ده نکته پنهان از اولین اپیزود سریال واکینگ دد که متوجه آنها نشدهاید
سالها پیش از آن روزهایی که سریال واکینگ دد با یک سقوط آزاد و باورنکردنی بخش عظیمی از مخاطبانش را از دست بدهد، هر هفته منتظر تماشای یکی از بهترین سریالهای سال بودیم. اگرچه اخیرا ...
سالها پیش از آن روزهایی که سریال واکینگ دد با یک سقوط آزاد و باورنکردنی بخش عظیمی از مخاطبانش را از دست بدهد، هر هفته منتظر تماشای یکی از بهترین سریالهای سال بودیم. اگرچه اخیرا سریالی که براساس کمیک بوکهای رابرت کرکمن ساخته شده دوباره تلاش میکند تا به نقطه اوج بازگردد اما هواداران آن برای همیشه حساب فصلهای ابتدایی را جدا میدانند. این روزها که دنیا درگیر ویروس کرونا است، در فضایی آخرالزمانی زنده میکنیم. اخبار، ویدیوها و تصاویری منتشر میشوند که فضای فصل نخست سریال The Walking Dead را یادآوری میکند؛ دنیایی که درگیر یک ویروس کشنده شده اما هنوز هویت مدرن خود را از دست نداده است.
حدود ده سال از پخش فصل نخست سریال واکینگ دد میگذرد. فضای فصل نخست این سریال تفاوت زیادی با فصلهای بعدی داشت. بخش عمدهای از این تفاوت به تلاش سریال برای توصیف دنیای در حال نابودی آن خلاصه میشد. بنابراین در همه شش اپیزود فصل اول، جزییات مهمی وجود دارد. به ویژه در اپیزود اول سریال که سرشار از نکات پنهان است. با ویجیاتو همراه باشید تا ده نکته پنهان از اولین اپیزود سریال واکینگ دد را بررسی کنیم. نکاتی که احتمالا متوجه آنها نشدهاید.
دیالوگهای عجیب شین
ریک گرایمز (با بازی اندرو لینکلن) اصلیترین شخصیت سریال واکینگ دد است. سریال با درخشش او آغاز میشود و در بسیاری از داستانهای حیاتیاش با او ادامه پیدا میکند. اما نخستین تعامل ریک اهمیت بسیار زیادی دارد. شین (با هنرنمایی جان برنثال) همکار و یکی از دوستان ریک است. او در گفتگوهای همیشگی میان پلیسها، از فراموشکاری نامزدش شکایت میکند.
لاستیکهایی که پنچر نمیشوند
وقتی هنوز قرار نیست شهر آتلانتا به ویرانهای بزرگ تبدیل شود، ریک و شین به شغل اصلیشان مشغول بودند. آنها به عنوان دو نیروی پلیس برای توقف ماشینهایی که مجرم هستند، از میخهایی که جاده را مسدود میکنند استفاده میکنند. این اتفاق قاعدتا باید به پنچرشدن اتومبیلهای درون جاده منتهی شود. این حادثه رخ میدهد اما بعدتر ماشینهایی را میبینیم که سالم هستند.
رابطه لوری و شین
شاید بد نباشد که به یاد بیاورید لوری، همسر ریک (با نقشآفرینی سارا وین کالیس) با تصور این که ریک در بحران ویروس مرگآوری که دنیا را ویران کرده، جانش را از دست داده وارد یک رابطه جدی با شین شده بود. اما این رابطه، احتمالا هیچ پیشینهای ندارد. آنها پیش از نابودی زندگیهایشان نیازی به رابطه بایکدیگر نداشتند. با این حال در شرایط آخرالزمانی، بروز احساسات میتواند مفید باشد. آنها برای زندهماندن نیاز داشتند تا همراه یکدیگر باشند. هرچند لوری تصور میکرد که همسرش جان خود را از دست داده است. اگر او میدانست ریک هنوز زنده مانده احتمالا با امیدی که داشت هرگز دلیلی برای ارتباط با شین پیدا نمیکرد.
ریک نباید زنده میماند
وقتی از روایتهای پیشین سریال واکینگ دد به روایت اصلی آن وارد میشویم، ریک گرایمز را در بیمارستان تماشا میکنیم. اتاقی که او در آن بستری شده به معنای واقعی کلمه فرسوده است. گلهایی که احتمالا برای عیادت او آوردهاند، پژمردهاند. به نظر میرسد او مدت زیادی بیهوش بوده و این مدت طولانی قاعدتا باید باعث مرگ او میشد. با این حال ریک در بیمارستانی که نابود شده زنده میماند. در حالت عادی، این بقا به نیروی خارقالعادهای نیاز دارد که آن را درون ریک نمیبینیم.
ریک ظهور قربانیهای مرده را باور نمیکند
پس از آن که ریک متوجه میشود زندگی انسانی برای همیشه مختل شده، شهر آتلانتا را ترک میکند تا جوامعی که احتمالا به دور از ویروس زندگی میکنند را پیدا کند. او در مسیر جستجوهایش به یک پارک میرسد و یکی از مردمی که قربانی ویروس شده را پیدا میکند. ریک همراه این مرده متحرک میشود. به او بابت اتفاقاتی که رخ داده تسلیت میگوید و اندکی درد و دل میکند. با این حال مرده متحرک واکنشی نشان نمیدهد و زندگی خونخوارانهاش میپردازد. به نظر میرسد ریک هنوز به زندگی انسانی پایبند بوده و تلاش میکند رفتار مودبانه را در روزگار آخرالزمانیاش نشان دهد.
ریک نباید اسب پیدا میکرد
یکی از بزرگترین مشکلات سریال واکینگ دد در فصل نخست این است که علاقه چندانی برای منطقیبودن نشان نمیدهد. دلیل اصلی این تصمیم هم مشخص است؛ سریال باید نابودی جامعه انسانی را به تصویر بکشد اما نمیتواند شخصیت اصلیاش را به صورت ناگهانی وارد یک دنیای وحشی کند. بنابراین ریک گرایمز باید آهسته آهسته داستان را برای تماشاگر هضم کند. او برای خروج از آتلانتا به دنبال وسایلی برای زندهماندن میگردد و وارد یک خانه میشود. همه اعضای خانه مردهاند اما یک اسب در حیاط پشتی پیدا میشود. با توجه به دنیایی که ویران شده و خانهای که هیچکس در آن زنده نمانده پیداکردن یک اسب نحیف هم اندکی غیرقابل باور است. اما اسبی که ریک سوار آن شد تنومند و قوی بود.
سقف بیمارستان خراب شده اما چگونه؟
سکانسی که ریک در آن به هوش میآید، یکی از پربحثترین سکانسهای سریال واکینگ دد است. پیشتر به فرسودگی باورنکردنی بیمارستان اشاره کردیم اما یکی از ویژگیهایی که نابودی آن را توضیح میدهد واقعا باورکردنی نیست. سقف اتاق ریک به معنای واقعی کلمه نابود شده و مشخص نیست این حادثه چگونه رخ داده است. مردگان متحرک قدرت بسیار زیادی برای نابودی همه چیز دارند اما قطعا قدشان هنوز به اندازه انسانها باقی مانده و توانایی چنین کاری را ندارند. تلاش سریال برای نشاندادن فرسودگی بیمارستانی که ریک در آن بستری شده، اندکی اغراقآمیز و مشکوک است.
بازگشت به لباس پلیس
پس از آن که ریک گرایمز دوباره به ایستگاه پلیس بازمیگردد، لباس نو و تازهای پیدا میکند و تصمیم میگیرد که آن را بپوشد. به نظر میرسد ریک هنوز دلبستگی خاصی به شغلی دارد که روزگاری امنیت مردم شهرش را تامین میکرد. این دلبستگی با همراهشدن ریک با مورگان و پسرش بیشتر هم میشود. تقریبا تا پایان فصل نخست، ریک را درون لباس پلیسش تماشا میکنیم.
رونمایی از شخصیت شین
در نگاه نخست، شین دوست و همکار ریک است. اما پس از شیوع ویروس مرگآوری که میتواند مردم را به مردگان متحرک تبدیل کند، او اندکی تغییر میکند. با این حال در همه رفتارهای شین میتوانید نامنظمی و احساسیبودن او را پیدا کنید؛ خصوصیاتی که بعدها ویژگیهای منفی شین را نمایان میکند. اما واقعیت این است که رابطه او با همسر ریک، رفاقت آنها را خدشهدار میکند.
باز هم اغراق در آخرالزمان؛ حجم عظیم روزنامهها
در آخرین سکانس اولین اپیزود سریال واکینگ دد، دوربین آهسته به سمت بالا حرکت میکند تا مساحت بیشتری از شهر ویرانشده آتلانتا را نمایش دهد. این ویرانی به سبب حرکت گروههای گستردهای از مردگان متحرک به دست آمده اما اندکی بیش از حد مصنوعی به نظر میرسد. روزنامههای بسیاری در خیابانهای آتلانتا پراکنده شدهاند. اما وقایع سریال در دنیای مدرن روایت میشود. روزگاری که تقریبا بیشتر اخبار به صورت آنلاین در دسترس هستند و باور اینکه روزنامهها در روزهای نزدیک به آخرالزمان زامبیوار در این حجم منتشر شده باشند چندان منطقی نیست. بنابراین ایده پراکندهکردن روزنامهها در سطح شهری که مدتها است کسی در آن روزنامه نمیخواند، اندکی احمقانه به نظر میرسد.
بیشتر بخوانید:
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
ممنون از نقدتون
کیا اسپین آف سریال رو نگردن،ترس از مردگان متحرک،؟؟؟؟؟
به نظر من خیلی سریال باحالیه ولی اگه میشد کارل
گلن آبراهام نمیرن باحال تر میشد تو فصل ۹ که ریک رفت میگن سه تا فیلم سینمایی برای اینکه بگنجانید ریک تو آن زمان که رفت چی کار میکرده ?? با اینکه تو فصل ۱۰ ریک و میشون نیست ولی به جاش رزیتا دریل جودیت یوجین نو داریم ?
ولی ممکن چند سوتی داشته باشه ولی با همین سوتی هاش هم سریال خیلیییییی جذابیه و آدم میخ کوب فیلم میکنه
به پیشنهاد هم بهتون میدم که سریال ترس از مردگان متحرک را هم ببینید اونا هم خوبه و اسپین آف واکینگ دد ولی به جذابی واکینگ دد نمیرسه و تا الان ۵ فصل آمده و تا اینکه برای فصل ۶ با کرونا خوردن و هر دو سریال به خاطر کرونا فیلم برداری نمیشه امید دارم هر چه زودترا کرونا تمام شه ??
راستی چرا بین زامبی ها بچه یا نوجون نیسن همشون بزرگ سالن بچه ها زامبی نشدن
همون اول سریال فصل 1 یه دختر بچه زامبی بود
آفرین دخمل باهوش
تمام این چیزهایی ک گفتید من از اول سریال بهش توجه کرده بودم اون گلهای خشک شده و یا سقف خراب شده ک بعدها مشخص میشه ارگانهای دولتی با شیلیک کردن ب پرستارها ب خرابی اونجا کمک میکنن ، ب نظر من گاهی وختا نیازه ک فقط ب تماشا فیلم پرداخت و ن نواقصش چون موضوع اصلی سرگرم کردن یک تماشاچی هست ن ایرادات فیلم
توی بخشی از اپیزود دوم میبینیم که ریک و گروه آتلانتا توی یه فروشگاه گیر افتادن متحرکا هم از پشت شیشه ها سعی میکنن به اونا حجوم بیارن ولی یکی از زامبیا با سنگ داشت به شیشه میزد که بشکنتش!! این سوتی دیگه بیش از حد مسخره بود، اخه چطور یه زامبی عقلش میرسه که سنگ برداره و شیشه خورد کنه؟؟!!
به نظر من موضوع روزنامه ها هم بیخودیه هر امکانی وجود داره مثلا بر اثر جستجو هر کسی به دنبال هر چیزی مثل سلاح با برخورد احتمالی به روزنامه ه و انداختن آنها در مسیر میتونه توسط هر کسی به صورت اتفاقی باشه
به نظرم بعضی از نکات الکی بود مثل پیداکردن لباس نظامی یا تفنگ خوب بالاخره اونا لباس ریک رو تو بیمارستان در آوردن بعد گذاشتن تو صندوقش یا خوب اینجوری نو می مونه بعدشم تفنگ های زیر زمین شاید به پریسا حمله شده بوده اونا وقت نکردن تفنگ رو بردارن
اینا خیلی اسلحه داشتن تو فصل اخر هیچی غیر از چنتا کلت نبود.
عزیزم هرچی میگذره بنزینا تموم میشه گوله ها تموم میشه مجبور میشن از وسایل اولیه استفاده کنند
اسلحه ها ی ریک بیشترش رو نیگان گرفته بود و قسمت اخر فصل 8 نیگان که دستور شلیک به ریک رو داد اسلحه ها درست کار نکردن و خودشونو خراب کردن با استفاده از فشنگ خودشون
اسلحه ها چرا در فصل اخر نبود. اینا ک خیلی اسلحه داشتن
چون شاید گلوله هاشون تموم شده و یوجین هم دیگه کارخانه گلوله سازی نداره
این نکات خیلی باحال بودن ولی مثلا اونا برای نشان دادن اخبار نمیتونستن از گوشی استفاده کنن و به یه چیز ب قولا بزرگ مث روزنامه نیاز داشتن و همونجور ک توی سریال fear of walking dead میبینیم شهر خیلی هم پیشرفته نیست و احتمالا خرابی های اون اطراف بخاطر هوای ناجور یا زامبی هاست و اون اسب تنومند مونده بود چون منطتقه اطرافش علف زار بود و اونجور ک شهر نشون میده معلومه ک بارون زیادی اومده و باعت رشد بیش از حد گیاهان شده و ریک هم توی کما بوده و افرادی ک توی کما میرن سلامتشون تغییر خاصی نمیکنه و اون مواد غذایی لازم رو برای زنده موندن یا داشته و یا از سرمی ک بهش وصله دریافت کرده و اینکه شرط پلیس بودن بدنی قویه و حتما نباید ب جسه و اندام باشه. شاید اون نیروی لازم رو داشته و همونجور ک توی فیلم معلومه ادم سخت جون و استواریه
کاملا درسته اصلاخودتون دارید میگید فیلم تخیلی دلیلی نداره دلایل منطقی داشته باشه
منطق که باید باشه تو هر سریالی ولی این دلایل بعضی هاش الکی بود
بازم از این مقاله ها درباره ی twd بزارید