نقد فیلم Richard Jewell – داستان قهرمانی که ناجوانمردانه متهم شد
ایستوود پیرمرد سالخورده اما بشاش هالیوود، گویی فعلا قصد بازنشستگی ندارد. او امسال هم مطابق برنامه، یعنی ساخت یک فیلم در سال، اثر شخصیت محور «Richard Jewell» را ساخته است. در ادامه برای نقد فیلم ...
ایستوود پیرمرد سالخورده اما بشاش هالیوود، گویی فعلا قصد بازنشستگی ندارد. او امسال هم مطابق برنامه، یعنی ساخت یک فیلم در سال، اثر شخصیت محور «Richard Jewell» را ساخته است. در ادامه برای نقد فیلم «Richard Jewell» با ویجیاتو همراه باشید.
بگذارید کمی با هم مرور کنیم، ایستوود مرد راستگرای سیاسی همان که در سه گانه «دلار» اثر سرجیو لئونه درخشید و با «نابخشوده» و «دختر میلیون دلاری» برنده اسکار شد، همان که در کارنامهاش آثار شاهکاری چون «فرار از آلکاتراز»، «پرچمهای پدران ما»، «گرن تورینو»، «مول» و دهها فیلم دیگر به چشم میخورد، همان که بیش از بیست بار نامزد جوایز اسکار و گلدن گلوب شد و در نهایت چهار بار جایزه اسکار و سه بار جایزه گلدن گلوب را فتح کرد. پس به جرات میتوان گفت کلینت ایستوود تکه جواهری از تاریخ سینمای دنیا است و آنقدر شخصیت مهمی هست که آدم، حتی در این سن و سال به تماشای آثار جدیدش بنشیند.
شاید شخصیت رچارد جول در ایران شناخته شده نباشد اما او یکی از مشهورترین آدمهای اجتماعی کشور آمریکا است. داستان زندگی جول آنقدر مستعد توجه و پرداختن هست که در نگاه اول میتوان گفت بیلی ری و ماری برنر نویسندگان فیلمنامه شاید کار آسانی برای پرداختن درباره شخصیت ریچاد جول داشتهاند اما همین ظرفیت بالای پرداختن به موضوع زندگی او، در نگاه به ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و واکاوی درونی شخصیت، قطعا چالشهای بزرگی برای فیلمنامهنویسان اثر به همراه داشته است.
ایستوود که علاقه بسیاری به ساخت فیلمهای شخصیت محور، آنهم با حضور بازیگران ستاره هالیوود دارد، پس از خواندن فیلمنامه «Richard Jewell» آنقدر نظرش درباره ساخت این فیلم جلب شده است که تصمیم میگیرد فیلم را اینبار بدون حضور سوپر استارهای معروف سینما بسازد. انتخاب ایستوود درعدم استفاده از ستارههای هالیوودی در فیلم، تصمیم بسیار درستی است. شخصیت ریچارد جول بر خلاف فیلم «جی. ادگار» (اولین رئیس FBI) یک شخصیت ساده، بیآلایش و یک انسان واقعی است. ایستوود نیز بدرستی و در گام اول، پایههای داستان فیلمش را در تصویر، همچون ریچارد، ساده، خودمانی و البته جذاب و گیرا طراحی میکند و این سادگی را تا انتها نگه میدارد و سعی میکند حتی در پرده انفجار بدون استفاده از تکنیک جلوههای ویژه سینمایی، سادهتر از آنچه که فکرش را بکنید داستانش را توصیف و واقعه را باورپذیر کند.
ریچارد جول با بازی پاول والتر هاوزر یک کارمند ساده دل، مهربان و بی غل و غش است که سودای مامور قانون شدن را در ذهن میپروراند. فیلم با معرفی تدریجی شخصیت او به شکلی عالی شروع میشود. ریچارد جول به جزئیات اطراف اهمیت میدهد، با پیدا کردن پوست شکلات در سطل آشغال رئیس، متوجه علاقه او به شکلات اسنیکرز میشود. او مهربان و دلسوز است، چند شکلات در کشوی رئیس خود میگذارد و سعی میکند به او نزدیک شود. و یا وقتی زن حاملهای را در میان جمعیت میبیند، سهمیه بطری آب خود را به او میدهد. شخصیت او با دقت بسیاری توسط ایستوود ساخته و پرداخته میشود.
شاید فقط یک سکانس برای نشان دادن قدرت شخصیت پردازی در فیلم کافی باشد، لحظهای که ریچارد جول در حال بازی کردن با دستگاه آرکید است و با تفنگی بر دستش سعی میکند به رویاهایش جامعه عمل بپوشد. او دوست دارد وارد FBI شود تا از مردم محافظت کند.
تاکید فیلم بر سختگیری ریچارد به عنوان مامور کالج هم باز در ادامه روند شخصیت سازی او طراحی میشود. ریچارد دوست دارد هرجا که هست امنیت کامل برقرار باشد. مخاطب همانطور که فیلمساز میخواهد، از همان ابتدا با شخصیت ریچارد همزاد پنداری میکند و او را از صمیم قلب دوست دارد.
اما همه چیز از سال 1996 و برگزاری بازیهای المپیک آتلانتا شروع میشود. ایستوود به درستی تصمیم میگیرد با نشان دادن فیلمهای ضبط شده و واقعی از آن المپیک و روشن شدن مشعل مسابقات توسط محمد علی کلی، تماشاگر را با حال، هوا و فضای آن سالهای آمریکا آشنا و نزدیک کند.
در خلال پر هیاهوی مراسم المپیک، ریچاد کوله پشتی حاوی بمب و مواد منفجره را در میان انبوهی از جمعیت حاضر پیدا میکند، او قهرمانانه جان صدها نفر را نجات میدهد. شخصیت اجتماعی ریچارد که تا قبل از این اتفاق به هیچ وجه جدی گرفته نمیشد، به یکباره در میان مردم و رسانهها، قهرمان و منجی کشور آمریکا میشود. ریچارد اما خبر ندارد که در پس این توجهها، سرنوشت دیگری در انتظار او است.
کمی بعد سر کله FBI برای ورود به موضوع پیدا میشود. تام شاو مامور FBI با بازی جانهَم که مسئول برقراری نظم و امنیت این مسابقات بود، تحت تاثیر این رویداد و عمل قهرمانانه ریچارد جول به شدت زیر سوال میرود.
نیمه اول فیلم با روایت و پرداخت درست از فصل انفجار با نمره عالی به پایان میرسد.
از نیمه دوم اما اثر سیر نزولی خود را شروع میکند. بدمن جدید با فیگور خبرنگار مجله وارد قصهای از دل واقعیت میشود. در مورد رابطه کتی اسکروگ با بازی اولیویا وایلد و تام شاو که شاید مهمترین رابطه فرصت طلبانه و ظالمانه است، هیچ اطلاعاتی در فیلم وجود ندارد.
حرکت، رفتار و بازی اولیویا وایلد فاقد هرگونه منطق لازم است. رفتار اُور اَکت، هیستیریک و جاهطلبانه او برای مطرح شدن و رسیدن به موفقیت کاری، آنهم به قیمت پا گذاشتن و رد شدن روی انسانیت و مظلومیت ریچارد جول در ابتدای فیلم را اگر در یک طرف قرار دهیم و چرخش موضع رفتاری و پشیمانی خلق الساعه و چند ثانیهای او در فیلم را در طرف دیگر این ترازو بسنجیم، هیچکدام تعادل و توازن تصویری مطلوب و مورد انتظار را ندارند و به کل اثر آسیب جدی زدهاند.
اما از همه مهمتر اینکه در ابتدای فیلم به نظر میرسد که شخصیت کتی اسکروگ عامدانه در حال ظلم است اما در پایان طوری وانمود شده است که او از بیگناهی ریچارد بیخبر بوده است، این ایراد و مشکل در حقیقت از دل فیلمنامه اثر نشات گرفته است.
نکته قابل توجه دیگر اینکه در اکثر تصاویری که ایستوود از ریچارد به تماشاگر ارائه میدهد، ما شخصیت او را بیشتر در لباس سفید Security میبینیم، شاید چیزی نزدیک به دو سوم فیلم و حتی بعد از فرو ریختن وجه قهرمانانه ریچارد و تبدیل شدنش به یک مظنون عملیات تروریستی.
هرچه فیلم به جلو میرود فشار روانی لحظه به لحظه روی ریچارد جول بیشتر میشود و پاول والتر هاوزر به خوبی این تغییر را در بازی عالی خود نشان میدهد و از پس آن بر آمده است. ریچارد برای فرار از تمام این اتهامات به سراغ وکیل خود یعنی واتسون برایانت با بازی سم راکول میرود. بازی سم راکول اما خیلی اغراق شده است و رفتار، دیالوگ و بازی او فاقد یکدستی است و گاهی آمیخته با شوخی و کمدی، احمقانه جلوه میکند و نمیتواند باورپذیر و القا کننده درونیات رابطه او با ریچارد در مقام یک وکیل، آنهم در این موقعیت حساس باشد.
ایستوود از آنجایی که در فیلم «Richard Jewell» در تمامی بخشها به میزان قابل توجهای به حالتها، فشار روانی و انزوای ریچارد به درستی میپردازد، برای ساختن درام بین شخصیتها با مشکل روبرو میشود و گاهی از پس آن برنمیآید. مثلا فیلم در نشان دادن رابطه ریچارد و مادرش بابی جول با بازی کتی بیتس که اتفاقا رابطه بسیار مهمی است و منطقا میبایست روی آن تاکید احساسی بسیاری میشد در چند آغوش گسسته خلاصه میشود و نمیتواند آنطور که باید حق مطلب را ادا کند. صحنه ورود FBI به خانه جول را به یاد بیاورید، مادر بی عاطفه و گاها پوچ تنها نگران آسیب نرسیدن به وسایل آشپزخانه است. در واقع کتی بیتس بجز سکانس مربوط به سخنرانی، هیچ کنش عاطفی باورپذیری ندارد و به نظر میرسد به مانند رباط به زور چند دیالوگ میگوید و حضوری بس خنثی دارد.
درنهایت فیلم «Richard Jewell» با آنکه از چند ایراد یاد شده به شدت ضربه خورده است اما باز هم فیلم سر پایی است که به طرز فوقالعادهای توسط کلینت ایستوود و آنهم در این سن و سال هدایت شده است، پس تجربه دیدن این اثر را به هیچ وجه از دست ندهید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
من از ابتدا نسبت به اتفاقات فیلم و نقش ریچارد جوول مطمئن نبودم و رفتار بقیه رو منطقی تر میدیدم بااینکه در مواجه با دستگاه دروغ سنج پیروز شد، اما بازهم طوری رفتارش رو دیدم که انگار یه جای کار میلنگه، و سکانسی که ریچارد از خودش دفاع میکنه و رفتار افبیآی و اون دایره روی شیشه فدرال رو اونطور نقد میکنه ..منتظر مچگیری پلیس بودن و سکانس نامه ای که شاو در سکانس پایانی پلیس آورد هم بازهم منتظر بازداشت او بودم ..شاید استوود با این فیلم قصد داشت بگه همه میتونیم اشتباه کنیم یک آدم با رفتار مشکوک و حماقتی ساختگی و عاشق پلیسها هم میتونه وجود داشته باشه و قضاوت کردن باید دست برداشت ...امیدوارم نقد منو دوست داشته باشید .نظرتون برام در اینستاگرام بفرستید. @vahid.1358a