مکان ساکت».
چالشهای مشابه در این ژانر
یکی از چالشهای بزرگ در فیلمهای ژانر آخرالزمانی، ارائه گرههای داستانی تازه و متمایز است. در Elevation، گرهافکنیهای داستان مانند تمام شدن کپسول اکسیژن یا کمبود غذا، بهشدت ساده و کلیشهای به نظر میرسند. این نوع مشکلات بهخودیخود در ژانر آخرالزمانی طبیعی هستند، اما زمانی تاثیرگذار خواهند بود که با زاویهای خلاقانه یا منحصر به فرد روایت شوند. متاسفانه، فیلم این فرصت را از دست میدهد و به بازنمایی سادهای از نیازهای ابتدایی انسان در شرایط بحرانی اکتفا میکند. Elevation در مقایسه با دیگر آثار مشابه این ژانر، مثل The Road یا A Quiet Place تا حدودی شبیه به سیر داستانی آنها پیش رفته است.
در The Road، کمبود غذا و نیازهای ابتدایی بهعنوان گره اصلی داستان مطرح میشوند، اما پیچیدگی روانی شخصیتها و روابط انسانی باعث میشود که این مشکلات عمیقتر و ملموستر حس شوند. بهطور مشابه، در A Quiet Place، نیاز به بقا (مثلاً سکوت مطلق برای زنده ماندن) به شکل خلاقانهای با تهدیدات بیهمتای داستان ترکیب شده است. این در حالی است که در Elevation، تم کمبود اکسیژن یا غذا بهصورت مستقیم و بیپیچیدگی ارائه میشود، بدون اینکه تلاش کند این بحرانها را به سطحی عمیقتر از یک مشکل ساده فیزیکی ارتقا دهد.
مشکل دیگر این است که فیلم نمیتواند مسائل ابتدایی را در چهارچوب خاص دنیای خود جا بیندازد. در حالی که یک فیلم آخرالزمانی باید با قوانین و ویژگیهای منحصر به فرد دنیای خود شناخته شود، در Elevation این اتفاق نمیافتد. برای مثال، کمبود اکسیژن یا غذا میتوانست با جزئیات خاصی از محیط آخرالزمانی فیلم، مثلا تعامل با هیولاها یا تأثیر شرایط خاص اقلیمی، درآمیخته شود تا از یک سطح ساده به یک چالش واقعی تبدیل شود. در نتیجه، Elevation در ارائه گرهافکنیهای داستانی، تنها به بازنمایی کلیشهای نیازهای اولیه بسنده کرده و خلاقیتی که مخاطب از یک فیلم مدرن آخرالزمانی انتظار دارد را ارائه نمیدهد.
لوپ هیجان
نقاط قوت این فیلم کم است اما یکی از آنها در Elevation توانایی فیلم در انتقال استرس و اضطراب به مخاطب است، بهویژه در سکانسهای گریز. این لحظات، با بهرهگیری از ترکیب موسیقی متن، حرکات دوربین و طراحی صدای نسبتا خوب، حس تعقیب و گریز را زنده و ملموس میکنند. دوربینهای لرزان و زاویههای نزدیک به شخصیتها، حس خفگی و ناتوانی در فرار را تقویت میکنند و مخاطب را دقیقا در جایگاه شخصیتهای اصلی قرار میدهند. طراحی صدا نیز در ایجاد این حس نقش مهمی ایفا میکند. صدای پای هیولاها، نفسنفس زدن شخصیتها و سکوتهای ناگهانی، فضا را پرتنش میکنند و باعث میشوند مخاطب دائماً در انتظار وقوع یک خطر ناگهانی باشد.
این تکنیکها، در لحظاتی که شخصیتها در حال فرار هستند، ضربان قلب مخاطب را همزمان با آنها بالا میبرد. با این وجود در مقایسه با آثار مشابه در این ژانر، مثل A Quiet Place یا Bird Box، میتوان گفت که این دو فیلم در این بخش عملکرد بهتری داشتند. برای مثال، در A Quiet Place، سکوت مطلق بهعنوان ابزاری برای انتقال استرس استفاده میشود، اما در Elevation، صدای سریع و ناگهانی محیط و خشونت تعقیب، تاثیر کمتری میگذارد. همچنین، فیلم در لحظات گریز، فضای بسته و تاریک را بهگونهای استفاده میکند که مخاطب همزمان با شخصیتها، حس وحشت از گرفتار شدن را تجربه کند.
با این حال، نکتهای که میتوان به آن اشاره کرد این است که این اضطراب و استرس در سکانسهای گریز، گاهی بدون پیشزمینه یا پرداخت مناسب ظاهر میشود. در بهترین آثار ژانر، مانند The Road یا A Quiet Place، تعقیب و گریزها بهشدت وابسته به عمق داستان و شخصیتپردازی هستند، اما در Elevation، گاهی حس میشود این لحظات تنها برای ایجاد هیجان فوری طراحی شدهاند، بدون اینکه در خدمت گسترش روایت کلی باشند. در مجموع، Elevation در القای اضطراب و هیجان در لحظات گریز موفق است، اما برای آنکه این احساسات عمیقتر و تأثیرگذارتر شوند، میتوانست از پیشزمینههای احساسی و داستانی قویتری بهره ببرد.
یکی از مشکلات ساختاری Elevation، تکرار بیش از حد لوپ اضطراب و آرامش در روایت است. این چرخه تکرار شونده، به این شکل عمل میکند که شخصیتها در موقعیت خطرناکی قرار میگیرند (معمولا در ارتفاع پایین)، تنش و استرس به اوج میرسد، به سختی خود را به پناهگاه یا ارتفاع بالا میرسانند و سپس دوباره چرخه از ابتدا شروع میشود. این الگوی ثابت، اگرچه در ابتدا تأثیرگذار است، اما بهمرور زمان خسته کننده میشود و باعث میشود اضطراب و هیجان جایگاه خود را در ذهن مخاطب از دست بدهد. در ژانر آخرالزمانی، تنش باید بهصورت تصاعدی رشد کند و هر مرحله از داستان باید چالشی جدید و متفاوت را به شخصیتها تحمیل کند.
در حالی که در Elevation، لوپ تکراری این چرخه باعث میشود مخاطب به ریتم داستان عادت کند و دیگر غافلگیر یا شگفتزده نشود. این تکرار، حس یکنواختی را تقویت میکند و از تأثیرگذاری صحنههای استرسزا میکاهد. در مقایسه، فیلمهایی مثل Gravity یا The Revenant، که بهنوعی از الگوی نجات مداوم استفاده میکنند، توانستهاند با تنوع در چالشها و افزودن پیچیدگیهای جدید به این الگو، مخاطب را درگیر نگه دارند. برای مثال، در Gravity، هر بار که شخصیت اصلی از یک بحران جان سالم به در میبرد، بلافاصله با بحرانی کاملاً متفاوت و پیشبینیناپذیر روبهرو میشود. اما در Elevation، چالشها (مانند کمبود اکسیژن، حمله هیولاها، یا رسیدن به ارتفاع بالا) به یک الگوی یکنواخت تقلیل مییابند و هیچ خلاقیتی در نحوه ارائه آنها وجود ندارد.
این تکرار نه تنها به روایت آسیب میزند، بلکه رشد شخصیتها را نیز متوقف میکند. یکی از جذابیتهای ژانر بقا، تغییر و تحول شخصیتها در مواجهه با بحرانها است. اما وقتی بحرانها یکسان و قابل پیشبینی باشند، شخصیتها فرصت یادگیری، تطبیق یا نشان دادن واکنشهای متنوع را پیدا نمیکنند. به طور خلاصه، این لوپ تکرار شونده در Elevation، اضطراب و استرسی که در سکانسهای گریز به خوبی ایجاد شده را بیاثر میکند و بهجای خلق یک روایت پویا، داستان را به یک ریتم یکنواخت و غیر چالشبرانگیز تقلیل میدهد. برای تقویت فیلم، لازم بود این چرخه با چالشهای جدید یا پیچشهای داستانی متنوعتر شکسته شود.
قهر و آشتیهای سطحی
یکی از مشکلات بارز در روایت Elevation، ضعف در پرداخت روابط میان شخصیتها است، بهویژه رابطه بین کیتی و نینا. تنفر اولیه آنها بدون هیچ پیشزمینه یا انگیزه مشخصی معرفی میشود و در ادامه، نزدیکی و همدلی آنها نیز بدون دلیل قانع کنندهای شکل میگیرد. این عدم عمق در رابطه، باورپذیری را از شخصیتها سلب میکند و باعث میشود مخاطب نتواند با تغییرات رفتاری آنها همذاتپنداری کند. برای اینکه تنش یا نزدیکی میان شخصیتها موثر باشد، نیاز است که دلایل روشن و قانع کنندهای برای احساسات آنها ارائه شود.
در فیلمهای موفق این ژانر، مثل The Road یا Children of Men، تضادها و تنشهای اولیه میان شخصیتها معمولا ریشه در تجربیات گذشته، باورهای متفاوت، یا فشار موقعیت آخرالزمانی دارد. همین تضادها به مرور و با پیشرفت داستان و مواجهه با چالشهای مشترک به حل و رشد منجر میشود. اما در Elevation، به نظر میرسد که رابطه کیتی و نینا صرفا ابزاری برای پیش بردن داستان است و فاقد هرگونه جزئیات یا پیشینهای است که این تغییرات را توضیح دهد.
این مشکل از دو جنبه به فیلم ضربه میزند. اول اینکه رشد رابطهای که باید نقطه قوت داستان باشد، سطحی و غیرواقعی به نظر میرسد و مخاطب را از نظر احساسی درگیر نمیکند. دوم، این ضعف باعث میشود هرگونه پیام احتمالی فیلم در مورد اهمیت همکاری، اعتماد، یا تغییرات انسانی تحت فشار شرایط بحرانی، بیاثر شود. اگر قرار بود رابطه آنها به محور احساسی فیلم تبدیل شود، لازم بود که دلیل تنفر اولیهشان بهتر توضیح داده شود مثلا تضاد در فلسفه بقا یا اختلاف در تصمیمگیریهای اخلاقی.
همچنین، نزدیک شدن آنها میتوانست نتیجه یک لحظه پرتنش و حیاتی باشد که در آن، شخصیتها مجبور شوند روی ضعفها و سوتفاهمهای خود غلبه کنند. در مجموع، رابطه کیتی و نینا به دلیل نبود پیشزمینه کافی و تحول منطقی، نهتنها غیرقابل باور است، بلکه باعث میشود بار احساسی فیلم کاهش یابد و نتواند به سطح فیلمهای برجسته ژانر آخرالزمانی برسد. این مشکل نشان میدهد که نویسندگان نتوانستهاند از فرصتهای داستانی برای ایجاد عمق در شخصیتها و روابطشان به خوبی استفاده کنند.
آزمایشگاه تخریبناپذیر
یکی از اشتباهات قابلتوجه در Elevation عدم هماهنگی بصری و روایی در دنیای آخرالزمانی فیلم است، بهویژه در مورد آزمایشگاه نینا. در حالی که فیلم نشان میدهد که تمام محیطهای دیگر به ویرانههایی غبارگرفته و غیرقابل سکونت تبدیل شدهاند، آزمایشگاه نینا به شکلی غیرمنطقی دست نخورده و کاملا سالم باقی مانده است. این تضاد، باورپذیری دنیای فیلم را بهشدت کاهش میدهد و باعث میشود مخاطب نتواند خود را بهطور کامل در دنیای فیلم غرق کند. یکی از اصول کلیدی در ژانر آخرالزمانی، خلق دنیایی منسجم و قابل باور است.
محیطها، جزئیات و فضای کلی فیلم باید بهگونهای باشند که حس نابودی و بینظمی را به شکلی یکپارچه منتقل کنند. در اینجا، آزمایشگاه نینا به شکلی مصنوعی از این قاعده مستثنی شده است. نه تنها ظاهرا هیچ تاثیری از فاجعه آخرالزمانی نپذیرفته، بلکه کاملا مجهز و تمیز باقی مانده است. این تناقض، حس واقعگرایی داستان را مختل میکند و این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که چرا این مکان خاص باید از تاثیرات ویرانگر محیط مصون بماند.
برای مقایسه، در فیلمهایی مانند I Am Legend یا The Last of Us، هر لوکیشن با دقت طراحی شده تا حس نابودی همه جانبه را منتقل کند، حتی اگر مکانهای امنی وجود داشته باشد، این امنیت نسبی نیز با چالشهایی همراه است که باورپذیری آن را تقویت میکند. اما در Elevation، آزمایشگاه نینا بدون هیچ توضیحی بهعنوان یک استثنای بیدلیل نمایش داده میشود که این عدم تطابق با دیگر محیطها باعث میشود مخاطب احساس کند کارگردان توجه کافی به جزییات دنیای داستانی نداشته است. این مشکل میتوانست با ارائه توضیحی کوچک، مانند استفاده از فناوریهای پیشرفته برای ایزوله کردن آزمایشگاه یا موقعیت جغرافیایی خاص آن، قابل رفع باشد.
حتی نشان دادن مشکلات یا فرسایش جزئی در آزمایشگاه میتوانست به تقویت حس باورپذیری کمک کند و آن را در راستای فضای کلی داستان قرار دهد. در مجموع، سالم ماندن غیرمنطقی آزمایشگاه نینا یک ضعف کارگردانی و طراحی دنیای فیلم است که به انسجام روایت لطمه میزند. این مسئله نشان دهنده عدم توجه کافی به جزییات و منطق در ساخت دنیای آخرالزمانی فیلم است، که در نتیجه آن، مخاطب احساس میکند برخی عناصر صرفا برای راحتی روایت انتخاب شدهاند، نه بر اساس منطق داستانی یا فضاسازی.
سوالات بیپاسخ
در انتهای Elevation، وقتی که مشخص میشود هیولاها نه موجودات زنده بلکه ماشینهای برنامهریزی شده هستند، این تغییر غیرمنتظره در ماهیت تهدید، بهشدت توجه مخاطب را جلب میکند. اما یکی از بزرگترین مشکلات فیلم در این بخش، ناتوانی در پاسخ دادن به سوالات مهم و ایجاد یک منطق برای این موجودات است. این عدم توضیح و درک روشن از هیولاها به کاهش عمق داستان و کاهش تاثیر این پیچش ناگهانی کمک میکند. اولین مسئلهای که در اینجا مطرح میشود، فقدان پاسخ به این سوال است که «چه کسی این ماشینها را ساخته است؟»
در دنیای آخرالزمانی فیلم، که تحت تاثیر بحرانهای انسانی قرار دارد، این سوال کاملا منطقی است که بدانیم چه نهادی یا گروهی مسئول طراحی این هیولاها بوده و چه انگیزه یا اهدافی پشت این فناوری وجود دارد. آیا این ماشینها بهعنوان سلاح ساخته شدهاند؟ یا هدف دیگری در پس این برنامهریزی وجود دارد؟ در Elevation هیچکدام از این سوالات پاسخ داده نمیشود و این عدم شفافیت به نوعی حفره بزرگ در داستان تبدیل میشود.
در بسیاری از فیلمهای ژانر علمی تخیلی یا آخرالزمانی، توضیح دادن ماهیت تهدید و منبع آن، نقش بسیار مهمی در تقویت داستان دارد. برای مثال، در The Terminator، هدف پشت ساخت ماشینها (کشتن انسانها و پیشگیری از آیندهای خاص) بهطور واضح و قابلدرک برای مخاطب بیان میشود. یا در Ex Machina، توضیح داده میشود که چرا و چگونه انسانها به ساخت رباتها و هوش مصنوعی پرداختهاند و چه خطرات اخلاقی و فلسفی از این اقدام ناشی میشود. اما در Elevation، با معرفی این موجودات بهعنوان ماشینهای برنامهریزی شده، فیلم هیچ تلاشی برای پاسخ دادن به این سوالات انجام نمیدهد و این موضوع را بهسادگی رها میکند.
عدم پاسخ به این سوالات، علاوه بر کاهش عمق داستان، باعث میشود که این پیچش در روایت به نظر برسد که تنها به عنوان یک ابزار برای پیشبردن داستان استفاده شده و نه بهعنوان عنصری که معنای واقعی و منطقی در دنیای فیلم داشته باشد. اینگونه پیچشها در نهایت به بیاعتباری داستان منجر میشوند، چرا که مخاطب احساس میکند فیلمساز بدون در نظر گرفتن ابعاد مختلف این تهدید، تنها به آن تکیه کرده تا تنش ایجاد کند و از آن بهعنوان یک ابزار بدون در نظر گرفتن پیامدهای منطقی استفاده کرده است.
در نهایت، این مشکل یکی دیگر از نشانههای ضعف در نوشتار و کارگردانی فیلم است. معرفی تهدیدات جدید باید با پرداخت درست و منطقی همراه باشد، تا نه تنها جلوهای خاص به داستان ببخشد، بلکه عمق و انگیزههای پنهان پشت آن تهدیدات نیز برای مخاطب روشن شود. در غیر این صورت، همانطور که در Elevation شاهد هستیم، این پیچشها تنها به یک تغییر سطحی در روایت تبدیل میشوند که تاثیر عاطفی و ذهنی واقعی روی مخاطب نخواهد گذاشت.
یکی دیگر از آثار کسل کننده پسا آخرالزمانی هالیوود؛ یک فیلم اکشن پر جنب و جوش، اما نسبتاً مشتق شده و متوسط با شخصیتهای سطحی. به نظر میرسد کارگردان سعی میکند بیننده را بترساند و تنش ایجاد کند، اما خوب نتیجه نمیدهد، زیرا به دلیل عدم توسعه شخصیتها و سرعت سریع روایت، شما به سادگی وقت ندارید نگران آنها باشید.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.