
معرفی سریال Adolescence | پدیده این روزهای نتفلیکس
«نوجوانی» داستانی شوکهکننده از بریتانیا

مینیسریال بریتانیایی «Adolescence» از نتفلیکس، این روزها به موضوع داغی تبدیل شده است. گسترش سریع این سریال در پلتفرم استریمینگ، موفقیت جهانی «Baby Reindeer» (بچه گوزن) در سال گذشته را به یاد میآورد. به نظر میرسد این اثر نیز داستان موفقیت مشابهی را تجربه کند.
نکات سریع:
- در حال تبدیل شدن به یک پدیده نتفلیکس: شروع قدرتمند با ۲۴ میلیون بازدید در روزهای اول
- این مینیسریال بریتانیایی درباره قتل یک دختر ۱۳ ساله است که بر اساس یک پرونده واقعی ساخته نشده، اما از واقعیت الهام گرفته است.
- هر چهار قسمت به صورت تکنما (بدون کات یا قطع) و با مهارت فیلمبرداری شدهاند.
- استفان گراهام، یکی از خالقان سریال، نقش پدر دانشآموز مظنون را بازی میکند.
در حالی که بیشتر برنامههای تلویزیونی این روزها تکراری و بیمعنا به نظر میرسند، این مجموعه محدود درباره پسر جوانی که به قتل همکلاسیاش متهم شده است، کاملاً برعکس است و ارزش تماشا دارد. سریال Adolescence یا همان «نوجوانی» یک درام جنایی درباره تأثیرات مردسالاری (Manosphere) تکاندهنده است.
در واقع این روزها به جای فیلم علمیتخیلی ۳۰۰ میلیون دلاری «The Electric State» با بازی میلی بابی براون و کریس پرت، همه از مینیسریال غافلگیرکننده نتفلیکس به نام «Adolescence» ساخته استفان گراهام و جک تورن صحبت میکنند. این سریال با ۲۴.۳ میلیون بازدید و کسب رتبه اول در ۷۱ کشور، حتی پدیده سریالی سال گذشته، «Baby Reindeer»، را تحتالشعاع قرار داده است. داستان این سریال حول محور یک پسر ۱۳ ساله است که به قتل همکلاسیاش متهم شده است.
در پدیدههای غافلگیرکننده نتفلیکس مانند «Baby Reindeer»، «Dear Child» و حالا «Adolescence»، پرداختن به موضوعاتی مانند خشونت، سوءاستفاده، جنایت و موضوعات خشونت جنسی، که از عناصر کلاسیک ژانر True-Crime هستند، مشهود است. اما آنچه «Adolescence» را متمایز میکند، فرم آن است: هر چهار قسمت این مینیسریال به صورت تکنما و بدون قطع، در زمان واقعی روایت میشوند.

هر قسمت یک ساعته از «نوجوانی»، مجموعه درام محدود جدید نتفلیکس درباره پسر جوانی که به قتل همکلاسیاش متهم شده است، به طور کامل در یک برداشت فیلمبرداری شده و در زمان واقعی اتفاق میافتد. در این مجموعه، نوجوانان و بزرگسالانی که درگیر کشف جرم هستند، حقایق عمیقتر و ناراحتکنندهتری درباره اینکه چگونه جامعه مدرن افراد را به سمت خشونت سوق میدهد، آشکار میکنند. نتیجه هولناک این مجموعه توجه شما را به شیوهای جلب میکند که برنامههای سرگرمکننده و قابل چشمپوشی «تلویزیونی» تقریباً آن را رها کردهاند.
نکته سریال فرم اثر بخش بدون کات آن است؛ تکنماها معمولاً حالتی نمایشی و خودنمایانه دارند، زیرا میخواهند مهارت فیلمسازان را به رخ بکشند. اما در «Adolescence»، این تکنیک بهطور کاملاً طبیعی با موقعیتهای پرتنش داستان ترکیب شده است؛ مثلاً وقتی که پسر بچهای به نام جیمی (اوون کوپر) صبح زود توسط یک تیم ویژه از رختخواب بیرون کشیده شده و به ایستگاه پلیس برده میشود، یا وقتی که پلیسها برای جمعآوری شواهد در مدرسه، از یک موقعیت استرسزا به موقعیت دیگری میغلطند.
این مینیسریال که توسط شرکت Plan B Entertainment براد پیت نیز تهیه شده است، با روایت جنایتی هولناک علیه یک دختر ۱۳ ساله، بهطور ناخوشایندی جذاب، تنشآفرین و از نظر احساسی چالشبرانگیز است. این سریال دقیقاً روی نقطه حساسی از جامعه دست گذاشته است؛ موضوعاتی مانند منوسفیر (مردان مجردی که از زنان متنفرند)، مردانگی سمی، اندرو تیت و تأثیرات شبکههای اجتماعی.
در نهایت، «Adolescence» نه تنها بهدلیل فرم منحصربهفردش، بلکه بهخاطر پرداختن به مسائل اجتماعی عمیق و بحثبرانگیز، توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. این سریال نشان میدهد که چگونه رسانههای مدرن میتوانند بهطور همزمان سرگرمکننده و تأملبرانگیز باشند.

اما من به آن سنی رسیدهام که مردم از من میپرسند کی قصد دارم ازدواج کنم و بچهدار شوم. من با لبخند میگویم «هیچوقت»، اما به ندرت به دلایل پشت این تصمیم اشاره میکنم. حقیقت این است که من نگران چیزی هستم که ممکن است به همسر و فرزندانم منتقل کنم. نمیخواهم یک زندگی جدید را به این دنیای در حال فروپاشی وارد کنم، و شجاعت آن را ندارم که کودکی را به سرپرستی بگیرم و به او امید واهی بدهم که آیندهای روشن در انتظارش است.
بسیاری میگویند که زیاد فکر کردن به این موضوع فایدهای ندارد و همه باید با جریان زندگی پیش بروند. اما شاید من بیش از حد حساس هستم و از این که اینقدر بیتفاوت باشم و چنین ریسکهایی بکنم، بیزارم. برخی از این نگرانیهای من در مستند درام تکاندهندهای به نام «شب تاریک و سردتر از روز است» بازتاب یافته است، که بر روی گروهی از کودکان آلمانی تمرکز داشت که به دلیل رشد در دوران همهگیری کووید-۱۹، دچار افکار خودکشی شده بودند. بقیه این نگرانیها نیز در سریال «نوجوانی» (Adolescence) مورد بررسی قرار گرفته است.

سریال «نوجوانی» که تمام قسمتهای آن توسط فیلیپ بارانتینی کارگردانی شده است، حول محور خانواده میلر، ادی، ماندا، لیسا و جیمی میچرخد که زندگیشان زمانی زیر و رو میشود که جیمی به اتهام قتل توسط بازرس لوک و سرکارشناس میشا دستگیر میشود. با توجه به رفتار ادی، ماندا و لیسا، و نحوه برخورد جیمی در مواجهه با سوالات تند و تیز، به نظر میرسد که این یک پرونده اشتباه است. اما به محض این که ادی و جیمی، همراه با وکیلشان پل، وارد اتاق بازجویی با لوک و میشا میشوند، انتظارات ما بر هم میخورد و تصویر شروع به روشنتر شدن میکند.
هرچه این مینیسریال بیشتر و بیشتر به دلایل پشت جنایتی که ظاهراً توسط جیمی انجام شده است میپردازد، تأثیرات گسترده و عمیق یک فرهنگ خطرناک آشکار میشود. و زمانی که پرونده به اوج خود میرسد و خانواده میلر با حقیقت ویرانگر درباره تصورشان از زندگی خانوادگی مواجه میشوند، نیاز به بازنگری جمعی و تغییر کامل سیستم بیش از هر زمان دیگری احساس میشود.
هر چهار قسمت این مجموعه در نقاط مختلف پس از وقوع جرم اتفاق میافتد: یکی از قسمتها کل فرآیند دستگیری و بازداشت متهم جوان جیمی (اوون کوپر) در یک ایستگاه پلیس در یورکشایر را دنبال میکند، در حالی که قسمت دیگر دو کارآگاه مأمور این پرونده (اشلی والترز و فی مارسای) را دنبال میکند که دانشآموزان مختلف را در مدرسه محلی مورد بازجویی قرار میدهند و گاهی اوقات به گفتگوهای بین معلمان، دانشآموزان و والدین در حاشیه این رویداد سرک میکشند.

دوربین مانند یک شخصیت نامرئی (یا یک روح) همه چیز را مشاهده میکند؛ به چهرههای افراد نزدیک میشود در حالی که آنها با احساسات غیرقابل درک دست و پنجه نرم میکنند، یا در راهروهای مملو از پیچوخم یک مرکز بازداشت شناور میشود و سپس به شکلی برای نمای هوایی از کل شهر دور میشود.
این یک تکنیک است که باید تحسین شود. چگونه دوربین را از آن پنجره شکسته عبور دادند؟ چگونه هیچکس حتی یک خط را اشتباه نگفته است؟ همچنین به راحتی میتوان این موضوع را نادیده گرفت، زیرا بیننده در داستان غرق میشود و شاید فراموش میکند که اینها در اصل بازیگرانی هستند که یک نمایش چهار پردهای را اجرا میکنند.
در حالی که فیلمبرداری معمولی که به برداشتها و برشهای زیاد با سرعت دیوانهوار متکی است، میتواند بیننده را به حالت نیمههیپنوتیزم کسلکنندهای بکشاند، در مقابل برداشتهای طولانی افراطی «نوجوانی» کاملاً برعکس عمل میکند و توجه به هر جزئیات را از مخاطب خود طلب میکند. به بازیگران اجازه داده میشود تا مکث کنند، نفس بکشند، به شیوههای طبیعی روی دیالوگها تپق بزنند و اجازه دهند میکرواکسپرشنها (بیانهای ریز چهره) در حالی که دوربین بدون پلک زدن به دور آنها میچرخد، روی چهرهشان نمایان شود.

سریال «Adolescence» یکی از آن آثاری است که تماشای آن برای همه اجباری است. هر کسی، از کسی که تازه وارد نوجوانی شده است تا کسی که در آستانه پدربزرگ یا مادربزرگ شدن است، باید این مینیسریال ۴ قسمتی را به دو دلیل کاملاً متفاوت تماشا کند. برای کسانی که هرگز درباره مردسالاری و آن مردان شوم که با گسترش زنستیزی و نفرت میلیونها دلار به جیب میزنند، چیزی نشنیدهاند، این داستان تخیلی دریچهای مناسب به سوی شروران واقعی جامعه مدرن است. بله، این یک روایت تخیلی است، اما اگر شجاعت این را داشته باشید که بخش نظرات برنامههای مختلف شبکههای اجتماعی را مرور کنید، با سیل بیپایان زنستیزی مواجه خواهید شد که توسط کودکانی که حتی نمیدانند چگونه حساب و کتاب ساده انجام دهند، در اینترنت پخش میشود.
و به من اعتماد کنید: نادانی آن آرامشی که به دنبالش هستید را به شما نخواهد داد. مردسالاری وجود دارد، و به عنوان یک پدر، مادر، سرپرست یا پدربزرگ و مادربزرگ، اگر فکر میکنید که کودک خانواده شما به طور جادویی از تأثیرات مخرب آن در امان است، باید بیدار شوید و واقعیت را ببینید.
دلیل این که من میخواهم افرادی که ذهنشان هنوز در حال رشد است (کودکان، نوجوانان و جوانان) این سریال را تماشا کنند، کمی متفاوت از دلیلی است که میخواهم بزرگسالان آن را ببینند. با توجه به تجربه شخصی خودم، و با این خطر که ممکن است مانند یک پیرمرد به نظر برسم، احساس میکنم که تلاشی هماهنگ برای از بین بردن ترس از عواقب کارهای «جسورانه» یا «جنجالی» وجود دارد.

به نظر میرسد که جوانان نه تنها دیگر به سلامت روان خود اهمیت نمیدهند، بلکه به سلامت روان عزیزانشان نیز بیتفاوت شدهاند. آنها متقاعد شدهاند که دارای «انرژی شخصیت اصلی» هستند، در حالی که بقیه مانند شخصیتهای غیرقابل بازی (NPC) رفتار میکنند. بنابراین، به نوعی این درست است که با خشونت رفتار کنند و به درد جسمی یا روانی که به همنوعان خود وارد میکنند، اهمیتی ندهند.
و فکر میکنم که سازندگان این مینیسریال کار بیعیب و نقصی انجام دادهاند تا به چنین افرادی نشان دهند که چرا باید با همدلی زندگی کنند. آنها نشان میدهند که مردسالاران فعال مجازی هیچ اهمیتی نمیدهند که آیا شما از ارزشهای آنها پیروی کردهاید و به فمینیستها نشان دادهاید که رئیس واقعی کیست. آنها مسئول اشتباهات شما نخواهند بود. آنها به کسب درآمد از رنج و ناامنی کودکانی که در این دوران پرآشوب رشد میکنند، ادامه خواهند داد، در حالی که این کودکان به سمت آیندهای هرچه تاریکتر پیش میروند.
علاوه بر جنبههای ذکر شده، سریال «نوجوانی» در سطوح دیگری نیز عمل میکند. نویسندگان سرمایهداری، اشتباهات مقامات اجرای قانون، رفتار غیرمسئولانه معلمان در مؤسسات آموزشی و بیتفاوتی کلی جامعه نسبت به آیندهای که برای نسلهای بعد به جا میگذارند را بررسی میکنند تا نشان دهند چرا کودکان اینگونه رفتار میکنند. اگرچه داستان حول محور یک قتل میچرخد، اما آنها به جای این که آن را به یک معمای «چه کسی این کار را کرد؟» تبدیل کنند، با بررسی انگیزه، تعلیق و خودتحلیلی ایجاد میکنند، که حرکتی هوشمندانه است.
از آنجا که شما به دنبال سرنخها نیستید، ذهن شما درگیر مطالعه پیچیده شخصیتها میشود و واقعاً به این فکر میکند که کودکان امروز تحت تأثیر چه چیزی قرار گرفتهاند. غوطهوری در داستان تنها با سبک روایت بصری تکنما (one-take) افزایش یافته است. گراهام و بارانتینی قبلاً این کار را در «نقطه جوش» (Boiling Point) انجام دادهاند. بنابراین، تعجب نمیکنم که بارانتینی دوباره این کار را انجام داده است. من قبلاً درباره استفاده بیش از حد از ترفند تکنمای ساختگی شکایت کردهام، اما در این مینیسریال، اولاً این کار بهصورت بیعیب و نقص انجام شده است، و ثانیاً واقعاً به بیننده اجازه میدهد که در تنش و درام هر لحظه از هر قسمت غوطهور شود. تمام گروه سازنده شایسته تشویق فراوانی برای کارشان هستند.

بازیگران سریال «نوجوانی» بینقص هستند. استفان گراهام عالی است. اشلی والترز استوار و محکم است. اِرین دوهِرتی با مهارت آسیبپذیری و قدرت را به نمایش میگذارد. فی مارسِی عالی است. کریستین تِرِمارکو قلب شما را خواهد شکست. آمِلی پیس با وجود زمان محدودی که روی صفحه نمایش دارد، درخشان است. مارک استنلی، جو هارتلی، کِین دیویس، لوئیس پمبرتون، آمارِی باکوس، فاطیما بوجانگ و بقیه بازیگران نقشهای مکمل همگی فوقالعاده هستند.
اما باید به اُوِن کوپر برای بازی شیطانی و دلخراشش دست مریزاد بگویم. این بچه باعث شد که من در قضاوت خودم درباره مردم شک کنم. طیف بازی او در قسمت اول و سوم واقعاً حیرتانگیز است. با توجه به صفحه IMDb او، این اولین تجربه بازیگری اوست. چگونه کسی در اولین تجربه بازیگری خود چنین کاری میکند؟ من کودکانی از ستارهها و بازیگران امیدوارکننده را دیدهام که وارد این عرصه شدهاند و حتی به سطح کوپر نزدیک هم نیستند. و اینجا من هرگز اسم این بچه را نشنیده بودم، و نمیتوانم از تعریف کردن از او دست بردارم. کل این مینیسریال برخی از بهترین بازیهای سال تاکنون را در خود دارد؛ شکی در این نیست. با این حال، اُوِن کوپر یک سر و گردن از بقیه بالاتر است و سزاوار تمام تحسینهایی است که به سمت او سرازیر میشود.
سریال «نوجوانی» به عنوان یک درام جنایی روانشناختی معرفی و تبلیغ شده است، اما من فکر میکنم که در دسته وحشت قرار میگیرد، زیرا پس از تماشای آن تا مغز استخوان ترسیدهام. این مینیسریال کار قابل تحسینی در پرداختن به تهدید مردسالاری و تزریق کمی ترس به کودکانی که بدترین افراد را الگو قرار دادهاند، انجام داده است. اگرچه تنها به گستره و نفوذ برخی از مهمترین چهرههای این فرقه اشاره کرده، اما واقعیت بسیار بدتر است.
بدون این که اسمی ببرم، برخی از این افراد توسط سیاستمداران و افراد مشهور تأیید شدهاند. برخی از آنها به سیاستگذار تبدیل شدهاند. برخی از آنها آنقدر محبوب هستند که میتوانند کل شهرها را به حالت تعلیق درآورند. و تمام کارتهای تماس آنها به زنستیزی مرتبط است. نگاه کردن به همه اینها باعث میشود احساس درماندگی کنید، و به نظر میرسد که درخواست از مردم برای پیشرو بودن و بهتر عمل کردن بیفایده است.

دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
مینی سریال دفاع از جیکوب رو دیدم و بلافاصله اینقدر از این مینی سریال تعریف و تمجید کردن که اومدم اینو دیدم... یعنی هرکی با من این سریال رو دید گفت کی تموم میشه؟ اینکه کپی از دفاع از جیکوب بود بماند و اینکه اینقدر کش میدادن و رو اعصابمون بودن بماند! حالت روانشناختی داشت هیجان خاصی نداره و واقعا الکی بزرگش کردن به نظرم... اگه خیلی صبور هستید و تحملتون زیاده میتونید هر 40 دقیقه گفتگوی دو نفر رو تماشا کنید واستون خوبه (:
توی پایان اپیزود دوم ، وقتی موسیقی شروع میشه به پخش شدن ، موهام سیخ شدن . چقدر زیبا بود این مینی سریال .
اسپویلر :
وقتی که برای اولین بار پلیس به خونه حمله ور میشه و میرن توی اتاق جِی (پسر خانواده) سوراخ کاغذ دیواری و حالت دستی که روش قرار میگیره شکل چاقوعه و خیلی قشنگ اینکه پسر گناهکاره رو foreshadow میکنه .