نقد فصل دهم سریال The Walking Dead – تکرار دوباره اشتباهات
فصل دهم The Walking Dead (مردگان متحرک) چند هفته پیش به پایان رسید، البته بدون پخش قسمت نهایی. شیوع کرونا و لزوم قرنطینه مراحل پس از تولید قسمت پایانی را با مشکل مواجه کرده است ...
فصل دهم The Walking Dead (مردگان متحرک) چند هفته پیش به پایان رسید، البته بدون پخش قسمت نهایی. شیوع کرونا و لزوم قرنطینه مراحل پس از تولید قسمت پایانی را با مشکل مواجه کرده است و مشخص نیست اپیزود ۱۶ در چه زمانی پخش خواهد شد. اما ۱۵ قسمت برای بررسی عملکرد مردگان متحرک بعد از گذشت یک دهه کاملا کافی است. احتمال دارد در ادامه بخشهایی از داستان این فصل برایتان لو برود، پس اگر هنوز کامل فصل دهم را تماشا نکردید با احتیاط به خواندن مطلب ادامه دهید.
با نگاهی مختصر به جامعه بزرگ بینندهها و طرفداران The Walking Dead میتوان نوع چند دستگی را بین آنها مشاهده کرد. بسیاری از جمله خودم اعتقاد داریم که مردگان متحرک سالهاست که واقعا مرده و دیگر به این راحتیها و بدون تغییراتی بنیادین زنده نمیشود. بسیاری هم باور دارند عملکرد سریال در دو فصل اخیر فوقالعاده بوده و در آخر هم قطعا کسانی پیدا میشوند که به نظرشان The Walking Dead در تمام این ۱۰ سال بینقص بوده است.
اما در هر صورت نمیتوان منکر شد که فصل دهم مردگان متحرک به جرات بهتر از آن ملغمه بیسر و ته فصلهای ۷ و ۸ شده اما سوال اصلی این است که آیا این تغییرات کافی هستند؟ گروه منفی جدید سریال که همان نجواکنندگان معروف کمیک باشند، جذابیتهای بسیار بالای خودشان را دارند و یکی دو پیچش داستانی هم کمی به این شخصیتهای منفی که هر یکی دو فصل یکبار ظاهر میشوند، تنوع بیشتری میبخشد اما بزرگترین مشکلات سریال همچنان به قوت خود باقی ماندند.
مرگ و میری که دیگر اهمیت ندارد
یکی از بهترین ویژگیهای مردگان متحرک تا به امروز این بوده است که نشان داده هیچ کاراکتری در امان نیست. باور نمیکنید؟ از تمامی شخصیتهای فصل اول سریال امروز تنها دو نفر باقی ماندند. مرگ همیشه ابزار قدرتمندی در دنیای واکینگ دد بوده است اما حالا نویسندههای سریال در موقعیت بدی قرار گرفتند. به علت بزرگ شدن دنیای سریال و بیشتر شدن تعداد کاراکترها، تقریبا هیچ کدام از کاراکترهایی که در چند فصل اخیر به مجموعه اضافه شدند، آنطور که باید شناخته نشدهاند که مرگ آنها برای مخاطب واقعا شوکه کننده باشد.
کشتهها و مرگهای ناگهانی مردگان متحرک در فصل دهم به دو دسته تقسیم میشود: سیاهی لشگرهایی که حتی مطمئن نیستیم آنها را در اپیزودهای قبل دیدهایم و سریال هم نهایت تلاشش را میکند تا مرگ این افراد غربیه و بیاهمیت را دراماتیک جلوه دهد و کاراکترهای شناخته شده و پتانسیلدارتری که قبل از مهم شدن برای مخاطب کشته میشوند. با این روند، کشتن کاراکترهای خیلی محبوبی چون دریل و کارول هم ریسک بسیار بزرگی است چرا که کاراکتری نیست جای آنها را پر کند. نقش اول سریال که دیگر حضور ندارد، میشان که برای زمانی نامشخص از مردگان متحرک بیرون آمده و بنابراین آخرین چیزی که نویسندگان نیاز دارند این است که یکی از کاراکترهای مهم و از اصلیترین دلایل تماشای سریال را از دست بدهند.
تمصمیمات احمقانه و سکانسها غیرمنطقی
مردگان متحرک هیچ وقت به خاطر سکانسهای بینقص و هوشمندانهاش معروف نبوده است اما به نظرم منطق و عقلانیت دیگر در بیشتر صحنههای سریال به خصوص لحظات اکشن جایی ندارد. یکی از واضحترین نشانههای یک سناریو و فیلمنامه ضعیف این است که مدام این سوال در ذهنتان شکل بگیرد که چرا این شخصیت چنین تصمیم احمقانهای گرفت آن هم بدون آنکه دلیل موجهی برای توجیه کردنش باشد. فصل دهم سریال همچون چند فصل اخیر مملو از سکانسهایی این شکلی است.
کارول که در این ۱۰ فصل باتجربهترین فرد گروه است و هر نوع سختی، چالش و مشکلی را پشت سر گذاشته حالا در عین حال که نیگان را آزاد میکند تا حساب آلفا را برسد، خودش هم آنقدر پیگیر کشتن آلفاست که چون تازهکاری بیتجربه خودش و همه دوستانش را در یک وضعیت بسیار واضح که از چند کیلومتری فریاد میزند «من یک تله هستم» اسیر میکند. میدانم که فکر انتقام نمیگذارد کمتر کسی تصمیم عاقلانهای بگیرد اما از کارولی که یک بار دیگر اتفاقاتی کاملا مشابه را پشت سر گذاشته، انتظار بیشتری میرود.
از این خط داستانی که بگذریم، میرسیم به صحنههای اکشن بیمنطق و عجیب این فصل. یادتان میآید در فصل هشتم چطور ارتش ریک درست در جلوی مقر ناجیان صفآرایی کردند و نیگان و تمام زیردستهای مهمش در تیررس بودند اما همه آنها بدون کوچکترین خراشی جان سالم به در بردند؟ چنین اتفاقات عجیبی هنوز هم رخ میدهد. در یکی از صحنههای جالب سریال، دریل که از فصل ۱ تا الان یک تیر را هم خطا نزده است، در کمین و امنیت کامل آلفا و همراهانش را به راحتی در تیررس خود دارد اما به نظرتان در چنین موقعیت ایدهآلی به چه کسی شلیک میکند؟ به یکی از همراهانش. چرا؟ تا شاهد درگیری بسیار نزدیکی بین او و آلفا باشیم و آلفا هم قرار نیست به دست او کشته شود.
در سکانسی دیگر بتا یکی از اعضای خائن نجواکنندگان را میکشد و او به زامبی تبدیل میشود. در همین حین یکی از بازمندههای عزیز از پشت و در موقعیتی بینظیر بتا را در خط کمان خود دارد. به نظرتان کشتن یکی از مهمترین دشمنانتان که زندگیتان را سیاه کرده منطقیتر است یا مردهای که میتوان به حال خودش رها کرد یا بعدا کارش را تمام کرد؟ بنا به هر دلیل عجیبی این دوست عزیز مورد دوم را انتخاب میکند. بله حق با شماست، کشتن شخصیت منفی اصلی سریال به این زودی و آن هم در اپیزودهای میانی منطقی نیست اما اینکه این آدم بدهای عزیز ۱۰ها بار در خطر مرگ قرار بگیرند و هر بار قهرمانهای داستان احمقانهترین تصمیمات را اتخاذ کنند تا آنها زنده بمانند هم منطقی نیست.
شخصیتهایی که داستانی برای گفتن ندارند
مشکل دیگری که The Walking Dead نه تنها در این فصل بلکه در چند فصل اخیر داشته این است که کاراکترهایش یا داستانی برای گفتن ندارند، یا داستانشان را پیشتر شنیدهایم یا در یک مورد خاص نویسندگان تلاش دارند به اجبار داستانی را روایت کنند. مورد اول در مورد شخصیتی چون دریل صدق میکند. اشتباه نکنید، من هم بینهایت عاشق دریل هستم و حضورش در سریال واقعا یکی از مهمترین دلایلی است که به تماشای آن ادامه میدهیم اما مدتی میشود دریل دیگر داستانی برای گفتن یا شخصیت مشخصی برای پرداخته شدن ندارد.
دریل همان کاراکتر کم حرف، حرفهای و با جذبه ۱۰ سال گذشته است که از دست دادن صمیمیترین دوستش هم تاثیر قابل توجه متفاوتی روی کاراکتر و کارهایش نگذاشته. شکلگیری آرام روابط عاطفی بین او و یکی از شخصیتهای تازه وارد یکی از اتفاقات خوب این فصل بود که نه تنها نیمه تمام باقی ماند، بلکه اثر این اتفاق هم به آن صورت در شخصیتپردازی دریل دیده نمیشود. بعید نیست نویسندگان برای دریل در فصلهای بعدی برنامههای خاصی داشته باشند اما حداقل در فصل ۱۰ مردگان متحرک دریل داستان خاصی برای گفتن ندارد و به سوراخ کردن مغز زامبیها و دشمنانش ادامه میدهد.
برخی دیگر از کاراکترها هم دارند شخصیتپردازی و کمانی مشابه را طی میکنند که تکرار آن چندان منطقی نیست. کارول که همیشه یکی از بهترین شخصیتهای The Walking Dead بوده و به راحتی میشد تاثیر آخرالزمان را روی کاراکترش به وضوح دید، حالا دارد برای بار چندم داستانی مشابه را تکرار میکند. کارول از لاک دفاعیاش بیرون میآید، مهربانتر میشود، به تشکیل خانواده فکر میکند و ناگهان یک تراژدی اتفاق میافتد. این تراژدی او را مثل سنگ سخت و بیاحساس میکند، مدتی منزوی و در نتیجه از قبل قویتر میشود. پیادهسازی این کمان در چند فصل ابتدایی The Walking Dead بینظیر بود اما کارول فصل ۹ و ۱۰ روایت جدیدی برای تعریف کردن ندارد.
در آخر هم میرسیم به نیگان که به شکل متناقضی هم بهترین ویژگی این روزهای مردگان متحرک است هم پاشنه آشیلش. خود جفری دین مورگان (Jeffery Dean Morgan) در ایفای نقشش آنقدر خوب و کاریزماتیک ظاهر میشود که دیدن هر لحظهاش لذتبخش است اما تیم سازنده سریال در استفاده از این همه پتانسیل به معنای واقعی کلمه گند زدهاند. از طرفی آنقدر در چند فصل اخیر سریال به نیگان و سخنرانیهایش اختصاص یافت و صفحه تلویزیون را اشغال کرد که دیگر کاراکترهای جدید نتوانستند آنطور که باید رشد کنند و دیده شوند.
خود نیگان هم بدو ورودش جلوهای بینهایت غیرانسانی و وحشیانه از خود به جا گذاشت و جمجمه دو نفر از محبوبترین شخصیتهای سریال را به راحتی تمام متلاشی کرد اما پس از آن تبدیل به ضد قهرمانی کم خطر شد و حالا مدتی است که پروسه رستگاری او و تبدیل شدنش به یکی از قهرمانان رقم خورده. چنین خط داستانی به خودی خود واقعا جذاب و متفاوت است، یکی از دشمنان وشخصیتهای منفی سریال که تبدیل به قهرمان میشود؟ واقعا ایده جدید و خوبی است و مردگان متحرک هم در پایهریزی بخشهایی از آن (مثل تاثیر مرگ کارل روی کاراکتر نیگان) عالی عمل میکند.
اما راستش را بخواهید از طرفی هم آن تغییرات آنطور که باید در کاراکتر نیگان دیده نمیشود، فاصله زمانی هم آنقدری نبوده که برای بخشیدن او آماده باشیم. در حال حاضر پروژه تبدیل شدن نیگان به شخصیتی خوب و خوش نیت بیشتر یادآور فیلم Hobbs and Shaw است. همانطور که جیسن استتهام به خاطر جذابیتش در یک حرکت ناگهانی و بدون هیچ توضیح مشخصی تبدیل به کاراکتر خوب داستان شد؛ حالا The Walking Dead هم نمیتواند بیخیال محبوبیت و پتانسیل بالای نیگان شود، قرار دادن دوباره او به عنوان نقش منفی هم عاقلانه نیست و دراین بین خط داستانی رستگاری او هم ظرافت لازم را ندارد.
بیشتر بخوانید:
- با Commonwealth، بزرگترین گروه The Walking Dead آشنا شوید
- سرنوشت شخصیتهای کمیک The Walking Dead چه شد؟
- چرا به تماشای The Walking Dead ادامه میدهیم؟
انتظار برای تلاقی فیلم و سریال
به غیر از این ۱۰ راهی که در این مطلب برای احیای The Walking Dead به آن اشاره شد، یکی از جذابترین تئوریهای ممکن که به نظر میرسد خالقین سریال هم خیلی روی آن حساب باز کردند، معرفی جامعه The Commonwealth و تلاقی فیلم و سریال با یکدیگر است. اگر در مورد این جامعه نمیدانید، توصیه میکنم حتما به مطالب بیشتر بخوانید بالا سری بزنید اما خلاصه یک تئوری هیجانانگیز این است که از آنجایی که به تصویر کشیدن بزرگترین جامعه کل کمیک بوک مردگان متحرک در سریالهای تلویزیونی با بودجه محدود کار آسانی نیست، فیلمهای سینمایی واکینگ دد که قرار است ریک در آنها ایفای نقش کند، به این جامعه و اتفاقات بعد از آن میپردازد و مهمتر از آن در نقطهای داستان سریال با این فیلمهای سینمایی تلاقی پیدا میکند.
این تئوری در صورت درست بودن تنوع بسیار خوبی به سریال میبخشد و میتواند همهچیز را تغییر دهد. اما مشکل اینجاست که چنین سناریویی در بهترین حالت حداقل بیشتر از دو سال طول میکشد. فیلمهای سینمایی The Walking Dead در واقع یک سهگانه بوده که حتی اگر با فاصله زمانی یک سال هم عرضه شوند، تمام شدنشان سه سالی طول میکشد و در این مدت مردگان متحرک باید بسیار بهتر و قویتر از وضعیتش امروزش باشد.
بیشتر بخوانید:
- ده نکته پنهان از اولین اپیزود سریال واکینگ دد که متوجه آنها نشدهاید
- هواداران سریال مردگان متحرک درباره آینده میشون چه نظراتی دارند؟
- 10 راه برای بازگشت سریال مردگان متحرک پس از فصل دهم
- فصل دهم مردگان متحرک: ده موردی که میخواهیم (و نمیخواهیم) در این فصل ببینیم
- تحلیل شخصیت ریک گرایمز - رهبری در دنیای مردگان
- چرا ریک گرایمز هرگز به سریال واکینگ دد برنمیگردد؟
- نقد فصل دهم سریال The Walking Dead - تکرار دوباره اشتباهات
- چرا به تماشای The Walking Dead ادامه میدهیم؟
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
سلام بهترین سریال زندگیم که واقعا عاشقش شدم وابستش شدم مردگان متحرک واقعا تو بعضی از صحنه هاش اشکم درامد مثلا مرگ تارا و بقیه،ناپدید شدن ریک ،و یه چیز دیگه که میخواستم بگم دریل واقعا عالیه خیلی تو نقشش جدیه خدا کنه تموم نشه ادامه داشته باشه
یجوری نظر میدن انگار چن میلیون دلار هزینه گذاشتن یا کارگردانا التماس میکنن تروخدا این فصلم نگا کنین
برید کلشتونو بازی کنین بب
این سریال دیگه مرده.تمااااام...الکی فقط دارن وقت خودشونو مردمو می گیرن...می تونستن تو فصل های قبل خیلی هم قشنگ تمومش کنن.امان از طمع...
قدیم وقتی میهمان ها از تعدادی که میزبان فکرشو میکرد زیادتر میشدند میگفتن شیلنگ آب رو بگیر توی دیگ آبگوشت آبشو زیاد کن اینجوری کیفیت آبگوشت پائین میومد و بقولی مزه اش آبکی میشد ولی کمیتش بالا میرفت و کاسه های آبگوشت بیشتری پر میشد در آخر شکمها سیر میشد ولی همه میگفتن مزه ش آبکی بود . دقیقا بلایی که بر سر سریالهای طولانی مدت میافتد همین است واکینگ دد هم بیشتر از پنج فصل حرفی واسه گفتن نداشت و به نظر سازندگان طمع مالی بیشتری در قالب ساخت فیلم سه گانه کردن و شخصیتهای اصلی رو جدا کردن تا فیلمشون رو بسازن هر وقت انگیزه صرفا مالی بشه کلا گند زده میشه به کیفیت
نقدتون خوب بود مختصر و مفید و تقریبا واقع بینانه حالم از نقد های زومجی به هم میخوره فقط با کلمات بازی میکنه و پر حرفی میکنه آخرش هم هر سریالی رو مقایسه میکنن با بازی تاج و تخت و سریال رو تحقیر میکنند
این فصل رو میتونستن توی یک قسمت خلاصه کنن!
اواخر فصل 7 سریالو ول کردم، فیلمنامه بی منطق باشه حالم بهم میخوره از دیدنش...
دقیقن همین وضعیت تو سریالای آبکی مثل فلش جریان داره و به زور تونستم 2 فصل ازش ببینم
کلا از ۹ به بعد ندیدم....حیف اون همه وقت که برای این سریال گذاشتم
بعد از گات دیگه هیچ سریالی رو تا تموم نشه و از گند نزدنش مطمعن نباشم نگاه نمیکنم...
به نظرم باید روی واکر ها بیشتر تمرکز میکردن، مثلا میتونستن ایده باهوش شدن واکر ها در طول فصل و به دنیایی متفاوت از واکر ها یا به عنوان مثال اگر 2 تا واکر پیش هم میمردن با ترمیم همدیگه تبدیل به یک واکر قدرتمند میشد و میتونستن در طول سریال به تغییرات فصل شاهد عجیب شدن واکر ها، الان نجواکنندگان اصلا شروع خوبی نداشتن و جالب نبود به نظرم باید نجواکنندگان همون واکر هایی بودن که در طول زمان باهوش تر از انسان شده بودن، گرچه ایده های من اصلا با کمیک متفاوت ولی به نظرم سریال خیلی جذابتر بود میشد،باید سریال حداقل 4 تا کارکتر قوی اضافه میکرد که جای ریک خالی نمیشد
این سریال قدر فرصتها و فضایی که داشت رو ندونست و عملا ۴ فصل میانیش رو از دست داد
فصل ۹ کمی از متوسط بالاتر بود
ولی فصل دهم دوباره برگشت به همون روند تکراری و مسخرهش
الانم که با این فیلمای سینمایی که وعدهش رو میدن دنبال شیردوشی بیشتر از این عنوانن البته اینبار تو سالنهای سینما
من که دیگه امیدی بهش ندارم
فقط افتادم تو سیکل باطل دیدن هر فصلش اونم به خاطر اینکه ۱۰ سال از عمرم رو اپیزود به اپیزود هر هفته دنبالش کردم
کاملا موافقم احسان جان. با اینکه خیلیها معتقدن کلا ۱۰ فصل برای یه سریال آخرالزمانی با همچین داستانی زیاده من فکر میکنم واکینگ دد خیلی پتانسیلها و داستانهای جذابی برای گفتن داشت و هنوزم داره ولی در ۴-۵ فصل اخیر تبدیل شده به یه ماشین پولسازی که فقط به خاطر محبوبیت استثنایی سابقش و وابسته کردن مخاطبهاش تونسته تا امروز دووم بیاره.