نقد فیلم Marriage Story – جدایی چارلی از نیکول
«نوآ بامباک» کارگردانی است که در آثار خود توانسته روایاتی از احساسات انسانی را ارائه و آنها را با هارمونی دلنشینی کنار یکدیگر قرار دهد. داستانهایی که شادی و غم را با توازنی مثالزدنی نشان ...
ساختار روایی؛ ماهیت طبیعی زندگی
فیلم Marriage Story بر خلاف عنوانش داستان یک طلاق را روایت میکند. خلاصه داستان از این قرار است:
«چارلی» یک کارگردان تئاتر موفق در نیویورک به شمار میرود. «نیکول» نیز بازیگری را پیشه کرده و عمده شهرت خود را مدیون بازی در یک فیلم نوجوانانه درجه دوم است. چارلی و نیکول بعد از مدتی آشنایی و همکاری، با یکدیگر ازدواج کرده و به لسآنجلس نقل مکان میکنند. بعد از گذشت چندین سال، چارلی و نیکول تصمیم به طلاق از یکدیگر میگیرند؛ در حالی که یک پسر هشت ساله دارند. مراحل طلاق گرچه ابتدا ساده و دوستانه به نظر میرسد اما هردوی آنها را وارد شرایطی میکند که پیشبینی آن را نکرده بودند.
شروع Marriage Story بسیار خلاقانه است و بیننده را در جریان مسائل مختلفی میگذارد. در یک جلسه مشاوره هم از چارلی و هم نیکول خواسته میشود تا ویژگیهای جالب توجه یکدیگر را بنویسند و برای هم بخوانند. با اینکه نیکول از خواندن آن سر باز میزند، اما مخاطب متن هر دوی آنها (یا بخش زیادی از آن) را میشنود. این راه به بهترین نحو از چنین متنی برای آشنایی با خلقوخوی دو شخصیت اصلی و تکامل شخصیت آنها در نگاه بیننده استفاده میکند. همچنین، پرسپکتیو هر کدام از آنها نسبت به یکدیگر مشخص میشود. مهمترین مفهومی که این فیلم در دقایق ابتدایی معرفی میکند و تا انتهای فیلم آن را بسیار زیرکانه میپروراند، این است که دو شخصی که به هر گونهای از هم جدا میشوند، چه یک جدایی ساده باشد و چه طلاق، مدت زیادی یکدیگر و ویژگیهای همدیگر را دوست داشتهاند.
از همان آغاز، با مخاطب بهگونهای برخورد میشود که گویی او باید طرف خود را در جریان این طلاق مشخص کند. فیلمبرداری و تدوین نیز در لحظات معینی به کمک فیلمنامه میآیند و این مورد را برجستهتر میکنند. اما داستان در پرده ابتدایی بیشتر اینکه تعادل بین دو شخصیت اصلی حفظ کند، به سمت نیکول متمایل میشود و با دادن وقت زیادی به موضع او، بیننده را وادار میکند تا با او همذاتپنداری کرده و شرایط احساسی او را درک کند. موضوع دیگری که در این پردههای ابتدایی شاهد آن هستیم، اعمال و تصمیمات ریز و درشتی هستند که چارلی یا نیکول با نیتی خیر به سراغ آنها میروند و در ادامه، در جریان طلاق بر علیه آنها استفاده میشود. مانند موافقت چارلی با رفتن نیکول و پسرشان، «هنری»، به لسآنجلس که دشواریهای طلاق را چند برابر بیشتر میکند.
اولین رویارویی با «نورا» یا همان وکیل نیکول، با بازی فوقالعاده «لارا درن»، کاملا حسابشده پیش میرود و اعمال پیدرپی او برای ایجاد حس راحتی در نیکول (مانند آوردن چای و شیرینی و رفتار کلی وی)، به مخاطب نیز چنین حسی را القا میکنند. در نهایت شاهد صحبتهای تأثیرگذار نیکول با همان رفتار خاصش که در ابتدای فیلم توسط چارلی به آن اشاره شده بود، هستیم. در نهایت و طی قضاوت یکطرفه و ناقصمان که هدف فیلمنامه نیز بوده، چارلی را برای خیانت، درک نکردن نیکول و رو به افول بودن این رابطه ملامت میکنیم. این موضوع تا جایی ادامه مییابد که نامه طلاق به دست چارلی میرسد، او از وضعیت باخبر میشود و غافلگیری او از این ماجرا به تصویر کشیده میشود. سپس فرصت این را مییابیم که با برخورد او نسبت به تمام این وقایع آشنا شویم. با دنبال کردن اعمال چارلی و عدم استخدام «جی مروتا» که وکیلی بیشرم و البته گرانقیمت است، متوجه میشویم او رویکردی منصفانه به وضعیت دارد و همچنان هم سعی دارد دوستانه ماجرا را پیش ببرد. بنابراین، با گذشت زمان و دیدن اعمال و واکنشهای چارلی، کمتر او را مقصر میدانیم، با او نیز همذاتپنداری میکنیم و تعادل بین دو پرسپکتیو مجددا باز میگردد.
شاید بتوان برجستهترین ویژگی Marriage Story را دیالوگهایش دانست. این فیلم بسیار پردیالوگ است و این نکته ابدا برایش نقطه ضعفی بهحساب نمیآید؛ البته در ادامه به این موضوع خواهم پرداخت که فیلم بیش از حد نیاز به دیالوگها متکی نمیشود و به میزانسن و دیگر موارد نیز جایگاه درستی میبخشد. این عنوان به کمک دیالوگ، هم اطلاعات مفیدی را میدهد که در آینده توسط یک دیالوگ یا نکته ظریف مورد اشاره قرار میگیرند، هم کشمکشهای دراماتیک را شکل میدهد و هم شخصیتپردازی میکند و حالت روحی شخصیتهایش را آشکارا بروز میدهد. برای مثال، رابطه چارلی و وکیل اولش، یعنی «برت اسپیتز» را در نظر بگیرید. با استفاده از دیالوگهایی مسالمتآمیز مشخص میشود که این دو شخصیت درک مشترکی از طلاق دارند. سپس، هنگامی که در جلسه بین وکلا مشخص میشود به احتمال زیاد چارلی حضانت پسرش را از دست میدهد، شاهد مکالمه متفاوتی بین این دو شخصیت هستیم. اسپیتز همچنان آرام رفتار میکند، اما چارلی مشخصا کنترل خود را از دست داده. وقتی پیشنهاد گذشتن از حضانت فرزند داده میشود، او در دیالوگی بسیار پرمفهوم میگوید: «میخواهم پسرم بداند که برایش جنگیدم».
در نقاط معینی از داستان، شناخت خوب نیکول از چارلی مورد اشاره قرار میگیرد. برای مثال، در ابتدای فیلم و هنگامی که هر دوی آنها از تئاتر برمیگردند، نیکول چارلی را تشویق میکند تا نقدهایش را نسبت به اجرای خود بگوید و آن را با این دیالوگ همراه میکند که «اگر آن (نقدها) را الان به من نگویی، خوابت نمیبرد». یا در جلسه اول بین وکلا، هنگام سفارش غذا نیکول که چارلی را مستأصل میبیند، برای او هم سفارش میدهد. در انتهای فیلم از دیالوگهای تأثیرگذاری استفاده میشود تا تغییرات دو شخصیت اصلی بیشتر نمایان شوند. مثلا مکالمه بین دوست پسر جدید نیکول یا همان «کارتر» و چارلی در رابطه با نامزدی جایزه امی:
کارتر: نیکول نامزد جایزه امی شده.
چارلی: بازیگر فوقالعادیه.
نیکول: نه، برای کارگردانی. حالا میفهمم چرا انقدر ذهنت را مشغول کرده بود.
در Marriage Story، انسجام ارگانیک فیلم از تفاوت و تضاد عناصر درونی دو طرف داستان از یک سو، و تشابه و تکرار موتیفها از سوی دیگر حاصل میشود. در نگاه اول تفاوتها و تضادها بیشتر جلب توجه میکنند. بیش از هر چیز دیگر، غلبه رنگهای گرم (بیشتر زرد و سرخ)، گذشته را از زمان حال که رنگهای سرد بیشتری در آن جاری هستند (مانند آبی و خاکستری)، متمایز میکند که نشانهای از تغییرات درونی شخصیتها نیز هست. این مورد، به خصوص در خانه لسآنجلس چارلی بیشتر به چشم میآید. با گذشت زمان، تحرک و شاعرانگی صحنههای گذشته کم کم جای خود را به سکون و خشونت نهانی میدهند که بیشتر از طریق شخصیت چارلی نشان داده میشود. اما همچنان شاهد علاقه و برخورد زیبایی هستیم که دو شخصیت اصلی به هم دارند و در بیشتر مواقع تکرار میشود. هر چند، گاهی اوقات برای زمان کوتاهی این تشابهات کنار گذاشته میشوند تا شاهد تفاوت عظیمی باشیم و سپس مجددا با آنها مواجه شویم. نمونه این فرآیند طی صحنه حدودا ۱۰ دقیقهای مکالمه پرتنش چارلی با نیکول مشاهده میشود.
تغییراتی که در دو شخصیت چارلی و نیکول مشاهده میشوند، با توجه به روند آرام فیلم کاملا منطقی به نظر میرسند و از طرف دیگر، با توجه به شیوه ارائه آنها به مخاطب کاملا حس میشوند. در ابتدای فیلم، از زبان نیکول به این موضوع اشاره میشود که «چارلی هرگز بد و شرمآور لباس نمیپوشد که برای یک مرد بسیار سخت است». سپس، با گذشت زمان و جلو رفتن پروسه طلاق، متوجه تغییراتی در پوشش چارلی میشویم. او دیگر همانند قبل لباس نمیپوشد و تیپ متفاوتی پیدا کرده که گاهی حتی مسخره به نظر میرسد. این تنها یک نمونه از استفادههای درست این فیلم از روابط بین دیالوگها و بخشهای مختلف فیلم است.
این فیلم همچنین استفاده درستی از کمدی میکند و در لحظات مناسب، مواردی را به نمایش میگذارد که واقعا خندهدار هستند و به درک آن تضاد کمک میکنند. بازی فوقالعاده «جولی هگرتی» و «مریت ویور» نیز در خلق این صحنهها بسیار کمککننده بوده و با اینکه زمان زیادی به شخصیتهای آنها اختصاص داده نشده، از همان زمان کم، بهترین استفاده صورت گرفته است. آنها حتی کمک میکنند تا وابستگی نیکول به چارلی نیز نمایانتر شود. برای مثال، هنگامی که نیکول از کابینت چیزی برمیدارد، طبق عادت درب آن را باز میگذارد و این مادر خانواده است که درب را میبندد.
جایگاه هِنری در داستان نیز قابل تأمل است. او به عنوان یک واسطه بین چارلی و نیکول عمل میکند و و آنها را برای لحظاتی آرام، کنار هم قرار میدهد. قاببندی نیز بارها این مفهوم را به تصویر میکشد و او را در میان پدر و مادری آرامتر از حالت معمول، نشان میدهد. در برخی نقاط او با رفتارش، از نظر احساسی والدینش را تحت تأثیر قرار میدهد. هنری بهخصوص روی چارلی تأثیر منفی زیادی میگذارد و مدام به او یادآوری میکند که لسآنجلس از جهات مختلف، چه درسی و چه از نظر داشتن دوست، برای پسرش بهتر است. در این مواقع، بیننده نیز همانند چارلی، همزمان حس انزجار و عشق پدرانه را تجربه میکند.
میزانسن و فیلمبرداری؛ به تصویر کشیدن فاصلهای نامرئی
در Marriage Story شاهد تجربه زیباییشناسی سینما، فراتر از ابعاد متن و روایت هستیم. همانطور که اشاره شد، دیالوگها نقش پررنگی در فیلم دارند، اما همچنان هم شاهد جلوههای صامت پرمعنای زیادی هستیم (که به نمونهای از آن در اوایل مطلب اشاره شد). کشمکشهای آگاهانه و درگیریهای دراماتیک و انفجاری در فیلم وجود دارند، اما پرداختهای سینمایی خاصی نیز آنها را همراهی میکنند. به رنگ که پیشتر اشاره شد. حرکات دوربین، نورپردازی و میزانسن در صحنههای مختلف سخن میگویند و مفاهیمی را در دل خود جای میدهند. این موارد به نحوی یادآور طراحیها و میزانسنهای حسابشده و پراحساس «وودی آلن» در Annie Hall نیز هستند.
زاویه دوربین معمولا بهگونهای است که چارلی و نیکول را از نظر فیزیکی و احساسی در مقابل هم قرار دهد، اما عنصر مهمتری که آن را در این زمینه همراهی میکند، تدوین فوقالعاده اثر است. تدوین فیلم Marriage Story نو و خلاقانه است و برعکس آثار پیشینی که از بامباک دیدهایم، مخاطب را از نظر احساسی درون داستان قرار میدهد. «جنیفر لیم» وظیفه تدوین این عنوان را بر عهده داشته و بهخوبی توانسته معناهای مد نظر فیلمنامه را در این بخش پیاده کند. برای مثال، در همان صحنه ابتدایی و خواندن متنها شاهد کنار هم قرار گرفتن تصاویر به صورتی رؤیاگونه هستیم. در همان مجموعه تصاویر، هنگامی که سر چارلی به در کابینت برخورد میکند، سرعت تغییر تصاویر هم بیشتر میشود و دقیقا حس برخورد را القا میکند. در صحنهای دیگر، هنگام دعوای پرسروصدا و پرتنش بین وکلا، شاهد نماهای کلوزآپی هستیم که شرایط احساسی بد دو شخصیت اصلی را در مرکز توجه قرار میدهند.
این تغییرات سرعت در تدوین در بخشهای دیگر این عنوان نیز به چشم میآیند. قبل از دادن نامه احضاریه به چارلی، شاهد مکالمهای جالب و پرتنش بین اعضای خانواده نیکول هستیم. سرعت کاتها در این مکالمه افزایش پیدا میکند و فضا بستهتر به نظر میرسد. سپس با ورود چارلی به خانه، سرعت کاتها کاهش پیدا کرده و فضا نیز با تمرکز بر رنگ سفید محیط بازتر به نظر میرسد. این موضوع بیانگر این است که تنش از بین رفته، اما دیگر موضوعی برای صحبت کردن درباره آن پیدا نمیشود. یا در صحنهای دیگر، هنگامی که چارلی و نیکول مشغول بستن در هستند، در ثانیههای پایانی، تصویر مدام بین زاویه دید چارلی و نیکول تغییر میکند تا حس بدی که این جدایی به هر دوی آنها میدهد را به تصویر بکشد. نماهای ریاکشنی که خارج از قاعده استاندارد نمایش داده میشوند و فیدآوتی که هنگام امضای برگههای طلاق مورد استفاده قرار میگیرد نیز از جمله مواردی هستند که اثرگذاری احساسی فیلم را دوچندان کردهاند.
جمعبندی؛ سوگواری برای یک پایان
فیلم Marriage Story هدف واضحی دارد: بردن مخاطبش به تاریکترین نقاطی که دو طرف یک طلاق تجربه میکنند. در رسیدن به این هدف نیز موفق عمل میکند. ولی در کنار آن، با پیروی از نامش، داستانی عاشقانه از یک ازدواج را نیز تعریف میکند. داستانی که با وجود کمکاری کاملا واضح طرفین، همچنان هم دلمان نمیخواهد تمام شود و منتظر پیچشی در داستان هستیم که این زوج را کنار هم حفظ کند. اما روایت آن به طوری مثالزدنی و شاهکارگونه، این امید شما را تباه میسازد. بازی فوقالعاده بازیگران دو شخصیت اصلی، از جمله مواردی است که نباید از آن چشمپوشی کرد. Marriage Story مسائلی را مطرح میکند که فقط مربوط به پروسه جدایی و طلاق بین دو هنرمند در آمریکا نیستند، بلکه در همه جای جهان یافت میشوند و انسانیترین احساسات را برمیانگیزند.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
عالی بود خسته نباشی
ترکیبی از جدایی نادر از سیمین و فروشنده فرهادی بود ولی فیلمای فرهادی تعلیق بیشتری دارن و بازیها بهترن
نقدی خیلی خوب برای یه فیلم خیلی خوب. ممنون