معرفی کمیکهای The Walking Dead – بقا در برزخ مردگان
پا گذاشتن به دنیای کمیکهای The Walking Dead یعنی هم قدم شدن با معدود بازماندگان فاجعهای آخرالزمانی در دنیایی که هر کدام از بازماندگان با هر روشی که از دستشان بر بیاید آخرین تلاشهای خود ...
پا گذاشتن به دنیای کمیکهای The Walking Dead یعنی هم قدم شدن با معدود بازماندگان فاجعهای آخرالزمانی در دنیایی که هر کدام از بازماندگان با هر روشی که از دستشان بر بیاید آخرین تلاشهای خود را برای به تعویق انداختن سرنوشت دردناکی میکنند که در انتظار خود و عزیزانشان نشسته. دنیایی که هر قدمی برداشته میشود ممکن است آخرین قدم باشد، حداقل آخرین قدم به عنوان یک انسان!
- خالق: رابرت کرکمن
- ناشر: ایمیج کمیکز (Image Comics)
- تاریخ اولین انتشار: 8 اکتبر 2003
- سبک: آخرالزمانی
کمیکهای The Walking Dead داستان کلانتری در ایالت کنتاکی به اسم ریک گرایمز را روایت میکنند. افسری که در حین انجام وظیفه به علت اصابت گلوله به کما میرود و پس از مدتی در بیمارستانی متروک و خالی، از کما خارج میشود. این شروع ماجراجویی طولانی و تلخ او در دنیایی است که حالا به دست مردگان افتاده.
رابرت کرکمن، خالق و نویسندهی کمیکهای The Walking Dead، داستانی را به مخاطبان خود ارائه میکند که در آن انسانها به طرز مرموزی پس از مرگ دوباره برمیخیزند و تبدیل به شکارچی موجوداتی میشوند که هنوز برای بقای خود و عزیزانشان در حال جنگیدن هستند.
هنرمندانی که کرکمن را در روایت کمیکهایش همراهی میکنند، داستان The Walking Dead را در قالب طراحیهایی سیاه و سفید بازگو میکنند تا به گفتهی خود کرکمن، داستانش شبیه به بهترین فیلمهای ترسناک شود.
سیاه و سفید بودن محتوای کمیکها علاوه بر کمک به انتقال هر چه بهتر حس مرگ و سرمای زندگی کردن در دنیای مردگان، از نظر اقتصادی هم برای ناشر این کمیکها به صرفهتر بود و هزینهای کمتر نسبت به کمیکهای کاملاً رنگی را به ناشر تحمیل میکرد. با انتخاب این استراتژی اقتصادی-هنری، کمیکهای The Walking Dead چندین سال است با جلدهای رنگی و محتوای سیاه و سفید به چاپ میرسند.
مردگانِ از گور برخاستهی دنیای The Walking Dead، در واقع همان زامبیهایی هستند که در داستانهای زیادی شاهدشان بودهایم. زامبیها، همانطور که احتمالاً با آنها آشنایی دارید، زمانی یک آدم مثل تمام آدمهای دیگر بودهاند.
مثل خیلی از داستانهای دیگری هم که از زامبیها دیدهایم، با آلوده شدن آدمها به یک ویروس، کنترل بدن و مغز خود را از دست میدهند و حالا این ویروس است که فرمان را به دست میگیرد. حالا با موجودی طرف هستید که نه گرسنگی میداند، نه تشنگی، نه خستگی و فقط یک هدف پیش روی خود میبیند. سفره کردن شکم هر موجود زندهای که گوشت به بدن خود دارد!
در دنیای The Walking Dead، این ویروس در بدن تمام انسانها وجود دارد و به محض مرگ هر فردی، ویروس شروع به کنترل کردن بدن او میکند. تنها راه توقف این مردگان هم از بین بردن مغزشان است، جایی که تبدیل به محل تجمع ویروس شده.
زامبیهای دنیای The Walking Dead به خودی خود موجودات خطرناکی نیستند. زامبیهای این دنیا آرام و کند حرکت میکنند، جهش یافتگی خاصی ندارند و حتی با یک چاقو میتوان مغزشان را از کار انداخت و آنها را برای همیشه متوقف کرد. فقط وقتی واقعاً باید از آنها ترسید که به صورت دسته جمعی و به اصطلاح «گلهای» هجوم میآورند.
با وجود این که زامبیها در دنیای ما موجوداتی شناخته شده هستند اما در دنیای The Walking Dead، کسی آنها را با نام زامبی صدا نمیکند. واکرها (معمولیترین اسمی که شخصیتهای داستان برای اشاره به زامبیها استفاده میکنند)، ولگردها، گازگیرها، آلودهها و اسامی دیگر جزو نامهایی هستند که در این دنیا به زامبیها اطلاق میشود.
ممکن است اینطور به نظر برسد که واکرها (ما هم به تبعیت از ریک گرایمز و دار و دستهاش از این به بعد این اسم را به کار میبریم) مرکز توجه اصلی داستان باشد. در چند شمارهی اول کمیکها هم که داستانِ نوشتهی کرکمن در حال شکل گیری بود، واکرها به عنوان تهدید اصلی این دنیا معرفی میشدند ولی داستان The Walking Dead دقیقاً در همین نقطه از کلیشهای که داستانهای زامبی محور دیگر در آن گیر میکنند، میگریزد.
داستان The Walking Dead دربارهی انسانهایی نیست که خود را وقف بشریت و زندگی دیگر موجودات زنده میکنند تا منشأ ویروسی که دنیا را دگرگون کرده پیدا کنند و راه نجات نسل بشر را پیش بگیرند. The Walking Dead داستان انسانهایی است که در این دنیا گیر افتادهاند و حالا با هر چه که به دست میآورند سعی میکنند سرنوشت شومی که انتظارشان را میکشد به تعویق بیندازند.
نحوهی شروع آلودگی و ویروسی که باعث خلق این جهنم شده در کمیکها بررسی نمیشود. هیچ کدام از شخصیتهای داستان هم تا به اینجای کار دنبال درمان این ویروس نرفتهاند و یا حداقل در این امر موفق نبودهاند.
کرکمن در مصاحبهای اعلام کرده که دانستن منشأ پیدایش واکرها در دنیایش هیچ تاثیری روی شخصیتها و داستان نخواهد داشت.
اگه یه دانشمند از واشینگتن پیش شخصیتها بیاد و بهشون اتفاقی که افتاده رو شرح بده، شخصیتها یه شونهای بالا میندازن و میگن «آهان... باشه». چنین چیزی اصلاً زندگیشون رو تغییر نمیده.
رابرت کرکمن
در عوض تمرکز اصلی The Walking Dead بر روی انسانیت دنیاییست که حالا تعداد محدودی انسان را در خود میبیند. جایی که اگر از واکرها میترسید، باید از انسانهای دیگر وحشت داشته باشید.
با این که زمینهی اصلی خلق کمیکهای The Walking Dead آخرالزمانی از نوع واکرهاست ولی بعد از گذشت مدت زمانی از شکل گیری این دنیا، حالا واکرها فقط بهانهای هستند برای قرار دادن شخصیتهای داستان به عنوان اندک بازماندگان نسل بشر در دنیایی که دیگر هیچ نوع قانونی برای محدود کردنشان وجود ندارد. فقط یک اصل در این دنیا میتواند باعث بقای شخصیتها باشد. بکش تا کشته نشوی.
ریک گرایمز بیشتر از این که در زندگی پسا آخرالزمانیاش مشغول نجات جان خود از دست واکرها باشد، با انسانهایی چندین برابر بدتر از واکرها رو به رو شده است. انسانهایی که در نقش ویلن کمیکهای The Walking Dead، بقا در این دنیا را برای ریک سختتر از همیشه میکنند.
درگیری بین این ویلنها و گروه ریک گرایمز در همهمهی The Walking Dead خبر از این واقعیت میدهد که واکرها فقط وسیلهای هستند برای جذابتر کردن آخرالزمانی که بازماندگان نسل بشر به راحتی یکدیگر را از سر راه برمیدارند. وجود واکرها گاهی به قدری عادی و بیخطر به نظر میرسد که این مردگان از گور برخواسته تبدیل به سیبلی برای آموزش تیراندازی به کودکان میشود تا وقتی با دشمن واقعی خود رو به رو میشوند بتوانند از خود محافظت کنند.
داستان کمیکهای The Walking Dead را میتوان به نوعی مصیبت نامهی ریک گرایمز در نظر گرفت. هر چقدر از اولین شمارهای که ریک در بیمارستان به هوش آمد رو به جلو حرکت میکنیم، به جز تعداد انگشت شماری استثنا، فقط با لحظات تلخی مواجه میشویم که ریک به همراه خانوادهی پسا آخرالزمانی خود تجربه میکند.
بیراه نیست اگر بگوییم کمیکهای The Walking Dead یکی از پر مرگ و میرترین کمیکهایی خواهد بود که تا به حال به چاپ رسیدهاند. بعد از چاپ بیش از 100 شماره از کمیکهای The Walking Dead، از بسیاری از شخصیتهایی که با آغاز داستان در خانوادهی ریک بودهاند فقط خاطرهای باقی مانده. آنهایی هم که کمی خوش شانستر از بقیه بودند و هنوز در این دنیا میتوانند نفس بکشند یا یکی از نزدیکترین اعضای خانوادهی خود را از دست دادهاند یا حداقل یکی از اعضای بدنشان را.
The Walking Dead در شخصیت پردازی چیزی کم نمیگذارد. بین ریک گرایمز مهربانی و خوش ظاهری که در شمارههای اول این کمیکها تازه پا به دنیای مردگان گذاشته با ریک گرایمز بیرحم و خشنی که صد شمارهی بعدی را در این دنیا گذرانده، تفاوت بین زمین تا آسمان است. نه تنها ریک گرایمز، بلکه همهی شخصیتهای این کمیکها چنین ویژگیهایی دارند.
هنر رابرت کرکمن فقط در شخصیت پردازی کاراکترهای اولیهی کمیکهایش نیست. او شخصیتهای جدیدی را که به داستانش اضافه میکند هم به اندازهی تمام شخصیتهای قبلی جذاب خلق میکند، بدون این که این شخصیتهای جدید حس تکراری بودن بدهند. بعضی از این تازه واردها به قدری جذاب میشوند که نه تنها به راحتی جای خالی شخصیتهای حذف شدهی قبلی را پر میکنند، حتی از آنها محبوبتر هم میشوند. به خصوص اگر در مورد ویلنهای داستان The Walking Dead صحبت کنیم که هر کدام از آنها متفاوتتر، بیرحمتر و خاطره انگیزتر از ویلن قبلی از آب در میآیند.
کرکمن و همکارانش هیچ محدودیتی برای نمایش خشونت در اثرشان قائل نمیشوند. به غیر از خورده شدن موجودات زنده به دست واکرها، پنلهای زیادی قطع شدن اعضای بدن، بیرون ریخته شدن محتویات بدن انسان، صحنهی اعدام، مرگ کودکان کم سن و سال و از این دست خشونتهای دل خراش را در بالاترین حد خود به نمایش میگذارند. حتی سیاه و سفید بودن صفحات کمیک هم نمیتوانند از خشونت این صحنهها بکاهند.
روند داستان The Walking Dead به گونهایست که در عین منطقی بودن میتواند در هر صفحهای که ورق میزنید شما را سوپرایز کند. چه این سوپرایز مرگ یکی از شخصیتهای محبوبتان در داستان باشد، چه پیدا شدن سر و کلهی واکرهایی که توانایی مکالمه دارند!
تجربهی دنیای سیاه و سفید ولی در عین حال خشن و بیرحم کمیکهای The Walking Dead یکی از تجربههای ناب و خاطره انگیز صنعت کمیک است. انتشار طولانی مدت و موفق این کمیکها به علاوهی اقتباسهای فراوانی که از این داستان شده نشان از دنیایی غنی میدهد که میتواند مخاطبان را در جهان خود غرق کند. جهانی که هنوز که هنوز است داستانهای زیادی برای عرضه دارد.
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.