نقد فیلم دوزیست – یک فیلمفارسی امروزی
برزو نیکنژاد برای بیشتر مردم با سریال دردسرهای عظیم نامی آشنا است و بیشتر با دنیای تلویزیون شناخته شده است تا جهان آثار سینماییاش. نیکنژاد در فیلم جدید خود با نام دوزیست با نیمنگاهی به ...
برزو نیکنژاد برای بیشتر مردم با سریال دردسرهای عظیم نامی آشنا است و بیشتر با دنیای تلویزیون شناخته شده است تا جهان آثار سینماییاش. نیکنژاد در فیلم جدید خود با نام دوزیست با نیمنگاهی به فیلمفارسی اثری ساخته که فیالواقع میتوان آن را نوعی فیلمفارسی مدرن نامید. دیدن این قبیل آثار معمولا برای عام مردم لذتبخش است ولی واقعیت اینست که آنها شبیه به جعبههای کادو پر زرق و برق تو خالی میمانند؛ دقیقا مانند کاری که نیکنژاد با ستارگانش برای فیلم انجام داده و آنها را تبدیل به روبانهای درخشان برای قصهاش کرده است.
سرقتی در یک عروسی انجام میشود و ما به خانهای بزرگ در پایین شهر میرویم که در آن پسری به نام عطا با پدرش زندگی میکند و دو تن از دوستان خود را نیز به خانه راه داده است. کلفتی که برای همسایهشان کار میکند، دلبستگی خاصی به این پسر دارد ولی عطا از این موضوع چیزی نمیداند. این کلفت دختری را به خانه عطا میآورد و ادعا میکند که دخترخالهاش است و از عطا میخواهد برای چند روزی مخفیانه او را در منزل خود نگه دارد. عطا این موضوع را میپذیرد و ماجراها با ورود این دختر به خانه شروع میشود.
فیلمساز دقیقا نمیداند میخواهد چه بگوید، او قصهای در خانهای قدیمی با شخصیتهای کهنه در سینما را در اختیار دارد و داستانش را پیش میبرد. بازیگران ستارهای همچون جواد عزتی، هادی حجازی فری، پژمان جمشیدی، سعید پورصمیمی، مانی حقیقی و ستاره پسیانی را در اختیار دارد و سعی کرده با گریمی متفاوت و نقش آفرینی متمایز آنها در فیلم (البته به جز جواد عزتی که یکی از بدترین بازیهایش را ارائه میکند) فیلمش را درخشان کند. این دو ویژگی البته که تا حدی جواب میدهد و میتوان ادعا کرد جملگی بازیگران توانستند فیلم را جلو ببرند. در واقع باید گفت اگر این تیم بازیگری پشت دوزیست قرار نمیگرفت، تحمل کردن داستان آبکی فیلم به جد غیرممکن بود
پژمان جمشیدی برای اولین بار تقریبا توانسته یک نقش جدی را درست از آب در بیاورد و تشخیص حجازی فر نیز بدون آشنایی با لحن صدایش برای عدهای کار سختی است. مانی حقیقی هم بالاخره آن کت و شلوار بورژوا را از تن در آورده و دیگر در هیبت یک آدم لاکچری ظاهر نشده و میتواند با حضور کوتاهش، لحظاتی درخشان را ثبت کند. اما گل سر بد فیلم به ستاره پسیانی برمیگردد که برای اولین بار نقش مهمی (شاید بتوان گفت نقش اول زن فیلم) را بر عهده گرفته و نشان داده که میتواند بسیار بهتر از اینها در سینما بدرخشد.
معرفی بازیگر جوانی به اسم «الهام اخوان» از پارتی بازیهای نیکنژاد بوده چرا که اخوان فعالیت جدی سینمایی خود را در عرصه سینما در سال ۹۵ با منشیگری صحنه در سریال پنجری شروع کرد. او نقش افسونگر یا زن اغواکننده فیلم را بر عهده دارد و متاسفانه انتخاب بسیار نامناسبی، چه از لحاظ چهره و چه از لحاظ بازیگری، برای چنین نقشی است. اخوان یکتنه بازی دیگر بازیگران را زیر سوال برده و در صحنههایی که حضور دارد بیشتر شبیه به یک روبات میماند تا یک بازیگر.
فردین فیلم که جواد عزتی نقشش را برعهده دارد، یک شخصیت همیشه عصبی است که معلوم نیست بابت چه موضوعی از زمین و زمان شاکی است. کمترین سکانسی در فیلم وجود دارد که عزتی آرام باشد و فیلمنامه کاراکتر او را تهی و تبدیل به یک لوطی مدرن امروزی کرده است.
صحبت از فیلمنامه شد و در همینجا باید گفت که دوزیست برخلاف ژست اسمگذاری خاصی که دارد و برخی دیالوگهای پرمفهومی که در آن گنجانده شده، یک طبل توخالی است. فیلمنامه با موضوع یک سرقت آغاز میشود و بعد به ماجراهای عاشقانه و درام زندگی دختر مهمان خانه میرسد و سپس کشمکشهای رفاقتی در آن دیده میشود و در نهایت دست یک مشت مریض جنسی در خانه را رو میکند و پایان بندی به شدت مضحکی را به نمایش میگذارد. فیلمنامه مانند یک پسربچه شیطان دائما در حال ورجه و وورجه است و به اینسو و آنسو میپرد و میخواهد به هر دکمهای که در کامپیوتر ژانرهای سینمایی میبیند، دست بزند. نیکنژاد آنقدر در این موضوعات مختلف میچرخد و در یکجا ثابت نمیماند که فیلمش کاملا بیهویت میشود و مانند یک کیف چرمدوزی شده از تکههای مختلف میماند که درون آن بوی بد و نامطبوع چرم هم به مشام میرسد. نیکنژاد در جایی که به طور جدی وارد مقوله سینمای اجتماعی میشود، خرابکاری میکند و زمانی که چاشنی طنز را به داستان اضافه میکند، بوی بد این خرابکاری را با اسپری طنز از بین میبرد. او از سینمای اجتماعی و شهری صرفا ژستش را یاد گرفته و نمیداند باید چه داستانی برای این موقعیتها خلق کند که کشش و گیرایی لازم را به همراه داشته باشد.
دوزیست ماحصل فیلمسازی است که در کوچ مدام از سینما به تلویزیون و بالعکس و از تلو تلو خوردن بین ژانرهای مختلف و سبک ها و گونه های مختلف در فیلمسازی، حالا به نوعی به یک گسستگی و آشفتگی فرمی و محتوایی رسیده است و قطعا اگر نیک نژاد تمام تمرکز و حواسش را در یک ژانر متمرکز می کرد، به پیشرفت و موفقیت های بیشتری در عرصه َی فیلمسازی دست می یافت.
فیلم دوزیست دلش میخواهد متفاوت باشد اما این تفاوت صرفا ظاهری است و در باطن همان آشی است که سالهای پیش از انقلاب در پرده سینما دیده میشد. دست نیکنژاد بسته بوده وگرنه احتمالا المانهای بیشتری از فیلمفارسی دوران گذشته را وارد فیلم میکرد اما در حال حاضر او به یک دستاورد مهم دست پیدا کرده و آن ساخت یک فیلمفارسی مدرن و امروزی با بازیگران نسل تازه سینما است که شاید سرآغاز ساخت فیلمهای اینچنینی در سینمای کشورمان باشد و این موضوع بعد از اکران عمومی و نحوه استقبال مردم در گیشه از دوزیست برمیگردد.
دوزیست داستان آدمهای خاکستری است، افرادی که مانند یک دوزیست نمیتوانند تنها در خشکی بمانند و گاهی باید زیرآبی بروند تا زندگیشان پیش برود. زیرآب زدنها و زیر آبی رفتنها در فیلم دوزیست، گاه با منطق همراه بوده و گاه صرفا برای جذابیت داستان و بدون دلیل خاصی صورت میگیرد که بیشتر شبیه یک توهین به تماشاگر میماند. فیلم دوزیست در جایی که قرار دارد درجا میزند و تکلیفش با خودش مشخص نیست اما چیزی که در این مشخص است اینست که با این جمع ستارگان، فیلم میتواند در نهایت گلیم خودش را از آب بیرون بکشد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.