چرا When The Darkness Comes ترسناکترین بازی چند سال اخیر است؟
بگذارید همین ابتدا به خاطر تیتر به ظاهر کلیکبیت و اغوا کنندهام عذرخواهی کنم. چند ساعت پیش یکی از سورئالترین، ترسناکترین و البته تاثیرگذارترین بازیهای امسال یا شاید بهتر باشد بگویم یک آزمایش ذهنی را ...
بگذارید همین ابتدا به خاطر تیتر به ظاهر کلیکبیت و اغوا کنندهام عذرخواهی کنم. چند ساعت پیش یکی از سورئالترین، ترسناکترین و البته تاثیرگذارترین بازیهای امسال یا شاید بهتر باشد بگویم یک آزمایش ذهنی را تجربه کردم و چاره دیگری برای متقاعد کردن شما به تجربهاش نداشتم. همهچیز از این استیم لعنتی شروع شد. سیل روزانه تخفیفها و پیشنهادهای متنوع استیم آدم را مجبور میکند هر روز سری به فروشگاهش بزند تا وسوسه شود پولش را به پای یک بازی جدید دیگر بریزد اما در این چند روز اخیر یک بازی مشخص در گوشه این مارکت بزرگ مدام خودنمایی میکند: When The Darkness Comes.
راستش را بخواهید When The Darkness Comes تقریبا هر ویژگی که شما را به دانلودش مجاب کند، دارد. اول از همه بازی رایگان است، کمتر از ۱۹۰ مگ حجم دارد و عبارت Very Positive در قسمت نقدهای بازی خیالتان را تا حد زیادی راحت میکند. پس چرا نزدیک به یک هفته میشود از دانلود و نصب کنم سر باز میزنم؟ به خاطر توضیحات صفحه اصلی بازی در استیم.
«این تجربه برای هر کسی نیست. این تجربه به موضوعاتی چون افسردگی، اضطراب، آزار کلامی، مهندسی افکار عمومی و خودکشی میپردازد. این بازی همچنین ممکن است باعث رخ دادن حملههای صرع شود. جدی اگر فکر میکنید ممکن است بازی روی شما تاثیر بگذارد، این تجربه را امتحان نکنید»
این نوع جملات و توصیفها چیز جدیدی نیستند و دیگر همه ما با تاثیر روانشناسی معکوس آشنا هستیم. جملات پشت هر جلد از کتابهای مجموعه «بچههای بدشانس» با خواهش و التماس از شما میخواهد که فکر خواندن سرنوشت شوم این برادر و خواهرهای بیچاره را ذهنتان بیرون کنید اما همین جملات احتمال باعث میشوند به سمت صندوق بروید و کل مجموعه را خریداری کنید. اما این ترفند روی من حداقل برای ژانرهایی که علاقهای به آنها ندارم، جواب نمیدهد. بازیهای ترسناک هم هیچ وقت سبک مورد علاقه من نبودهاند و به جرات از سادهترین آنها هم گاهی بینهایت میترسم. اما از آنجایی که هر شب در ویجیاتو برنامهای برای معرفی بازی داریم و یکشنبهها نوبت من است، دلم را به دریا زدم و حالا حتی ذرهای هم پشیمان نیستم.
نوشتن در مورد When The Darkness Comes بدون اسپویل کردن بهترین بخشهای آن اما در عین حال جذب کردن و قانع کردن شما به تجربهاش واقعا کار سختی است. اگر The Stanley Parable (معرفی ویجیاتو) را تجربه کرده باشید، حداقل لازم نیست در مورد ژانر و حال و هوای بازی توضیحی بدهم چون When The Darkness Comes یا «زمانی که تاریکی فرا میرسد» مثل نسخهای از آن بازی میماند که استنلی یک شخصیت افسرده دارای اسکیزوفرنی باشد که در جهنم گیر افتاده است. اما اگر شانس تجربه این شاهکار را هم تا به امروز از دست دادهاید، احتمالا بهترین حالتی که میتوانم درون مایه بازی را شرح دهم این است که شما در یک بازی ویدیویی در حال ساخت گیر افتادهاید که سازندهاش از کمبود اعتماد به نفس رنج میبرد و شخصیتی کاملا متزلزل دارد.
درست مثل بازیهای مشابه و البته بسیار محدود و نادر دیگر، در When The Darkness Comes خبری از گیمپلی پیچیده نیست و تقریبا تمامی تعامل شما با بازی به حرکت کردن و فشار دادن دکمه برای تعامل با اشیا محدود میشود. ویژگیهایی که از مهمترین خصوصیات بازیهای «شبیهساز پیادهروی» هستند. اما درست مانند استنلی، این بازی هم به طور کلی ماهیت بازیهای ویدیویی و فلسفه آنها را زیر سوال میبرد و البته این دیدگاه خیلی زود به کل زندگی بسط پیدا میکند.
بیشتر بخوانید:
- ۱۰ هیولای برتر دنیای سایلنت هیل
- گروه فایرفلایز چه نقشی میتواند در The Last of Us Part 2 داشته باشد؟
- گیمدیدنی – پیشنهاد امروز: The Stanley Parable
هدف از این بازی چیست؟ آیا واقعا هر بازی ویدیویی و حتی زندگی روزمرهمان باید هدفی داشته باشد؟ ما در بازیهای ویدیویی واقعا چقدر قدرت انتخاب داریم؟ در زندگی واقعی چطور؟ اینها سوالاتی هستند که مشابهاش را در همان بازی The Stanley Parable دیدهایم اما تفاوت When the Darkness Comes این است که همین دیدگاهها و زندگی را از پنجره نگاه یک انسان افسرده یا حتی دارای بیماری روانی نشان میدهد. اما در عین حال این فرد نه تنها میتواند دوست، فامیل یا آشنایی باشد که تا به حال نمیتوانستید حال روحیاش را درک کنید، بلکه کاملا احتمال دارد خود شما باشد.
بازی یا آنطور که خود سازنده میگوید، این آزمایش، برای ترسیم درست و تاثیرگذار دنیای یک فرد افسرده خط قرمزهای بیشماری را پشت سر میگذارد. بازی در همان ابتدا و به محض شروع به شما میگوید که به برخی از اطلاعات موجود در کامپیوتر شما دسترسی دارد اما این اطلاعات را به جایی مخابره و منتقل نمیکند. چنین جملاتی احتمالا اگر در ابتدای لودینگ یک بازی بزرگ و AAA نوشته شده بودند، آنقدری شما را نگران نمیکردند ولی درک میکنم تصور اینکه یک بازی رایگان روی استیم که توسط یک نفر ساخته شده، به اطلاعات شما دسترسی داشته باشد، واقعا ترسناک است. اما نتیجه استفاده از این اطلاعات در بازی به مراتب ترسناکتر و فوقالعادهتر بوده و When the Darkness Comes را به عنوانی بسیار عجیب تبدیل میکند.
توضیح بیشتر در مورد بازی بدون آنکه مجبور شوم به سراغ برخی از بهترین نکاتش بروم کار غیر ممکنی است. شاید بازیهای ذهنی که سازنده When the Darkness Comes در طول این تجربه یک ساعته با من کرد بیتاثیر نبوده باشد اما بدانید که تیتر این مطلب آنقدر هم بیراه نیست. تجربه این آژمایش از منظر ترس لحظهای شاید برایم بسیار آسانتر از صدها بازی ترسناک دیگر بوده باشد اما این بازی برای ترساندن نیازی به ترسهای ناگهانی و جامپاسکر ندارد، بلکه ترجیح میدهد به اعماق ذهنتان نفوذ کرده و از لحاظ روانشناختی ترسناک باشد که همین باعث میشود اتفاقا تجربه بازی برای بسیاری واقعا سخت شود. اگر صرع ندارید و افسردگی شدید (افسردگی عادی را این روزها همه داریم) هنوز به سراغتان نیامده، توصیه میکنم تجربه بازی را به هیچ وجه از دست ندهید. راستی یادتان باشد هر تصمیمی عواقبی دارد و تکرار دوباره بازی تجربهای کاملا متفاوت را برایتان رقم میزند. برای دانلود بازی کافیست یک اکانت استیم بسازید.
دیدگاهها و نظرات خود را بنویسید
برای گفتگو با کاربران ثبت نام کنید یا وارد حساب کاربری خود شوید.
باید تجربه ش کنم ?
این بازی رو چند ماه پیش بازی کردم. واقعا بازی خیلی خوب طراحی شده بود و خیلی خوب حس افسردگی و اون احساسی رو که میخواست رو به مخاطب می رسوند. در طول بازی کاملا من احساس میکردم داره باهام بازی میشه تا من بازی کنم:/ و کاملا هم بازی همین رو می رسوند. اما در انتها برای من که افسردگی نداشتم هم خیلی این بازی حالم رو خراب کرد. شاید هم نمیدونم بازی چند راه داشته و من راه افسرده تر بازی رو رفتم.
نمی دونم توصیه این بازی واقعا برای افراد سالم هم توصیه بشه یا نه!
خسته نباشید به خاطر نوشتن این مطلب و معرفی این بازی:)
آره دقیقا، قشنگ انگار شدیم یه کاراکتر ویدیویی که یه نفر دیگه باهامون بازی میکنه. واقعا بازی سنگینی بود و ممکنه خیلیها تحملش رو نداشته باشن ولی به نظرم در نهایت ارزشش رو داره. مرسی از نظر خودت، خوشحالم که دیدم زودتر تجربه کردی بازی رو.