ثبت بازخورد

لطفا میزان رضایت خود را از ویجیاتو انتخاب کنید.

1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
اصلا راضی نیستم
واقعا راضی‌ام
چطور میتوانیم تجربه بهتری برای شما بسازیم؟

نظر شما با موفقیت ثبت شد.

از اینکه ما را در توسعه بهتر و هدفمند‌تر ویجیاتو همراهی می‌کنید
از شما سپاسگزاریم.

مرگ در شب سال نوی میلادی - Banner

۵ مرگ دنیای کمیک‌ها که در شب سال نوی میلادی رخ دادند

»سالی که نکوست از بهارش پیداست»

محمدرضا صفری
نوشته شده توسط محمدرضا صفری تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۴۰۴ | ۱۹:۰۰

شب سال نوی با فرض امنیت پیش می‌رود. شبی که این باور وجود دارد آن چیزی که می‌خواهد رخ دهد بهتر از چیزی‌ست که پیش از آن رقم خورده است. در دنیای کمیک‌ها، این تصور یک هدف را پدید می‌آورد. هنگامی که یک داستان در هنگام شب سال نوی میلادی جریان پیدا می‌کند، تاریکی خیلی زود جان می‌گیرد. این ایده که یک آغاز تازه در واپسین لحظات از بین می‌رود یک سناریوی بی‌رحمانه را می‌آفریند. مرگ در کمیک‌ها در شب سال نوی میلادی تنها با المان شوک مخاطبان را به خود جذب نمی‌کنند، بلکه به گونه‌ای طراحی شده‌اند تا امید را از بین ببرند.

در طول زمان، شب سال نوی میلادی در دنیای کمیک‌ها تبدیل به یک سینگال روایی شده است. خوانندگان به این نتیجه رسیدند که اگر یک کمیک این شب را برای روایت خود برگزیند، اتفاقی بازگشت‌ناپذیر رخ خواهد داد. نیمه‌شب فقط یک مقطع زمانی نیست، یک خط داستانی‌ست که منتظر عبور کاراکترهاست. آتش‌بازی شروع می‌شود. سال تازه فرا می‌رسد. اما به جای نو شدن، چیزی از دست می‌رود که قابل جایگزینی نیست.

چیزی که در این جا اهمیت دارد، اثر یک مرگ در شب سال نوی میلادی‌ست. نیازی نیست که این مرگ دقیقا در نیمه‌شب رقم بخورد، بلکه خود دگرگونی سال باید روی آن اثر بگذارد. تفاوتی ندارد اگر این مرگ در هنگام جشن سال نو رخ می‌دهد یا کمی پس از آن. تا زمانی که در مفهوم پایان یک زندگی در مقطعی قرار بگیرد که باید چیز جدیدی آغاز شود، می‌توان به چشم یک مرگ در شب سال نوی میلادی به آن نگاه کرد.

برای همین هم این مرگ‌ها از یادها نمی‌روند. آن‌ها فقط پایان زندگی نیست. این مرگ‌ها باعث از بین رفتن فانتزی شروع دوباره می‌شوند. مرگ در شب سال نوی میلادی در کمیک‌ها تعجب‌آور نیست. این روند انتظارات را مسلح می‌کنند تا با استفاده از باور نو شدن، چیزی را سلب کنند.

کرن پیج

این لحظه عامدانه بی‌تکلف است. مرگ کرن پیج نه به شکل یک نمایش بلکه به مانند یک درماندگی به تصویر کشیده می‌شود. این فروریختن خاموش کسی‌ست که به این باور رسیده بود که سرانجام اجازه دارد تا شروعی دوباره داشته باشد. داستان Guardian Devil در نزدیکی آغاز سال نو جریان دارد. زمانی که پایان‌ها جای خود را به نو شدن‌ها می‌دهند. ولی در این مورد، زمین زیر پای شخصیت‌ها خالی می‌شود.

سال نوی میلادی به این اتفاق، فقدان را می‌افزاید. تصور بازآفرینی حس می‌شود ولی هیچ وقت به واقعیت نمی‌پیوندد. این مرگی نیست که باعث توقف جشن نیمه‌شب باشد. این مرگ دروغ زیر این جشن را افشا می‌کند. با این که تقویم نشان از آمرزش، بخشایش، لطف و بازنشانی دارد اما این داستان همه آن‌ها را محو می‌کند. این فقدان نه به خاطر وقوعش بلکه به دلیل چیزی که می‌بایست رقم می‌خورد و نخورد حس پایانی بودن را القا می‌کند.

چیزی که در این میان دگرگون می‌شود، چشم‌انداز احساسی دردویل است. مرگ کرن بیش از حس انتقام مایه از بین رفتن ایده شفافیت ذهنی بر اثر زجر کشیدن می‌شود. سال نو بدون هیچ توازن اخلاقی و هیچ درسی برای آموختن شروع شده است. این یک آغاز اجباری‌ست که با فقدان و احساس گناه بازگو می‌شود. برخی فقدان‌ها هنگام آتش‌بازی سر نمی‌رسند. صرفا اتفاق می‌افتند و هیچ چیز تغییری نمی‌کند.

مرگ کرن پیج در شماره ۵ کمیک Daredevil (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)
مرگ کرن پیج در شماره ۵ کمیک Daredevil (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)

کاپیتان مارول (مار-ول)

لحظه مرگ مار-ول با سکون تعریف می‌شود. این اتفاق در یک نبرد رخ نمی‌دهد، بلکه با پذیرشی خاموش رقم می‌خورد. در حالی که یک قهرمان به تخت خود محدود شده است، هستی فرای اتاق او جریان دارد. ماجرای The Death of Captain Marvel در آستانه سال نوی میلادی روایت می‌شود، وقتی که پایداری باید پاداش داده شود و زنده ماندن همچون یک پیروزی به نظر برسد. به جایش، سال نو می‌شود و هیچ چیزی نجات نمی‌یابد.

سال جدید اجتناب‌ناپذیری بدون یک منظره تماشایی را به تصویر می‌کشد. جشن‌ها دچار وقفه نمی‌شوند. هیچ خشونتی برای شوک به کار نمی‌رود. بی‌رحمی لحظه در تضادش است. در حالی که دنیا آماده می‌شود تا پیش رود، مار-ول جا می‌ماند. نو شدن همه جا در جریان است، به جز آن مکانی که بیش از هر زمان دیگر به آن نیاز است. سال نو نشانی از یک شروع جدید نیست. فقط تأیید می‌کند که برخی پایان‌ها همان گونه که برنامه‌ریزی شده است سر می‌رسند، بدون توجه به قهرمان بودن.

این مرگ زبان فقدان را در کمیک‌های ابرقهرمانی دگرگون می‌سازد. درگذشت مار-ول بازتعریفی از دلاوری‌ست که پیروزی را با پذیرش و ماندگاری را با غیبت جایگزین می‌کند. سال تازه با انتقام یا آشکارسازی همراه نیست، بلکه نشان می‌دهد هر قهرمانی به پرده دوم نمی‌رسد. این یک آغاز اجباری برای هستی پیرامون اوست، یک دنیا که بدون آسایش بازنشانی به حرکت خود ادامه می‌دهد.

مرگ مار-ول در کمیک The Death of Captain Marvel (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)
مرگ مار-ول در کمیک The Death of Captain Marvel (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)

سارا اسن گوردون

ماجرای جوکر در شماره ۷۴۱ کمیک Detective Comics نه به شکل یک لحظه بلکه به سان یک نمایش به تصویر کشیده می‌شود. گاتهام غرق آیین‌ها، آواها، رنگ‌ها و مراسم‌های سال نوی میلادی شده است و جوکر خودش را در مرکز همه آن‌ها قرار می‌دهد. این مرگی نیست که در سایه‌ها پنهان شود. این مرگ صحنه‌سازی و زمان‌بندی شده است و به شکل یک سرگرمی ارائه می‌شود. حتی پیش از رخ دادنش، شهر درون این قاب قرار می‌گیرد.

سال نو المان اجازه را به این مرگ می‌افزاید. جشن وضعیت دفاعی را کاهش می‌دهد؛ هم به شکل عینی و هم از دیدگاه روحیه. جوکر به طور غریزی متوجه آن است. نیمه‌شب فقط یک ضرب الاجل به شمار نمی‌آید. نیمه‌شب یک نشانه است. مرگ در تئاتر شب رخ می‌دهد تا اجرا و پیامد در هم بیامیزند. این که ماندگار خواهد بود یک نکته حاشیه‌ایست. این اجرا باور این که سال جدید نمایی از یک شروع دوباره است را به استهزا می‌کشد.

با این مرگ، به جای پیوستگی، لحن تغییر می‌یابد. گاتهام در حالی وارد سال آتی می‌شود که به یاد می‌آورد بزرگ‌ترین دشمنش نه تنها با آشوب، بلکه با زمان‌بندی پیش می‌رود. جوکر صرفا مختل امید نیست. او فروپاشی امید را طراحی می‌کند. آغاز اجباری پس از آن حول محور اندوه نمی‌چرخد، بلکه حاوی پریشانی‌ست. مرگ سارا اسن گوردون به دست جوکر نشان می‌دهد که نو شدن را می‌توان دزدید و دگرگونش ساخت.

مرگ سارا اسن گوردون در شماره ۷۴۱ کمیک Detective Comics (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)
مرگ سارا اسن گوردون در شماره ۷۴۱ کمیک Detective Comics (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)

جین دی‌ولف

این لحظه با بی‌اعتنایی خود سر می‌رسد. نیویورک درگیر ریتم سال نوی میلادی‌ست. خیابان‌ها پر از آدم‌ها با حواس‌هایی پرت است. این شهری‌ست که از همین حالا به فردا متمایل شده است، در حالی که جین دی‌ولف به دور از چشم مخاطبان و بدون هیچ هشدار یا مقدمه‌ای به قتل می‌رسد. آرامش پیش از این اتفاق نه مسالمت‌آمیز، بلکه سهل‌انگارانه است. دنیا تصور می‌کند که بی‌توجهی مشکلی را به وجود نخواهد آورد که بهای این باور از دست رفتن جان کسی است.

با رقم خوردن سال جدید، خواننده متوجه افشای اخلاقی ماجرا می‌شود. شب سال نوی میلادی زمانی‌ست که بر اساس ناآمادگی و مثبت‌اندیشی مشترک پیش می‌رود. همین باعث می‌شود تا حتی مرد عنکبوتی نیز آماده نباشد؛ چه فیزیکی و چه ذهنی. هیچ حائلی بین فقدان و پاسخ وجود ندارد. نیمه‌شب نمادی از نو شدن نیست، اجبار رویارویی‌ست تا پیتر پارکر سال خود را به جای عزم راسخ با خشم شروع کند.

پایه اخلاقی اسپایدرمن با این مرگ دگرگون می‌شود. مرگ جین دی‌ولف باعث شک او به عدالت و خویشتن‌داری‌ست تا به سمت خط قرمزی برود که هرگز نمی‌خواست از آن عبور کند. سالی که به دنبال این قتل سر می‌رسد به جای امید با تنش بازگو می‌شود. این یک آغاز اجباری‌ست که ایده‌آل‌ها تحت فشار به آزمایش کشیده می‌شود. این فقط از دست رفتن یک هم‌پیمان نیست، بلکه لحظه‌ایست که مرد عنکبوتی می‌فهمد حتی اصول خودش نیز نسبت به زمان‌بندی مصون نیستند.

مرگ جین دی‌ولف در شماره ۱۰۷ کمیک Peter Parker, The Spectacular Spider-Man (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)
مرگ جین دی‌ولف در شماره ۱۰۷ کمیک Peter Parker, The Spectacular Spider-Man (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)

رورشاک

با یک لحظه رک و عریان طرف هستید. خیلی دور از جشن‌ها، رورشاک در سکوت منجمد جنوبگان در حالی ایستاده است که دنیا به جای رو به رو شدن با حقیقت می‌خواهد با هدف بقا سال را نو کند. نیمه‌شب در مکان‌های دیگر با آتش‌بازی، تسکین و باور به این که جلوی فاجعه گرفته شده است سرمی‌رسد. در این جا، فقط انتظار یک تصمیم کشیده می‌شود.

سال تازه یک فرجام نهایی را رقم می‌زند. این مرگ نمی‌تواند در هر لحظه دیگری رخ دهد بدون این که معنایش را از دست دهد. سال باید نو شود تا دروغ گفته شود. رورشاک از ساکت بودن سر بازمی‌زند و زمان‌بندی باعث قطعیت این ناسازگاری می‌شود. نو شدن شرط‌بندی شده است و این شرط نبود اوست. تقویم قالب مرگ نیست. تقویم مرگ را می‌طلبد.

این همه چیز را زیر و رو می‌کند. مرگ رورشاک بهای صلح است. یک شروع اجباری برای دنیایی که تنها می‌تواند با حذف کردن مخالفت‌ها رو به جلو حرکت کند. سال جدید نه با امید بلکه با سازشی در پوشش پایداری آغاز می‌شود. هیچ غم پنهانی برای پردازش نیست. هیچ جبرانی وجود ندارد تا برایش تلاش شود. این جایگاه سال نو به عنوان اعدامی اخلاقی‌ست. آینده فقط زمانی در امنیت است که تصمیم گرفته شود چه کسی اجازه ندارد درونش وجود داشته باشد.

مرگ رورشاک در شماره ۱۲ کمیک Watchmen (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)
مرگ رورشاک در شماره ۱۲ کمیک Watchmen (برای دیدن اندازه کامل روی تصویر تپ/کلیک کنید)

سخن پایانی درباره مرگ‌های کمیک بوکی در شب سال نوی میلادی

در طول زمان و بین ناشران گوناگون، این دست مرگ‌ها جلوی آرامش خوانندگان را می‌گیرند. سال نوی میلادی زمینه یک تراژدی نیست اما ابزاری‌ست که معنای آشنای آن را تغییر می‌دهد. هر مرگ وقتی سر می‌رسد که روایت‌ها نمایی از نو شدن را به تصویر می‌کشند و به جایش بر پیامدها پافشاری می‌ورزند.

چیزی که این لحظات را به یکدیگر پیوند می‌زند، نه اندازه آن‌ها، بلکه زمان‌بندی‌شان است. این کاراکترها در هنگامی حذف شدند که قرار بود آینده باز شود. می‌توان امید را دید، تقریبا لمسش کرد و این قابل دیدن بودنش چیزی‌ست که باعث می‌شود حذف آن دردناک باشد. سال نو مرگ را به جای شوک به شکل یک تفریق به نمایش می‌کشد.

هیچ کدام از این مرگ‌ها پایان‌بندی ارائه نمی‌کنند. آن‌ها بیش‌تر از این که انتهای یک آرک باشند، مسیر خطوط داستانی را کج می‌کنند تا شخصیت‌ها (و در یک مورد، همه دنیا) را به آینده‌هایی بکشانند که انتخابش نکرده‌اند. سال نو هیچ چیزی را بهبود نمی‌دهد، بلکه درخواست سازگاری دارد.

برای همین هم این لحظات ماندگار هستند. سال نوی میلادی یک ابزار روایی نیرومند قلمداد می‌شود که نه فقط نشانی از زمان بلکه تصمیم‌گیرنده شیوه شروع آینده است و چه کسی اجازه دارد که با آن پیش برود.

دیدگاه‌ها و نظرات خود را بنویسید

مطالب پیشنهادی